در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 89

متن درس




وجود و ظهور در معرفت عرفانی

وجود و ظهور در معرفت عرفانی: تبیینی عرفانی از توحید و شرور

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۸۹)

دیباچه

معرفت عرفانی، چونان دریایی ژرف، انسان را به سوی حقیقت محض رهنمون می‌سازد و در این سیر، توحید چونان مشعلی فروزان، راه را روشن می‌کند. درس‌گفتار حاضر، که در جلسه‌ای از سلسله درس‌های آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره ارائه شده، به کاوش در مفاهیم بنیادین وجود و ظهور در عرفان اسلامی می‌پردازد. این نوشتار، با تکیه بر محورهای سه‌گانه اساس معرفت، زبان معرفت، و اشکالات آن، به تبیین توحید وجودی و پاسخ به مسئله شرور در نظام خلقت پرداخته است.

بخش یکم: مبانی معرفت عرفانی

ماهیت وجود و ظهور

معرفت عرفانی، چونان نهری زلال، از سرچشمه توحید سیراب می‌شود و اساس آن بر دو مفهوم بنیادین وجود و ظهور استوار است. وجود، حقیقت محض و ذات بی‌چون و چرای حق‌تعالی است که در قرآن کریم با کلام نورانی لَا إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ (هیچ معبودی جز الله نیست) تجلی یافته است. ظهور، اما، چونان آیینه‌ای است که نور وجود را در کثرات عالم منعکس می‌سازد. این دو مفهوم، چون روح و جسم، جدایی‌ناپذیرند و معرفت حقیقی در فهم این پیوند نهفته است.

درنگ: اساس معرفت عرفانی بر وجود حق و ظهور خلق استوار است؛ وجود، حقیقت مستقل الهی است و ظهور، تجلی آن در عالم کثرات.

این معرفت، در مراتب سه‌گانه‌ای متجلی می‌شود: نخست، بِحَوْلِ ٱللَّهِ وَقُوَّتِهِ أَقُومُ وَأَقْعُدُ (به نیروی خدا برمی‌خیزم و می‌نشینم)، که آغاز سلوک عرفانی است؛ سپس، لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِ (هیچ جنبش و نیرویی جز به اراده خدا نیست)، که نفی هرگونه استقلال از غیرخدا را نشان می‌دهد؛ و سرانجام، لَا إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ، که اوج معرفت و تحقق توحید محض است. این مراتب، چونان پله‌های نردبانی، سالک را به قله معرفت رهنمون می‌سازند.

زبان معرفت عرفانی

زبان معرفت عرفانی، زبانی است که وجود را به حق‌تعالی و ظهور را به خلق نسبت می‌دهد. صفات حق، چون علم و قدرت، وجودی و مستقل‌اند، در حالی که صفات خلق، ظهوری و تبعی‌اند. این زبان، چونان قلمی الهی، حقیقت توحید را بر لوح دل نگاشته و انسان را از بند منیت و استقلال ظاهری رها می‌سازد. ادعای بندگی، اگر با منیت همراه باشد، چونان کلامی توخالی است که در برابر حقیقت توحید رنگ می‌بازد. چنان‌که در حکایتی از بشر حافی آمده، بنده حقیقی کسی است که خود را جز در پرتو حق نبیند و هر عملش جز به حول و قوه الهی نباشد.

درنگ: زبان معرفت عرفانی، وجود را به حق و ظهور را به خلق نسبت می‌دهد؛ بنده حقیقی، فاقد استقلال است و جز حدیث دوست تکرار نمی‌کند.

جمع‌بندی بخش یکم

بخش نخست، بنیان معرفت عرفانی را بر وجود و ظهور استوار ساخت و مراتب آن را در سیر توحیدی تبیین کرد. زبان معرفت، با نفی استقلال غیرخدا، راه را برای فهم حقیقت هموار می‌سازد. این مبانی، چونان ستون‌های استواری، بنای عرفان را برپا داشته و سالک را به سوی لقاءالله هدایت می‌کنند.

بخش دوم: آثار و ظهورات در نظام خلقت

وجود آثار در عالم

هیچ موجودی در عالم، چونان گوهری بی‌نقش، بی‌آثار نیست. هر چیز، به تناسب ذاتش، آثاری تکوینی، تشریعی، ارادی یا اجباری دارد. دیوار، استقامت را به نمایش می‌گذارد، اما استقامت، خود دیوار نیست؛ مؤمن نیز می‌تواند، چون کوهی راسخ، استقامتی افزون‌تر از دیوار داشته باشد. حرارت، گاه از آتش، گاه از خورشید، و گاه از حرکت لاستیک یا کبریت برمی‌خیزد، اما مبدأ آن، چونان نوری واحد، در تنوع ظهوراتش متجلی است.

درنگ: هر موجود در عالم، آثاری متناسب با ذات خود دارد؛ عالم، مجموعه آثار حق‌تعالی است که در ظهورات متنوع متجلی می‌شود.

حتی هیزم، که به ظاهر بی‌بو و ساده است، اثر سوختن دارد. این آثار، چونان امواجی بر سطح اقیانوس وجود، نشان‌دهنده حضور حق در عالم‌اند. عالم، ظهورآباد است و هر ظهوری، خود لایتناهی ظهورات دارد؛ زید امروز، زید فردا نیست، اما هر دو ظهور حق‌اند.

علم حق و انبساط عالم

علم حق، چونان انفجار نوری بی‌کران، عالم را در بسط و انبساط دائمی نگه می‌دارد. قرآن کریم می‌فرماید: كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (هر روز او در کاری است). این پویایی، عالم را چونان باغی پرشکوفه، در حال تجدد و انبساط می‌سازد. دنیا، با همه وسعتش، در برابر آخرت کوچک است و آخرت در برابر لقاءالله، چون قطره‌ای در برابر اقیانوس.

درنگ: علم حق، چون انفجار نور، عالم را در بسط دائمی نگه می‌دارد؛ ظهورات، در مراتب انبساط، از دنیا تا لقاءالله، متکثرند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، عالم را چونان آیینه‌ای از آثار و ظهورات حق‌تعالی ترسیم کرد. هر موجود، با آثار خود، جلوه‌ای از حقیقت الهی است و علم حق، عالم را در انبساط و پویایی نگه می‌دارد. این دیدگاه، نظام خلقت را چونان باغی پر از گل‌های متنوع، در هماهنگی و تناسب نشان می‌دهد.

بخش سوم: مسئله شرور و نظام احسن

چالش شرور در ظهورآباد

عالم، ظهورآباد است، اما شرور، نواقص، و کاستی‌ها، چونان خاری در گلستان خلقت، پرسش‌هایی را برمی‌انگیزند. قتل، غارت، و ناکامی‌ها، چگونه با نظام احسن سازگارند؟ فلاسفه، شرور را عدمی می‌دانند تا خیر محض حق و وحدت فاعل حفظ شود، اما عرفان، شرور را وجودی و ظهور اسماء الهی، چون مُضِلُّ و هَادِي، می‌داند. اضلال ربوبی، چونان يُضِلُّ مَن يَشَاءُ (هر که را بخواهد گمراه می‌کند)، احسن است و خصوصیات عالم را پدید می‌آورد.

درنگ: شرور، وجودی‌اند و ظهور اسماء الهی‌اند؛ اضلال ربوبی، در نظام احسن، به تناسب خلقت، خصوصیات عالم را ایجاد می‌کند.

خلق، با اختیار، یا شاکر (أَمَّا شَاكِرًا) می‌شود یا کافر (أَمَّا كَفُورًا). گناه، مشاعی است و از اسماء الهی تا عوامل خلقی، چون پیامبران، جامعه، و محیط، در آن نقش دارند. خیر و شر، نسبی‌اند؛ آنچه برای یکی خیر است، برای دیگری شر است.

نظام احسن و تناسب

نظام احسن، چونان تعادلی ظریف، حسن و نقص را در تناسب با هم قرار می‌دهد. در توحید مفضل، قصر برای نابینا خطرناک است، اما قصر بد نیست؛ نابینایی، به تناسب شرایط، ممکن است حسن باشد. آکل و ماکول، چونان رقصی در طبیعت، لطف خلقت را نشان می‌دهد. تحقیقات زیست‌شناسی، مانند ماهی پاک‌کننده، حکمت الهی را در نظام طبیعی آشکار می‌سازد.

درنگ: نظام احسن، تعادل حسن و نقص است؛ خیر و شر، به تناسب شرایط، نسبی‌اند و در هماهنگی خلقت متجلی می‌شوند.

درد زایمان، عاطفه مادری را چون گلی در باغ وجود می‌پروراند. زنی که زایمان می‌کند، با درد، عاطفه‌ای عمیق‌تر می‌یابد. این حکمت، نشان‌دهنده تناسب در خلقت است. ازدواج و رفتار متناسب، نواقص خلقی را کاهش می‌دهد، اما شیطنت انسان‌ها، عالم را به گرگاباد بدل می‌سازد.

کمال اختیار و معصیت

توانایی معصیت، کمال است، اما انجام آن نقص. معصوم، با توان معصیت، گناه نمی‌کند و این کمال اوست. قرآن کریم می‌فرماید: فَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَٰئكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ (کسی که از بخل نفسش جلوگیری کند، آنان رستگارند). اعتدال، چونان راننده‌ای ماهر، با گاز و ترمز متناسب، کمال را به ارمغان می‌آورد. بوق زدن مکرر، نقص راننده است، نه ماشین.

درنگ: توانایی معصیت، کمال است؛ انجام ندادن آن با توان، کمال بالاتر. اعتدال، رستگاری را در پی دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، مسئله شرور را در پرتو نظام احسن تبیین کرد. شرور، وجودی و ظهور اسماء الهی‌اند و در تناسب با خلقت، حکمت دارند. اختیار، کمال انسان است و نظام احسن، تعادل حسن و نقص را در بر می‌گیرد. این دیدگاه، عالم را چونان تابلویی هماهنگ، پر از ظهورات الهی ترسیم می‌کند.

نتیجه‌گیری کل

معرفت عرفانی، چونان پلی نورانی، انسان را از کثرات ظهور به وحدت وجود رهنمون می‌سازد. وجود حق، چونان خورشیدی بی‌غروب، عالم را روشن می‌کند و ظهورات خلق، چونان پرتوهای آن، در تنوع و کثرت متجلی‌اند. زبان معرفت، این حقیقت را در قالب توحید و نفی استقلال غیرخدا بیان می‌دارد. شرور، نه عدمی، بلکه وجودی‌اند و در نظام احسن، چونان بخشی از تار و پود خلقت، حکمت الهی را نشان می‌دهند. اختیار انسان، چونان موهبتی الهی، راه را به سوی کمال یا نقص می‌گشاید. این نوشتار، با کاوش در این مفاهیم، عالم را ظهورآباد و نظام خلقت را احسن ترسیم کرد، تا طالبان حقیقت، در سایه توحید، به لقاءالله راه یابند.

با نظارت صادق خادمی