متن درس
ظهور ذلی و عوالم لایتناهی: کاوشی در وجود ذهنی و حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۳۲)
دیباچه
ذهن انسان، چون دریایی ژرف، توانایی خلق عوالم بیشمار را در خود نهفته دارد. درسگفتار شماره ۱۳۲ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با تکیه بر حکمت متعالیه، به کاوش در وجود ذهنی، نقد علم حصولی، و تبیین ظهور ذلی میپردازد. این بحث، با نقد ورود ناقص حاجی سبزواری و تأکید بر مقدمات بنیادین ملاصدرا در جلد اول *اسفار اربعه*، علم را نه انتقال ماهیات، بلکه ظهور نفسانی میداند که در آن، نفس با خلاقیت خود، حقایق را در عوالم متعدد ظاهر میسازد.
بخش یکم: نقد پیشینیان و پرسش بنیادین
نقد ورود حاجی سبزواری
ورود حاجی سبزواری به مسئله وجود ذهنی، چون تلاشی ناتمام در نقاشی منظرهای پیچیده، ناقص بوده و دلایل او به بحث ثانوی (رابطه ذهن و خارج) ارتباطی ندارد. این ضعف روششناختی، ضرورت رویکرد جامعتر ملاصدرا را برجسته میسازد. حاجی، نتوانسته پیوند میان موجودات خارجی و بازنمایی ذهنی آنها را بهدرستی تحلیل کند، گویی که تنها سایهای از حقیقت را ترسیم کرده است.
درنگ: نقد حاجی سبزواری، چون آینهای است که کاستیهای روششناختی پیشینیان را در برابر جامعیت حکمت متعالیه آشکار میسازد. |
پرسش بنیادین: ادراک خود یا شبه موجودات
آیا ذهن انسان، چون آینهای زلال، موجودات خارجی را به تمامی بازمیتاباند، یا تنها شبهای از آنها را متصور میسازد؟ این پرسش، چون کلیدی به قفل معرفتشناسی، محور بحث وجود ذهنی در فلسفه اسلامی است. پاسخ به این سؤال، رابطه میان ذهن و خارج را روشن میکند و مبنایی برای تبیین علم و ادراک فراهم میآورد.
بخش دوم: روششناسی ملاصدرا و مقدمات بنیادین
روش ملاصدرا در *اسفار*
ملاصدرا، برخلاف حاجی سبزواری، چون معماری فرزانه، پیش از ورود به جزئیات، شالودهای استوار مینهد. او در جلد اول *اسفار اربعه*، منهج سوم، فصل اول، تحت عنوان «اثبات الوجود الذهنی و ظهور الذلی»، بحث وجود ذهنی را با دو مقدمه عالی و بلند آغاز میکند. این مقدمات، اصول حکمت متعالیه را تثبیت کرده و مبنایی برای نقد دیدگاههای مشائی فراهم میآورند.
اهمیت مقدمات ملاصدرا
این دو مقدمه، چون ستونهای بنایی عظیم، چنان جامعیت و قوتی دارند که اگر اثبات شوند، خود بهتنهایی وجود ذهنی را اثبات میکنند و نیازی به دلایل دیگر نیست. این ادعا، بر بنیادی بودن مقدمات در فلسفه ملاصدرا تأکید دارد، گویی که کل بنای معرفتشناسی او بر این دو پایه استوار است.
درنگ: مقدمات ملاصدرا، چون چشمهای جوشان، مبنای تبیین وجود ذهنی را فراهم میآورند و نیازی به دلایل فرعی باقی نمیگذارند. |
تمایز وجود ذهنی و ظهور ذلی
ملاصدرا، وجود ذهنی را بهمعنای عام (مشائی) و ظهور ذلی را بهمعنای خاص (دیدگاه خود) مطرح میکند. وجود ذهنی، چون بستری کلی، به انتقال ماهیات به ذهن اشاره دارد، اما ظهور ذلی، چون گوهری درخشان، علم را ظهور نفسانی میداند که نفس با خلاقیت خود، حقایق را در ظرف ذهن خلق میکند. این تمایز، نوآوری ملاصدرا را در برابر سنت مشائی آشکار میسازد.
روششناسی گفتوگوی فلسفی
ملاصدرا، چون حکیمی فرزانه، ابتدا بحث را بهصورت عمومی و مشائی مطرح میکند، گویی با قوم سخن میگوید، سپس دیدگاه خاص خود (ظهور ذلی) را ارائه میدهد، مانند آنکه پس از صاف کردن بستر، گوهری نو بر آن مینشاند. این روش، دقت او در گفتوگو با سنت فلسفی و نقد آن را نشان میدهد.
بخش سوم: رد علم حصولی و تبیین ظهور نفسانی
رد علم حصولی
علم حصولی، چون سرابی در بیابان معرفت، وجود ندارد. علم، ظهور نفسانی است، گویی نفس، چون نقاشی چیرهدست، خارج را در ظرف ذهنی خلق میکند. ظهور ذلی، بهمعنای خلاقیت نفس در ساختن حقایق است، نه انتقال ماهیات، که این امر نظریه مشائی را باطل میسازد.
درنگ: علم، چون نور وجود در نفس، ظهور نفسانی است، نه انتقال منفعلانه ماهیات از خارج به ذهن. |
ظهور نفسانی در ادراک
علم به حق تعالی، ماهیت خارجی، و حتی معدومات، همگی ظهورات نفسانیاند، گویی نفس، چون آفرینندهای در عالم صغیر، حقایق را با ظواهر مختلف (حق، خارج، عدم) در ظرف ذهن متجلی میسازد. این اصل، دامنه علم را به همه مراتب وجود گسترش میدهد و قوه عظیمه نفسانی را آشکار میکند.
خلاقیت نفس
نفس، چون خالقی در ظرف ذهن، خارج را در ظهور ذهنی میسازد، نه اینکه ماهیات را منتقل کند. این خلاقیت، جایگزین علم حصولی است و علم را از ماهیتمحوری به وجودگرایی سوق میدهد، گویی نفس، جهانی نو در درون خود میآفریند.
نقد تقسیم علم به حصولی و حضوری
تقسیم علم به حصولی و حضوری، چون خطایی در ترسیم نقشه معرفت، نادرست است. همه علوم حضوریاند، اما با مراتب مختلف، گویی نور وجود در نفس، گاه قوی و گاه ضعیف میدرخشد. این نقد، دوگانگی مشائی را رد کرده و وحدت حضوری علم را تثبیت میکند.
تشبیه قرب و بعد
تفاوت ادراکات، مانند دیدن جاده از دور (ضعیف) یا نزدیک (قوی) است. همه علوم حضوریاند، اما شدت حضور، چون فاصلهای در منظر، متفاوت است. این تشبیه، مراتب ظهور نفسانی را بهصورت بصری تبیین میکند.
درنگ: علم، چون جادهای در افق، همواره حضوری است، اما قرب به معلوم، درخشش آن را افزون میکند. |
تأیید علامه طباطبایی
علامه طباطبایی، در *نهایة الحکمة*، چون شاگردی وفادار به حکمت متعالیه، علم حصولی را نقد کرده و بر حضوری بودن همه علوم تأکید دارد. این تأیید، تداوم نظریه ظهور ذلی را در فلسفه اسلامی نشان میدهد و دیدگاه ملاصدرا را تقویت میکند.
بخش چهارم: اجماع حکما و نقش نفس در ادراک
اجماع حکما بر مراتب وجود
حکما، چون ستارگان در آسمان حکمت، بر وجود اشیاء در مراتب مختلف (ظاهر و مکشوف) اتفاق دارند. هر شیء، چون درختی با شاخههای بیشمار، ظهوری دیگر (وجود ذهنی) نیز دارد. این اجماع، مبنای مشترک فلسفه اسلامی در تبیین وجود ذهنی است.
مظهر و مظهره
وجود ذهنی، چون آینهای دوسویه، مظهر نفس است (بهذات) و مظهر خارجی است (بهغیری). نفس، خارج را در ظرف علم خلق میکند، نه اینکه خارج عینی را درک کند، گویی نقشی نو بر لوح ذهن حک میکند.
تفاوت خارج علمی و عینی
خارج علمی (ظهور ذهنی)، چون سایهای از حقیقت، با خارج عینی متفاوت است. نفس، خارج علمی را میسازد، اما خارج عینی، چون کوهی استوار، خارج از اختیار نفس است. این تمایز، استقلال وجود ذهنی را از وجود عینی نشان میدهد.
درنگ: خارج علمی، چون جهانی خیالی در ذهن، محصول خلاقیت نفس است، اما خارج عینی، واقعیتی مستقل دارد. |
بخش پنجم: مقدمه اول ملاصدرا: عوالم لایتناهی
اصل عوالم متعدد
هر موجود، چون دریایی با امواج بیشمار، عوالم متعدد دارد: ناسوت، مثال، ملکوت، جبروت، علم حق، ذهن، خواب، بیداری، دنیا، آخرت. این مقدمه، چون ستونی در بنای حکمت متعالیه، وجود ذهنی را بهعنوان یکی از این عوالم تبیین میکند.
مثال زید
زید، چون مسافری در عوالم بیشمار، در ناسوت، مثال، ملکوت، جبروت، علم حق، ذهن، خواب، بیداری، دنیا، و آخرت وجود دارد. هر مظهر، عوالم لایتناهی دارد، گویی هر ذره، جهانی در خود نهفته است.
تفسیر رب العالمین
آیه شریفه الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (فاتحة: ۲)، به معنای «ستایش خدایی را که پروردگار [مطلب حذف شد] )، ربوبیت خدا را در همه عوالم هر موجود نشان میدهد. این تفسیر، حمد را به ربوبیت خاص هر فرد در عوالم بیشمارش مرتبط میکند.
درنگ: رب العالمین، چون نوری که هر ذره را در عوالم بیشمارش همراهی میکند، ربوبیت خاص هر فرد را نشان میدهد. |
نقد شبهجمع
تفسیر عالمین بهعنوان شبهجمع (محدود به دنیا و آخرت)، چون نگاهی تنگ به آسمانی بیکران، نادرست است. عالمین، جمع حقیقی است و به عوالم لایتناهی اشاره دارد، گویی هر موجود، جهانی بیانتها در خود دارد.
حمد شخصی
هر فرد، چون زائری در مسیر خویش، رب عوالم خود را حمد میکند، نه رب دیگران. حمد، برای ربی است که در همه عوالم فرد را همراهی کرده، گویی هر قلب، ستایشی منحصر به خویش میسراید.
تفاوت رب و الله
الله، چون دریای وحدت، اسم جمعی است؛ رب، چون جویباری خاص، برای هر فرد متفاوت است. رب هادی، رب مضل، و دیگر جلوهها، هر یک ربوبیت ویژهای دارند، گویی هر فرد، ربی یگانه در عوالم خویش دارد.
بخش ششم: وجودگرایی و رد جعل
مثال جوهر
جوهر، چون گوهری چندوجهی، در عوالم مختلف (مجرد، مادی، عقل، نفس) ظهورات متفاوتی دارد، مانند زید در مراتب گوناگون. این مثال، اصل عوالم متعدد را در مورد جوهر تبیین میکند.
رد جعل ماهیت
ماهیت، چون سایهای بیجسم، جعلپذیر نیست، زیرا فاقد وجود خارجی است. اثر فاعل، وجود است، نه ماهیت، گویی تنها نور وجود از خالق به مخلوق میرسد.
درنگ: ماهیت، چون سرابی در بیابان ذهن، فاقد وجود خارجی است و جعل، تنها به وجود تعلق میگیرد. |
رد جعل وجود
وجود نیز، چون نور حق، جعلپذیر نیست. همهچیز ظهورات الهی است، گویی موجودات، چون آیینههایی، تجلی حقاند، نه مجعول مخلوق.
عوالم لایتناهی
هر مظهر، چون آسمانی بیکران، عوالم بیشمار دارد. حتی هر عالم، خود میتواند عوالم دیگری در بر داشته باشد، گویی وجود، سلسلهمراتبی بیانتها دارد.
نزول و صعود
موجودات، چون مسافرانی در مسیر وجود، در سیر نزول و صعود، عوالم متعدد را طی میکنند. نزول قرآن کریم، چون تنزل گوهری از ملکوت به ناسوت، مثالی است از تغییر عالم برای تناسب با ظرف پایین.
بخش هفتم: ظهورات الهی و جامعیت قرآن کریم
ظهورات الهی
همه موجودات، چون جویبارهایی از چشمه احدیت، ظهورات اسماء و صفات الهیاند که از وحدت به سوی عوالم پایین سرازیر میشوند. این دیدگاه، ریشه در عرفان نظری و حکمت متعالیه دارد.
درنگ: موجودات، چون آیینههای تجلی، ظهورات اسماء الهیاند که در عوالم لایتناهی متجلی میشوند. |
قرآن کریم و فهم فردی
قرآن کریم، چون چشمهای برای همه، برای همه نازل شده، اما هر کس به قدر فهم خود از الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ معنا میسازد. این جامعیت، تنوع فهم انسانی را در بر میگیرد، گویی هر قلب، تفسیری یگانه از این آیه شریفه دارد.
حمد و استقلال معنوی
حمد، چون سرودی شخصی، برای رب عوالم خود فرد است، نه دخالت در حمد دیگران. هر کس، رب خویش را ستایش میکند، گویی هر فرد، در خلوت خویش، با رب خود نجوا میکند.
جمعبندی و نتیجهگیری
درسگفتار شماره ۱۳۲ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، چون نوری در ظلمات معرفت، به تبیین وجود ذهنی و ظهور ذلی در چارچوب حکمت متعالیه میپردازد. ملاصدرا، با نقد علم حصولی و تأکید بر ظهور نفسانی، علم را خلاقیت نفس در ساخت حقایق میداند. مقدمه اول او، عوالم لایتناهی هر موجود را تثبیت میکند، که وجود ذهنی یکی از این عوالم است. تفسیر الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، ربوبیت خاص هر فرد را در عوالم بیشمارش نشان میدهد. این درسگفتار، با رد ماهیتمحوری و جعلپذیری وجود، به وجودگرایی رادیکال دعوت میکند، جایی که همهچیز ظهورات الهی است و نفس، با خلاقیت خود، در این ظهورات سهیم میشود.
با نظارت صادق خادمی |