متن درس
کتاب نقد مساوقت وجود و شیئیت در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۱۸)
دیباچه
این کتاب، تدوینی علمی و آکادمیک از درسگفتار یکصد و هجدهم استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، است که به بررسی عمیق و نقادانه مسأله مساوقت وجود و شیئیت در چارچوب حکمت متعالیه میپردازد. با نگاهی دقیق به دیدگاههای متکلمان، ملاصدرا، حاجی سبزواری، و علامه طباطبایی، این اثر درصدد است تا با تبیین تمایز میان مساوقت و مساوات، چارچوبی منسجم برای تحلیل مفاهیم وجود، شیئیت، و ماهیت ارائه دهد. استاد فرزانه، با بهرهگیری از تحلیلهای منطقی و ریشهشناسی زبانی، نشان میدهند که فرض مساوقت میان وجود و شیئیت، ناشی از خلط اتحاد مفهومی و مصداقی است.
بخش اول: نقد دیدگاه متکلمان در باب حال و ثابت
چالش متکلمان در تحلیل مسائل ذهنی
متکلمان، به دلیل ناتوانی در تحلیل دقیق مسائل ذهنی، مفاهیمی مانند «حال» و «ثابت» را بهعنوان واسطه میان وجود و عدم مطرح کردند. این مفاهیم، به باور استاد فرزانه، فاقد مبنای منطقی و فلسفیاند و از دشواریهای معرفتشناختی متکلمان در تمایز میان وجود ذهنی و عینی سرچشمه میگیرند. آنها، به دلیل عدم درک صحیح وجود ذهنی، معدوم را نه موجود و نه شیء، بلکه «ثابت» مینامیدند، گویی این مفهوم میتواند پلی میان وجود و عدم باشد. این دیدگاه، مانند تلاش برای یافتن سایهای در تاریکی مطلق است که هیچ نور وجودی آن را پدید نیاورده است.
نقد مفهوم ثابت بهعنوان واسطه
استاد فرزانه تأکید دارند که مفهوم «ثابت» بهعنوان واسطه میان وجود و عدم، بیاعتبار است. در نظام وجودشناختی، یا چیزی موجود است یا معدوم، و هیچ حالت میانی معتبری وجود ندارد. معدوم مطلق، تنها به لحاظ وجود ذهنی، میتواند شیء تلقی شود، زیرا بدون وجود ذهنی، امکان اخبار از آن وجود ندارد. این دیدگاه، مانند نفی سایهای است که بدون نور، ادعای وجود کند. متکلمان، با ابداع این مفهوم، در دام مشکلات ذهنی گرفتار شدند و نتوانستند میان وجود عینی و ذهنی تمایز قائل شوند.
نقد متکلمان در باب معدوم
متکلمان، معدوم را نه شیء و نه موجود میدانستند و آن را «ثابت» مینامیدند. این دیدگاه، به دلیل عدم درک وجود ذهنی، نادرست است. استاد فرزانه توضیح میدهند که معدوم، به لحاظ وجود ذهنی، هم شیء است و هم موجود، زیرا امکان اخبار از آن در ذهن وجود دارد. این تحلیل، مانند روشن کردن چراغی در تاریکی است که نشان میدهد حتی معدوم، در ظرف ذهن، از وجود و شیئیت برخوردار است.
جمعبندی بخش اول
این بخش، با نقد دیدگاه متکلمان در باب مفاهیم حال و ثابت، نشان داد که این مفاهیم، فاقد مبنای فلسفیاند و از ناتوانی در تحلیل وجود ذهنی سرچشمه میگیرند. استاد فرزانه، با تأکید بر اصل دوگانهانگاری وجودشناختی (وجود یا عدم)، هرگونه واسطه میانی را نفی کردند. معدوم، تنها به لحاظ وجود ذهنی، شیء و موجود است، و این تحلیل، مشکلات متکلمان را حل میکند. این بخش، زمینه را برای بررسی پاسخهای حکمایی مانند ملاصدرا و حاجی سبزواری فراهم میسازد.
بخش دوم: بررسی مساوقت وجود و شیئیت در حکمت متعالیه
ادعای مساوقت در نزد ملاصدرا و حاجی سبزواری
استاد فرزانه، با استناد به ملاصدرا در فصل هشتم «اسفار اربعه» و حاجی سبزواری در «منظومه»، به بررسی ادعای مساوقت شیء و وجود میپردازند. حاجی سبزواری مدعی است: «قد ساوق الشیء لدنیا الایس»، یعنی شیء (به معنای ماهیت) مساوق وجود است، و وجود و ماهیت، از حیث مفهومی متحدند. ملاصدرا نیز در «اسفار» بر مساوقت وجود و شیئیت تأکید میکند و آن را به اتحاد مفهومی تفسیر مینماید. این دیدگاه، مانند تلاش برای یکی دانستن نور و آینهای است که نور را بازمیتاباند.
دیدگاه علامه طباطبایی در نهایة الحکمة
علامه طباطبایی، در بحث پانزدهم «نهایة الحکمة»، با اقتباس از ملاصدرا و حاجی سبزواری، شیئیت را مساوق وجود میداند و میفرماید: «إن الشیئیات مساوقة للوجود». او نتیجه میگیرد که هر آنچه وجود ندارد، شیئیت ندارد، و معدوم، از حیث معدوم بودن، شیء نیست. این دیدگاه، مانند نگریستن به سایهای است که تنها در حضور نور معنا مییابد.
نقد ادعای مساوقت
استاد فرزانه، ادعای مساوقت را به چالش میکشند و تأکید دارند که هیچگونه مساوقتی میان وجود، شیء، و ماهیت وجود ندارد، زیرا اتحاد مفهومی میان هیچ دو مفهومی ممکن نیست. حتی انسان و بشر، که به ظاهر مساوق تلقی میشوند، از حیث مفهومی متمایزند، زیرا انسان از ریشه «أنس» (به معنای انس و الفت) و بشر از ریشه «بَشَر» (به معنای پوستدار بودن) است. این تمایز، مانند تفاوت میان دو شاخه از یک درخت است که هر یک ریشهای خاص دارند.
تمایز مساوقت و مساوات
استاد فرزانه، با تبیین دقیق تمایز میان مساوقت و مساوات، نشان میدهند که مساوقت به اتحاد در مفهوم نسبت به یک مصداق اشاره دارد، در حالی که مساوات به اتحاد در صدق با وجود اختلاف مفهومی دلالت میکند. برای مثال، انسان و بشر، به دلیل اتحاد در مصداق، مساویاند، اما به دلیل تفاوت در ریشه و استعمال، مساوق نیستند. این تمایز، مانند تفاوت میان دو رود است که به یک دریا میریزند، اما سرچشمههای متفاوتی دارند.
مثالهای مساوقت و مساوات
استاد فرزانه، برای روشنسازی این تمایز، به مثالهایی اشاره میکنند. انسان و بشر، به دلیل نزدیکی مفهومی، گاه به اشتباه مساوق تلقی میشوند، اما در حقیقت، به دلیل تفاوت در ریشه زبانی، مساویاند. همچنین، انسان و ضاحک (خندان)، به دلیل اختلاف مفهومی اما اتحاد در مصداق، مساویاند، نه مساوق. این تمایز، مانند تفاوت میان خورشید و پرتوهای آن است که هر یک هویتی مستقل دارند، اما در منشأ متحدند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با بررسی ادعای مساوقت وجود و شیئیت در آثار ملاصدرا، حاجی سبزواری، و علامه طباطبایی، نشان داد که این دیدگاه، به دلیل فرض نادرست اتحاد مفهومی، قابل نقد است. استاد فرزانه، با تبیین تمایز میان مساوقت و مساوات، تأکید کردند که وجود و شیئیت، تنها در صدق متحدند و نه در مفهوم. این تحلیل، مانند کلیدی است که قفل پیچیدگیهای وجودشناختی را میگشاید و راه را برای بررسی عمیقتر مسائل مفهومی و مصداقی هموار میسازد.
بخش سوم: نفی ترادف و کثرت مفهومی
نفی ترادف در اصول فقه
استاد فرزانه، با استناد به مباحث اصول فقه، ترادف را نفی میکنند و تأکید دارند که هیچ دو لفظی نمیتوانند یک معنا داشته باشند، زیرا واضع لفظ، برای هر لفظ غرض خاصی دارد. ترادف، نتیجه اهمال در فهم معانی یا غفلت از غرض واضع است. این دیدگاه، مانند نفی دو نام برای یک گل است که هر یک به عطر و رنگ خاصی اشاره دارد.
تمایز ماده لفظی انسان و بشر
انسان (از ریشه «أنس») و بشر (از ریشه «بَشَر») دارای مفاهیم متفاوتیاند. انسان به انس و الفت، و بشر به پوستدار بودن اشاره دارد. این تمایز، مانند تفاوت میان دو نقاشی است که هر یک با قلم و رنگی خاص ترسیم شدهاند، اما به یک سوژه اشاره دارند.
نفی ترادف سیف و صارم
استاد فرزانه، با مثال سیف و صارم، نشان میدهند که این دو لفظ نیز مترادف نیستند. سیف، شامل شمشیر کند و تیز است، اما صارم به شمشیر برنده اشاره دارد. این تفاوت، مانند تمایز میان دو ابزار است که هر یک برای کاری خاص طراحی شدهاند.
تمایز مفهومی شیء، ماهیت، و وجود
شیء، ماهیت، و وجود، سه مفهوم متمایزند. شیء، اعم از ماهیت است، و وجود، اعم از وجود حق و مخلوقات. استاد فرزانه تأکید دارند که مساوقت میان این مفاهیم ممکن نیست، زیرا هر یک حاکی از حیثیت خاصی است. این تمایز، مانند جدایی میان ریشه، شاخه، و میوه یک درخت است که هر یک نقشی متفاوت ایفا میکنند.
وجود حق بدون ماهیت
وجود حق تعالی، فاقد ماهیت است، زیرا ماهیت، حد و تعین را ایجاب میکند، اما حق، لاتعین است. بنابراین، نمیتوان گفت شیء (به معنای ماهیت) مساوق وجود است. این دیدگاه، مانند نفی سایه از خورشید است که خود نور ذاتی است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نفی ترادف و تأکید بر کثرت مفهومی، نشان داد که هیچ دو لفظ یا مفهومی نمیتوانند متحد باشند. استاد فرزانه، با تحلیل ریشهشناسی زبانی و اصول فقه، ترادف را نتیجه اهمال در فهم معانی دانستند. تمایز میان شیء، ماهیت، و وجود، و نفی مساوقت میان آنها، چارچوبی دقیق برای تحلیل وجودشناختی فراهم میآورد. این تحلیل، مانند آینهای است که حقیقت مفاهیم را با وضوح بازمیتاباند.
بخش چهارم: تمایز میان مساوات و مساوقت در تحلیل قضایا
اتحاد در صدق و نفی مساوقت
استاد فرزانه تأکید دارند که وجود و شیء، در صدق متحدند، یعنی هر آنچه موجود است، شیء است و بالعکس. این اتحاد، مساوات است، نه مساوقت. برای مثال، قضیه «السواد موجود» به هستی سواد اشاره دارد، اما «السواد شیء» به چیستیت آن دلالت میکند. این تفاوت، مانند تمایز میان نور و جسم منیر است که هر یک حاکی از جنبهای متفاوت است.
نقد خلط مساوات و مساوقت
ملاصدرا، حاجی سبزواری، و علامه طباطبایی، اتحاد در صدق را با اتحاد در مفهوم خلط کردند. استاد فرزانه، این خلط را خطایی معرفتشناختی میدانند که از عدم دقت در تمایز مفهومی و مصداقی ناشی میشود. این نقد، مانند هشدار به مسافری است که مسیر را با مقصد اشتباه گرفته است.
تمایز استعمال وجود و شیء
استعمال وجود و شیء در قضایا متفاوت است. برای مثال، «السواد موجود» به تحقق سواد اشاره دارد، اما «السواد شیء» به ماهیت آن دلالت میکند. همچنین، میتوان گفت «السواد ممکن الوجود»، اما «السواد ممکن الشیئیت» نادرست است، زیرا شیئیت، قابلیت امکان را نمیپذیرد. این تمایز، مانند تفاوت میان دو آینه است که هر یک نور را به شیوهای خاص بازمیتاباند.
زیادت وجود بر ماهیت
وجود، زائد بر ماهیت است، یعنی مفهوماً از ماهیت متمایز است. این زیادت، با مساوقت منافات دارد، زیرا مساوقت، اتحاد مفهومی را فرض میکند. استاد فرزانه، این دیدگاه را با نقلقول صدرا تقویت میکنند که اگر مراد از شیء، ماهیت باشد، شیء معلوم الاسامی است، اما وجود مجهول الاسامی. این تمایز، مانند جدایی میان جوهر و صورت آن است.
نفی مساوقت در ضمن مساوات
ملاصدرا میفرماید: «فالمساوقة فی ضمن المساواة فی التحقق»، یعنی مساوقت، در ضمن مساوات در تحقق است. استاد فرزانه، این بیان را به معنای اتحاد در صدق تفسیر میکنند، نه اتحاد مفهومی، و آن را نقدی بر ادعای مساوقت میدانند. این دیدگاه، مانند نگریستن به سایهای است که تنها در حضور نور معنا مییابد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تبیین تمایز میان مساوات و مساوقت در تحلیل قضایا، نشان داد که وجود و شیء، تنها در صدق متحدند. استاد فرزانه، با نقد خلط این دو مفهوم در آثار حکمایی مانند صدرا و حاجی، بر ضرورت دقت در تمایز مفهومی و مصداقی تأکید کردند. نفی مساوقت و تأکید بر زیادت وجود بر ماهیت، این تحلیل را به چارچوبی منسجم تبدیل کرده است که مانند پلی، میان منطق و وجودشناسی پیوند برقرار میکند.
بخش پنجم: کثرت مفهومی و نفی ترادف در تحلیل زبانی
نفی ترادف در مفردات و قضایا
استاد فرزانه، حتی در قضایای ساده مانند «الانسان انسان»، ترادف را نفی میکنند، زیرا موضوع (الانسان) محصور و محمول (انسان) اهمالی است. این تمایز، مانند تفاوت میان دو نغمه است که هر یک آوایی خاص دارند، اما به یک ساز نواخته میشوند.
تمایز زید و نفسه
در قضیه «زید نفسه»، زید و نفسه دو مفهوم متمایزند، هرچند مصداقاً متحدند. زید، به شخص، و نفسه، به ذات اشاره دارد. این تمایز، مانند تفاوت میان یک گوهر و درخشش آن است که هر یک جلوهای متفاوت دارد.
تمایز حیثیات
حیثیات مختلف یک شیء، مانند انسان به حیث متعجب یا ضاحک، متمایزند و اتحاد مفهومی ندارند. برای مثال، انسان از حیث متعجب بودن، ضاحک نیست. این تمایز، مانند جدایی میان رنگهای مختلف یک منشور است که هر یک نوری خاص را بازمیتاباند.
مثال کثرت عناوین
یک شیء میتواند عناوین متعددی مانند کتاب، کاغذ، یا اسفار داشته باشد، اما این عناوین مفهوماً متمایزند. این کثرت، مانند شاخههای متعدد یک درخت است که هر یک به ریشهای واحد متصلاند، اما هویتی مستقل دارند.
مثال عناوین متعدد یک شخص
یک شخص میتواند عناوینی مانند ابوتراب، ابوالحسن، یا حیدر داشته باشد، اما این عناوین، به دلیل تفاوت در غرض واضع، مفهوماً متمایزند. این تمایز، مانند نامهای مختلف یک گوهر است که هر یک به جنبهای خاص اشاره دارد.
اتحاد مصداقی عناوین
عناوینی مانند شاعر، طبیب، و عالم، در یک شخص متحدند، اما مفهوماً متمایزند. این اتحاد، مانند گردهمآیی چندین نقش در یک بازیگر است که هر یک هویتی خاص دارد.
تمایز حیثیات طبیب و مریض
یک شخص میتواند هم طبیب باشد و هم مریض، اما از حیث طبابت، مریض نیست و از حیث بیماری، طبیب نیست. این تمایز، مانند جدایی میان دو نقش در یک نمایش است که هر یک در صحنهای خاص ظاهر میشود.
نفی ترادف به دلیل غرض واضع
ترادف ممکن نیست، زیرا واضع لفظ، برای هر لفظ غرض خاصی دارد. لفظ اضافی، مانند ریختن آب در جامی پر است که بیمعناست. استاد فرزانه تأکید دارند که غفلت از غرض واضع، به اهمال در فهم معانی میانجامد.
اشتراک لفظی در مقابل ترادف
اشتراک لفظی، به معنای یک لفظ برای چند معنا، پذیرفتنی است، زیرا کمبود الفاظ، واضع را به استفاده چندگانه وامیدارد. اما ترادف، به معنای چند لفظ برای یک معنا، غیرعقلانی است. این تمایز، مانند تفاوت میان یک قلم که چندین رنگ مینویسد و چندین قلم که یک رنگ را تکرار میکنند، است.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تأکید بر کثرت مفهومی و نفی ترادف، چارچوبی دقیق برای تحلیل زبانی و منطقی ارائه داد. استاد فرزانه، با بررسی قضایا و مفردات، نشان دادند که هیچ دو مفهومی نمیتوانند متحد باشند. تمایز حیثیات، عناوین، و استعمالها، این تحلیل را غنیتر کرده است. نفی ترادف و تأکید بر اشتراک لفظی، مانند نوری است که تاریکیهای خلط مفهومی را روشن میسازد.
نتیجهگیری نهایی
این کتاب، با تدوین درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی عمیق و نقادانه مسأله مساوقت وجود و شیئیت در حکمت متعالیه پرداخت. نقد دیدگاه متکلمان، که مفاهیمی مانند حال و ثابت را ابداع کردند، نشان داد که این مفاهیم، فاقد اعتبار فلسفیاند. تحلیل استاد فرزانه، با تکیه بر تمایز میان مساوقت و مساوات، و نفی ترادف به دلیل کثرت مفهومی، چارچوبی منسجم و دقیق ارائه کرد. وجود و شیء، تنها در صدق متحدند، و ادعای مساوقت، نتیجه خلط اتحاد مفهومی و مصداقی است.