متن درس
کتاب وجود و شیئیت: تأملاتی در مساوقت، ترادف و نقد متکلمان
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۱۹)
دیباچه
فلسفه، چونان اقیانوسی بیکران، اسرار وجود و ماهیت را در خود نهان داشته و اندیشمندان را به کاوش در ژرفای معرفت فرامیخواند. این کتاب، که از درسگفتارهای عمیق و روشنگرانه استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه صد و نوزدهم سامان یافته، به بررسی مسائل بنیادین وجود، شیئیت، مساوقت، ترادف، و نقد دیدگاههای متکلمان و حکمای پیشین میپردازد.
بخش نخست: دوگانه وجود و عدم و نفی واسطه
این بخش به تبیین دوگانه مطلق وجود و عدم و نفی هرگونه واسطه میان آنها اختصاص دارد. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر اصل وجودشناختی، دیدگاههای متکلمان را نقد میکنند.
دوگانه مطلق وجود و عدم
هر آنچه هست، وجود است و هر آنچه نیست، عدم است. هیچ واسطهای میان این دو وجود ندارد. مفاهیمی مانند «ثابت غیرموجود» یا «معدوم غیرمنفی» فاقد اعتبار فلسفیاند. این اصل، چونان خطی صلب میان نور و تاریکی، هرگونه میانه را نفی میکند و وجود را حقیقتی مطلق میداند.
نقد متکلمان در باب ثابت و حال
متکلمان، به دلیل ضعف در تحلیل مسائل ذهنی، مفاهیمی مانند «ثابت» و «حال» را بهعنوان واسطههایی میان وجود و عدم مطرح کردند. این مفاهیم، چونان سایههایی خیالی، فاقد مبنای فلسفیاند و به پیچیدگیهای غیرضروری منجر شدهاند.
وجود ذهنی در مقابل وجود خارجی
آنچه متکلمان «ثابت» مینامند، در واقع موجود ذهنی است که در خارج وجود ندارد. وجود، چه در ذهن و چه در خارج، وجود است و تمایز میان این دو، کلید حل مشکلات متکلمان است. این دیدگاه، چونان آیینهای صاف، حقیقت وجود را در عوالم مختلف بازمیتاباند.
جمعبندی بخش نخست
این بخش به تبیین دوگانه مطلق وجود و عدم و نفی واسطههای خیالی مانند ثابت و حال پرداخت. متکلمان، به دلیل ضعف در معرفتشناسی، مفاهیم غیرضروری را مطرح کردند که فاقد اعتبار فلسفیاند. وجود ذهنی و خارجی، هر دو وجودند و این تمایز، مبنای حل مسائل متکلمان است.
بخش دوم: مساوقت و ترادف در وجود و شیئیت
این بخش به بررسی مفاهیم مساوقت و ترادف در رابطه وجود و شیئیت اختصاص دارد. استاد فرزانه قدسسره، با نقد دیدگاههای مرحوم حاجی سبزواری و ملاصدرا، بر تمایز مفهومی و اتحاد مصداقی تأکید میکنند.
نقد مساوقت وجود و شیئیت
برخلاف ادعای برخی حکما، مانند مرحوم حاجی سبزواری در منظومه که میفرماید: «قد ساوق الشیء لدنیا الاسماء»، وجود و شیئیت مساوق یکدیگر نیستند، بلکه مساوات دارند. مساوقت به معنای اتحاد مفهومی نیست، بلکه به اتحاد در مصداق اشاره دارد. این دیدگاه، چونان نوری که از منشور میگذرد، تمایز مفهومی و اتحاد مصداقی را روشن میسازد.
نفی ترادف مفاهیم
هیچگونه ترادف مفهومی وجود ندارد، زیرا هر مفهوم از حیث ذاتی با مفهوم دیگر متمایز است. برای مثال، مفاهیم «انسان» و «بشر» یا «منفی» و «معدوم» مترادف نیستند، زیرا هر یک دارای ریشه و معنای متفاوتیاند. این اصل، چونان کلیدی برای گشودن قفلهای معرفت، هرگونه ادعای ترادف را نفی میکند.
اتحاد مصداقی وجود و شیئیت
هر آنچه موجود است، شیء است و هر شیء موجود است. معدوم یا وجود غیرشیء وجود ندارد. این اتحاد، مصداقی است و نه مفهومی. این دیدگاه، چونان شاخههایی از یک درخت، وحدت وجود و شیئیت را در عالم واقع نشان میدهد.
نقد دیدگاه حاجی سبزواری
مرحوم حاجی سبزواری در صفحه ۴۶ منظومه میفرماید: واسطهای میان منفی و ثابت معقول نیست، اما میان منفی و موجود، واسطهای به نام ثابت وجود دارد. این دیدگاه نادرست است، زیرا هیچ واسطهای میان منفی و ثابت نیز وجود ندارد. این نقد، چونان تیری برنده، کاستیهای دیدگاه حاجی را آشکار میسازد.
تمایز مفهومی منفی و معدوم
منفی، از ریشه نفی، و معدوم، از ریشه عدم است. این دو مفهوم، به دلیل تفاوت در ریشه و استعمال، متمایزند و مترادف نیستند. این تمایز، چونان خطی میان دو ساحل، تفاوتهای مفهومی را روشن میکند.
تمایز مفهومی ثابت و وجود
ثابت و وجود نیز دارای مفاهیم متفاوتیاند. ثابت، به معنای پایداری در مقابل زوال، و وجود، به معنای تحقق در عالم واقع است. این تفاوت، مانع ترادف آنهاست، هرچند در مصداق متحدند.
اتحاد در صدق، نه در مفهوم
هر آنچه در خارج ثابت است، موجود است و هر آنچه معدوم است، منفی است. این اتحاد، در صدق مصداقی است، نه در مفهوم. برای مثال، انسان و ضاحک در مصداق متحدند، اما از حیث مفهومی متمایزند. این اصل، چونان نوری بر تاریکی، تمایز مفهومی و اتحاد مصداقی را روشن میسازد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش به بررسی مساوقت و ترادف در رابطه وجود و شیئیت پرداخت. وجود و شیئیت، مساوات مصداقی دارند، اما مساوقت مفهومی ندارند. نفی ترادف مفاهیم، تمایز میان منفی و معدوم، و ثابت و وجود، از محورهای اصلی بود. نقد دیدگاه حاجی سبزواری نشان داد که پذیرش واسطه میان منفی و ثابت، فاقد مبنای فلسفی است.
بخش سوم: نقد متکلمان و مسائل ذهنی
این بخش به نقد دیدگاههای متکلمان در باب وجود، ثابت، حال، و صفات الهی اختصاص دارد. استاد فرزانه قدسسره، با تحلیل دقیق، ضعفهای معرفتشناختی متکلمان را بررسی میکنند.
ضعف معرفتشناسی متکلمان
متکلمان، به دلیل ناتوانی در تحلیل مسائل ذهنی، مفاهیمی مانند حال و ثابت را مطرح کردند. این مفاهیم، به جای حل مسئله، به پیچیدگیهای غیرضروری منجر شدند. این ضعف، چونان غباری بر آینه معرفت، تحلیل دقیق وجود را مختل کرده است.
نقد مفهوم حال در نزد متکلمان
متکلمان خدا را در حال، یعنی بین وجودی میان موجود و معدوم، توصیف میکنند. این دیدگاه، به دلیل تناقض منطقی، رد میشود. خدا یا موجود است یا خیر؛ هیچ حالت میانی وجود ندارد. این نقد، چونان تیغی برنده، تناقضات متکلمان را آشکار میسازد.
نقد اطلاق وجود بر خدا
متکلمان معتقدند اطلاق وجود بر خدا جایز نیست، زیرا به تشابه میان خالق و مخلوق منجر میشود. این دیدگاه، به دلیل خلط میان وجود ذاتی و عرضی، نادرست است. وجود در مورد خدا، ذاتی و در مورد مخلوقات، عرضی است.
نقد صفات الهی در نزد متکلمان
برخی متکلمان صفات الهی مانند عالم و قادر را نفی میکنند و معتقدند خدا تنها افعال را انجام میدهد. این دیدگاه، به دلیل تناقض میان فعل و صفت، نادرست است. اگر خدا عملی را انجام میدهد، لزوماً دارای صفتی است که آن عمل از آن ناشی میشود.
انقراض کلام قدیم
کلام قدیم به دلیل گرایش به خرافات و عدم تحلیل دقیق، منقرض شد. هر دانشی که به خرافات گرایش یابد، محکوم به انقراض است. این دیدگاه، چونان هشداری زنگدار، بر ضرورت عقلانیت در دانش تأکید دارد.
نقد تشبیه در صفات الهی
متکلمان به دلیل ترس از تشبیه، از اطلاق صفاتی مانند عالم و قادر بر خدا پرهیز میکنند. این دیدگاه، به دلیل عدم درک تمایز میان وجود ذاتی و عرضی، نادرست است. صفات الهی، به معنای ذاتی و بدون مشابه در مخلوقاتاند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش به نقد دیدگاههای متکلمان در باب وجود، حال، ثابت، و صفات الهی پرداخت. ضعف معرفتشناختی متکلمان، به خلق مفاهیم خیالی و خرافات منجر شد. نفی اطلاق وجود و صفات بر خدا، به دلیل خلط میان وجود ذاتی و عرضی، نادرست است. انقراض کلام قدیم، نتیجه گرایش به خرافات بود.
بخش چهارم: پاسخ به اشکالات متکلمان
این بخش به پاسخهای مرحوم حاجی سبزواری و ملاصدرا به اشکالات متکلمان اختصاص دارد. استاد فرزانه قدسسره، با تحلیل این پاسخها، کاستیهای آنها را بررسی میکنند.
پاسخ حاجی سبزواری: وجود، موجود به ذات خویش
مرحوم حاجی سبزواری در پاسخ به متکلمان میفرماید: وجود، موجود به ذات خویش است، نه به وجود زائد. این پاسخ، مسئله تسلسل را حل میکند. این دیدگاه، چونان کلیدی برای گشودن قفل تسلسل، وجود را حقیقتی خودبسنده معرفی میکند.
پاسخ دوم حاجی: وجود معدوم است
مرحوم حاجی میفرماید: وجود میتواند معدوم باشد، به معنای فقدان وجود زائد. این دیدگاه، با وجود ذاتی بودن موجود سازگار است و به معنای نفی وجود زائد است، نه فقدان مطلق وجود.
نقد ترادف وجود و ثابت در نزد حاجی
حاجی سبزواری، در حالی که نقایض را به خوبی تحلیل میکند، در تبیین ترادف وجود و ثابت دچار خطا میشود. او از یک سو ترادف را نفی میکند، اما از سوی دیگر، وجود و ثابت را مترادف میگیرد. این تناقض، چونان غباری بر آینه، تحلیل او را مخدوش میسازد.
نقيض وجود و عدم
نقيض وجود، عدم است، نه معدوم. معدوم، مشتق است و نمیتواند نقيض وجود باشد. این تحلیل، چونان خطی صلب، نقایض منطقی را روشن میسازد.
نقد مساوقت وجود و ماهیت
وجود، نه مساوق ماهیت است و نه زائد بر آن؛ بلکه با آن اتحاد در صدق دارد. این دیدگاه، تمایز مفهومی و اتحاد مصداقی را تأیید میکند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش به پاسخهای مرحوم حاجی سبزواری و نقد آنها پرداخت. وجود، موجود به ذات خویش است و پاسخ حاجی به مسئله تسلسل، منطقی است. اما خلط در ترادف وجود و ثابت، و نیز مساوقت وجود و ماهیت، کاستیهایی در دیدگاه او ایجاد کرده است. نقيض وجود، عدم است، نه معدوم.
بخش پنجم: اهمیت معرفتشناسی و نقد خرافات
این بخش به اهمیت معرفتشناسی و نقد گرایش به خرافات در کلام قدیم اختصاص دارد. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر تحلیل دقیق ذهن، به نقد متکلمان میپردازند.
اهمیت معرفتشناسی در فلسفه
پیش از بحث از وجود و ماهیت، باید ذهنیت و اصول معرفتشناسی روشن شود. بدون تحلیل ذهن، مباحث وجودی به انحراف میروند. این دیدگاه، ذهن را چونان ظرفی میبیند که باید پیش از مظروف شناخته شود.
نقد خرافات متکلمان
متکلمان به دلیل ضعف تحلیلی، به خرافات و ایجاد عوالم خیالی مانند عالم ثابت و حال متوسل شدند. این امر، به انقراض کلام قدیم منجر شد. خرافات، چونان علفی هرز، دانش را به نابودی میکشاند.
تمایز مشتقات فعلی و اسمی
خلط میان مشتقات فعلی (مانند وجد، یجد) و اسمی (مانند وجود، ثابت) به اشتباه در تحلیل صفات الهی منجر شده است. مشتقات اسمی، استقلال مفهومی بیشتری دارند و این تمایز، چونان خطی روشن، کاستیهای تحلیل متکلمان را نشان میدهد.
تمایز وجود و ثابت در اسماء الهی
ثابت، بهعنوان یکی از اسماء الهی، با وجود متفاوت است. برخی وجود را صفت حدوثی میدانند، اما این دیدگاه نادرست است. ثابت، به معنای پایداری ذاتی، و وجود، به معنای تحقق است.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش به اهمیت معرفتشناسی و نقد خرافات متکلمان پرداخت. تحلیل دقیق ذهن، پیشنیاز مباحث فلسفی است. گرایش به خرافات، به انقراض کلام قدیم منجر شد. تمایز میان مشتقات فعلی و اسمی، و نیز ثابت و وجود، از محورهای اصلی بود.
نتیجهگیری نهایی
این کتاب، با تأمل در درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، سفری عمیق به سوی حقیقت وجود، شیئیت، و رابطه آنها با ماهیت بود. وجود و عدم، دوگانهای مطلقاند و هیچ واسطهای میان آنها وجود ندارد. وجود و شیئیت، مساوات مصداقی دارند، اما مساوقت مفهومی ندارند. نفی ترادف مفاهیم، تمایز میان منفی و معدوم، و ثابت و وجود، از اصول بنیادین این بحث است. نقد متکلمان نشان داد که ضعف معرفتشناختی آنها، به خلق مفاهیم خیالی و خرافات منجر شد که نتیجه آن، انقراض کلام قدیم بود. پاسخهای مرحوم حاجی سبزواری به متکلمان، هرچند در حل مسئله تسلسل موفق بود، اما در تبیین ترادف وجود و ثابت دچار کاستی شد.