در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 139

متن درس






کتاب فلسفه و عرفان اسلامی: تبیین معرفت‌شناسی حضوری و نقد وجود ذهنی

کتاب فلسفه و عرفان اسلامی: تبیین معرفت‌شناسی حضوری و نقد وجود ذهنی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۳۹)

دیباچه

در گستره‌ی فلسفه و عرفان اسلامی، بحث وجود ذهنی و ماهیت معرفت از مسائل بنیادین است که پیوندی عمیق با حقیقت وجود و نقش نفس انسانی در ادراک دارد. درس‌گفتار شماره ۱۳۹، استخراج‌شده از نوار شماره ۱۳۹ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در این موضوعات با تکیه بر آرای ملاصدرا و نقد آن‌ها از منظر حاجی سبزواری و دیدگاهی نوین می‌پردازد. این اثر، به تبیین معرفت‌شناسی حضوری، رد پیش‌فرض‌های مشایی نظیر ماهیت و کیف بودن علم، و ارائه‌ی دیدگاهی خلاقانه در باب معرفت اختصاص دارد. معرفت در این دیدگاه، نه حصول صورت‌های ذهنی، بلکه حضور نفس در محضر وجودات و خلق ایجادی اشیاء است. این اثر نفس انسانی را به مثابه آفریننده‌ای الهی می‌نگرد که با قوه‌ی خلاق خود، اشیاء را در ساحت وجودی خویش می‌سازد.

بخش نخست: مبانی وجود ذهنی در فلسفه صدرایی

دو مقدمه بنیادین ملاصدرا

درس‌گفتار، با استناد به آرای ملاصدرا در اسفار اربعه، دو مقدمه اساسی در باب وجود ذهنی مطرح می‌کند: نخست، وجود اشیاء در عوالم گوناگون، اعم از خارجی و ذهنی، و دوم، اقتدار نفس انسانی برای رویت اشیاء به اختیار خویش. این دو مقدمه، چونان ستون‌های بنای معرفت‌شناسی صدرایی، نقش کلیدی در فهم وجود ذهنی دارند. مقدمه اول، به تعدد ظهورات وجودی اشیاء در ساحات مختلف اشاره دارد، و مقدمه دوم، نفس را موجودی فعال و خلاق معرفی می‌کند که با قوه‌ی ادراکی خود، اشیاء را در وجود خویش بازمی‌آفریند.

درنگ: ملاصدرا وجود ذهنی را بر دو مقدمه استوار می‌سازد: وجود اشیاء در عوالم گوناگون و اقتدار نفس برای رویت و ایجاد اشیاء به اختیار خویش.

تفسیر حاجی سبزواری و محدودیت ماهیت‌محور

حاجی سبزواری، در تفسیر مقدمه اول ملاصدرا، وجود اشیاء را به ماهیت‌ها محدود می‌سازد و معتقد است که ماهیت‌ها در خارج با وجود خارجی و در ذهن با وجود ذهنی تحقق می‌یابند. این دیدگاه، مانند آینه‌ای که تنها سایه‌ی اشیاء را بازمی‌تاباند، وجود را در چارچوب ماهیت محصور می‌کند و از اصل اصالت وجود صدرایی فاصله می‌گیرد. حاجی، با تأکید بر ماهیت، ادراک را به مقوله‌ای صوری تقلیل می‌دهد و از حقیقت وجودی معرفت دور می‌ماند.

درنگ: حاجی سبزواری، با محدود ساختن وجود اشیاء به ماهیت‌ها، از اصل اصالت وجود صدرایی فاصله گرفته و ادراک را به چارچوبی صوری فرومی‌کاهد.

اشکال جمع جوهر و عرض

حاجی سبزواری مسئله‌ای بنیادین را مطرح می‌کند: چگونه جوهر (مانند انسان) و عرض (مانند علم به‌صورت کیف) در وجود ذهنی به‌عنوان یک حقیقت واحد جمع می‌شوند؟ این اشکال، مانند گرهی در تار و پود معرفت‌شناسی مشایی، از تمایز مقولاتی جوهر و عرض سرچشمه می‌گیرد. درس‌گفتار، این پرسش را چالش اصلی فلاسفه مشایی می‌داند که در پی رفع تناقض ظاهری آن، از حقیقت معرفت غافل مانده‌اند.

درنگ: اشکال جمع جوهر و عرض، ریشه در تمایز مقولاتی فلسفه مشایی دارد و فلاسفه را از فهم حقیقت معرفت بازمی‌دارد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین دو مقدمه ملاصدرا و تفسیر حاجی سبزواری، به چالش‌های بنیادین وجود ذهنی در فلسفه اسلامی می‌پردازد. ملاصدرا با تأکید بر وجود اشیاء در عوالم گوناگون و اقتدار نفس، بنیانی وجودی برای معرفت فراهم می‌آورد، اما حاجی سبزواری با محوریت ماهیت، این دیدگاه را به چارچوبی صوری محدود می‌سازد. اشکال جمع جوهر و عرض، که از پیش‌فرض‌های مشایی نشأت می‌گیرد، مانعی در مسیر فهم حقیقت معرفت است. این بخش، مانند چراغی در تاریکی، راه را برای نقد پیش‌فرض‌های مشایی و ارائه‌ی تبیینی نوین هموار می‌سازد.

بخش دوم: نقد پیش‌فرض‌های مشایی و رد ماهیت و کیف

ماهیت به‌عنوان مفهومی اعتباری

درس‌گفتار، با رویکردی قاطع، ماهیت را مفهومی اعتباری و دروغین می‌داند و تأکید می‌کند که نه تنها اشیاء ممکن (مانند زید)، بلکه خدا و عدم نیز فاقد ماهیت‌اند. این دیدگاه، مانند رهایی از قید و بندهای کهنه، ادراک را از محدودیت‌های ماهیت آزاد می‌سازد و معرفت را به واقعیتی وجودی تبدیل می‌کند. با رد ماهیت، درس‌گفتار از چارچوب‌های صوری مشایی فاصله می‌گیرد و به سوی تبیینی حضوری و خلاقانه گام برمی‌دارد.

درنگ: ماهیت، مفهومی اعتباری و غیرواقعی است که نه تنها در ممکنات، بلکه در خدا و عدم نیز جایگاهی ندارد، و ادراک را از حقیقت وجودی دور می‌سازد.

رد کیف بودن علم

درس‌گفتار، با نقدی صریح بر فلسفه مشایی، علم را کیف نمی‌داند و معتقد است که معرفت به ماهیت‌ها منحصر نیست، زیرا خدا و عدم، که فاقد ماهیت‌اند، نیز موضوع معرفت‌اند. این نقد، مانند جداسازی گوهر از سایه، علم را از قید مقوله کیف آزاد می‌کند و آن را به حضوری وجودی ارتقا می‌دهد. علم، نه صفتی عرضی، بلکه ظهوری از ذات نفس است که اشیاء را در ساحت وجودی خود می‌سازد.

درنگ: علم، کیف نیست و به ماهیت‌ها منحصر نمی‌شود، زیرا معرفت به خدا و عدم، که فاقد ماهیت‌اند، نیز ممکن است.

رفع اشکال جمع جوهر و عرض

با رد ماهیت و کیف بودن علم، درس‌گفتار اشکال جمع جوهر و عرض را بی‌معنا می‌داند، زیرا این اشکال بر پیش‌فرض‌های مشایی استوار است. این رویکرد، مانند باز کردن گرهی کور با کلیدی ساده، نشان می‌دهد که با کنار گذاشتن مفاهیم اعتباری، تناقض ظاهری از میان می‌رود. با این حال، درس‌گفتار تأکید می‌کند که رفع این اشکال، به تبیین حقیقت معرفت نمی‌انجامد و نیاز به کاوشی عمیق‌تر دارد.

درنگ: با رد ماهیت و کیف بودن علم، اشکال جمع جوهر و عرض بی‌معنا می‌شود، اما این رفع اشکال، حقیقت معرفت را تبیین نمی‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با نقد پیش‌فرض‌های مشایی، ماهیت و کیف بودن علم را مفاهیمی اعتباری و غیرواقعی می‌داند که مانع فهم حقیقت معرفت‌اند. درس‌گفتار، با رد این مفاهیم، ادراک را از چارچوب‌های صوری آزاد می‌سازد و به سوی تبیینی وجودی و حضوری حرکت می‌کند. این نقد، مانند جریانی زلال، مسیر را برای بازتعریف معرفت به‌عنوان حضور و خلاقیت نفس هموار می‌سازد.

بخش سوم: نقد رویکرد جدلی فلاسفه و هدف معرفت‌شناسی حقیقی

تشبیه بحث وجود ذهنی به کشتی کلامی

درس‌گفتار، بحث وجود ذهنی را به کشتی کلامی تشبیه می‌کند که هدف آن غلبه بر حریف و رفع اشکالات صوری است، نه کشف حقیقت معرفت. فلاسفه مشایی، مانند کشتی‌گیرانی که به هر قیمت در پی پیروزی‌اند، با لطایف‌الحیل به دنبال فرار از اشکالات‌اند. این رویکرد، مانند سایه‌ای است که بر نور حقیقت می‌افتد و مانع از روشن شدن ماهیت معرفت می‌شود.

درنگ: بحث وجود ذهنی در فلسفه مشایی، به کشتی کلامی می‌ماند که به جای کشف حقیقت، به دنبال رفع اشکالات صوری با لطایف‌الحیل است.

هدف معرفت‌شناسی حقیقی

درس‌گفتار، هدف اصلی معرفت‌شناسی را فهم رابطه وجودی نفس با خارج، خدا، و عدم می‌داند، نه رفع اشکالات صوری مانند جمع جوهر و عرض. این دیدگاه، مانند چراغی است که مسیر حقیقت را روشن می‌کند و از مباحث جدلی و صوری به سوی تبیینی وجودی و حضوری هدایت می‌کند. معرفت، در این نگاه، ارتباط نفس با حقیقت اشیاء است که فراتر از چارچوب‌های مقولاتی عمل می‌کند.

درنگ: معرفت‌شناسی حقیقی، در پی فهم رابطه وجودی نفس با خارج، خدا، و عدم است، نه رفع اشکالات صوری و جدلی.

نقد رویکرد فراری فلاسفه

درس‌گفتار، فلاسفه مشایی را به فرار از حقیقت معرفت با توسل به لطایف‌الحیل متهم می‌کند. این فلاسفه، مانند کسانی که در پیله‌ی اشکالات صوری گرفتارند، به جای کاوش در حقیقت معرفت، به دنبال رفع تناقضات ظاهری‌اند. این نقد، مانند بادبانی است که کشتی فلسفه را از دریای جدل به سوی ساحل حقیقت هدایت می‌کند.

درنگ: فلاسفه مشایی، با لطایف‌الحیل، از حقیقت معرفت فرار می‌کنند و در پیله‌ی اشکالات صوری گرفتارند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با نقد رویکرد جدلی فلاسفه مشایی، از تمرکز بر اشکالات صوری مانند جمع جوهر و عرض فاصله می‌گیرد و هدف معرفت‌شناسی را فهم رابطه وجودی نفس با اشیاء می‌داند. درس‌گفتار، با تشبیه این رویکرد به کشتی کلامی، بر محدودیت‌های فلسفه مشایی تأکید می‌کند و راه را برای تبیینی نوین از معرفت هموار می‌سازد. این بخش، مانند پلی است که از مباحث صوری به سوی حقیقت وجودی معرفت می‌رسد.

بخش چهارم: نقد تبیین‌های سنتی وجود ذهنی

انکار وجود ذهنی توسط متکلمان

برخی متکلمان، برای فرار از اشکال جمع جوهر و عرض، وجود ذهنی را به‌کلی انکار کرده و علم را به اضافه‌ای مجرد تقلیل داده‌اند. این دیدگاه، مانند تلاش برای خاموش کردن آتش با دمیدن بر آن، از پیچیدگی‌های فلسفی می‌گریزد، اما حقیقت معرفت را تبیین نمی‌کند. درس‌گفتار، این رویکرد را ناکافی می‌داند، زیرا معرفت را به واقعیتی صوری فرومی‌کاهد.

درنگ: انکار وجود ذهنی توسط متکلمان، تلاشی برای فرار از اشکالات فلسفی است، اما حقیقت معرفت را تبیین نمی‌کند.

نقد تبیین علم به‌عنوان اضافه

درس‌گفتار، تبیین علم به‌عنوان اضافه را رد می‌کند، زیرا علم به عدم (که فاقد وجود است) ممکن است، و اضافه به عدم معنا ندارد. این نقد، مانند جداسازی نور از تاریکی، محدودیت‌های تبیین متکلمانه را آشکار می‌سازد و معرفت را به حضوری وجودی ارتقا می‌دهد.

درنگ: تبیین علم به‌عنوان اضافه، به دلیل امکان علم به عدم، ناکافی است و از حقیقت معرفت فاصله دارد.

نقد تشبیه قیام و حصول

برخی فلاسفه، برای رفع اشکال جمع جوهر و عرض، به تشبیه یاقوت در آب متوسل شده‌اند: یاقوت (حصول/جوهر) در آب است و رنگ (قیام/کیف) به آب می‌دهد. درس‌گفتار، این تشبیه را شامورتی‌بازی می‌داند، زیرا معرفت را به دو چیز (حصول و قیام) تقسیم می‌کند، در حالی که معرفت حقیقتی واحد است. این نقد، مانند باز کردن پرده‌ای از برابر حقیقت، محدودیت‌های تشبیهات صوری را نشان می‌دهد.

درنگ: تشبیه قیام و حصول، معرفت را به واقعیتی صوری تقلیل می‌دهد و از حقیقت واحد آن دور می‌ماند.

نقد تبیین اشباهی

تبیین اشباهی، که علم را شبه‌ای در ذهن می‌داند، به دلیل تقلیل معرفت به عکاسی رد می‌شود. درس‌گفتار تأکید می‌کند که نفس، عالم را می‌یابد، نه شبه آن را. این دیدگاه، مانند تمایز میان گوهر و سایه، معرفت را به وصول به حقیقت اشیاء ارتقا می‌دهد و از تصورات خیالی فاصله می‌گیرد.

درنگ: معرفت، وصول به حقیقت اشیاء است، نه شبه یا عکسی از آن‌ها، و تبیین اشباهی از حقیقت معرفت دور است.

نقد تشبیه ذهن به آینه

درس‌گفتار، تشبیه ذهن به آینه را نادرست می‌داند، زیرا آینه جاهل است، اما نفس عارف است و اشیاء را ایجاد می‌کند. این نقد، مانند جداسازی نور از بازتاب، نقش فعال و خلاق نفس را در ادراک برجسته می‌سازد و از تبیین‌های منفعلانه فاصله می‌گیرد.

درنگ: ذهن، برخلاف آینه که جاهل است، عارف و خلاق است و اشیاء را در وجود خود می‌سازد.

نقد تبیین انقلاب ماهیت‌ها

برخی فلاسفه معتقدند که جوهر در خارج، در ذهن به کیف منقلب می‌شود و بالعکس. درس‌گفتار، این انقلاب را رد می‌کند، زیرا نفس به حقیقت اشیاء علم دارد، نه به ماهیت منقلب‌شده. این نقد، مانند رهایی از قیدهای صوری، معرفت را به واقعیتی وجودی تبدیل می‌کند که از تحولات ماهوی آزاد است.

درنگ: انقلاب ماهیت‌ها، معرفت را به واقعیتی صوری تقلیل می‌دهد، در حالی که نفس به حقیقت اشیاء علم دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نقد تبیین‌های سنتی وجود ذهنی، از تشبیهات صوری و رویکردهای متکلمانه فاصله می‌گیرد. درس‌گفتار، با رد تبیین‌هایی مانند اضافه، قیام و حصول، اشباهی، و انقلاب ماهیت‌ها، نشان می‌دهد که این دیدگاه‌ها از حقیقت معرفت دورند. این نقدها، مانند جریانی زلال، مسیر را برای تبیینی حضوری و خلاقانه از معرفت هموار می‌سازند.

بخش پنجم: تبیین معرفت‌شناسی حضوری و خلاقیت نفس

معرفت به‌عنوان حضور در محضر وجودات

درس‌گفتار، معرفت را حضور نفس در محضر وجودات تعریف می‌کند، نه ادراک ماهیت‌ها یا شبه‌ها. نفس، در محضر اشیاء، از جمله خدا، عدم، و موجودات، قرار دارد و با قوه‌ی خلاق خود، آن‌ها را در وجود خویش می‌سازد. این تبیین، مانند نوری که از چشمه‌ی وجود می‌جوشد، معرفت را به واقعیتی وجودی و حضوری ارتقا می‌دهد.

درنگ: معرفت، حضور نفس در محضر وجودات است که با خلق ایجادی اشیاء محقق می‌شود، نه ادراک ماهیت‌ها یا شبه‌ها.

علم به‌عنوان حضور، نه حصول

درس‌گفتار، علم را حضوری می‌داند، نه حصولی. حضور نفس نزد اشیاء، با ایجاد و افاضه، معرفت را محقق می‌سازد، نه با دخول یا کیف. این دیدگاه، مانند جداسازی نور از سایه، علم را از محدودیت‌های حصولی آزاد می‌کند و به ظهوری وجودی تبدیل می‌کند.

درنگ: علم، حضور وجودی نفس نزد اشیاء است که با ایجاد و افاضه محقق می‌شود، نه حصول یا دخول.

نفس به‌عنوان دائم‌الخلاقیت

نفس انسانی، مانند حق تعالی، دائم‌الخلاقیت است و در خواب و بیداری، با چشم باز یا بسته، اشیاء را ایجاد می‌کند. این خلاقیت، مانند چشمه‌ای است که از درون نفس می‌جوشد و همه‌ی هستی، از خدا تا عدم، را در ساحت وجودی خویش می‌سازد. درس‌گفتار، نفس را موجودی فعال و الهی می‌داند که با قوه‌ی خلاق خود، عالم را بازمی‌آفریند.

درنگ: نفس انسانی، دائم‌الخلاقیت است و مانند حق تعالی، در همه حال اشیاء را در وجود خود می‌سازد.

نقش شرایط اعدادی در ادراک

درس‌گفتار، تفاوت معرفت انسانی با علم الهی را در شرایط اعدادی (مانند چشم و گوش) می‌داند که گاه اختلال ایجاد می‌کنند. حق تعالی، از این محدودیت‌ها مبراست، اما نفس انسانی، به دلیل وابستگی به ابزارهای ادراکی، گاه در معرفت دچار خطا می‌شود. این تبیین، مانند تمایز میان خورشید و چراغ، تفاوت مراتب معرفت را نشان می‌دهد.

درنگ: شرایط اعدادی، مانند چشم و گوش، در ادراک انسانی اختلال ایجاد می‌کنند، اما حق تعالی از این محدودیت‌ها مبراست.

نفس، بزرگ‌تر از عالم

درس‌گفتار، نفس را بزرگ‌تر از عالم می‌داند، زیرا اشیاء را در وجود خود ایجاد می‌کند. چشم و عدسی، تنها شرایط اعدادی‌اند، نه ظرف ادراک. این دیدگاه، مانند آینه‌ای است که عظمت نفس را بازمی‌تاباند و آن را خالقی فعال در ساحت معرفت معرفی می‌کند.

درنگ: نفس، بزرگ‌تر از عالم است، زیرا اشیاء را در وجود خود می‌سازد، و چشم و عدسی تنها شرایط اعدادی‌اند.

تشبیه ابن ابی‌الاوجاء و پاسخ امام صادق (ع)

درس‌گفتار، به داستان ابن ابی‌الاوجاء و پاسخ امام صادق (ع) اشاره می‌کند که کوه در عدسی چشم جای می‌گیرد، بدون کوچک شدن کوه یا بزرگ شدن عدسی. این تشبیه، مانند نوری است که حقیقت معرفت را روشن می‌سازد و نشان می‌دهد که معرفت، دخول شیء در نفس نیست، بلکه حضور و ایجاد وجودی است.

درنگ: معرفت، مانند جای گرفتن کوه در عدسی چشم، حضور وجودی است که نیازی به دخول یا حصول ندارد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تبیین معرفت‌شناسی حضوری، نفس را موجودی دائم‌الخلاقیت معرفی می‌کند که اشیاء را در وجود خود می‌سازد. معرفت، حضور نفس در محضر وجودات است که با خلق ایجادی محقق می‌شود. شرایط اعدادی، مانند چشم و گوش، محدودیت‌هایی در ادراک انسانی ایجاد می‌کنند، اما نفس، به دلیل عظمت وجودی، از عالم بزرگ‌تر است. این تبیین، مانند چشمه‌ای زلال، حقیقت معرفت را از محدودیت‌های صوری آزاد می‌سازد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

این اثر، برگرفته از درس‌گفتار شماره ۱۳۹ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با نقد آرای ملاصدرا و حاجی سبزواری، به تبیینی نوین از معرفت‌شناسی در فلسفه اسلامی می‌پردازد. با رد پیش‌فرض‌های مشایی، مانند ماهیت و کیف بودن علم، درس‌گفتار معرفت را به‌عنوان حضور نفس در محضر وجودات و خلق ایجادی اشیاء تعریف می‌کند. نفس انسانی، به مثابه موجودی دائم‌الخلاقیت، اشیاء را، از خدا تا عدم، در وجود خود می‌سازد. این دیدگاه، با فاصله گرفتن از رویکردهای جدلی و صوری، مانند کشتی کلامی، به سوی فهم حقیقت معرفت هدایت می‌کند. نقد تبیین‌های سنتی، مانند اضافه، قیام و حصول، اشباهی، و انقلاب ماهیت‌ها، نشان‌دهنده‌ی محدودیت‌های فلسفه مشایی است. درس‌گفتار، با تأکید بر معرفت‌شناسی حضوری، نفس را خالقی فعال می‌داند که عالم را در ساحت وجودی خویش بازمی‌آفریند. این اثر، مانند نوری در مسیر معرفت، پژوهشگران را به تأمل در خلاقیت نفس و رابطه وجودی آن با اشیاء دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی