در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 140

متن درس





رویت حقیقت: کاوشی در علم و وجود ذهنی

رویت حقیقت: کاوشی در علم و وجود ذهنی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۴۰)

دیباچه

درس‌گفتار شماره ۱۴۰ از سلسله درس‌گفتارهای فلسفی استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، چونان نوری در ظلمت معرفت‌شناسی، به کاوش در ژرفای نظریه‌های علم و وجود ذهنی می‌پردازد. این درس‌گفتار، با محوریت دیدگاه‌های محقق دوانی، ملاصدرا، و نقدهای حکیمانه مرحوم حاجی سبزواری، به بررسی ماهیت علم، رابطه آن با واقعیت خارجی، و اشکالات وجود ذهنی، به‌ویژه مسئله جمع جوهر و کیف، می‌نشیند. بحث، با نقد فرض محدودیت معرفت به مفاهیم و تأکید بر خلاقیت نفس در آفرینش علم، به سوی تبیینی وجودی و نورانی از معرفت پیش می‌رود که فراتر از مقولات و ماهیات، حقیقت اشیاء را رویت می‌کند.

بخش نخست: اقوال در باب علم و چالش‌های معرفت‌شناختی

دسته‌بندی اقوال و تنگناهای استدلالی

استاد فرزانه، بحث را با اشاره به اقوال گوناگون در باب ماهیت علم آغاز می‌کنند که برخی، به دلیل محدودیت‌های منطقی، در تنگنای استدلالی گرفتارند و از پاسخ به اشکالات عاجز مانده‌اند. با این حال، اقوال پیشرفته‌تری، مانند دیدگاه‌های محقق دوانی و ملاصدرا، به دلیل عمق و نوآوری، شایسته بررسی دقیق‌ترند.

درنگ: اقوال معرفت‌شناختی، چونان نهرهایی‌اند که برخی در سنگلاخ منطق فرو می‌مانند، اما دیدگاه‌های دوانی و ملاصدرا، چون جویبارهایی زلال، راه را به سوی حقیقت هموار می‌سازند.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با معرفی اقوال در باب علم، به تنوع رویکردهای معرفت‌شناختی در فلسفه اسلامی اشاره کرد. تنگناهای استدلالی برخی اقوال، زمینه را برای بررسی دیدگاه‌های پیشرفته‌تر دوانی و ملاصدرا فراهم می‌آورد که در بخش‌های بعدی تحلیل می‌شوند.

بخش دوم: دیدگاه‌های دوانی و ملاصدرا در باب علم

دیدگاه دوانی: تبعیت علم از مقوله معلوم

محقق دوانی، تعریف علم به‌عنوان کیف را مسامحه می‌داند و معتقد است که علم از مقوله معلوم تبعیت می‌کند: اگر معلوم جوهر باشد، علم جوهر است؛ اگر کیف یا کم باشد، علم نیز همان است. این دیدگاه، تلاشی است برای رفع اشکال جمع جوهر و کیف در ذهن، با رد کیف بودن علم و تأکید بر اصالت ماهیت.

درنگ: دیدگاه دوانی، چونان پلی است که با تکیه بر ماهیت معلوم، از دشواری جمع جوهر و کیف می‌گذرد، اما ریشه در اصالت‌الماهیت دارد.

دیدگاه ملاصدرا: کیف بودن علم

ملاصدرا، برخلاف دوانی، علم را کیف نفسانی می‌داند و اشکال تباین جوهر و کیف را با این استدلال رفع می‌کند که جوهر ذهنی، جوهر حقیقی نیست، بلکه مفهوم جوهر است و با کیف متباین نمی‌باشد. این دیدگاه، ریشه در حکمت متعالیه دارد که وجود ذهنی را به تعینات نفسانی نسبت می‌دهد.

درنگ: ملاصدرا، با تبیین علم به‌عنوان کیف نفسانی، چونان نقاشی است که با قلم وجود ذهنی، نقش مفاهیم را بر لوح نفس می‌کشد.

نقد حاجی سبزواری به کیف بودن علم

مرحوم حاجی سبزواری، در بیتی شاعرانه، کیف بودن علم را مسامحه و تشبیه می‌داند و آن را به تسبیح (سبحه) تشبیه می‌کند، که نشان‌دهنده نقد او به این تعریف سنتی است: «و قیل لتشبیه و المسامحه تسبیحه». این نقد، محدودیت‌های تعریف کیف را برجسته می‌سازد.

درنگ: نقد حاجی سبزواری، چونان نسیمی است که غبار مسامحه را از تعریف کیف بودن علم می‌زداید و راه را برای تأمل عمیق‌تر می‌گشاید.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با مقایسه دیدگاه‌های دوانی و ملاصدرا، به دو رویکرد متعارض در معرفت‌شناسی پرداخت. دوانی، با تأکید بر تبعیت علم از مقوله معلوم، به اصالت ماهیت گرایش دارد، در حالی که ملاصدرا، با تعریف علم به‌عنوان کیف نفسانی، اشکال تباین را رفع می‌کند. نقد حاجی سبزواری، زمینه را برای بررسی عمیق‌تر فراهم می‌آورد.

بخش سوم: تبیین وجود ذهنی در حکمت متعالیه

طبیعت‌های کلی در اسفار

استاد فرزانه، با ارجاع به جلد اول اسفار (صفحه ۲۹۴)، به تبیین ملاصدرا اشاره می‌کنند که طبیعت‌های کلی عقلی، از حیث کلیت و معقولیت، خارج از مقولات‌اند، زیرا در ذهن، این طبیعت‌ها مفهوم‌اند، نه مقوله: «ان الطبایع کلیه العقلیه للحیث کلیتها و معقولیتها لا تدخل تحت مقوله من المقولات». این دیدگاه، به نظریه وجود ذهنی ملاصدرا اشاره دارد.

درنگ: طبیعت‌های کلی، چونان پرتوهایی‌اند که در آیینه ذهن، از قید مقولات رها شده و به صورت مفاهیم تجلی می‌یابند.

تعریف جوهر و عرض در خارج و ذهن

جوهر در خارج، موجودی است که «لا فی موضوع» (بدون موضوع) است، و عرض، «فی موضوع» (در موضوع) است. اما در ذهن، جوهر و عرض، مفاهیم‌اند و دیگر مقوله یا متباین نیستند. این تمایز، کلیدی در رفع اشکال وجود ذهنی است.

درنگ: جوهر و عرض در ذهن، چونان سایه‌هایی‌اند که از حقیقت خارجی حکایت می‌کنند، اما از قید مقولات آزادند.

علم به‌عنوان کیف نفسانی

علم، کیف نفسانی است، زیرا وجود خارجی دارد، «فی موضوع» (در نفس) است، و «لا ینقسم» (تقسیم‌ناپذیر) است، که با تعریف کیف سازگار است. برای مثال، سفیدی، کیفی است که تقسیم‌ناپذیر است و علم نیز این ویژگی را داراست.

درنگ: علم، چونان نوری است که در ظرف نفس، چون کیف نفسانی، بی‌تقسیم می‌درخشد.

رفع اشکال جمع جوهر و کیف

ملاصدرا، اشکال جمع جوهر و کیف را با این استدلال رفع می‌کند که جوهر ذهنی، مفهوم جوهر است، نه جوهر حقیقی، و بنابراین، با کیف نفسانی (علم) متحد می‌شود بدون تباین. مفهوم جوهر، فاقد ماهیت مقوله‌ای است و مانعی برای اتحاد با کیف ندارد.

درنگ: مفهوم جوهر، چونان تصویری است در آیینه ذهن، که با کیف نفسانی، چون دو دوست، در اتحادی بی‌تباین هم‌نشین می‌شود.

تمایز نفس جوهر و افراد جوهر

میان نفس جوهر (ماهیت کلی، مانند انسان) و افراد جوهر (مانند زید و عمر) تمایز وجود دارد. نفس جوهر در ذهن، مفهوم است، اما افراد، وجود خارجی دارند. مفهوم جوهر، با کیف متحد می‌شود، اما افراد جوهر، متباین با کیف‌اند.

درنگ: نفس جوهر، چونان ریشه‌ای است که در خاک ذهن، مفهوم می‌پرورد، اما افراد جوهر، شاخه‌هایی‌اند که در باغ خارج می‌رویند.

مثال شیر بی‌یال و دم

استاد فرزانه، با مثال شیر بی‌یال و دم، مفهوم جوهر در ذهن را توضیح می‌دهند که فاقد ویژگی‌های جوهر خارجی است و تنها بازنمایی ذهنی است: «شیر علم، شیری است که روي پرده است، حمله او باد باشد دم به دم».

درنگ: مفهوم جوهر، چونان شیری است بی‌یال و دم، که در پرده ذهن نقش می‌بندد، اما از حقیقت خارجی تنها حکایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تبیین نظریه وجود ذهنی ملاصدرا، به رفع اشکال جمع جوهر و کیف پرداخت. طبیعت‌های کلی، در ذهن مفهوم‌اند و از مقولات خارج می‌شوند. علم، کیف نفسانی است و مفهوم جوهر، با آن متحد می‌شود. تمایز نفس جوهر و افراد، و مثال شیر بی‌یال و دم، این تبیین را روشن‌تر ساخت.

بخش چهارم: نقد دیدگاه‌های دوانی و ملاصدرا

نقد دوانی: اصالت ماهیت

دوانی، با تأکید بر اینکه معلومات در ذهن همان مقولات خارجی‌اند (جوهر، کیف، کم)، علم را تابع مقوله معلوم می‌داند، که ریشه در اصالت‌الماهیت دارد. این دیدگاه، با فرض یکسانی ماهیات در خارج و ذهن، علم را به مقوله معلوم وابسته می‌کند.

درنگ: دیدگاه دوانی، چونان قلعه‌ای است که بر پایه‌های اصالت ماهیت بنا شده، اما در برابر طوفان وجودگرایی ملاصدرا، استواری خود را از دست می‌دهد.

نقد ملاصدرا: محدودیت معرفت به مفاهیم

استاد فرزانه، دیدگاه ملاصدرا را نقد می‌کنند که رابطه انسان با خارج را از طریق مفاهیم می‌داند. اگر معرفت به مفاهیم محدود شود، از حقیقت اشیاء دور می‌ماند، در حالی که معرفت باید رویت مستقیم حقیقت باشد: «رابطه ما با خارج از طریق مفهومات است، یعنی آدم‌های پنبه‌ای».

درنگ: معرفت مفهومی، چونان دیدن عالم در آیینه است، اما معرفت حقیقی، گشودن پنجره‌ای به سوی رویت مستقیم حقیقت اشیاء است.

حمل اولی و شایع در علم

علم، به حمل اولی، حکایت‌گر حقیقت خارجی است (مانند جوهر)، اما به حمل شایع، کیف نفسانی است. انسان در ذهن، به حمل اولی جوهر است، اما به حمل شایع، کیف. این تمایز، نقش دوگانه علم را در حکمت متعالیه نشان می‌دهد.

درنگ: علم، چونان جامه‌ای دو رو است: به حمل اولی، حکایت‌گر حقیقت خارجی، و به حمل شایع، کیفی نفسانی در دامان نفس.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نقد دیدگاه‌های دوانی و ملاصدرا، به محدودیت‌های اصالت ماهیت و معرفت مفهومی پرداخت. دوانی، با وابستگی علم به مقوله معلوم، در چارچوب ماهیت‌گرایی گرفتار است، و ملاصدرا، با تأکید بر مفاهیم، از رویت حقیقت دور می‌ماند. تمایز حمل اولی و شایع، این نقد را روشن‌تر ساخت.

بخش پنجم: معرفت وجودی و خلاقیت نفس

رد علم حصولی و مفاهیم

استاد فرزانه، علم حصولی و مفاهیم را رد می‌کنند، زیرا معرفت، رویت مستقیم حقیقت اشیاء است، نه واسطه‌گری مفاهیم: «ما عالم را از توی آفتاب نگاه نمی‌کنیم، خود عالم را می‌بینیم». این دیدگاه، به معرفت‌شناسی حضوری و وجودی پیش می‌رود.

درنگ: معرفت، چونان گشودن دیده دل است به سوی حقیقت اشیاء، نه تماشای سایه‌های مفاهیم در پرده ذهن.

رد ماهیت و کیف

علم، نه کیف است و نه به ماهیات وابسته. معرفت، ظهور وجودی و نورانی نفس است که فراتر از مقولات و ماهیات، حقیقت را انکشاف می‌دهد: «ماهیت بی‌ماهیت، کیف هم کیف نیست، جوهر هم دروغ است».

درنگ: علم، چونان نوری است که از چراغ وجود نفس ساطع می‌شود و مقولات و ماهیات را در پرتو خود محو می‌سازد.

خلاقیت نفس در علم

نفس، مفاهیم را خلق می‌کند، نه اینکه جوهر یا عرض خارجی را بپذیرد. علم، نتیجه تعینات نفسانی است، نه پذیرش صور خارجی: «نفس مفهوم خلق می‌کند، نه جوهر خارجی که لا فی موضوع است».

درنگ: نفس، چونان کیمیاگری است که با قوه خلاق خود، مفاهیم را در کوره ذهن می‌سازد و از حقیقت خارجی حکایت می‌کند.

معرفت به‌عنوان رویت حقیقت

معرفت، رویت حقیقت اشیاء است، نه بازنمایی مفهومی. انسان، عالم را مستقیماً می‌بیند، نه از طریق آیینه مفاهیم: «ما خود آفتاب را می‌بینیم، نه از توی آیینه».

درنگ: معرفت، چونان پروازی است به سوی قله‌های حقیقت، که بال‌های مفاهیم، آن را از اوج بازمی‌دارند.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با رد علم حصولی، مفاهیم، و ماهیات، به تبیین معرفت وجودی پرداخت. علم، ظهور نورانی نفس است که حقیقت اشیاء را بی‌واسطه رویت می‌کند. خلاقیت نفس، مفاهیم را می‌آفریند، اما معرفت حقیقی، فراتر از این مفاهیم است.

بخش ششم: نتیجه‌گیری و دعوت به بازاندیشی

نتیجه‌گیری ملاصدرا

ملاصدرا نتیجه می‌گیرد که طبیعت‌های کلی در خارج، مقوله‌اند و آثار ذاتی دارند، اما در ذهن، مفاهیم‌اند و فاقد حقیقت مقوله‌ای هستند: «الطبایع اذا وجد فی الخارج و تشخص، ترتب علیها آثار الذاتیاتها».

درنگ: طبیعت‌های کلی، چونان گوهرهایی‌اند که در معدن خارج، مقوله‌اند، اما در بازار ذهن، به صورت مفاهیم عرضه می‌شوند.

دعوت به بازاندیشی در معرفت‌شناسی

استاد فرزانه، با نقد محدودیت معرفت مفهومی، پژوهشگران را به بازاندیشی در حقیقت علم دعوت می‌کنند. معرفت، نه بازنمایی مفهومی، بلکه انکشاف وجودی است که حقیقت اشیاء را بی‌واسطه به نفس ارائه می‌دهد: «معرفت یعنی رویت حقیقت اشیاء».

درنگ: حقیقت‌جویی، چونان سفری است به سوی سرچشمه‌های وجود، که تنها با رهایی از بند مفاهیم، به مقصد می‌رسد.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، با تأکید بر نتیجه‌گیری ملاصدرا و دعوت به بازاندیشی، به پایان رسید. طبیعت‌های کلی، در ذهن مفهوم‌اند، و معرفت، رویت حقیقت است. این درس‌گفتار، پژوهشگران را به تأمل در معرفت‌شناسی وجودی فرا می‌خواند.

جمع‌بندی نهایی

درس‌گفتار شماره ۱۴۰، چونان گوهری در صدف حکمت متعالیه، به کاوش در ماهیت علم و وجود ذهنی پرداخت. با مقایسه دیدگاه‌های دوانی و ملاصدرا، اشکال جمع جوهر و کیف تحلیل شد: دوانی، با تبعیت علم از مقوله معلوم، به اصالت ماهیت گرایش دارد، و ملاصدرا، با کیف نفسانی بودن علم، این اشکال را رفع می‌کند. اما نقد استاد فرزانه، هر دو دیدگاه را به چالش کشید که معرفت را به مفاهیم محدود می‌کنند. علم، ظهور وجودی نفس است که حقیقت اشیاء را بی‌واسطه رویت می‌کند. خلاقیت نفس، مفاهیم را می‌آفریند، اما معرفت حقیقی، فراتر از مقولات و ماهیات است.

با نظارت صادق خادمی