در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 9

متن درس





کاوش در اعمّیت و اعرفیت وجود: بازخوانی درس‌گفتارهای فلسفی و عرفانی

کاوش در اعمّیت و اعرفیت وجود: بازخوانی درس‌گفتارهای فلسفی و عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۹)

دیباچه

در پهنه حکمت و عرفان اسلامی، بحث از وجود و ویژگی‌های آن، چونان دریایی ژرف و بی‌کران، همواره محور تأملات عمیق فلاسفه و عارفان بوده است. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در یکی از بنیادی‌ترین مسائل فلسفه اسلامی، یعنی اعمّیت و اعرفیت وجود و چگونگی تعریف آن، می‌پردازد. با تکیه بر نقد آرای فخرالدین رازی و قیاس آن با دیدگاه‌های ابن‌سینا، این متن در پی آن است که با زبانی فاخر و ساختاری علمی، مفاهیم پیچیده فلسفی و عرفانی را برای مخاطبان متخصص و پژوهشگران حوزه الهیات و فلسفه به‌گونه‌ای روشن و منسجم ارائه دهد. این اثر، می‌کوشد تا چونان آیینه‌ای صیقلی، حقیقت وجود را در مراتب گوناگون آن بازتاب دهد، و با بهره‌گیری از تمثیلات و اشارات ادبی، عمق این معارف را به نمایش گذارد.

بخش نخست: اعمّیت وجود، دروازه ورود به فلسفه

مبنای استدلالی اعمّیت

برای ورود به قلمرو فلسفه وجود، باید از دروازه اعمّیت آن گذر کرد، چه اینکه اعمّیت وجود، به‌مثابه بنیادی استوار، کمتر از اعرفیت آن در معرض انکار قرار می‌گیرد. حتی سوفسطائیان، که وجود و هستی را نفی می‌کنند، نمی‌توانند اعمّیت آن را رد کنند، زیرا هر شیء، در فرض وجودش، به این اصل وابسته است. اعمّیت وجود، چونان خورشیدی که همه چیز را در پرتو خود روشن می‌سازد، جامعیت و شمول خود را بر هر مفهوم و موجودی گسترانیده است. این اصل، به‌مثابه کلیدی طلایی، درهای معرفت فلسفی را می‌گشاید و مبنایی محکم برای استدلال فراهم می‌آورد.

درنگ: اعمّیت وجود، به دلیل شمول و جامعیت آن، مبنای استواری برای ورود به بحث‌های فلسفی است، زیرا هر انکاری خود به وجود وابسته است.

تردیدناپذیری اعمّیت در برابر اعرفیت

اعرفیت وجود، به دلیل وابستگی به بدیهی بودن مفهوم آن، ممکن است در بوته نقد و تردید قرار گیرد، اما اعمّیت وجود، چونان کوهی استوار، در برابر هرگونه انکار مقاومت می‌کند. حتی فردی با اعتقادات متضاد نمی‌تواند این جامعیت را نادیده انگارد، چه اینکه وجود، چونان جامه‌ای فراگیر، همه هستی را در بر می‌گیرد. این ویژگی، اعمّیت را به نقطه‌ای بی‌بدیل برای آغاز تأملات فلسفی بدل می‌سازد، گویی که درختی تناور است که شاخسار آن همه موجودات را در سایه خود جای داده است.

نیاز به تبیین در انکار وجود

انکار وجود، حتی در نزد سوفسطائیان، نیازمند تبیین و استدلال است، اما اعمّیت وجود از این نیاز بی‌نیاز است. هر انکاری، خود به وجود وابسته است، گویی که در تلاش برای نفی سایه، خود سایه‌ای دیگر می‌آفریند. این پارادوکس، برتری اعمّیت را در مقام مبنای فلسفی آشکار می‌سازد، زیرا اعمّیت، بدون نیاز به اثبات، خود را به‌عنوان حقیقتی بدیهی نمایان می‌کند.

بخش دوم: نقد آرای فخرالدین رازی در باب اعمّیت و تعریف وجود

اشکال فخر رازی به اعمّیت وجود

فخرالدین رازی، متکلم نامدار، به اعمّیت وجود اشکالاتی وارد کرده است که بررسی دقیق آنها برای روشن شدن حقیقت ضروری است. او، با قلم بلاغتمند خویش، گاه به‌گونه‌ای سخن گفته که گویی در پی مشکل‌آفرینی است تا مشکل‌گشایی. برای فهم دقیق این اشکالات، باید سخنان او را چونان متنی کهن، با دقت و تأمل بازخوانی کرد تا روشن شود آیا اشکالش به اصل اعمّیت است یا به جنبه‌های دیگر آن.

نیاز به کار علمی و تحقیقی

استمرار و استواری مباحث فلسفی، چونان بنایی رفیع، نیازمند پایه‌های محکم علمی و تحقیقی است. بدون این پشتوانه، مباحث فلسفی به‌سان قصری شنی در برابر امواج نقد فرو می‌ریزد. کار علمی، چونان چراغی است که راه را در تاریکی تأملات فلسفی روشن می‌سازد و از سطحی‌نگری و تقلید باز می‌دارد.

ویژگی‌های فکری فخر رازی

فخر رازی، با وجود استعداد و تلاش در نگارش و تلفیق عبارات، مغز متفکر و محقق نبود، بلکه مستشکلی بود که اشکالات را بدون ارائه پاسخ‌های جامع مطرح می‌کرد. او، گویی در کوچه‌های تنگ کلام سرگردان بود، درحالی‌که ابن‌سینا، چونان کاوشگری دقیق، مسیر حقیقت را با نظم و فهم عمیق می‌پیمود. تفاوت میان محقق و مستشکل، چونان تفاوت میان معمار و نقاش است؛ یکی بنایی استوار می‌سازد و دیگری تنها طرحی بر دیوار می‌کشد.

درنگ: فخر رازی، به دلیل رویکرد کلامی و اشکال‌گری صرف، از عمق تحقیقی که در آثار ابن‌سینا یافت می‌شود، محروم بود.

مقایسه فخر رازی و ابن‌سینا

آثار فخر رازی، به دلیل ماهیت کلامی و خطابی، از ارزش تحقیقی آرای ابن‌سینا برخوردار نیستند. ابن‌سینا، با ذهن نظام‌مند و تحقیقی خویش، مسائل را چونان رشته‌ای مروارید به نظم کشید، درحالی‌که فخر رازی، گاه در پراکندگی و بلاغت کلامی غرق شد. این تفاوت، چونان تمایز میان نهر زلال و جویبار پراکنده است که یکی به مقصد می‌رسد و دیگری در مسیر گم می‌شود.

منش شخصی و نوعی فخر رازی

منش شخصی فخر رازی مشکل‌آفرین و منش نوعی او کلامی و منبری بود. او متکلم و خطیبی توانا بود، اما در مقام عارف، فیلسوف، یا ریاضیدان جایگاهی نداشت. قلم او، چونان پرنده‌ای تیزپرواز، در آسمان بلاغت اوج می‌گرفت، اما به زمین حقیقت کمتر فرود می‌آمد. آثارش، هرچند پرشمار و بلاغتمند، گاه از عمق و استدلال خالی بودند.

نقد مقدمه و قلم‌فرسایی فخر رازی

مقدمه‌های فخر رازی، گاه درست و گاه نادرست‌اند، و رد یا قبول آنها از استدلال محکمی برخوردار نیست. او، گویی رمان‌نویسی است که عباراتی زیبا اما کم‌محتوا می‌آورد. آثارش، چونان باغی پر از گل‌های رنگارنگ است که عطر حقیقت در آن کمتر به مشام می‌رسد. این نقد، بر ضرورت پشتوانه استدلالی در فلسفه تأکید دارد.

بخش سوم: نظم و فهم در آثار ابن‌سینا

نظم در آثار ابن‌سینا

آثار ابن‌سینا، چونان بنایی منظم و مرتب، هرچند گاه با خطاها و لغزش‌هایی همراه است، اما از فهم عمیق او حکایت دارد. او مسائل را با دقتی مثال‌زدنی تحلیل می‌کرد، گویی که معمار حقیقتی است که هر سنگ را در جای خود می‌نهد. این نظم، آثار او را به منابعی بی‌بدیل در فلسفه اسلامی بدل ساخته است.

اشکالات ابن‌سینا و فهم او

اشکالات ابن‌سینا، مانند آنچه در باب اتحاد عاقل و معقول، حرکت جوهر، یا معاد جسمانی مطرح کرد، از روی فهم و استدلال بود. او، با نگاهی تیزبین، مسائل را کاوش می‌کرد و اگر مطلبی را نمی‌پذیرفت، از سر فهم بود، نه جهل. این رویکرد، چونان مشعلی است که راه حقیقت را روشن می‌سازد.

نقد ابن‌سینا به اتحاد عاقل و معقول

ابن‌سینا اتحاد عاقل و معقول را حَشو و بی‌ارتباط می‌دانست، زیرا تصور گل، انسان را گل نمی‌کند، و تصور حیوان، انسان را حیوان نمی‌سازد. این دیدگاه، گویی نقدی است بر آینه‌ای که تصویر را با حقیقت یکی می‌انگارد، درحالی‌که حقیقت فراتر از تصویر است.

پاسخ به اشکال ابن‌سینا

اگر مراد از اتحاد، اتحاد ماهیت با ماهیت باشد، اشکال ابن‌سینا درست است، اما این اشکال از نرسیدن به واقعیتی فراتر از ذهن او سرچشمه می‌گیرد. گویی او در برابر قله‌ای رفیع ایستاده بود، اما به اوج آن نرسید. این پاسخ، تفاوت میان فلسفه و عرفان را آشکار می‌سازد، جایی که عرفان به مراتب والاتر وجود نظر دارد.

درنگ: اشکال ابن‌سینا به اتحاد عاقل و معقول، هرچند منطقی است، اما به دلیل محدودیت در ادراک واقعیت‌های عرفانی، کامل نیست.

بخش چهارم: تعریف وجود در فلسفه و عرفان

نقد فخر رازی به تعریف وجود

فخر رازی در «مباحث المشرقیة» (جلد اول، صفحه ۱۰) می‌گوید وجود بی‌نیاز از تعریف است، زیرا تعریف یا افاده تصور مجهول از طریق معلوم است یا تنبیهی است، و وجود فقط به‌صورت تنبیهی قابل تعریف است. او معتقد است که تعاریف فلسفی وجود، به دلیل تعریف وجود به وجود، افاده‌ای نیستند. این دیدگاه، چونان قفسی است که حقیقت وجود را در بند الفاظ می‌کشد.

نقد مفهوم ماهیت

ماهیت، جنس، و فصل مفاهیمی اعتباری‌اند و وجودی ندارند. بنابراین، تعریف وجود نیازی به این مفاهیم ندارد، و وجود، به‌مثابه جوهری ناب، فراتر از جنس و فصل تعریف می‌شود. این دیدگاه، چونان کلیدی است که قفل‌های ماهیت را می‌گشاید و حقیقت وجود را آشکار می‌سازد.

انواع تعریف وجود

تعریف وجود به دو قسم است: تنبیهی (لفظی و مفهومی) و وصولی (حقیقی و وجودی). تعریف تنبیهی، چونان اشاره‌ای است که راه را نشان می‌دهد، اما تعریف وصولی، چونان سفر به سرزمین حقیقت است که سالک را به شهود وجود می‌رساند. این تمایز، پیوند عمیق فلسفه و عرفان را نمایان می‌سازد.

تعریف وصولی و معرفت حضوری

تعریف وصولی وجود، معرفتی ثبوتی است که از حاصل (حق تعالی) به محصول (ظهورات حق) می‌رسد. این معرفت، چونان چشمه‌ای زلال، از حقیقت وجود سرچشمه می‌گیرد و ظهورات آن را در عالم آشکار می‌سازد. سالک، با سلوک خویش، به این معرفت دست می‌یابد و خود معرف وجود می‌شود.

درنگ: تعریف وصولی وجود، که در عرفان برجسته است، به معرفت حضوری و شهودی وابسته است و فراتر از تعاریف لفظی قرار دارد.

مثال برگ درختان سبز

برگ درختان سبز، چونان نشانه‌ای از معرفت پروردگار، نمونه‌ای از تعریف وصولی است. این برگ‌ها، گویی آیینه‌هایی‌اند که نور حق را بازتاب می‌دهند و از حاصل (عالم) به مجهول (حق) راه می‌برند. این تمثیل، با آیات قرآن کریم همخوانی دارد و نقش طبیعت را در معرفت وجود نشان می‌دهد.

تعریف وجود در عرفان

در عرفان، وجود عین معرفت و تعریف است. سالک، با سلوک خویش، خود معرف حقیقت می‌شود، گویی که رنگ و حال او، چونان شعری بی‌صدا، حقیقت وجود را سروده است. این دیدگاه، عرفان را چونان پلی میان فلسفه و حقیقت وجود می‌سازد.

بخش پنجم: آیات قرآن کریم و تعریف وجود

آیات قرآنی و تعریف حقیقی

آیاتی از قرآن کریم، مانند ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾ [مطلب حذف شد] : «خداوند گواهی داد که جز او خدایی نیست») و ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ [مطلب حذف شد] : «بدان که جز خداوند هیچ معبودی نیست»)، نمونه‌هایی از تعریف حقیقی وجود هستند. این آیات، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، وجود حق را به‌عنوان معرف وحدانیت خویش معرفی می‌کنند.

تعریف تنبیهی در قرآن کریم

آیه ﴿سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ﴾ [مطلب حذف شد] : «در زمین سیر کنید و بنگرید که سرانجام تکذیب‌کنندگان چگونه بوده است») نمونه‌ای از تعریف تنبیهی است. این آیه، چونان دعوتی به تأمل در عالم، سالک را به معرفت وجود از طریق نشانه‌های آفرینش رهنمون می‌شود.

صفات جمال و جلال

صفات جمال و جلال حق، چونان دو بال معرفت، وجود را تعریف می‌کنند. عباراتی مانند «بک عرفتک» (به تو تو را شناختم) و ﴿أَعُوذُ بِكَ مِنْكَ﴾ (از تو به تو پناه می‌برم)، گویی آینه‌هایی‌اند که جنبه‌های گوناگون وجود را بازتاب می‌دهند. این صفات، وجود را در مراتب مختلف آن آشکار می‌سازند.

درنگ: صفات جمال و جلال حق، چونان دو بال معرفت، وجود را در مراتب گوناگون تعریف می‌کنند و سالک را به شهود حقیقت رهنمون می‌شوند.

بخش ششم: سلوک و معرفت وجود

سالک و تعریف وجود

سالک، با حرکت در مسیر سلوک، خود معرف وجود می‌شود. هر منزل و مقام، چونان صفحه‌ای از کتاب حقیقت، تعریفی از وجود ارائه می‌دهد. سالک، گویی نقاشی است که با قلم سلوک، حقیقت وجود را بر بوم قلب خویش نقش می‌زند.

مومن به‌عنوان آینه حق

مومن، آینه مومن است، یعنی مومن معرف حق تعالی و حق معرف انسان است. این رابطه دوسویه، چونان رقص نور و آینه، معرفت وجود را در مراتب نزولی و صعودی آشکار می‌سازد. مومن، با سلوک خویش، به معرفت حق و خود دست می‌یابد.

نیاز به سلوک و مربی

معرفت وجود، چونان سفری به سرزمین حقیقت، نیازمند سلوک، مربی، هدف، و غایت است. بدون این عناصر، سالک در تاریکی گمراهی سرگردان می‌شود، گویی که بدون راهنما در بیابانی بی‌انتها گام برمی‌دارد.

بخش هفتم: نقد ادعای بی‌تعریفی وجود

نقد ادعای فخر رازی

فخر رازی ادعا می‌کند که وجود، به دلیل فقدان جنس و فصل، بی‌تعریف است. اما این ادعا، چونان دیواری است که حقیقت وجود را پنهان می‌کند. تعریف وصولی، که در عرفان برجسته است، وجود را به‌عنوان واقعیتی حضوری و شهودی تعریف می‌کند.

اصل اعمّیت و اعرفیت

اعمّیت وجود، مبنای اعرفیت آن است، زیرا ﴿وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْءٍ﴾ [مطلب حذف شد] : «و خداوند به هر چیزی احاطه دارد»). این آیه، چونان مشعلی در تاریکی، جامعیت وجود حق را آشکار می‌سازد و اعمّیت را مبنای معرفت آن قرار می‌دهد.

نقد مثال‌های فخر رازی

فخر رازی، برای اثبات یا رد اعمّیت، مثال‌هایی مانند نفس انسانی می‌آورد که غیرضروری و پراکنده‌اند. این مثال‌ها، چونان شاخه‌های پراکنده‌ای‌اند که از تنه اصلی حقیقت دور افتاده‌اند و به انسجام استدلال کمکی نمی‌کنند.

استدلال اعمّیت و اعرفیت

اگر اعمّیت وجود پذیرفته نشود، باید چیزی اعم‌تر از آن ارائه شود، که ممکن نیست. اعمّیت، چونان دریای بی‌کران، همه چیز را در بر می‌گیرد و اعرفیت آن را اثبات می‌کند. این استدلال، چونان پلی است که از اعمّیت به معرفت وجود می‌رسد.

درنگ: اعمّیت وجود، به دلیل شمول بی‌چون و چرا، مبنای اعرفیت آن است و هر انکاری را بی‌معنا می‌سازد.

بخش هشتم: فلسفه و شناخت حقایق

فلسفه، شناخت حقیقت

فلسفه، چونان کاوشگری در معدن حقیقت، به دنبال شناخت حقایق است و به جنس، فصل، و ماهیت محدود نیست. هدف آن، چونان پروازی به سوی آسمان معرفت، دست‌یابی به واقعیت وجود است، نه در بند الفاظ و مفاهیم کلامی ماندن.

نقد سخنان فلسفی فخر رازی

سخنان فخر رازی، به دلیل پرحرفی و فقدان منطق فلسفی نظام‌مند، چونان جویباری پراکنده‌اند که به مقصد نمی‌رسند. او، به جای استدلال فلسفی، به عبارات کلامی و پراکنده متکی بود، گویی که در پی نقاشی دیواری است تا بنای حقیقتی استوار.

تعریف تنبیهی و حقیقی

تعریف تنبیهی، چونان اشاره‌ای به راه است که با الفاظ و مفاهیم سروکار دارد، اما تعریف حقیقی، چونان سفری است که به حقیقت وجود می‌رسد. وجود حق تعالی، به‌مثابه معرف کل شیء، اعم و اعرف است و همه چیز را در سلوک وجودی تعریف می‌کند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با بازخوانی درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در اعمّیت و اعرفیت وجود و چگونگی تعریف آن پرداخت. اعمّیت وجود، به‌مثابه دروازه‌ای استوار، مبنای محکمی برای ورود به فلسفه فراهم می‌آورد، زیرا حتی در برابر انکار سوفسطائیان نیز پایدار است. نقد آرای فخر رازی نشان داد که او، به دلیل رویکرد کلامی و اشکال‌گری صرف، از عمق تحقیقی ابن‌سینا محروم بود. ابن‌سینا، با نظم و فهم عمیق، مسائل را به‌گونه‌ای نظام‌مند کاوش کرد، هرچند گاه در ادراک مراتب والاتر وجود، مانند اتحاد عاقل و معقول، به محدودیت‌هایی برخورد. تعریف وجود، به دو صورت تنبیهی و وصولی، در فلسفه و عرفان معنا می‌یابد. تعریف وصولی، که در عرفان برجسته است، وجود را به‌عنوان واقعیتی حضوری و شهودی معرفی می‌کند. آیات قرآن کریم، مانند ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾، وجود حق را معرف وحدانیت خویش می‌دانند، و آیه ﴿سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ﴾، تأمل در عالم را به‌عنوان راهی به معرفت تنبیهی معرفی می‌کند. سلوک عرفانی، با هدایت مربی و هدف‌مندی، سالک را به معرفت وجود رهنمون می‌سازد، و مومن، چونان آیینه‌ای، حق و خود را بازتاب می‌دهد. فلسفه، در نهایت، به دنبال شناخت حقیقت وجود است، و عرفان، با تکیه بر معرفت حضوری، این حقیقت را در مراتب گوناگون آشکار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی