متن درس
کتاب اطلاق وجود و صفات بر حقتعالی در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۰۸)
دیباچه
این کتاب، تدوینی علمی و آکادمیک از درسگفتار یکصد و هشتم استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، است که به بررسی عمیق مسأله اطلاق لفظ «موجود» و صفات کمال بر حقتعالی در چارچوب حکمت متعالیه میپردازد. با نگاهی نقادانه به دیدگاه متکلمان و تبیین دقیق تمایز میان وجود و ظهور، و رابطه طولی میان خالق و مخلوق، این اثر درصدد است تا چارچوبی منسجم و فلسفی ارائه دهد که هم با اصول توحید سازگار باشد و هم باب معرفت الهی را گشوده نگه دارد.
بخش اول: نقد دیدگاه متکلمان در اطلاق وجود بر حقتعالی
ارجاع به اسفار و دیدگاه متکلمان
استاد فرزانه، با استناد به جلد اول «اسفار اربعه» (صفحه ۷۷)، دیدگاه برخی متکلمان را نقل میکنند که اطلاق لفظ «موجود» بر حقتعالی را جایز نمیدانند. این گروه معتقدند که چنین اطلاقی، به مشارکت میان خالق و مخلوق در مفهوم وجود منجر میشود و این مشارکت، مشابهت عرضی را در پی دارد. به باور آنها، این مشابهت با حدیث شریف «مَنْ شَبَّهَ الْخَالِقَ [مطلب حذف شد] : «هر کس خالق را به مخلوق تشبیه کند، مشرک است») ناسازگار است و به شرک میانجامد.
نقد ملاصدرا بر دیدگاه متکلمان
استاد فرزانه، با استناد به نقد ملاصدرا، تأکید دارند که نفی اطلاق «موجود» از حقتعالی، به تعطیل محض میانجامد: «فَقَدْ ذَهَبَ إِلَى مُجَرَّدِ التَّعْطِیلِ» (به تعطیل محض منجر میشود). این نفی، نهتنها لفظ «موجود»، بلکه سایر صفات مانند ذات، حقیقت، و شیئیت را نیز از حق سلب میکند و او را به «لَا شَیْءٍ» (هیچچیز) فرومیکاهد. این رویکرد، با حقیقت توحید و معرفت الهی ناسازگار است، زیرا باب وصف خدا را مسدود میسازد.
تناقض منطقی در رویکرد متکلمان
متکلمان، با نفی اطلاق «موجود» بر حقتعالی، در تناقضی منطقی گرفتار میشوند. بر اساس قاعده عقلی «لَا خُرُوجَ عَنِ السَّلْبِ وَالْإِیجَابِ» (عدم امکان خروج از سلب و ایجاب)، نمیتوان نه «موجود» گفت و نه «لا موجود»، نه «حقیقت» گفت و نه «لا حقیقت»، و نه «شیء» گفت و نه «لا شیء». این محدودیت، دیدگاه متکلمان را به بنبست منطقی میرساند، زیرا نفی مطلق صفات، به انکار حقیقت الهی منجر میشود.
پیامدهای نفی صفات کمال
اگر اطلاق «موجود» بر حقتعالی جایز نباشد، سایر صفات کمال مانند علم، قدرت، و حیات نیز قابل اطلاق نخواهند بود، زیرا این صفات نیز در مخلوقات یافت میشوند و به مشابهت متهم میشوند. این نفی، تمامی صفات جمال و کمال را از حق سلب میکند و شناخت او را غیرممکن میسازد. استاد فرزانه، این رویکرد را چون کلیدی میدانند که درِ معرفت الهی را برای همیشه قفل میکند.
نقد توجیه متکلمان در صفات
متکلمان، برای گریز از مشابهت، مدعیاند که حقتعالی عالم نیست، بلکه کار علم را انجام میدهد؛ قادر نیست، بلکه کار قدرت را انجام میدهد. استاد فرزانه، با پیروی از ملاصدرا، این توجیه را مغالطهآمیز و غیرمنطقی میدانند، زیرا چنین رویکردی، به جای تبیین صفات، به انکار حقیقت آنها میانجامد. این توجیه، مانند تلاش برای روشن کردن چراغی با خاموش کردن نور است.
جمعبندی بخش اول
این بخش، با نقد دیدگاه متکلمان، نشان داد که نفی اطلاق «موجود» و سایر صفات از حقتعالی، به تعطیل محض و بنبست منطقی منجر میشود. استاد فرزانه، با استناد به ملاصدرا، تأکید دارند که این رویکرد، نهتنها با اصول توحید ناسازگار است، بلکه باب معرفت الهی را مسدود میکند. نقد مغالطهآمیز بودن توجیهات متکلمان، نشاندهنده ضعف روششناختی آنهاست. این بخش، زمینه را برای ارائه راهحلی فلسفی و عرفانی در بخشهای بعدی فراهم میسازد.
بخش دوم: تمایز میان مشابهت عرضی و رابطه طولی
جواب نقضی ملاصدرا
ملاصدرا، در پاسخ به متکلمان، جوابی نقضی ارائه میدهد: اگر اطلاق «موجود» بر حقتعالی جایز نباشد، «لا موجود» نیز جایز نیست، و این به تعطیل میانجامد. استاد فرزانه، این پاسخ را نقضی میدانند که محدودیت منطقی دیدگاه متکلمان را آشکار میکند، اما برای حل کامل مسأله، نیاز به جوابی حلی است.
نیاز به جواب حلی
استاد فرزانه تأکید دارند که پاسخ نقضی ملاصدرا، اگرچه ضعف دیدگاه متکلمان را نشان میدهد، اما برای حل مسأله تشبیه کافی نیست. پاسخ حلی باید مشابهت میان خالق و مخلوق را نفی کند، بدون آنکه به تعطیل منجر شود. این پاسخ، مانند پلی است که باید میان توحید و معرفت الهی پیوند برقرار کند.
تمایز مشابهت عرضی و رابطه طولی
استاد فرزانه، با تکیه بر حکمت متعالیه، تمایز میان مشابهت عرضی و رابطه طولی را کلیدی برای حل مسأله میدانند. مشابهت عرضی، مانند تشبیه دو انسان (زید و عمر) در انسانیت، خالق و مخلوق را در عرض یکدیگر قرار میدهد و شرکآمیز است. اما رابطه ط سایهای است که در طول نور حق پدید میآید و مشابهت را نفی میکند.
نقد مشابهت عرضی
استاد فرزانه، با استناد به حدیث شریف «مَنْ شَبَّهَ الْخَالِقَ بِالْمَخْلُوقِ فَهُوَ مُشْرِكٌ»، تأکید دارند که مشابهت عرضی، مانند قرار دادن خالق و مخلوق در یک مرتبه وجودی، با توحید ناسازگار است. مخلوقات، در عرض حق نیستند، بلکه چون جلوههای نور او در آینه هستی پدیدار میشوند.
تأکید بر رابطه طولی
مخلوقات، ظهورات حقاند و در طول وجود او قرار دارند. این رابطه طولی، مانند نسبتی است که میان خورشید و پرتوهای آن برقرار است؛ پرتوها، جلوههای خورشیدند، اما از استقلال برخوردار نیستند. این دیدگاه، با وحدت شخصی وجود همراستاست و تشبیه را نفی میکند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین تمایز میان مشابهت عرضی و رابطه طولی، راهحلی فلسفی و عرفانی برای مسأله تشبیه ارائه داد. استاد فرزانه، با نقد پاسخ نقضی ملاصدرا و تأکید بر نیاز به پاسخ حلی، رابطه طولی را بهعنوان مبنای توحیدی معرفی کردند که مخلوقات را ظهورات حق میداند. این دیدگاه، نهتنها از شرک پرهیز میکند، بلکه معرفت الهی را در دسترس نگه میدارد.
بخش سوم: وجود، ظهور، و اطلاق صفات
تبیین وجود و ظهور
استاد فرزانه، حق را وجود ذاتی و مستقل، و مخلوقات را ظهورات تبعی این وجود میدانند. وجود، چون ریشهای است که شاخههای ظهور از آن میروید، و مخلوقات، چون سایههاییاند که از نور وجود حق پدید میآیند. این تمایز، رابطه طولی را تقویت میکند و تشبیه را نفی میسازد.
اطلاق صفات بر حق و مخلوقات
اطلاق صفاتی مانند علم و قدرت بر حق و مخلوقات، در صورت تمایز مصداقی، به تشبیه منجر نمیشود. علم حق، وجودی و ذاتی است، در حالی که علم مخلوقات، ظهوری و تبعی است. این تمایز، مانند تفاوت میان خورشید و بازتاب نور آن در آینه است که هر دو نورند، اما یکی اصل و دیگری فرع است.
تمایز مفهومی و مصداقی
در صفاتی مانند علم و قدرت، مفهوم واحد است (مثلاً علم به معنای انکشاف)، اما مصداق متفاوت است: علم حق، وجودی و ذاتی؛ و علم مخلوقات، ظهوری و تبعی. این تمایز مصداقی، امکان اطلاق صفات را بدون خطر تشبیه فراهم میکند. استاد فرزانه، این تمایز را چون کلیدی میدانند که قفل معرفت الهی را میگشاید.
تمایز مفهومی در برخی صفات
در برخی موارد، مانند وجود و ظهور، ذات و رقیت، یا حقیقت و رقیت، نهتنها مصداق، بلکه مفهوم نیز متفاوت است. وجود، مختص حق است و ظهور، ویژگی مخلوقات. این تمایز مفهومی، تشبیه را بهکلی منتفی میکند و چارچوبی استوار برای توحید فراهم میآورد.
نقد اطلاق وجود بر مخلوقات
برخلاف متکلمان که اطلاق وجود بر حق را نفی میکنند، استاد فرزانه تأکید دارند که اطلاق وجود بر مخلوقات نادرست است، زیرا مخلوقات ظهورند و فاقد استقلال وجودیاند. این دیدگاه، مانند نفی نور ذاتی از سایه است که تنها بازتاب نور خورشید را دارد.
رابطه طولی در صفات
صفات مخلوقات، مانند علم و قدرت، ظهورات صفات الهیاند و در طول آنها قرار دارند. این رابطه طولی، مانند نسبتی است که میان چشمه و جویبارهای آن برقرار است؛ جویبارها، جلوههای چشمهاند، اما از استقلال برخوردار نیستند.
تمایز مصداقی و رفع شرک
تفاوت مصداقی میان صفات حق و مخلوقات، شرک را منتفی میکند، زیرا شرک در مشابهت عرضی رخ میدهد. استاد فرزانه، با استناد به حدیث «مَنْ شَبَّهَ الْخَالِقَ بِالْمَخْلُوقِ فَهُوَ مُشْرِكٌ»، تأکید دارند که تمایز مصداقی، توحید را حفظ میکند و تشبیه را نفی میسازد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین تمایز میان وجود و ظهور، و اطلاق صفات بر حق و مخلوقات، چارچوبی فلسفی و عرفانی برای حل مسأله تشبیه ارائه داد. استاد فرزانه، با تأکید بر رابطه طولی و تمایز مفهومی و مصداقی، نشان دادند که اطلاق صفات کمال بر حق، بدون خطر تشبیه ممکن است. نفی اطلاق وجود بر مخلوقات و تأکید بر ظهوری بودن آنها، این دیدگاه را از متکلمان متمایز میسازد.
بخش چهارم: ذات، صفات، و تعین در نظام هستی
نقد تشکیک و تأکید بر وحدت شخصی
استاد فرزانه، اگرچه تشکیک (مراتب وجود) را با توحید سازگار میدانند، اما وحدت شخصی وجود را دقیقتر میشمارند. در وحدت شخصی، مخلوقات ظهورات طولی حقاند و نه موجودات مستقل. این دیدگاه، مانند نگریستن به عالم بهمثابه آینهای است که تنها نور حق را بازمیتاباند.
تبیین ذات و صفات در حق
ذات حق، فاقد تعین است و صفات او در ظرف لاتعین موجودند. مخلوقات، ظهورات تعینیافته حقاند و در ظرف خلق قرار دارند. این تمایز، مانند تفاوت میان اقیانوس بیکران و امواجی است که از آن برمیخیزند.
تعین احدی و خلقی
تعین به دو قسم احدی (مربوط به ذات حق) و خلقی (مربوط به مظاهر) تقسیم میشود. مظاهر، ظهورات اسماء الهیاند و فاقد عینیت ذاتیاند. این تقسیمبندی، مانند تمایز میان نور خورشید و رنگهای منشور است که همگی از یک منبع سرچشمه میگیرند.
تمایز احدیت و خلق
در احدیت، ظهور با عینیت ذاتی همراه است، اما در خلق، ظهور فاقد عینیت ذاتی است و تنها ظهورات تعینیافتهاند. این تفاوت، مانند تمایز میان جوهر الماس و بازتابهای آن در سطوح مختلف است.
نقد مفهوم ماهیت در فلسفه
در فلسفه، گفته میشود که ماهیت حق عین وجود اوست، زیرا فاقد حد است، اما مخلوقات به دلیل تعین، ماهیتشان غیر از وجودشان است. استاد فرزانه، این دیدگاه را نقد میکنند و ماهیت را مفهومی اعتباری و غیرواقعی میدانند.
نفی ماهیت بهطور کلی
استاد فرزانه، ماهیت را مفهومی دروغین میشمارند و تأکید دارند که نهتنها حق، بلکه هیچ موجودی ماهیت ندارد. حد، ناشی از تعین است و حق، به دلیل لاتعین، فاقد حد است. این دیدگاه، مانند نفی سایه بهعنوان جوهر مستقل است.
تبیین حد و تعین
مخلوقات، به دلیل تعین، دارای حد و مرتبهاند، اما حق، به دلیل لاتعین، فاقد حد است. این تمایز، بر قاعده عقلی «حکم الأمثال» استوار است که حد را به تعین پیوند میدهد. مانند درختی است که شاخههایش مرتبه دارند، اما ریشهاش بیحد است.
انسان کامل و مقام لاحدی
انسان کامل، در مقام جمع و صعود، به مرتبه لاحدی میرسد که فاقد حد است، مشابه حق که به دلیل لاتعین، فاقد حد است. این مقام، مانند قلهای است که سالک در آن با بیکرانی حق یکی میشود.
نفی مشابهت میان خالق و مخلوق
میان خالق و مخلوق، هیچ مشابهتی نیست، زیرا حق فاقد حد، ذات و حقیقت است، و مخلوقات دارای حد، رقیت و ظهورند. این نفی، مانند جدایی میان آسمان بیکران و زمین محدود است.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تبیین ذات، صفات، و تعین در نظام هستی، دیدگاه وحدت شخصی را بهعنوان چارچوبی دقیق برای نفی تشبیه معرفی کرد. استاد فرزانه، با نفی ماهیت و تأکید بر لاتعین حق و تعین مخلوقات، تمایز میان وجود و ظهور را روشن ساختند. مقام انسان کامل و پیوند آن با لاحدیت، عمق عرفانی این نظام را نشان میدهد.
نتیجهگیری نهایی
این کتاب، با تدوین درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین عمیق مسأله اطلاق وجود و صفات بر حقتعالی در حکمت متعالیه پرداخت. نقد دیدگاه متکلمان، که اطلاق وجود را به دلیل خطر تشبیه نفی میکنند، نشان داد که این رویکرد به تعطیل محض منجر میشود. استاد فرزانه، با تکیه بر تمایز میان مشابهت عرضی و رابطه طولی، و تبیین وجود و ظهور، راهحلی فلسفی و عرفانی ارائه کردند که هم توحید را حفظ میکند و هم باب معرفت الهی را گشوده نگه میدارد. نفی ماهیت، تأکید بر لاتعین حق، و تبیین مقام انسان کامل، این نظام را به چارچوبی منسجم و عمیق تبدیل کرده است.