در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 126

متن درس




کتاب معرفت‌شناسی وجود ذهنی

معرفت‌شناسی وجود ذهنی: کاوشی در اقتدار عقل و تصور مفاهیم متباعد

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۲۶)

دیباچه

ذهن انسان، چون آینه‌ای زلال، توانایی بازتاب موجودات و معدومات، واجب و ممکن، و حتی عدم را در خود دارد. این اقتدار بی‌مانند، که ریشه در گوهر وجودی آدمی دارد، دریچه‌ای است به سوی فهم حقیقت علم و معرفت. درس‌گفتار شماره ۱۲۶ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تمرکز بر وجود ذهنی، تصور عدم، و چالش‌های معرفت‌شناختی، ما را به سفری عمیق در ژرفای اندیشه فلسفی دعوت می‌کند.

بخش یکم: اقتدار عقل در تصور موجودات و معدومات

زمینه‌سازی بحث عدم

بحث از عدم، چون کلیدی است که قفل معرفت‌شناسی را می‌گشاید. عدم، به دلیل فقدان وجود خارجی، ذهن را به خلق مفاهیم وامی‌دارد و بدین‌سان، زمینه ورود به وجود ذهنی و علم را فراهم می‌آورد. این مفهوم، نه تنها پیش‌درآمدی بر فهم وجود ذهنی است، بلکه پرسش‌هایی بنیادین را در باب چگونگی ادراک مفاهیم فاقد محکی خارجی برمی‌انگیزد.

درنگ: عدم، به مثابه نقیض وجود، نقطه عزیمتی است برای کاوش در وجود ذهنی و معرفت‌شناسی. ذهن، با تصور عدم، قوه خلاق خود را به نمایش می‌گذارد.

اقتدار عقل انسانی

عقل انسان، چون چشمه‌ای جوشان، قادر است خود، واجب‌الوجود، عدم، و دیگر موجودات را در ظرف ذهن متصور سازد. این اقتدار، گوهر تمایز انسان از دیگر موجودات است و مبنای فلسفه معرفت را تشکیل می‌دهد. انسان، با این توانایی، نه تنها خود را می‌شناسد، بلکه به سوی ادراک واجب‌الوجود و حتی مفاهیمی چون عدم، که فاقد وجود خارجی است، گام برمی‌دارد.

تمایز در تصورات

تصور خود، واجب، عدم، و موجودات دیگر، چون رنگ‌های گوناگون بر بوم ذهن، با یکدیگر متمایزند. هر یک از این تصورات، حیثیتی خاص دارد و چالش‌های معرفت‌شناختی ویژه‌ای را به همراه می‌آورد. این تنوع، نشان‌دهنده گستردگی قوه ادراکی انسان است که قادر به اتحاش دادن مفاهیم متباعد در ظرف ذهن است.

علم حضوری و حصولی

تصور انسان از خود، چون آیینه‌ای که خود را در خود بازمی‌تاباند، علم حضوری است، زیرا موضوع ادراک، خود شخص است. این علم بی‌واسطه، مبنای خودآگاهی است. اما تصور واجب، عدم، یا موجودی چون زید، علم حصولی است که به غیریتی خارج از نفس وابسته است. این تمایز، بنیان بحث وجود ذهنی را تشکیل می‌دهد.

درنگ: علم حضوری، چون نور وجود در نفس، بی‌واسطه است، در حالی که علم حصولی، چون سایه‌ای است که ذهن از موجودات خارجی در خود می‌سازد.

بخش دوم: چالش‌های معرفت‌شناختی در تصور عدم

تصور عدم و اجتناب‌ناپذیری آن

ذهن انسان، حتی در انکار تصور عدم، به دام آن گرفتار می‌آید. هرکس ادعا کند که «من عدم را تصور نمی‌کنم»، با بیان واژه «عدم»، آن را در ذهن خود متصور ساخته است. این پارادوکس، اقتدار بی‌مانند ذهن را در جعل مفاهیم نشان می‌دهد. ذهن، چون نقاشی چیره‌دست، حتی نقیض وجود را در بوم خود ترسیم می‌کند.

تنوع مصادیق اندیشه

عقل، چون دریایی بی‌کران، مصادیق متباعد را در خود جای می‌دهد: واجب‌الوجود، ممکن، ممتنع، موجود، و معدوم. این توانایی، وسعت قوه ادراکی انسان را آشکار می‌سازد. ذهن، قادر است مفاهیمی با مراتب وجودی متفاوت را در ظرف خود متحد کند و از این طریق، به فهم حقیقت علم نزدیک شود.

تصور عدم خود

ذهن انسان، در اوج اقتدار خود، حتی عدم خویش را متصور می‌سازد. هنگامی که می‌گوییم «من نیستم»، عدم خود را در ذهن جعل می‌کنیم. این توانایی، چون ستاره‌ای در آسمان معرفت، نشان‌دهنده قوه خلاق ذهن در ساخت مفاهیمی است که هیچ محکی خارجی ندارند.

درنگ: تصور عدم خود، چون آفرینش جهانی خیالی در ذهن، اوج اقتدار عقل را به نمایش می‌گذارد.

چالش‌های معرفت‌شناختی ممکنات، واجب، و عدم

تصور ممکنات، واجب‌الوجود، و عدم، هر یک چون قله‌ای در کوهستان معرفت، چالش‌هایی خاص را پیش روی ذهن می‌نهد. ممکنات، با ماهیت خود در ذهن تحقق می‌یابند؛ واجب، فراتر از ظرف ذهن است؛ و عدم، فاقد هرگونه شیئیت خارجی است. این تفاوت‌ها، ضرورت تحلیل جداگانه هر قسم را آشکار می‌سازد.

بخش سوم: وجود ذهنی و ماهیت ممکنات

ادراک ماهیت در ممکنات

در ادراک ممکنات، چون زید، ذهن ماهیت را متصور می‌سازد. هنگامی که می‌گوییم «زید»، ماهیت او در ذهن تحقق می‌یابد، گویی نقشی بر لوح ذهن حک شده است. این دیدگاه، ریشه در نظریه حاجی سبزواری دارد که وجود ذهنی را به تحقق ماهیت در ذهن نسبت می‌دهد.

دو کون شیء: وجود ذهنی و خارجی

هر شیء، چون درختی با دو شاخه، دو کون دارد: کون اعیانی (خارجی) و کون اذهانی (ذهنی). این اصل، که از حکمت حاجی سبزواری برمی‌خیزد، بیان می‌دارد که ماهیت، هم در خارج و هم در ذهن تحقق می‌یابد. اما این تحقق، برای واجب و عدم، به دلیل فقدان ماهیت یا شیئیت، متفاوت است.

درنگ: وجود ذهنی، چون سایه‌ای از وجود خارجی، ماهیت را در ظرف ذهن متجلی می‌سازد، اما برای واجب و عدم، این سایه، تنها خیال است.

نقد اصالت ماهیت

اگر ماهیت، چون سرابی در بیابان ذهن، اعتباری باشد، ادراک ممکنات به وجود یا چیزی دیگر وابسته است. این نقد، که ریشه در اصالت‌الوجود ملاصدرا دارد، بیان می‌دارد که وجود ذهنی باید بر اساس وجود، نه ماهیت، تبیین شود. این پرسش، محور معرفت‌شناسی وجود ذهنی است.

رابطه علم و خارج

رابطه علم انسانی با خارج، چون پلی است که ذهن را به واقعیت متصل می‌کند. وجود ذهنی، واسطه‌ای است که این ارتباط را ممکن می‌سازد. ذهن، با جعل مفاهیم، نه تنها واقعیت خارجی را بازتاب می‌دهد، بلکه جهانی نو در ظرف خود می‌آفریند.

بخش چهارم: محدودیت‌های ادراک واجب و عدم

فقدان شیئیت عدم

عدم، چون سایه‌ای بی‌صورت، فاقد شیئیت است و نمی‌توان آن را به‌صورت عینی تصور کرد. ذهن، با تخیل و وهم، مفهومی برای عدم جعل می‌کند، اما این مفهوم، تنها توهمی ذهنی است، نه خود عدم.

تناقض ظاهری در ادراک عدم

انسان ادعا می‌کند عدم را تصور کرده، اما عدم، چون شبحی بی‌جسم، چیزی برای تصور نیست. این تناقض ظاهری، به خلاقیت ذهن در جعل مفاهیم فاقد محکی خارجی اشاره دارد. ذهن، با ساخت مفهوم عدم، خود را از بن‌بست معرفت‌شناختی رهایی می‌بخشد.

درنگ: ذهن، چون شعبده‌بازی چیره‌دست، با جعل مفهوم عدم، آن را در ظرف خود متصور می‌سازد، هرچند محکی خارجی ندارد.

محدودیت ادراک واجب

واجب‌الوجود، چون خورشیدی فراتر از افق ذهن، تحت ظرف ذهن درنمی‌آید. مفهوم واجب در ذهن، تنها مخلوقی ذهنی است، نه خود واجب حقیقی. این محدودیت، عظمت واجب‌الوجود و ناتوانی ذهن در احاطه آن را نشان می‌دهد.

مفهوم ذهنی واجب

تصور واجب، چون سایه‌ای از حقیقت، مخلوق ذهن است و ممکّن می‌نماید، نه واجب حقیقی. ذهن، تنها می‌تواند مفهومی از واجب بسازد که در ظرف وجود ذهنی تحقق یابد، اما این مفهوم، هرگز حقیقت ازلی و ابدی واجب را دربرنمی‌گیرد.

محدودیت ادراک آتش

آتش خارجی، چون شعله‌ای سوزان، در ذهن تحقق نمی‌یابد، زیرا ذهن را نمی‌سوزاند. ذهن، مفهومی از آتش می‌سازد که فاقد آثار عینی است، گویی نقشی بی‌جان بر لوح ذهن حک شده است.

تفاوت آثار خارجی و ذهنی

آتش ذهنی، برخلاف آتش خارجی، چون تصویری در آینه، فاقد آثار عینی (سوزاندن) است. این تمایز، مراتب وجود را آشکار می‌سازد: وجود ذهنی، آثار نفسانی دارد، نه عینی.

بخش پنجم: نقد متکلمان و تحلیل قضایای ذهنی

نقد متکلمان

متکلمان، چون مسافرانی در کویر معرفت، معتقد بودند که «الْمَعْدُومُ لَا یُخْبَرُ عَنْهُ»، یعنی معدوم، موضوع اخبار قرار نمی‌گیرد. این دیدگاه، به محدودیت ادراک معدومات در چارچوب کلامی اشاره دارد، اما در تحلیل فلسفی، ناکافی می‌نماید.

تناقض ظاهری در اخبار از معدوم

قضیه «الْمَعْدُومُ لَا یُخْبَرُ عَنْهُ»، خود، چون آینه‌ای که خود را نشان می‌دهد، اخبار از معدوم است. این تناقض ظاهری، به خلاقیت ذهن در جعل موضوع برای قضایا اشاره دارد. ذهن، معدوم را به‌صورت مفهوم تصور می‌کند و بدین‌سان، از آن خبر می‌دهد.

درنگ: اخبار از معدوم، چون نقشی بر آب، تناقضی ظاهری است که با جعل مفهوم ذهنی رفع می‌شود.

رفع تناقض

قضایای «الْمَعْدُومُ لَا یُخْبَرُ عَنْهُ» و «یُخْبَرُ عَنِ الْمَعْدُومِ»، هر دو صادق‌اند، زیرا حیثیات متفاوتی دارند. حیثیت حاککی (خارج) و حیثیت نفسانی (ذهن)، این تناقض را رفع می‌کنند. ذهن، با جعل مفهوم، امکان اخبار از معدوم را فراهم می‌سازد.

تصور شریک البارئ

قضیه «شریک البارئ ممتنع»، چون حکمی بر سنگ نوشته، نیازمند تصور مفهوم شریک البارئ در ذهن است. ذهن، با جعل این مفهوم، موضوعی برای قضاوت فراهم می‌کند، هرچند محکی خارجی ندارد.

نقد تحلیل متکلمان

متکلمان، در تحلیل تصور معدومات، چون شریک البارئ، دچار کاستی بودند. فلسفه حکمی، با تکیه بر وجود ذهنی، این مشکل را رفع می‌کند و نشان می‌دهد که ذهن، قادر به جعل مفاهیم فاقد محکی خارجی است.

تمایز حیثیات در قضایا

قضایای «شریک البارئ ممتنع» و «شریک البارئ ممکن»، هر دو صادق‌اند، زیرا حیثیات متفاوتی دارند. این تمایز، به نقش حمل اولی (حاککی) و حمل شایع (نفسانی) در رفع تناقضات معرفت‌شناختی اشاره دارد.

بخش ششم: جعل ذهنی و اقتدار ذهن

جعل مفهوم عدم

ذهن، با تخیل و وهم، چون نقاشی که جهانی نو می‌آفریند، مفهوم عدم را جعل می‌کند. این مفهوم، تنها در ظرف ذهن تحقق می‌یابد و فاقد محکی خارجی است.

تمایز عدم و توهم

توهم عدم، چون سایه‌ای از شب، با خود عدم متفاوت است. توهم، محصول ذهن است، در حالی که عدم، لَیس محض است و هیچ شیئیتی ندارد.

درنگ: توهم عدم، چون رویایی در بیداری، محصول خلاقیت ذهن است، نه خود عدم.

اقتدار جعل ذهن

ذهن، چون خالقی در عالم صغیر، قادر به جعل امور ساختگی است. این اقتدار، حتی در تصور عدم خود یا مفاهیمی چون شریک البارئ، به اوج می‌رسد.

عدم تطابق مفاهیم

تصورات لَیس بموجود، چون عدم، چون پرندگانی بی‌آشیان، مطابق خارجی ندارند. ذهن، این مفاهیم را مستقل از واقعیت خارجی می‌سازد و بدین‌سان، قوه خلاق خود را نشان می‌دهد.

بخش هفتم: حیثیات حاککی و محکی

دو عنوان ذهن: حاککی و محکی

ذهن، چون آینه‌ای دوسویه، دو عنوان دارد: حاککی، که حکایت از خارج می‌کند، و محکی، که به واقعیت خارجی اشاره دارد. این دوگانگی، ساختار معرفت‌شناختی ادراک را تبیین می‌کند.

محکی در قضایای ممکن

در قضیه «زید موجود»، محکی، وجود زید در خارج است، گویی ذهن، پلی میان مفهوم و واقعیت زده است. این رابطه، نشان‌دهنده حکایت ذهن از خارج است.

محکی در قضایای ممتنع

در قضیه «شریک البارئ ممتنع»، محکی، عدم وجود شریک البارئ در خارج است. ذهن، با جعل مفهوم، حکایتی از لَیس محض ارائه می‌دهد.

درنگ: محکی در قضایای ممتنع، چون سایه‌ای غایب، به عدم وجود در خارج اشاره دارد، اما حاککی، مفهومی ذهنی است.

حمل اولی و حاککی

حمل اولی، چون آینه‌ای که خارج را بازمی‌تاباند، معادل عنوان حاککی است. این حمل، به حکایت از واقعیت خارجی وابسته است و مبنای معرفت‌شناسی واقع‌گرایانه را تشکیل می‌دهد.

حمل شایع و نفسانی

حمل شایع، چون گوهر وجود ذهنی، معادل علم نفسانی است. این حمل، به تحقق مفاهیم در ذهن، مستقل از محکی خارجی، وابسته است.

بخش هشتم: وحدت قضایای ذهنی و تشبیه آینه

وحدت قضایای ذهنی

قضایای «باری موجود» و «شریک البارئ معدوم»، چون دو روی یک سکه، هر دو قضایای ذهنی‌اند و کیفی نفسانی دارند. این وحدت، نشان‌دهنده یکسانی مرتبه وجودی مفاهیم در ذهن است.

تفاوت حیثیات در حمل

حمل اولی، چون نگاهی به افق، به خارج نظر دارد؛ حمل شایع، چون تأملی در خویش، به ذهنیت وابسته است. این تمایز، نقش دوگانه ذهن در ادراک را تبیین می‌کند.

تشبیه به آینه

حمل اولی، مانند آینه‌ای است که خارج را نشان می‌دهد؛ حمل شایع، به خود آینه توجه دارد. این تشبیه، رابطه میان حاککی (بازتاب واقعیت) و نفسانی (وجود ذهنی) را به‌صورت بصری تبیین می‌کند.

درنگ: ذهن، چون آینه‌ای دوسویه، هم بازتاب‌دهنده واقعیت است و هم خالق مفاهیم در ظرف وجود ذهنی.

استقلال حمل شایع

حمل شایع، چون چشمه‌ای مستقل، از وجود یا عدم خارجی بی‌نیاز است. این استقلال، وجود ذهنی را به‌عنوان واقعیتی نفسانی تثبیت می‌کند.

مثال پول

حمل شایع، مانند پول در جیب، علم ذهنی است؛ حمل اولی، چون خرج کردن آن، حکایت از خارج دارد. این مثال، تفاوت میان وجود ذهنی و رابطه با خارج را ساده‌سازی می‌کند.

شمول حمل شایع

حمل شایع، چون آسمانی بی‌کران، شامل همه قضایا (وجود، عدم، واجب، ممکن) است. این شمول، وحدت وجودی مفاهیم در ذهن را نشان می‌دهد.

وجود علمی

حمل شایع، چون نوری در نفس، به وجود علمی اشاره دارد که خود، وجودی خارجی در نفس دارد. این اصل، علم را به‌عنوان واقعیتی خارجی در چارچوب وجود ذهنی قرار می‌دهد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس‌گفتار شماره ۱۲۶ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، چون مشعلی فروزان، راه معرفت‌شناسی وجود ذهنی را روشن می‌سازد. ذهن انسان، با اقتدار بی‌مانند خود، قادر است موجودات و معدومات، واجب و ممکن، و حتی عدم را در ظرف خود متصور سازد. این تصورات، با حیثیات حاککی (حکایت از خارج) و محکی (واقعیت خارجی)، در دو ساحت حمل اولی و حمل شایع تحقق می‌یابند. نقد دیدگاه متکلمان، که تصور معدومات را ناممکن می‌دانستند، ضعف روش‌شناختی آنان را آشکار می‌کند. ذهن، با جعل مفاهیم، چون شریک البارئ یا عدم، قوه خلاق خود را به نمایش می‌گذارد. پرسش بنیادین این است: مفاهیم واجب، عدم، و ممکنات، چگونه در ذهن تحقق می‌یابند؟ اگر ماهیت اعتباری باشد، وجود ذهنی باید بر اساس وجود تبیین شود. این نوشتار، دعوتی است به بازاندیشی در حقیقت علم، جایی که ذهن، نه‌تنها بازتاب‌دهنده واقعیت، بلکه خالق مفاهیم در ظرف وجود ذهنی است.

با نظارت صادق خادمی