متن درس
کتاب وجود و عدم: کاوشی در احکام ایجابی و سلبی وجود
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۱۳)
دیباچه
فلسفه وجود، چونان دریای ژرفی که امواج معرفت را در خود جای داده، همواره اندیشمندان را به تأمل در اسرار هستی فراخوانده است. این کتاب، که از درسگفتارهای عمیق و روشنگرانه استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه صد و سیزدهم سامان یافته، به کاوش در مباحث بنیادین وجود، عدم، احکام ایجابی و سلبی وجود، و نقد ساختار منظومه حکمت میپردازد. این کتاب، چونان مشعلی در تاریکی، راهنمای پژوهشگرانی است که در پی فهم حقیقت وجود و رابطه آن با عدماند.
بخش نخست: جعل و رابطه آن با وجود
این بخش به بررسی مفهوم جعل و رابطه آن با وجود اختصاص دارد. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر نفی جعل برای وجود، مبانی این موضوع را روشن میسازند.
نفی جعل در وجود
جعل، به معنای ایجاد چیزی که پیشتر نبوده، از مباحث ذیل وجود است. پرسش بنیادین این است که آیا وجود جعلپذیر است یا خیر. پاسخ این است که وجود جعل ندارد، زیرا وجود ذاتاً موجود است و نیازی به ایجاد از عدم ندارد. این دیدگاه، چونان نوری که از خورشید میتابد، اصالت وجود را آشکار میسازد و نشان میدهد که وجود، حقیقتی ازلی و خودبسنده است.
تمایز احکام ایجابی و سلبی وجود
احکام ایجابی وجود، به ویژگیهای مثبت آن مانند وحدت میپردازند، در حالی که احکام سلبی، وجود را از طریق نفی اوصاف عدمی، مانند عدم جعل، تبیین میکنند. این تمایز، چونان دو بال پرواز، وجود را از زوایای مختلف روشن میسازد و مباحث عدمی را به مثابه تنبیه وجود معرفی میکند.
جمعبندی بخش نخست
این بخش به تبیین نفی جعل در وجود و تمایز میان احکام ایجابی و سلبی وجود پرداخت. وجود، به عنوان حقیقتی اصیل، جعلپذیر نیست و احکام سلبی، با نفی اوصاف عدمی، حدود آن را شفاف میکنند. این مبانی، زمینه را برای بررسی مباحث عدمی وجود در بخش بعدی فراهم میآورند.
بخش دوم: مباحث عدمی وجود و جایگاه آن
این بخش به کاوش در مباحث عدمی وجود و جایگاه آنها در نظام فلسفی اختصاص دارد. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر اهمیت احکام سلبی، به نقد ترتیب مباحث در منظومه حکمت میپردازند.
مباحث عدمی وجود
مباحث عدمی وجود، که از اوصاف سلبی آناند، باید پس از احکام ایجابی بررسی شوند. این مباحث، چونان آیینهای که حقیقت را بازمیتاباند، وجود را از طریق نفی محدودیتها و اوصاف عدمی شفافتر میکنند. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که این مباحث، استدرادی نیستند، بلکه به اعتبار شفافیت وجود مطرح میشوند.
احکام سلبی وجود و جایگاه آن
احکام سلبی وجود، مانند «المعدوم لیس بشیء» (معدوم چیزی نیست)، باید پس از احکام ایجابی مطرح شوند. عنوان «قُرر فی احکام السلبیه للوجود» در منظومه، نشاندهنده اهمیت این احکام است. این احکام، چونان کلیدی برای گشودن قفلهای معرفت، حدود وجود را روشن میسازند.
اهمیت معرفتشناسی در فلسفه
معرفتشناسی، پیشنیاز مباحث فلسفی است. پیش از بررسی وجود و عدم، باید ظرف ذهن و ظرفیت ادراکی آن شناخته شود. این دیدگاه، چونان بنیادی استوار، فلسفه را بر شناخت ذهن استوار میسازد و ظرف معرفت را پیش از مظروف آن تبیین میکند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش به بررسی مباحث عدمی وجود و جایگاه احکام سلبی در نظام فلسفی پرداخت. احکام سلبی، با شفافسازی حدود وجود، نقش مهمی در فلسفه ایفا میکنند. معرفتشناسی، به عنوان پایه فلسفه، پیشنیاز فهم وجود و عدم است. این مبانی، زمینه را برای نقد ساختار منظومه در بخش بعدی فراهم میآورند.
بخش سوم: نقد ساختار منظومه حکمت
این بخش به نقد ترتیب و ساختار مباحث در منظومه حکمت اختصاص دارد. استاد فرزانه قدسسره، با تحلیل دقیق، کاستیهای منظومه در ارائه مباحث وجود، عدم، و تشکیک را بررسی میکنند.
نقد ترتیب مباحث در منظومه
مرحوم حاجی سبزواری، پس از بحث وجود، به جای بررسی احکام سلبی، به سراغ وجود ذهنی رفته است. این ترتیب، منطقی نیست، زیرا احکام سلبی باید بلافاصله پس از احکام ایجابی مطرح شوند. این پراکندگی، چونان راهی پرپیچوخم، فهم را برای طلاب دشوار میسازد.
تقسیم وجود به مطلق و مقید
مرحوم حاجی وجود را به مطلق و مقید تقسیم کرده و عدم را نیز به تبع آن به چهار قسم تقسیم میکند. اما وجود مقید، در واقع ظهور مقید وجود مطلق است و نباید به عنوان قسمی مستقل مطرح شود. وجود، ذاتاً مطلق است و مقید بودن، به ظهورات آن مربوط میشود. این دیدگاه، چونان نوری که از منشور میگذرد، وحدت وجود را در عین تنوع ظهورات نشان میدهد.
وجود مطلق و ظهورات مقید
وجود، ذاتاً مطلق و بدون تقسیم است. مقید بودن، به ظهورات آن مربوط میشود و عدم مقید، فقدان ظهور در مرتبهای خاص است. این نکته، چونان شاخههایی از یک درخت، وحدت وجود را در عین تنوع ظهوراتش آشکار میسازد.
نقد ترتیب وجود ذهنی
مطرح کردن وجود ذهنی پیش از احکام سلبی، ترتیب منطقی مباحث را مختل کرده است. وجود ذهنی، به عنوان یکی از مراتب وجود، باید پس از تبیین احکام کلی وجود مطرح شود. این نقد، چونان آیینهای، کاستیهای ساختاری منظومه را بازمیتاباند.
ترکیب نامناسب مباحث در منظومه
منظومه پس از وجود ذهنی، به احکام سلبی، سپس تکثر وجود، تشکیک، و دوباره عدم بازمیگردد. این ترکیب نامنظم، چونان تارهایی درهمتنیده، انسجام را مختل کرده و یادگیری را دشوار میسازد.
جایگاه تشکیک وجود
بحث تشکیک وجود باید پس از وحدت وجود و کثرت مطرح شود، نه در میان مباحث عدمی. این ترتیب، منطقیتر است و با اصول حکمت متعالیه سازگارتر است. تشکیک، چونان نردبانی است که پس از تبیین وحدت و کثرت، مراتب وجود را روشن میسازد.
نقد تکرار مباحث عدمی
تکرار مباحث عدمی، مانند «المعدوم لیس بشیء»، و بازگشت به احکام ایجابی پس از احکام سلبی، ساختار منظومه را آشوبناک کرده است. این تکرار، چونان گردابی، خواننده را در پراکندگی غرق میکند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش به نقد ساختار و ترتیب مباحث در منظومه حکمت پرداخت. پراکندگی مباحث وجود، عدم، وجود ذهنی، و تشکیک، انسجام فلسفی را کاهش داده است. وجود مطلق و ظهورات مقید، باید بدون تقسیمبندی غیرضروری تبیین شوند. ترتیب منطقی، از وجود به احکام ایجابی، سپس سلبی، و نهایتاً تشکیک و کثرت، مناسبتر است.
بخش چهارم: شفافیت و نظاممندی در فلسفه
این بخش به اهمیت شفافیت و نظاممندی در ارائه مباحث فلسفی اختصاص دارد. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر ضرورت ترتیب منطقی و وضوح بیان، به نقد منظومه و ارائه راهکارهایی برای آموزش فلسفه میپردازند.
شفافیت بیان در فلسفه
بیان فلسفی باید شفاف باشد. اگر مطلبی سنگین به نظر میرسد، مشکل از عدم شفافیت بیان است، نه از ناتوانی مخاطب در فهم. این اصل، چونان مشعلی در تاریکی، راه را برای آموزش فلسفه روشن میسازد.
نیاز به زیربنا و روبنا در فلسفه
فلسفه نیازمند زیربنای اعتقادی و روبناهای منطقی است. اعتقادات فلسفی باید در جامعه قابلمشاهده باشند تا معنا یابند. این دیدگاه، چونان پلی میان فلسفه و زندگی، معارف فلسفی را به عمل پیوند میزند.
نقد سنگینی منظومه
مشکل منظومه نه در سنگینی فلسفه، بلکه در عدم ترتیب و شفافیت آن است. طلاب به دلیل این پراکندگی، در فهم دچار مشکل میشوند. این نقد، چونان تیری به هدف، کاستیهای آموزشی منظومه را نشان میدهد.
نیاز به ترتیب منطقی در مباحث وجود و عدم
مباحث وجود و عدم باید به ترتیب منطقی ارائه شوند: ابتدا وجود، سپس احکام ایجابی، بعد احکام سلبی، و نهایتاً تشکیک و کثرت. این ترتیب، چونان نقشهای دقیق، راه را برای فهم فلسفه هموار میکند.
نقش معرفتشناسی در تبیین وجود ذهنی
وجود ذهنی، به عنوان بخشی از معرفتشناسی، باید پس از تبیین ظرف ذهن مطرح شود. طرح زودهنگام آن، بدون زمینهسازی معرفتشناختی، فهم را دشوار میکند. این دیدگاه، ذهن را چونان ظرفی میبیند که باید پیش از مظروف شناخته شود.
جمعبندی مباحث عدمی
مباحث عدمی، همان احکام سلبی وجود هستند و نباید به صورت پراکنده مطرح شوند. تمام مباحث عدمی باید ذیل احکام سلبی تبیین شوند. این جمعبندی، چونان نخ تسبیح، مباحث عدمی را به هم پیوند میدهد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش به اهمیت شفافیت و نظاممندی در فلسفه پرداخت. نقد سنگینی و پراکندگی منظومه، تأکید بر ترتیب منطقی مباحث، و نقش معرفتشناسی در تبیین وجود ذهنی، از محورهای اصلی بود. فلسفه باید با زبانی شفاف و ساختاری منظم ارائه شود تا در جامعه نمود یابد.
نتیجهگیری نهایی
این کتاب، با تأمل در درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، سفری عمیق به سوی حقیقت وجود و عدم بود. وجود، حقیقتی مطلق و بدون تقسیم است که ظهورات مقید آن، مراتب مختلف هستی را تشکیل میدهند. احکام سلبی وجود، با شفافسازی حدود آن، نقش مهمی در فلسفه ایفا میکنند. نقد ساختار منظومه حکمت نشان داد که پراکندگی مباحث وجود، عدم، وجود ذهنی، و تشکیک، انسجام فلسفی را کاهش داده است. پیشنهاد میشود مباحث فلسفی به ترتیب منطقی، از وجود به احکام ایجابی، سپس سلبی، و نهایتاً تشکیک و کثرت، ارائه شوند. معرفتشناسی، به عنوان پایه فلسفه، باید پیش از وجود ذهنی تبیین شود.