متن درس
کتاب فلسفه وجود و ظهور
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۰۲)
دیباچه
این کتاب، بازنویسی و تدوینی علمی و آکادمیک از درسگفتارهای عمیق فلسفی استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، در جلسه یکصد و دوم است که به مباحث بنیادین وجود، ظهور، اعیان ثابته، و رابطه میان حق و خلق میپردازد.
بخش اول: حقیقت وجود و ظهور خلق
تبیین وجود حق و ظهور خلق
در نظام فلسفی استاد فرزانه، وجود به حق تعلق دارد و وجوب آن ذاتی است، در حالی که خلق، جلوهای از این وجود و ظهوری تبعی است. حق، حقیقت بسیط و مستقل وجود است، و خلق، مظهر این حقیقت در مراتب گوناگون هستی. این تمایز، نه به معنای نفی خلق، بلکه به معنای فقدان استقلال وجودی آن است. خلق، چون سایهای است که از نور وجود حق پدید میآید، نه موجودی مستقل و نه عدمی محض.
نفی وجود مستقل خلق
استاد فرزانه تأکید دارند که خلق، فاقد وجود مستقل است، اما این نفی وجود به معنای عدمیت نیست. خلق، ظهوری است که در آینه وجود حق تجلی مییابد. همانگونه که عکسی در آینه بدون استقلال از صاحب خود وجود دارد، خلق نیز بدون استقلال از حق، ظهوری واقعی است. این دیدگاه، خلق را از اتهام وهم یا پوچی مبرا میسازد و آن را در مقام مظهر حق، دارای حقیقت ظهوری میداند.
نقد ادبیات وهمانگارانه
استاد فرزانه به نقد اشعاری میپردازند که عالم را به وهم، خیال، یا سایه فرومیکاهند، مانند این بیت: «كُلُّ مَا فِي الْكَوْنِ وَهْمٌ أَوْ خَيَالٌ أَوْ عَلُوشٌ عَلَى الْمَنَايَا أَوْ ظِلَالٌ» (هر چه در عالم است، وهم، خیال، یا سایه است). این تعابیر، به دلیل فقدان دقت منطقی و پختگی فلسفی، مورد انتقاد قرار میگیرند، زیرا عالم را به چیزی غیرواقعی تقلیل میدهند. در مقابل، ایشان شعری را پیشنهاد میکنند که حقیقت عالم را تأیید میکند: «كُلُّ مَا فِي الْكَوْنِ حَقٌّ وَهُوَ حَقٌّ مِنْ حَقِيقٍ أَوْ رَقِيقٍ أَوْ هُمَا» (هر چه در عالم است، حق است، از حقیقت تا رقيق یا هر دو). این شعر، عالم را جلوهای از حق میداند که دارای حقیقت ظهوری است.
ظهور به مثابه حرکت وابسته
ظهور خلق، به حرکت حق وابسته است، مانند عکسی که در آینه با حرکت صاحب خود جابهجا میشود. این تمثیل، تبعیت خلق از حق را به زیبایی نشان میدهد. ظهور خلق، حرکتی است که در سایه وجود حق تحقق مییابد، اما این حرکت، خود دارای حقیقت است و نه وهم یا خیال. استاد فرزانه تأکید دارند که این وابستگی، خلق را از حقیقت تهی نمیسازد، بلکه آن را در مقام مظهر حق، ارزشمند میکند.
نقد تأثیر ادبیات وهمانگارانه
استفاده از تعابیری چون وهم، خیال، یا پوچی در ادبیات عرفانی، به انزوای انسان و تنزل نگاه او به عالم منجر میشود. این تعابیر، عالم را از حقیقت وجودیاش محروم میکنند و انسان را به سوی نوعی بیاعتمادی به هستی سوق میدهند. استاد فرزانه، با رد این نگاه، عالم را چون آینهای میدانند که جلوههای حق در آن متجلی است و هر جزء آن، حقیقتی ظهوری دارد.
جمعبندی بخش اول
این بخش، به تبیین تمایز میان وجود حق و ظهور خلق پرداخت و بر حقیقت ظهوری عالم تأکید کرد. خلق، نه موجودی مستقل است و نه عدمی محض، بلکه مظهر حق است که در سایه وجود او تحقق مییابد. نقد ادبیات وهمانگارانه و تأکید بر شعری که حقیقت عالم را تأیید میکند، نشاندهنده اهتمام استاد فرزانه به حفظ جایگاه وجودی خلق است. این دیدگاه، عالم را به مثابه جلوهای از نور حق میبیند که در عین تبعیت، دارای حقیقتی واقعی است.
بخش دوم: فاعلیت و اختیار در نظام هستی
نفی جبر و اختیار مطلق
در مسئله جبر و اختیار، استاد فرزانه دیدگاه مشایی را تأیید میکنند که نه جبر مطلق و نه اختیار مطلق را میپذیرد. در نظام هستی، هیچ موجودی هیچکاره یا بیکاره نیست. حق و خلق، هر دو فاعلاند و هر یک در جایگاه خود کار خویش را انجام میدهند. این دیدگاه، دوگانه جبر و اختیار را نفی میکند و بر فاعلیت متقابل میان حق و خلق تأکید دارد.
فاعلیت همه موجودات
استاد فرزانه تأکید دارند که در عالم، هیچ موجودی از فاعلیت محروم نیست. هر موجود، در مرتبه خویش، کار خود را انجام میدهد. این دیدگاه، با نفی هرگونه انفعال مطلق، عالم را به مثابه صحنهای از فعالیت و پویایی میبیند که در آن، حق و خلق در تعاملی متقابل، نقشآفرینی میکنند.
حقیقت تعابیر ادبی
حتی تعابیری چون کَشْک، مَشْک، یا پشم، که در ادبیات عرفانی به کار میروند، دارای حقیقتاند و صرفاً خیال نیستند. این تعابیر، اگرچه به ظاهر سادهاند، اما در بطن خود، جلوههایی از حقیقت ظهوری عالم را بازمیتابانند. استاد فرزانه، با این بیان، بر ارزش وجودی همه مظاهر تأکید میکنند و از فروکاستن آنها به پوچی پرهیز میکنند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، بر فاعلیت همه موجودات در نظام هستی تأکید کرد و دوگانه جبر و اختیار را نفی نمود. استاد فرزانه، با تبیین جایگاه فاعلی حق و خلق، عالم را به مثابه صحنهای از تعامل متقابل میان مُظهر و مظهر معرفی کردند. این دیدگاه، با تأیید حقیقت ظهوری همه مظاهر، حتی تعابیر ادبی را دارای ارزش وجودی میداند و از هرگونه نگاه وهمانگارانه فاصله میگیرد.
بخش سوم: اعیان ثابته و نفی ماهیت
تشخص وجود در نگاه ملاصدرا
استاد فرزانه، با اشاره به دیدگاه ملاصدرا، تشخص وجود را در سه سطح میبینند: تشخص به ذات، به مرتبه، و به ماهیت. تشخص ذاتی، به وجود حق تعلق دارد؛ تشخص مرتبی، به ظهورات خلق؛ و تشخص ماهیتی، به ماهیت وابسته است که مورد نقد قرار میگیرد.
وجودات به عنوان حقایق خارجی
وجودات، حقایق خارجی و متأصلاند، چنانکه ملاصدرا نیز تأیید میکند. این حقایق، بنیان عالماند و در مقابل مفاهیم غیرواقعی مانند ماهیت قرار میگیرند. استاد فرزانه، این دیدگاه را تأیید میکنند و بر اصالت وجود تأکید دارند.
نقد تعریف عرفانی ماهیت
در لسان برخی عرفا، ماهیت به اعیان ثابته تعبیر میشود که «مَا شَمَّتْ رَائِحَةَ الْوُجُودِ» (بویی از وجود نبردهاند). استاد فرزانه این تعریف را نادرست میدانند، زیرا ماهیت، مفهومی غیرواقعی است و نمیتواند با اعیان ثابته یکی باشد.
اعیان ثابته به عنوان وجودات علمی
اعیان ثابته، وجودات علمی خلق در نزد خداوند هستند که مظاهر اسما و صفات الهی در ظرف علم حقاند. این وجودات، در ظرف واحدیت، جلوههای علمی حقاند که ظهورات آنها در خارج، به صورت وجودات عینی خلق ظاهر میشود.
ظهورات علمی و عینی
اعیان ثابته، وجودات علمی حقاند که در ظرف علم محفوظاند و ظهورات آنها در خارج، به صورت وجودات عینی خلق تجلی مییابد. این تمثیل، مانند استادی است که علم خود را به شاگرد میآموزد، اما علم او از دست نمیرود. ظهورات علمی حق، در ظرف علم محفوظاند و در خارج، به صورت وجودات عینی ظاهر میشوند.
نقد تعریف ملاصدرا از اعیان ثابته
ملاصدرا و برخی عرفا، اعیان ثابته را به ماهیت فرومیکاهند، اما استاد فرزانه این دیدگاه را نادرست میدانند، زیرا ماهیت فاقد اصالت است. اعیان ثابته، وجودات علمی حقاند که ظهورات اسما و صفات الهی را در ظرف علم بازمیتابانند.
برتری وجود علمی بر وجود عینی
وجود علمی حق، به دلیل حضور در ظرف حق، افضل از وجود عینی است. این برتری، به دلیل نزدیکی وجود علمی به ذات حق است، در حالی که وجود عینی، ظهوری تبعی است.
اختلاف با ابنسینا و ملاصدرا
استاد فرزانه، با ابنسینا و ملاصدرا در تعریف اعیان ثابته و ماهیت اختلاف دارند. ابنسینا اعیان ثابته را نفی و ماهیت را تأیید میکند، ملاصدرا هر دو را میپذیرد و اعیان ثابته را ماهیت میداند، اما استاد فرزانه ماهیت را نفی و اعیان ثابته را به عنوان وجودات علمی حق تأیید میکنند.
نفی کلیات خمس
کلیات خمس (جنس، نوع، فصل، عرض خاص، و عرض عام)، به عنوان مفاهیم غیرواقعی نفی میشوند. تنها وجود و ظهورات آن واقعیت دارند. این دیدگاه، بر اصالت وجود و نفی مفاهیم منطقی تأکید دارد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، به تبیین اعیان ثابته به عنوان وجودات علمی حق و نفی ماهیت به عنوان مفهومی غیرواقعی پرداخت. استاد فرزانه، با نقد دیدگاه ملاصدرا و برخی عرفا، اعیان ثابته را مظاهر اسما و صفات الهی در ظرف علم حق دانستند. تمایز میان وجود علمی و عینی، و برتری وجود علمی به دلیل نزدیکی به حق، از نکات برجسته این بخش است. نفی کلیات خمس و تأکید بر اصالت وجود، این نظام فلسفی را از دیگر مکاتب متمایز میسازد.
بخش چهارم: رابطه لازم و ملزوم میان حق و خلق
نفی امکان فقری در خلق
استاد فرزانه، امکان فقری در خلق را نفی میکنند و رابطه حق و خلق را رابطهای لازم و ملزوم میدانند، نه غنی و فقیر. خلق، ظهور حق است و این ظهور، حقیقتی واقعی دارد که از فقر یا گدایی مبراست.
تمثیل ابوت و نبوت
استاد فرزانه، با تمثیل ابوت (پدری) و نبوت (فرزندی)، رابطه حق و خلق را تبیین میکنند. پدر میتواند بدون پسر باشد، اما پسر بدون پدر ممکن نیست. این تمثیل، وابستگی متقابل حق و خلق را نشان میدهد. حق، مُظهر است و خلق، مظهر؛ این دو لازم و ملزوماند.
لازم و ملزوم در مظهر و مُظهر
مظهر (خلق) و مُظهر (حق)، در رابطهای لاينفك قرار دارند. مُظهر بدون مظهر و مظهر بدون مُظهر ممکن نیست. این رابطه، مانند رشتهای است که دو سوی آن به هم پیوستهاند و هیچیک بدون دیگری کامل نیست.
نفی فقر در رابطه لازم و ملزوم
در رابطه لازم و ملزوم، فقر وجود ندارد، زیرا هر دو طرف به یکدیگر وابستهاند. این وابستگی، نه به معنای گدایی، بلکه به معنای پیوندی متقابل و ضروری است که در آن، حق و خلق هر دو دارای غنا هستند.
فاعلیت و قابلیت عشقی
فاعلیت حق و قابلیت خلق، هر دو عشقیاند. استاد فرزانه، با این بیان، رابطه حق و خلق را به مثابه رقصی عاشقانه میبینند که در آن، هیچ فقر یا گدایی وجود ندارد. حق، فاعل با عشق است و خلق، مظهر با عشق.
غنا در هر دو طرف
در رابطه حق و خلق، هر دو طرف دارای غنا هستند. این غنا، نه به معنای استقلال خلق، بلکه به معنای مشارکت در نظام وجودی حق است. خلق، چون آینهای است که نور حق را بازمیتاباند و در این بازتاب، خود نیز درخشان میشود.
وابستگی بدون فقر
وابستگی خلق به حق، فقر نیست، بلکه رابطهای لاينفك و متقابل است. این وابستگی، مانند پیوند میان نور و سایه است که در آن، سایه بدون نور معنا ندارد، اما خود نیز حقیقتی ظهوری دارد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، به تبیین رابطه لازم و ملزوم میان حق و خلق پرداخت و امکان فقری را نفی کرد. استاد فرزانه، با تمثیلات ادبی و اشارات فلسفی، این رابطه را به مثابه پیوندی عاشقانه و متقابل معرفی کردند که در آن، حق و خلق هر دو دارای غنا هستند. فاعلیت و قابلیت عشقی، و نفی فقر در این رابطه، از نکات برجسته این بخش است که نظام فلسفی استاد را به چارچوبی منسجم و عمیق تبدیل میکند.
نتیجهگیری نهایی
این کتاب، با تدوین درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین نظام فلسفی جامعی پرداخت که بر اصالت وجود، نفی ماهیت، و حقیقت ظهوری خلق استوار است. در این نظام، حق، وجود ذاتی و مستقل است و خلق، ظهور تبعی این وجود. اعیان ثابته، به عنوان وجودات علمی حق و مظاهر اسما و صفات الهی، نقشی کلیدی در تبیین رابطه حق و خلق دارند. نقد ادبیات وهمانگارانه، نفی جبر و اختیار مطلق، و تأکید بر فاعلیت متقابل حق و خلق، از دیگر محورهای این اثر است. رابطه حق و خلق، به مثابه پیوندی عاشقانه و لازم و ملزوم معرفی شد که در آن، هیچ فقر یا گدایی وجود ندارد.