متن درس
جعل و ظهورات حق در حکمت متعالیه و نقد آرای کلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۱۲)
دیباچه
مسأله جعل، چونان گوهری درخشان در سپهر فلسفه اسلامی، از جایگاهی بنیادین برخوردار است و در تقابل میان دیدگاههای حکمت متعالیه صدرالمتألهین شیرازی و آرای کلامی فخر رازی، به اوج عمق و ژرفای خود میرسد. این موضوع، که در درسگفتار شماره ۱۱۲ استاد فرزانه قدسسره مورد کاوش قرار گرفته، نهتنها پرسشهای وجودشناختی پیرامون جعل وجود، ماهیت و اتصاف را در بر میگیرد، بلکه با نگاهی عرفانی، جعل را به ظهورات ذاتی حقتعالی فرو میکاهد.
بخش نخست: تبیین جعل در حکمت متعالیه
مفهوم جعل و جایگاه آن در فلسفه اسلامی
جعل، به معنای آفرینش یا ایجاد، یکی از مسائل محوری در فلسفه اسلامی است که در بستر نزاع میان اصالت وجود و اصالت ماهیت شکل گرفته است. این مفهوم، چونان نوری است که اختلافات عمیق میان مکاتب فلسفی و کلامی را روشن میسازد. پرسش اصلی در این حوزه، این است که آیا وجود مجعول است یا ماهیت؟ صدرالمتألهین شیرازی، در حکمت متعالیه، جعل را به وجود نسبت میدهد و ماهیت و اتصاف را اموری تبعی و اعتباری میداند. این دیدگاه، در مقابل آرای کلامی، بهویژه فخر رازی، قرار دارد که جعل را به ماهیت نسبت میدهد.
درنگ: جعل، چونان کلیدی زرین، درهای فهم وجودشناختی خلقت را میگشاید و در حکمت متعالیه، به وجود نسبت داده میشود، نه ماهیت. |
دیدگاه ملاصدرا درباره جعل وجود، ماهیت و اتصاف
صدرالمتألهین در جلد چهارم اسفار اربعه (صفحه ۴۰۰)، جعل اتصاف و ماهیت را تبعی میداند و جعل بسیط و حقیقی را مختص وجود معرفی میکند. او معتقد است که وجود، حقیقتی عینی و اصیل است که قابلیت جعل را دارد، در حالی که ماهیت و اتصاف، به دلیل اعتباری بودن، فاقد این صلاحیتاند. این دیدگاه، چونان درختی تناور، ریشه در اصالت وجود دارد و شاخسار آن به سوی وحدت وجودی امتداد مییابد.
نقد دیدگاه جعل ماهیت
کسانی که جعل را به ماهیت نسبت میدهند، مورد نقد صدرالمتألهین قرار گرفتهاند. او با ارائه دلایل حلی و نقضی، استدلال میکند که ماهیت، به دلیل فقدان حقیقت مستقل، نمیتواند موضوع جعل باشد. این نقد، چونان مشعلی فروزان، ضعف دیدگاههای مبتنی بر اصالت ماهیت را آشکار میسازد و برتری حکمت متعالیه را در تبیین جعل نشان میدهد.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با تبیین مفهوم جعل در حکمت متعالیه، نشان داد که صدرالمتألهین جعل را به وجود نسبت میدهد و ماهیت و اتصاف را اموری تبعی و اعتباری میداند. این دیدگاه، که ریشه در اصالت وجود دارد، چارچوبی منسجم برای فهم خلقت و رابطه میان علت و معلول ارائه میدهد. نقد دیدگاههای مبتنی بر جعل ماهیت، برتری رویکرد ملاصدرا را در این حوزه آشکار میسازد.
بخش دوم: نقد استدلالهای فخر رازی در باب جعل
استدلال فخر رازی: وحدت وجود و علّیت
فخر رازی در جلد اول شرح اشارات (صفحه ۴۹۴) استدلال میکند که وجود، به دلیل وحدت و بساطت، نمیتواند مجعول باشد، زیرا اگر واجبالوجود از حیث وجود علت معلول اول باشد، باید علت همه موجودات باشد، چراکه وجود واحد است. او میفرماید: فَإِنَّ الْوُجُودَ حَقِيقَةٌ وَاحِدَةٌ فِي الْوَاجِبِ وَغَيْرِهِ مِنَ الْمُمْكِنَاتِ (ترجمه: «وجود، حقیقتی واحد است در واجب و غیر آن از ممکنات»). این استدلال، چونان سدی است که راه جعل وجود را مسدود میسازد.
درنگ: فخر رازی، با تأکید بر وحدت وجود، جعل آن را ناممکن میداند، گویی حقیقت واحد وجود را در بندی از تناقض محصور کرده است. |
جواب نقضی ملاصدرا به فخر رازی
صدرالمتألهین در پاسخ نقضی به فخر رازی میفرماید: فَالانْتِقَاضُ مَا ذَكَرُوهُ (ترجمه: «نقض همان است که ذکر کردند»). او استدلال میکند که اگر واجبالوجود از حیث وجود علت معلول اول باشد، این اشکال به خود فخر رازی بازمیگردد، زیرا واجبالوجود یا از حیث وجود یا از حیث ماهیت علت است. از حیث ماهیت ممکن نیست، چراکه حقتعالی ماهیت ندارد. از حیث وجود نیز، اگر واجبالوجود علت معلول اول باشد، این امر به همه موجودات تعمیم نمییابد، زیرا پیش از معلول اول، وجود دیگری نیست که علت باشد.
تبیین علّیت واجبالوجود
ملاصدرا تأکید میکند که واجبالوجود، بهعنوان مبدأ وجود، از حیث وجود علت معلول اول است، نه از حیث ماهیت، زیرا حقتعالی فاقد ماهیت است. او میفرماید: فَهُوَ إِمَّا أَنْ يَكُونَ عِلَّةً لِأَجْلِ الْوُجُودِ أَوْ لِأَجْلِ الْمَاهِيَّةِ (ترجمه: «یا به جهت وجود علت است یا به جهت ماهیت»). این تبیین، چونان پلی است که وحدت وجود را به علّیت واجبالوجود پیوند میدهد.
رد استدلال فخر رازی با تکیه بر مراتب وجود
ملاصدرا استدلال فخر رازی را با تکیه بر نظریه تشکیک وجود رد میکند. او میفرماید که وجود، هرچند واحد است، دارای مراتب تشکیکی است که امکان جعلهای مختلف را فراهم میکند. بنابراین، جعل وجود در مراتب مختلف، به تنوع موجودات منجر میشود و نیازی به جعل ماهیت نیست. این پاسخ، چونان نوری است که تاریکی اشکال فخر رازی را میزداید.
درنگ: نظریه تشکیک وجود، چونان نردبانی است که از وحدت وجود به تنوع جعلها رهنمون میشود و استدلال فخر رازی را بیاعتبار میسازد. |
ظهورات عقل اول و وحدت وجود
ملاصدرا استدلال میکند که عقل اول، بهعنوان معلول اول واجبالوجود، ظهوراتی دارد که سایر موجودات را در بر میگیرد. این ظهورات، با وحدت وجود سازگارند و تنوع موجودات را توضیح میدهند. این دیدگاه، چونان جویباری است که از سرچشمه واجبالوجود به سوی کثرت مظاهر جاری میشود.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد استدلالهای فخر رازی، نشان داد که ملاصدرا با تکیه بر نظریه تشکیک وجود و تبیین علّیت واجبالوجود، اشکالات او را پاسخ داده است. وحدت وجود، همراه با مراتب تشکیکی، امکان جعلهای متعدد را فراهم میکند و نیازی به جعل ماهیت نیست. این پاسخها، حکمت متعالیه را چونان قلهای رفیع در برابر دیدگاههای کلامی قرار میدهد.
بخش سوم: نقد جعل به معنای کلامی و تبیین ظهورات الهی
نفی جعل اتصاف و ماهیت
ملاصدرا اتصاف را، به دلیل مفهوم اعتباری بودن، و ماهیت را، به دلیل فقدان حقیقت مستقل، فاقد قابلیت جعل میداند. او استدلال میکند که جعل، تنها به وجود تعلق میگیرد، زیرا وجود حقیقتی عینی و اصیل است. این دیدگاه، چونان آینهای است که حقیقت وجود را از سایههای اعتباری ماهیت و اتصاف جدا میسازد.
جعل وجود در حکمت متعالیه
صدرالمتألهین تأکید میکند که وجود مجعول است، به این معنا که خداوند وجود هر چیزی را خلق میکند. او میفرماید که جعل وجود، به معنای تحقق آن در مراتب مختلف است، نه ایجاد از عدم به معنای کلامی. این تبیین، چونان مشعلی است که راه جعل را در چارچوب اصالت وجود روشن میسازد.
نقد لسان عرفی خلق
در لسان عرفی، گفته میشود که خداوند وجود هر چیزی را خلق میکند، اما این بیان، از منظر فلسفی و عرفانی، دقیق نیست. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که این تلقی، ناشی از محدودیتهای زبان عرفی است و نمیتواند حقیقت ظهورات الهی را بازتاب دهد. خلق، در حقیقت، ظهور وجود در ظروف تعین است، نه جعل به معنای متعارف.
درنگ: خلق در لسان عرفی، چونان نقشی است بر آب که حقیقت ظهورات الهی را در پرده نگه میدارد و جعل را به معنای کلامی محدود میسازد. |
ظهورات حقتعالی و نفی جعل کلامی
هستی، ظهورات ذاتی حقتعالی است که در ظروف خود تعین مییابند. این ظهورات، فاقد استقلال و انفکاکاند و نیازی به جعل به معنای هل دادن یا ایجاد از عدم ندارند. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند که ظهورات، قهراً و بهصورت ذاتی تحقق مییابند و جعل، مفهومی اعتباری است که به آنها تعلق نمیگیرد. این دیدگاه، چونان اقیانوسی است که همه موجودات را بهعنوان امواج ظهور الهی در بر میگیرد.
نفی امکان استقبالی
امکان استقبالی، ناشی از نادانی انسان نسبت به ظهورات الهی است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که هرچه علتش موجود باشد، هست، و هرچه علتش نباشد، نیست. این نفی، چونان بادبانی است که کشتی معرفت را از دریای اوهام امکان و حدوث به سوی ساحل حقیقت ظهور رهنمون میسازد.
ظهورات علمی حق
ظهورات هستی، مراتب علم الهیاند و فاقد اراده، اعتبار یا زوالاند. استاد فرزانه قدسسره استدلال میکنند که جعل، به معنای تحقق از فقدان، به این ظهورات تعلق نمیگیرد، زیرا ذاتی و لازماند. این تبیین، چونان کلیدی است که قفل معمای جعل را در برابر حقیقت ظهورات الهی میگشاید.
درنگ: ظهورات حق، چونان نورهاییاند که از مشکات الهی ساطع میشوند و جعل، به معنای کلامی، در برابر این حقیقت ذاتی رنگ میبازد. |
نقد لسان عامی متکلمان
متکلمان، با لسان عامی، از جعل بهعنوان خلق اختیاری و زمانی سخن میگویند که ناشی از نادانی است. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را نقد کرده و میفرمایند که جعل، اگر به معنای نادانی انسان در برابر ظهورات باشد، فاقد حقیقت است و صرفاً لفظی اعتباری است. این نقد، چونان شمشیری است که پردههای اوهام کلامی را میدرد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نقد جعل به معنای کلامی، نشان داد که هستی، ظهورات ذاتی حقتعالی است و جعل، مفهومی اعتباری است که به این ظهورات تعلق نمیگیرد. نفی امکان استقبالی و تأکید بر ظهورات علمی حق، دیدگاه عرفانی وحدت وجود را تقویت میکند و جعل را از معنای متعارف آن جدا میسازد.
بخش چهارم: تبیین ظهورات الهی در قرآن کریم و فلسفه
لسان قرآن کریم و عموم
قرآن کریم، با لسان عموم، از خلق، حیات و مرگ سخن میگوید، اما این عبارات، با حقیقت ظهورات الهی منافاتی ندارند. استاد فرزانه قدسسره به آیه شریفه وَنَفَخْتُ [مطلب حذف شد] : «و از روح خود در او دمیدم»، سوره حجر: ۲۹) اشاره دارند و میفرمایند که این نفخ، تعین ظهوری است، نه خلق جدید. این تبیین، چونان نوری است که لسان قرآنی را با حقیقت عرفانی پیوند میدهد.
درنگ: قرآن کریم، چونان آیینهای است که با لسان عموم، حقیقت ظهورات الهی را بازتاب میدهد، بیآنکه با حقیقت عرفانی منافاتی داشته باشد. |
نفخ روح بهعنوان ظهور
نفخ روح، که در قرآن کریم آمده، به معنای تعین ظهوری است، نه جعل به معنای خلق اختیاری. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که ظهور موجود از علم به عین، جعل به معنای قراردادی نیست، بلکه تجلی ذاتی حق است. این دیدگاه، چونان جویباری است که از سرچشمه علم الهی به سوی ظهور عینی جاری میشود.
تمایز بحثهای ربی و خلقی
استاد فرزانه قدسسره بحثهای ربی، مانند وحدت وجود و ظهورات، را از بحثهای خلقی، مانند امکان و حدوث، متمایز میدانند. جعل، در حوزه خلقی مطرح میشود، اما در حوزه ربی، جایی ندارد. این تمایز، چونان خطی است که مرز میان حقیقت و اعتبار را ترسیم میکند.
نقد جعل در ظرف خلقی
در ظرف خلقی، جعل به معنای گرسنگی، سیری یا رزق مطرح میشود، اما این مفاهیم، با حقایق وجودی منافات دارند. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند که این امور، اعتباریاند و نمیتوانند حقیقت ظهورات الهی را بازتاب دهند. این نقد، چونان نسیمی است که غبار اوهام خلقی را میزداید.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تبیین لسان قرآن کریم و تمایز بحثهای ربی و خلقی، نشان داد که نفخ روح و خلق، در حقیقت، ظهورات ذاتی حقاند. نقد جعل در ظرف خلقی، محدودیتهای دیدگاههای کلامی را آشکار میسازد و حقیقت عرفانی را در برابر لسان عامی برجسته میکند.
بخش پنجم: نقد مفاهیم کلامی و تبیین وحدت وجود
نفی حدوث، امکان و ماهیت
استاد فرزانه قدسسره حدوث، امکان و ماهیت را مفاهیمی اعتباری میدانند که در چارچوب ظهورات حقتعالی جایگاهی ندارند. آنها استدلال میکنند که هستی، ظهورات ذاتی حق است و این مفاهیم، چونان سایههاییاند که در پرتو نور وجود رنگ میبازند.
ظهورات و مراتب وجود
ظهورات حق، دارای مراتب و تعیناتاند، اما این مراتب، جعل به معنای خلق اختیاری نیستند. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که وجود، فاقد تشکیک به معنای کلامی است و مراتب آن، ظهورات ذاتی حقاند. این تبیین، چونان درختی است که شاخسار آن در کثرت مظاهر گسترده شده، اما ریشه در وحدت وجود دارد.
درنگ: ظهورات حق، چونان امواج اقیانوس وجودند که در مراتب مختلف تعین مییابند، اما جعل به معنای کلامی، در این اقیانوس بیمعناست. |
نقد جعل بهعنوان نادانی
جعل، اگر به معنای نادانی انسان در برابر ظهورات باشد، فاقد حقیقت است. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند که آنچه ما جعل مینامیم، نتیجه جهل ما به نظم ظهورات الهی است. این دیدگاه، چونان آینهای است که محدودیتهای معرفتی انسان را بازتاب میدهد.
علم الهی و ظهورات
ظهورات، مراتب علم الهیاند و استاد فرزانه قدسسره به عبارتی از قرآن کریم اشاره دارند: جَفَّ الْقَلَمُ بِمَا هُوَ كَائِنٌ (ترجمه: «قلم به آنچه هست خشک شد»). هستی، کاسه علم حق است و جعل، مفهومی غیرحقیقی است که به این ظهورات تعلق نمیگیرد. این تبیین، چونان مشعلی است که نور علم الهی را بر ظهورات هستی میتاباند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با نفی مفاهیم کلامی حدوث، امکان و ماهیت، نشان داد که هستی، ظهورات ذاتی حقتعالی است. مراتب وجود، تعینات ظهوریاند و جعل، به معنای کلامی، در برابر این حقیقت بیمعناست. تأکید بر علم الهی، چارچوب عرفانی وحدت وجود را تقویت میکند.
بخش ششم: نقد دیدگاههای فلاسفه پیشین و جمعبندی نهایی
تمایز عِینیت و جعل
ملاصدرا عِینیت (وابستگی به علت) را از جعل (تحقق) متمایز میداند. او تأکید میکند که همه موجودات، چه مجعول باشند یا نه، به علت وابستهاند. این تمایز، چونان خطی است که مرز میان علّیت و جعل را روشن میسازد.
نقد ازلی بودن ماهیت
دیدگاه ازلی بودن ماهیت، که برخی فلاسفه پیشین مطرح کردهاند، نادرست است، زیرا ماهیت اعتباری و فاقد حقیقت مستقل است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که ماهیت، چه ازلی باشد و چه غیرازلی، امری غیرواقعی است و نمیتواند موضوع جعل قرار گیرد.
نقل از خواجه نصیرالدین طوسی
خواجه نصیرالدین طوسی در «مسارع المسارع» معتقد است که وجود معلولات در خارج بر ماهیت مقدم است، اما در ذهن، ماهیت مقدم است. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را نقد کرده و میفرمایند که تقدم و تأخر ماهیت و وجود، چه در ذهن و چه در خارج، نادرست است، زیرا ماهیت بدون وجود معنا ندارد.
درنگ: تقدم و تأخر ماهیت و وجود، چونان سایهای است که در پرتو حقیقت وجود محو میشود، زیرا ماهیت بدون وجود، هیچ است. |
نقد تقدم و تأخر
استاد فرزانه قدسسره استدلال میکنند که ماهیت، چه در ذهن و چه در خارج، متفرع بر وجود است و تقدم آن بر وجود، اعتباری و غیرواقعی است. این نقد، چونان شمشیری است که اوهام فلسفی پیشین را میبرد و حقیقت وحدت وجود را آشکار میسازد.
ظهور بهجای جعل
وجود، ظهور حقتعالی است، نه چیزی که جعل یا چاپ شود. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که خلق، ظهور از علم به عین است و جعل، مفهومی غیرحقیقی است که به این ظهورات تعلق نمیگیرد. این دیدگاه، چونان رودی است که از سرچشمه علم الهی به سوی ظهورات عینی جاری میشود.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با نقد دیدگاههای فلاسفه پیشین، مانند ازلی بودن ماهیت و تقدم و تأخر آن، نشان داد که ماهیت، امری اعتباری و وابسته به وجود است. تأکید بر ظهور بهجای جعل، چارچوب عرفانی وحدت وجود را تقویت میکند و جعل را بهعنوان مفهومی غیرحقیقی کنار میگذارد.
بخش هفتم: جمعبندی نهایی و دعای پایانی
جمعبندی نهایی
این نگاشته، با کاوش در مسأله جعل در حکمت متعالیه، نشان داد که صدرالمتألهین با تکیه بر اصالت وجود و نظریه تشکیک، جعل را به وجود نسبت میدهد و ماهیت و اتصاف را اموری تبعی و اعتباری میداند. در مقابل، دیدگاه عرفانی درسگفتار، جعل را مفهومی فاقد حقیقت و مترادف با ظهورات ذاتی حقتعالی معرفی میکند. هستی، کاسه علم الهی است و ظهورات آن، فاقد استقلال، حدوث و امکاناند. قرآن کریم، با لسان عموم، از خلق و حیات سخن میگوید، اما این عبارات، در حقیقت، ظهورات الهیاند. نقد دیدگاههای کلامی و فلاسفه پیشین، برتری چارچوب عرفانی وحدت وجود را آشکار میسازد.
دعای پایانی
متن با دعای سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّنَا [مطلب حذف شد] : «پاک و منزه است پروردگار ما و پروردگار فرشتگان و روح») به پایان میرسد که چونان نغمهای آسمانی، نورانیت و قداست حق را یادآور میشود.
درنگ: دعای پایانی، چونان مهر تأییدی است بر نورانیت وجود حق و پیوند عمیق فلسفه و عرفان در حکمت متعالیه. |
با نظارت صادق خادمی |