متن درس
کتاب فلسفه متعالی: نقد اعاده معدوم و تبیین معاد در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۱۵)
مقدمه: درآمدی بر اعاده معدوم و معاد
در گستره حکمت متعالیه، بحث اعاده معدوم و نسبت آن با معاد، چونان گوهری درخشان در میان مسائل وجودشناختی میدرخشد. این موضوع، که در تقابل دیدگاههای متکلمان و فلاسفه شکل گرفته، از دیرباز محل مناقشه بوده و پرسشهای بنیادینی را در باب وجود، عدم، و سیر وجودی انسان برانگیخته است. این کتاب، برگرفته از درسگفتار شماره ۱۱۵ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین دقیق و عمیق این مسئله میپردازد.
بخش نخست: جایگاه مباحث عدم در فلسفه و کلام
نقش متکلمان در طرح مباحث عدم
متکلمان، به دلیل اقتدار علمی و اجتماعی در تاریخ تفکر اسلامی، مباحثی چون عالم ثابت، عالم امحال، و اعاده معدوم را به گفتمان فلسفی وارد کردند. این موضوعات، که گاه چونان رودی خروشان در بستر کلام جریان یافتند، تأثیر عمیقی بر فلسفه گذاشتند، هرچند شاید در ذات خود ضرورتی فلسفی نداشتند. جایگاه متکلمان، که مشابه فقهای کنونی بود، سبب شد که این مباحث، حتی اگر فاقد اساس فلسفی باشند، مورد توجه فلاسفه قرار گیرند و در نظامهای فلسفی تحلیل شوند.
اختلاف فلاسفه و متکلمان در اعاده معدوم
فلاسفه معتقدند که اعاده معدوم به صورت عیناً محال است، زیرا شیء پس از معدوم شدن، هویت وجودی خود را از دست میدهد و اعاده آن به معنای خلق شیء جدیدی است. در مقابل، متکلمان، با استناد به قدرت مطلق الهی، اعاده معدوم را ممکن میدانند و معتقدند که شیء میتواند پس از معدوم شدن، دوباره موجود شود، گویی خداوند قادر است هر آنچه از عدم پدید آمده، بار دیگر به وجود آورد. این اختلاف، که چونان خطی میان دو قلمرو فکری کشیده شده، ریشه در تفاوت مبانی وجودشناختی و الهیاتی دارد.
استدلال فلاسفه علیه اعاده معدوم
فلاسفه، از جمله در حکمت مشاء و متعالیه، استدلال میکنند که اعاده معدوم به صورت عیناً محال است، زیرا نقض هویت وجودی شیء و قانون علیت را به دنبال دارد. اگر شیء معدوم شود، دیگر همان شیء نیست و اعاده آن، خلق موجودی جدید است، نه بازگشت همان هویت پیشین. این دیدگاه، که چونان صخرهای استوار در برابر امواج کلامی ایستاده، بر تداوم هویت وجودی تأکید دارد و هرگونه بازگشت عین همان شیء را نفی میکند.
استدلال متکلمان در دفاع از اعاده معدوم
متکلمان، با تکیه بر قدرت مطلق الهی، معتقدند که اگر شیء در ابتدا از عدم به وجود آمده، هیچ مانعی برای اعاده آن پس از معدوم شدن وجود ندارد. این دیدگاه، که چونان مشعلی در تاریکی الهیات میدرخشد، بر این اصل استوار است که قدرت خداوند هیچ محدودیتی ندارد و میتواند هر معدومی را دوباره به وجود آورد، همانگونه که در خلق اولیه چنین کرده است.
بخش دوم: تمایز معاد و اعاده معدوم
معاد بهعنوان رجوع به سوی خدا
معاد، به معنای بازگشت به سوی خداوند است، چنانکه در قرآن کریم آمده: إِنَّا لِلَّهِ [مطلب حذف شد] : «ما از آن خداییم و به سوی او بازمیگردیم»، سوره بقره، آیه ۱۵۶). این رجوع، نه بازگشت به همان مرتبه پیشین، بلکه سیر وجودی از یک مرتبه به مرتبهای دیگر است. انسان از وجود علمی به وجود دنیوی و سپس به وجود اخروی منتقل میشود، گویی چونان پرندهای از شاخهای به شاخهای دیگر میپرد، بدون آنکه به همان شاخه پیشین بازگردد.
رجوع نوعی در معاد
رجوع در معاد، رجوع شخصی یا عیناً نیست، بلکه رجوع نوعی است که در مراتب مختلف وجودی رخ میدهد. انسان از وجود علمی به وجود دنیوی، و از وجود دنیوی به وجود اخروی سیر میکند، گویی وجود چونان رودی سیال، از سرچشمه علم الهی به سوی دریای آخرت جاری است. این سیر، با حرکت جوهری ملاصدرا همخوانی دارد و بر تداوم وجود بدون انقطاع تأکید میکند.
عدم ارتباط معاد با اعاده معدوم
معاد، به معنای اعاده معدوم نیست، بلکه انتقال از یک مرتبه وجودی به مرتبهای دیگر است. وجود اخروی، مانند وجود دنیوی، مرتبهای جدید از وجود است، نه بازگشت به وجود پیشین. این تمایز، که چونان خطی روشن میان دو مفهوم کشیده شده، معاد را از قلمرو بحثهای کلامی اعاده معدوم جدا میسازد و آن را در چارچوب حکمت متعالیه تبیین میکند.
بخش سوم: نقد اعاده معدوم و نفی عدم مطلق
تمایز اعاده اهمالی و دقیق
اگر اعاده معدوم به صورت اهمالی (به معنای کلی و غیرمشخص) باشد، مشکلی ایجاد نمیشود، مانند تکرار روزمره زندگی که هر روز میآییم و میرویم. اما اگر اعاده به صورت دقیق (بعینه) باشد، با اشکالات فلسفی مواجه میشود، زیرا نقض هویت وجودی شیء را به دنبال دارد. این تمایز، که چونان آینهای صاف حقیقت مسئله را بازمینمایاند، نشان میدهد که اعاده دقیق با اصول وجودشناختی فلاسفه ناسازگار است.
نقد فلاسفه: عدم معدوم شدن شیء موجود
برخلاف دیدگاه فلاسفه که معتقدند شیء موجود معدوم میشود و دیگر موجود نمیگردد، در حکمت متعالیه، شیء موجود اساساً معدوم نمیشود تا اعاده آن مطرح شود. وجود، چونان نوری پویا، در مراتب مختلف سیر میکند و هیچگاه به عدم مطلق فرو نمیرود. این نقد، که چونان شمشیری بر پیکر دیدگاه مشائی کون و فساد فرود میآید، بر تداوم وجود تأکید دارد.
نقد متکلمان: نفی وجود معدوم
متکلمان معتقدند که شیء موجود معدوم میشود و سپس دوباره موجود میگردد. اما در حکمت متعالیه، شیء موجود معدوم نمیشود، بلکه در مراتب مختلف وجود سیر میکند. این دیدگاه، که با مفهوم تشکیک وجود همخوانی دارد، هرگونه معدوم شدن مطلق را نفی میکند و وجود را جریانی پیوسته و متصل میداند.
وجود بهعنوان ظهورات الهی
تمامی وجودات، از علم الهی به عین (واقعیت خارجی) و از عین به عین دیگر در جریان هستند. هیچ چیز از عدم مطلق پدید نمیآید و به عدم مطلق نمیرود. وجود، چونان انفجار نوری از حقتعالی، در مراتب مختلف ظهور مییابد و هیچگاه معدوم نمیشود. این دیدگاه، که عالم را چونان آیینهای از تجلیات الهی میبیند، هرگونه دوگانگی بین وجود و عدم را نفی میکند.
رد خلق از عدم
خلق اشیاء از عدم، که در برخی احادیث ذکر شده، باید به معنای ظهور اشیاء از علم الهی تفسیر شود، نه خلق از عدم مطلق. مفاهیمی چون عدمستان، ثابتستان، یا آلستان وجود ندارند، و عالم، مجموعه ظهورات علمی و عینی الهی است. این تفسیر، که چونان کلیدی به قفل معمای خلقت میماند، هرگونه تصور عدم مطلق را از نظام وجودشناختی حکمت متعالیه کنار میزند.
بخش چهارم: تداوم وجود و نفی زوال
تداوم وجود در مراتب مختلف
وجودات در مراتب مختلف، مانند دوشنبه و سهشنبه یا دنیا و آخرت، به صورت متصل و سیال در جریان هستند. هیچ چیز معدوم نمیشود، بلکه در مراتب مختلف ظهور مییابد، گویی وجود چونان رودی جاری، از یک مرتبه به مرتبهای دیگر میگذرد. این دیدگاه، که با حرکت جوهری ملاصدرا همخوانی دارد، بر تداوم و پیوستگی وجود تأکید میکند.
نفی گم شدن اشیاء
در عالم، هیچ چیز گم یا معدوم نمیشود. حتی اگر کلیدی گم شود، به معنای نابودی آن نیست، بلکه در مرتبهای دیگر از وجود قرار دارد. این دیدگاه، که چونان آینهای حقیقت عالم را بازمینمایاند، بر اصل بقای وجود تأکید دارد و هرگونه زوال یا نابودی را نفی میکند.
معاد و مرگ بهعنوان تحول وجودی
مرگ، به معنای معدوم شدن نیست، بلکه جدایی روح از بدن و انتقال به مرتبهای دیگر از وجود است. جسم نیز در مرتبه خود به سیر وجودی ادامه میدهد، گویی روح چونان پرندهای از قفس تن رها شده و جسم چونان خاکی پراکنده، به سیر خود در عالم ادامه میدهد. معاد، ظهور کامل این حقایق در مرتبه اخروی است.
تداوم حقیقت اشیاء
حقیقت اشیاء، حتی پس از تغییر صورت، مانند تبدیل انسان به خاک، باقی است. قیامت، ظهور عینی این حقایق است، گویی هر ذره چونان کتابی گشوده، داستان وجودی خود را در روز رستاخیز بازگو میکند. این دیدگاه، بر بقای هویت وجودی اشیاء در مراتب مختلف تأکید دارد.
بخش پنجم: عالم بهعنوان ظهورات الهی
جهان بهعنوان انفعالات و اتصالات
جهان، مجموعهای از انفعالات و اتصالات است، نه موجوداتی که معدوم شوند. هر ذره در مراتب مختلف وجود، اسامی و عناوین متعددی دارد، گویی هر ذره چونان بازیگری در صحنه هستی، نقشهای بیشماری ایفا میکند. این دیدگاه، که با فیزیک مدرن و مفهوم تبدیل انرژی همخوانی دارد، وجود را جریانی پویا و متصل میداند.
نفی تناسخ و تأکید بر ظهورات الهی
تحولات وجودی اشیاء، تناسخ نیست، بلکه ظهورات الهی با اسما و مراتب مختلف است. این دیدگاه، که تناسخ را به دلیل ناسازگاری با وحدت وجود نفی میکند، عالم را چونان آیینهای از تجلیات الهی میبیند که هر ذره در آن، جلوهای از اسماء الهی است.
نفی بحث اعاده معدوم بهعنوان بحث فلسفی
بحث اعاده معدوم، اساساً فلسفی نیست، زیرا معدوم مطلق وجود ندارد. معاد نیز از مقوله اعاده معدوم نیست، بلکه سیر وجودی در مراتب مختلف است. این دیدگاه، که چونان شمشیری بر پیکر جدالهای کلامی فرود میآید، هرگونه بحث درباره اعاده معدوم را منتفی میداند.
تفسیر آیه کریمه «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ»
آیه شریفه كُلُّ [مطلب حذف شد] : «هر آنچه بر زمین است فانی است»، سوره الرحمن، آیه ۲۶) به معنای معدوم شدن نیست، بلکه به معنای تحول و انتقال به مرتبهای دیگر است. فانی بودن، زوال وجودی نیست، بلکه سیر وجودی در مراتب مختلف است، گویی هر موجود چونان مسافری در کاروانسرای هستی، از منزلی به منزل دیگر میرود.
رد کون و فساد مشائی
برخلاف دیدگاه مشائیان که به کون و فساد معتقد بودند، حکمت متعالیه بر کون بعد کون (تداوم وجود) تأکید دارد. ملاصدرا، با نفی کون و فساد، وجود را جریانی پیوسته و متصل میداند که از یک مرتبه به مرتبهای دیگر سیر میکند، گویی عالم چونان انفجار نوری از حقتعالی، پیوسته در حال تجدد و ظهور است.
جهان بهعنوان انفجار نور
هستی، انفجار نور و ظهورات حق است. عدم در این نظام وجودی جایگاهی ندارد، و عالم، چونان صحنهای از تجلیات الهی، پیوسته در حال ظهور و تجدد است. این دیدگاه، که با مفهوم وحدت وجود و تشکیک وجود همخوانی دارد، هرگونه تصور عدم مطلق را از نظام وجودشناختی کنار میزند.
جمعبندی نهایی
این کتاب، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین عمیق و نقادانه مسئله اعاده معدوم و معاد در حکمت متعالیه پرداخت. اعاده معدوم، که در تقابل دیدگاههای متکلمان و فلاسفه شکل گرفته، از منظر حکمت متعالیه منتفی است، زیرا معدوم مطلق وجود ندارد. وجود، چونان نوری پویا، در مراتب مختلف از علم الهی به عین و از عین به عین دیگر سیر میکند، و معاد، سیر تکاملی وجود در این مراتب است، نه بازگشت به وجود پیشین. نقد کون و فساد مشائی، نفی عدمستان، و تأکید بر ظهورات الهی، از محورهای اصلی این بحث بود. عالم، چونان انفجار نوری از حقتعالی، هیچگاه به عدم فرو نمیرود، بلکه در مراتب مختلف ظهور مییابد.