در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 127

متن درس






کتاب فلسفه و منطق اسلامی: تبیین مفهوم حمل

کتاب فلسفه و منطق اسلامی: تبیین مفهوم حمل

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۲۷)

دیباچه

در گستره‌ی معرفت‌شناسی و منطق اسلامی، مفهوم حمل از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است، زیرا پلی است میان ذهن و واقعیت، وحدت و کثرت، و مفهوم و ماهیت. این کتاب، که از درس‌گفتار شماره ۱۲۷ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره برگرفته شده، به تبیین عمیق و روشمند این مفهوم بنیادین می‌پردازد. با نگاهی نقادانه و تحلیلی، این اثر نه‌تنها به بازخوانی آرای پیشینیان، از جمله حاجی سبزواری و ملاصدرا، اهتمام ورزیده، بلکه با بازتعریف مفاهیم کلیدی چون وحدت ماهوی و وجودی، گامی نوین در فهم منطق اسلامی برمی‌دارد. همانند آینه‌ای که هم صورت را بازمی‌تاباند و هم خود شیئی مستقل است، این اثر حمل اولی را چونان حاکی از خارج و حمل شایع را محکی در ذهن می‌نگرد.

بخش نخست: مبانی نظری حمل در منطق اسلامی

ماهیت حمل و جایگاه آن در ذهن

حمل، به مثابه رابطه‌ای میان موضوع و محمول در قضیه، در ساحت ذهن تحقق می‌یابد. این رابطه، که در قضایای «لا بشرط» و «بشرط لا» متبلور می‌شود، چارچوبی منطقی برای تحلیل قضایا فراهم می‌آورد. قضایای «لا بشرط»، که در ذهن و بدون لحاظ وجود خارجی شکل می‌گیرند، مانند «الإنسان حیوان ناطق»، در برابر قضایای «بشرط لا» قرار دارند که به وجود خارجی، مانند «الإنسان له جسم و روح»، ارجاع می‌دهند. این تمایز، چونان خطی میان دو ساحت معرفتی، ذهن و خارج را از یکدیگر جدا می‌سازد.

درنگ: حمل، عملی ذهنی است که در قضایای لا بشرط به مفهوم و در قضایای بشرط لا به وجود خارجی وابسته است. این تمایز، بنیان تحلیل منطقی قضایا را تشکیل می‌دهد.

تمایز قضایای لا بشرط و بشرط لا

قضایای «لا بشرط» در ذهن ریشه دارند و به مفاهیم کلی، مانند «الإنسان حیوان ناطق»، اشاره می‌کنند. در مقابل، قضایای «بشرط لا» به وجود خارجی، مانند «الإنسان له جسم و روح»، وابسته‌اند و از ذهنیت فاصله می‌گیرند. این تفاوت، همانند تمایز میان نقشه‌ای ذهنی و بنایی عینی، به روشنی نشان‌دهنده دو سطح از تحلیل منطقی است. قضایای خارجی، به دلیل وابستگی به مصادیق عینی، نیازمند اضافه‌ای (مانند «له») هستند که رابطه وجودی میان موضوع و محمول را نشان می‌دهد.

نیاز به اضافه در قضایای خارجی

در قضایای خارجی، مانند «الإنسان له جسم»، استفاده از اضافه (له) ضرورتی منطقی دارد، زیرا این قضایا به مصادیق عینی ارجاع دارند. برخلاف قضایای ذهنی، مانند «الإنسان حیوان ناطق»، که مستقیم و بدون واسطه‌اند، قضایای خارجی به رابطه‌ای وجودی وابسته‌اند. این ساختار، چونان پلی است که ذهن را به واقعیت متصل می‌کند، و بدون آن، قضیه از معنا تهی می‌شود.

تفاوت لفظی و معنایی در قضایا

درس‌گفتار استاد فرزانه قدس‌سره نشان می‌دهد که قضایایی مانند «الإنسان جسم و روح» و «الإنسان حیوان ناطق» از نظر معنایی یکسان‌اند، اما اولی به ساحت خارجی (بشرط لا) و دومی به ساحت ذهنی (لا بشرط) تعلق دارد. این انعطاف، مانند دو آینه که یک حقیقت را به دو شیوه بازمی‌تابانند، نشان‌دهنده توانایی زبان منطقی در بیان معانی یکسان با ساختارهای متفاوت است.

بخش دوم: وحدت و اختلاف در ساختار قضیه

وحدت و اختلاف: شرط صحت قضیه

قضیه، برای آن‌که معنادار باشد، نیازمند ترکیبی از وحدت و اختلاف میان موضوع و محمول است. به عنوان مثال، در قضیه «زید هو زید»، «هو» وحدت را تضمین می‌کند، در حالی که تمایز موضوع و محمول، اختلاف را تأمین می‌نماید. بدون این ترکیب، مانند «زید زید زید»، قضیه به تکراری بی‌معنا فرومی‌کاهد. این اصل، چونان دو بال است که قضیه را در آسمان منطق به پرواز درمی‌آورد.

درنگ: وحدت و اختلاف، دو رکن اساسی قضیه‌اند. بدون این دو، قضیه یا به تکرار بی‌معنا فرومی‌غلتد یا از ساختار منطقی تهی می‌شود.

انواع وحدت در قضیه

درس‌گفتار دو نوع وحدت را در قضایا متمایز می‌سازد: وحدت مفهومی با اختلاف، و وحدت مصداقی با اختلاف مفهومی. وحدت مفهومی، در قضایایی مانند «الإنسان إنسان» یا «الإنسان حیوان ناطق»، به حمل اولی اشاره دارد، در حالی که وحدت مصداقی، در قضایایی مانند «الإنسان ضاحک»، به حمل شایع مربوط می‌شود. این تمایز، مانند دو شاخه از یک درخت، قضایا را به دو ساحت متمایز هدایت می‌کند.

تکرار بدون وحدت: غیرقضیه

تکرار صرف، مانند «زید زید زید»، فاقد ساختار قضیه است، زیرا وحدت و اختلاف را در خود جای نداده است. این تکرار، مانند نغمه‌ای بی‌تنوع، از معنا تهی است و نمی‌تواند به‌عنوان قضیه‌ای منطقی پذیرفته شود.

بخش سوم: حمل اولی و وحدت ماهوی

وحدت مفهومی یا ماهوی؟

درس‌گفتار، با نقدی نوآورانه، وحدت مفهومی سنتی در حمل اولی را رد می‌کند و وحدت ماهوی را جایگزین می‌سازد. در قضایایی مانند «الإنسان إنسان» یا «الإنسان بشر»، وحدت نه در سطح مفهوم، بلکه در سطح ماهیت تحقق می‌یابد. این دیدگاه، مانند نوری که از پس ابرهای ابهام می‌درخشد، حمل اولی را از مفهوم‌محوری به ماهیت‌محوری سوق می‌دهد.

درنگ: حمل اولی، برخلاف دیدگاه سنتی، نه وحدت مفهومی، بلکه وحدت ماهوی را در خود جای داده است. این بازتعریف، رویکردی نوین به منطق اسلامی ارائه می‌دهد.

تغایر عبارتی در حمل اولی

در حمل اولی، تغایر عبارتی، مانند تفاوت میان «الإنسان» با الف و لام و «إنسان» نکره، عامل اختلاف در وحدت ماهوی است. این تغایر، مانند دو نام برای یک حقیقت، به تفاوت‌های لفظی اشاره دارد، اما ماهیت را یکسان نگه می‌دارد.

رد ترادف در زبان

استاد فرزانه قدس‌سره، با دقتی فلسفی، وجود مترادف را در زبان رد می‌کنند. مفاهیم، حتی در الفاظ به‌ظاهر مشابه، مانند «إنسان» و «بشر»، متمایزند. این دیدگاه، مانند جداسازی رشته‌های درهم‌تنیده، به تمایز دقیق مفاهیم تأکید دارد.

تغایر مفهومی و وحدت ماهوی

در حمل اولی، تغایر مفهومی، مانند تفاوت میان «إنسان» بسیط و «حیوان ناطق» مرکب، با وحدت ماهوی سازگار است. این سازگاری، مانند هماهنگی نغمه‌های مختلف در یک سمفونی، به انعطاف منطقی حمل اولی اشاره دارد.

بخش چهارم: حمل شایع و وحدت وجودی

ماهیت حمل شایع

حمل شایع، که به وحدت وجودی وابسته است، در قضایایی مانند «الإنسان ضاحک» یا «ضاحک متعجب» تجلی می‌یابد. در این قضایا، تغایر ماهوی و مفهومی مانع وحدت وجودی نمی‌شود. این وحدت، مانند جریانی است که مصادیق مختلف را در خود متحد می‌سازد.

درنگ: حمل شایع، با محوریت وحدت وجودی، تغایرهای ماهوی و مفهومی را در ساحت وجود متحد می‌کند، و به مصادیق عینی یا ذهنی وابسته است.

وحدت وجودی و تغایر ماهوی

در حمل شایع، مانند «الإنسان ضاحک»، تغایر ماهوی (نوع و عرض) با وحدت وجودی همزیستی دارد. مصداق خارجی، مانند انسانی که می‌خندد و متعجب است، محور وحدت است، حتی اگر مفاهیم متغایر باشند. این وحدت، مانند رشته‌ای است که مهره‌های گوناگون را به هم پیوند می‌دهد.

کاربرد عرفی حمل شایع

حمل شایع، که در اسفار ملاصدرا «صناعی و متعارف» خوانده شده، به مصادیق ملموس، مانند درخواست نان یا جارو، اشاره دارد. این کاربرد، مانند گفت‌وگویی روزمره در بازار، به وجود خارجی وابسته است و از تحلیل‌های عقلانی فاصله می‌گیرد.

بخش پنجم: نقد و بازتعریف آرای پیشینیان

آرای حاجی سبزواری و نقد وحدت مفهومی

حاجی سبزواری در منظومه (صفحه ۲۰) حمل اولی را اتحاد مفهومی و حمل شایع را اتحاد وجودی می‌داند. اما درس‌گفتار، با نقدی روشمند، این وحدت مفهومی را رد کرده و وحدت ماهوی را جایگزین می‌سازد. این نقد، مانند اصلاح نقشه‌ای کهن، به بازتعریف حمل اولی در چارچوب ماهیت اشاره دارد.

آرای ملاصدرا و اصلاح عبارات

ملاصدرا در اسفار (جلد اول، صفحه ۲۹۲) حمل شایع را «صناعی و متعارف» و حمل اولی را ماهوی می‌خواند. اما درس‌گفتار، عبارت او را («الموضوع بعینه نفس ماهیة المحمول و مفهومه») به دلیل ترکیب عینیت و تغایر نادرست می‌داند و پیشنهاد می‌کند که به «الموضوع بعینه نفس ماهیة المحمول مع نحو من التغایر المفهومی» اصلاح شود. این اصلاح، مانند صیقل دادن گوهری نتراشیده، به وضوح اصطلاحات منطقی می‌افزاید.

درنگ: اصلاح عبارت ملاصدرا، با تأکید بر وحدت ماهوی و تغایر مفهومی، به دقت اصطلاح‌شناختی در منطق اسلامی می‌افزاید و حمل اولی را از عینیت مفهومی آزاد می‌سازد.

رد عینیت مفهومی

درس‌گفتار، با رد عینیت مفهومی در حمل اولی، وحدت مفهومی با تغایر را کافی می‌داند. این دیدگاه، مانند جداسازی نور از سایه، به تمایز میان مفهوم و ماهیت تأکید دارد و ترادف را در زبان منتفی می‌داند.

بخش ششم: حمل در قضایای معدوم و الهیاتی

حمل اولی و شایع در معدومات

در قضایایی مانند «شریک الباری ممتنع»، حمل اولی به عدم وجود خارجی و حمل شایع به وجود ذهنی اشاره دارد. این تمایز، مانند دو روی یک سکه، قضایا را در دو ساحت متمایز تحلیل می‌کند. حمل اولی، چونان آینه‌ای است که عدم را بازمی‌تاباند، و حمل شایع، چونان محکی است که وجود ذهنی را نشان می‌دهد.

لحاظ حاکی و محکی

حمل اولی، با لحاظ حاکی، به واقعیت خارجی نظر دارد، مانند «شریک الباری ممتنع»، که به عدم وجود اشاره می‌کند. در مقابل، حمل شایع، با لحاظ محکی، به وجود ذهنی، مانند «شریک الباری ممتنع علم لی»، وابسته است. این تفاوت، مانند نگاه به آینه برای دیدن صورت در برابر خرید آینه است.

درنگ: حمل اولی، حاکی از خارج است و به واقعیت خارجی نظر دارد، در حالی که حمل شایع، محکی در ذهن است و به وجود ذهنی وابسته است.

کاربرد حمل شایع در معلومات

قضایایی مانند «واجب تعالی علم» یا «زید قائم علم» به حمل شایع تعلق دارند، زیرا به وجود ذهنی معلومات اشاره می‌کنند. این قضایا، مانند گنجینه‌ای ذهنی، علم را در ساحت ذهن متبلور می‌سازند.

حمل اولی و عدم

در قضایایی مانند «العدم لایخبر عنه»، حمل اولی به عدم وجود خارجی اشاره دارد. این قضیه، مانند نغمه‌ای که از سکوت برمی‌خیزد، به نفی وجود در خارج می‌پردازد.

جمع‌بندی

این اثر، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین مفهوم حمل در منطق و فلسفه اسلامی پرداخته و با نقدی روشمند، وحدت ماهوی را جایگزین وحدت مفهومی سنتی کرده است. تمایز میان حمل اولی (حاکی از خارج) و حمل شایع (محکی در ذهن)، همراه با ارجاعات به آرای حاجی سبزواری و ملاصدرا، چارچوبی جامع برای فهم قضایا ارائه می‌دهد. این کتاب، مانند چراغی در مسیر معرفت، پژوهشگران را به تأمل در پیچیدگی‌های منطقی و فلسفی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی