متن درس
نور علم و وحدت وجود: کاوشی در معرفتشناسی وجودگرایانه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۲)
دیباچه: سفری در ژرفای علم و وجود
علم، چونان نوری که از چشمه وجود نفس میجوشد، در فلسفه اسلامی جایگاهی بس والا دارد. درسگفتار شماره ۱۴۲ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوشی عمیق در ماهیت علم، وجود ذهنی، و نسبت آن با وجود خارجی میپردازد. این درسگفتار، با نقد تقرير مرحوم حاجی سبزواری از نظریه ملاصدرا، به رد تعلق علم به ماهیات و تأکید بر وحدت نورانی علم در برابر کثرت معلومات مینشیند. محور بحث، این است که علم، ظهوری وجودی و خلاقیت نفس است، نه بازنمایی ماهیات یا مقولات خارجی. استاد فرزانه، با استدلالهایی منطقی و تمثیلاتی روشن، نشان میدهند که علم، چه در مرتبه انسانی و چه الهی، وحدانی است و کثرت، تنها به لحاظ معلومات خارجی پدیدار میشود.
بخش نخست: وجود ذهنی و تقرير حاجی سبزواری
تقرير حاجی از نظریه ملاصدرا
استاد فرزانه بحث را با بررسی تقرير مرحوم حاجی سبزواری از نظریه ملاصدرا در باب وجود ذهنی آغاز میکنند. حاجی استدلال میکند که ماهیات، اگرچه فاقد وجود خارجی در ذهناند، دارای وجود عقلي (ذهنی) هستند. بهعنوان مثال، انسان در خارج وجود خارجی دارد، اما در ذهن، بهصورت انسان عقلي یا مفهوم ذهنی تحقق مییابد. این وجود عقلي، به زعم حاجی، مبنای علم به اشیاء خارجی است و معرفت ما را به خارج پیوند میدهد.
درنگ: تقرير حاجی سبزواری از نظریه ملاصدرا، ماهیات را در ذهن دارای وجود عقلي میداند که مبنای معرفت به اشیاء خارجی قرار میگیرد.
اشکال به وجود ذهنی ماهیات
استاد فرزانه اشکالی را مطرح میکنند که اگر ماهیات در ذهن تحت هیچ مقولهای نیستند، چگونه میتوان آنها را بهعنوان انسان عقلي یا موجود ذهنی شناسایی کرد؟ اگر ماهیات ذهنی شباهتی به وجود خارجی ندارند، چگونه میتوان آنها را به همان موجودات خارجی نسبت داد؟ این پرسش، مانند کلیدی که قفل معمای وجود ذهنی را میگشاید، چالش بنیادین معرفتشناسی را نمایان میکند.
درنگ: اگر ماهیات ذهنی فاقد مقولهاند، چگونه میتوان آنها را بهعنوان موجودات خاص (مانند انسان عقلي) شناسایی کرد؟ این اشکال، هویت وجود ذهنی را به چالش میکشد.
پاسخ به اشکال: وجود تعینی علم
در پاسخ، استدلال میشود که وجود ذهنی ماهیات، وجودی تعینی و تفالي (ظاهری) است، نه حقیقی. آنچه در ذهن بهعنوان انسان ادراک میشود، در حقیقت وجود علم است، نه وجود انسان. این وجود علم، مانند سایهای که بر دیوار میافتد، تنها بهصورت ظاهری ماهیات را نشان میدهد، اما آثار ماهیات خارجی (مانند حرکت یا حیات) را در خود ندارد.
درنگ: وجود ذهنی ماهیات، وجودی تعینی و تفالي است. آنچه در ذهن ادراک میشود، وجود علم است، نه وجود حقیقی ماهیات.
آثار علم بهجای آثار ماهیت
استاد فرزانه تأکید میکنند که وجود ذهنی، آثار ماهیات را ندارد، بلکه آثار علم را داراست. وجود خارجی، آثار ماهیات (مانند حیات یا حرکت) را حمل میکند، اما وجود ذهنی، که حقیقتاً وجود علم است، تنها آثار ادراک را نشان میدهد. این تمایز، مانند خطی که میان واقعیت و بازنمایی آن کشیده میشود، نشاندهنده تفاوت بنیادین میان وجود خارجی و ذهنی است.
درنگ: وجود ذهنی، آثار ماهیات را ندارد، بلکه آثار علم را حمل میکند. این وجود، تفالاً مقولات خارجی نامیده میشود، اما حقیقتاً وجود علم است.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با بررسی تقرير حاجی سبزواری و اشکالات وارده بر وجود ذهنی ماهیات، نشان داد که علم در ذهن، نه وجود ماهیات، بلکه وجود تعینی و نورانی است. این مباحث، زمینهساز نقد تنظير حاجی در بخش بعدی است، که رابطه علم انسانی را با اعیان ثابته در علم الهی مقایسه میکند.
بخش دوم: نقد تنظير حاجی سبزواری
تنظير علم انسانی و اعیان ثابته
حاجی سبزواری رابطه علم انسانی با اشیاء خارجی را به رابطه اعیان ثابته با علم الهی تشبیه میکند. در علم حق، اعیان ثابته، بهعنوان مظاهر علم و صفات الهی، فاقد کثرت وجودیاند و تنها بهصورت تفالي ماهیات نامیده میشوند. بهمانند آن، علم انسانی نیز کثرت ماهیتی ندارد و وجود علم است، نه وجود ماهیات. این تنظير، مانند پلی که میان آسمان و زمین کشیده میشود، تلاشی است برای تبیین وحدت علم در برابر کثرت معلومات.
درنگ: حاجی سبزواری علم انسانی را به اعیان ثابته در علم الهی تشبیه میکند، که هر دو فاقد کثرت ماهیتیاند و وجود علم را نشان میدهند.
اشکال به تنظير: اشتباه در تعریف اعیان ثابته
استاد فرزانه به تنظير حاجی اشکال وارد میکنند که اعیان ثابته را با ماهیات یکی گرفته است. اعیان ثابته، مظاهر علم و صفات الهیاند، نه ماهیات متکثر. ماهیات، ذاتاً کثرت دارند، اما اعیان ثابته، به دلیل وحدت علم الهی، فاقد کثرتاند. این اشتباه، مانند خلط نور با سایه، تنظير حاجی را مخدوش میکند و نشاندهنده سوءتفاهم در تعریف اعیان ثابته است.
درنگ: اعیان ثابته، مظاهر علم و صفات الهیاند، نه ماهیات متکثر. اشتباه حاجی در یکی گرفتن این دو، تنظير او را تضعیف میکند.
رد ماهیات در علم الهی
استاد فرزانه تأکید میکنند که در علم الهی، ماهیات (مانند انسان یا حیوان) وجود ندارند، زیرا ماهیات متضمن کثرتاند و علم حق، به دلیل وحدت ذاتی، نمیتواند حامل کثرت باشد. اعیان ثابته، بهعنوان تعینات اسماء و صفات، فاقد ماهیاتاند و تنها بهصورت تفالي ماهیات نامیده میشوند. این دیدگاه، مانند نوری که تاریکی کثرت را میزداید، وحدت علم الهی را آشکار میسازد.
درنگ: علم الهی، به دلیل وحدت ذاتی، فاقد ماهیات است. اعیان ثابته، تعینات اسماء و صفاتاند، نه ماهیات متکثر.
رد ماهیات در علم انسانی
بهمانند علم الهی، علم انسانی نیز فاقد ماهیات است. ماهیات، به دلیل کثرت ذاتی، نمیتوانند در علم انسانی، که حقیقتی وحدانی است، جای گیرند. علم، ظهور نفسانی است که کثرت معلومات را بهصورت تعینات نشان میدهد، بدون اینکه خود متکثر شود. این اصل، مانند آیینهای که اشکال گوناگون را بازمیتاباند، وحدت علم انسانی را در برابر کثرت معلومات نشان میدهد.
درنگ: علم انسانی، بهعنوان حقیقت وحدانی نفس، فاقد ماهیات است و کثرت معلومات را بهصورت تعینات بازنمایی میکند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با نقد تنظير حاجی سبزواری، نشان داد که اعیان ثابته، برخلاف ماهیات، فاقد کثرتاند و علم، چه در مرتبه الهی و چه انسانی، وحدانی است. این نقد، زمینهساز بررسی وحدت علم و کثرت معلومات در بخش بعدی است.
بخش سوم: وحدت علم و کثرت معلومات
وحدت علم در برابر کثرت معلومات
استاد فرزانه استدلال میکنند که علم، چه در حق و چه در انسان، وحدانی است و کثرت معلومات، به لحاظ خارج است، نه به لحاظ علم. علم، مانند نوری واحد که بر اشیاء گوناگون میتابد، کثرت را نشان میدهد بدون اینکه خود متکثر شود. این وحدت، مانند چشمهای که جویبارهای متعدد از آن جاری میشوند، مبنای معرفتشناسی وجودگرایانه است.
درنگ: علم، چه در حق و چه در انسان، وحدانی است. کثرت معلومات، به لحاظ خارج است و علم، در وحدت خود، آن را بازنمایی میکند.
مثال نور مهتابی
برای تبیین این اصل، استاد فرزانه به مثال نور مهتابی اشاره میکنند: همانگونه که نور مهتابی بر کتابهای مختلف میتابد اما کثرت کتابها را در خود ندارد، علم نیز کثرت معلومات را نشان میدهد بدون اینکه متکثر شود. نور، وحدانی است و کثرت اشیاء، تنها بهصورت ظهورات در آن بازتاب مییابد. این تمثیل، مانند آیینهای که حقیقت علم را بازمیتاباند، وحدت نورانی علم را آشکار میسازد.
درنگ: علم، مانند نور مهتابی، وحدانی است و کثرت معلومات را بهصورت ظهورات بازتاب میدهد، بدون اینکه خود متکثر شود.
تفاوت معلومات به لحاظ خارج
استاد فرزانه تأکید میکنند که تفاوت معلومات، به لحاظ خارج است، نه به لحاظ علم. بهعنوان مثال، زید و عمر در خارج متمایزند، اما در علم، که حقیقتی وحدانی است، این تمایز بهصورت تعینات نفسانی ظاهر میشود. علم، مانند انباری که گندم و جو را در خود جای داده اما خود یکی است، کثرت را نشان میدهد بدون اینکه متکثر شود.
درنگ: تفاوت معلومات، به لحاظ خارج است. علم، بهعنوان حقیقت وحدانی، این کثرت را بهصورت تعینات نفسانی بازنمایی میکند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تأکید بر وحدت علم در برابر کثرت معلومات، نشان داد که علم، حقیقتی نورانی و وحدانی است که کثرت را بهصورت تعینات بازتاب میدهد. این مباحث، زمینهساز نقد ادله وجود ذهنی و رد تعلق علم به ماهیات در بخش بعدی است.
بخش چهارم: نقد ادله وجود ذهنی و رد ماهیات
اشکال دوباره به وجود ذهنی ماهیات
استاد فرزانه دوباره اشکالی را مطرح میکنند: اگر ماهیات در ذهن وجود عقلي دارند، چگونه میتوان آنها را صرفاً وجود علم دانست و وجود خارجی را نفی کرد؟ اگر هر ماهیتی دو وجود (خارجی و ذهنی) دارد، چگونه وجود ذهنی صرفاً وجود علم است؟ این پرسش، مانند موجی که صخرههای پیشفرضهای سنتی را میکوبد، چالش وجود ذهنی را برجسته میکند.
درنگ: اگر ماهیات در ذهن وجود عقلي دارند، چگونه میتوان وجود ذهنی را صرفاً وجود علم دانست، بدون شباهت به وجود خارجی؟
پاسخ: وجود علم بهجای وجود ماهیات
در پاسخ، استدلال میشود که وجود ذهنی، وجود علم است، نه وجود ماهیات. ادله وجود ذهنی، تنها وجود علم را در ذهن اثبات میکنند، نه رابطهای عینی با خارج. این پاسخ، مانند نوری که تاریکی ابهام را میزداید، نشاندهنده محدودیت نظریه سنتی وجود ذهنی است.
درنگ: وجود ذهنی، وجود علم است، نه وجود ماهیات. ادله وجود ذهنی، تنها وجود علم را اثبات میکنند، نه رابطه عینی با خارج.
ناکافی بودن ادله وجود ذهنی
استاد فرزانه تأکید میکنند که ادله وجود ذهنی، مانند وجود کلیات، معدومات، و صرف شيء، نمیتوانند رابطه علم با خارج یا ماهیت وجود ذهنی را بهطور کامل تبیین کنند. این ادله، تنها وجود علم را اثبات میکنند، اما چگونگی ارتباط آن با خارج یا ماهیت وجود ذهنی را روشن نمیسازند. این نقد، مانند کلیدی که قفل محدودیتهای فلسفه سنتی را میگشاید، ضرورت بازاندیشی در معرفتشناسی را نشان میدهد.
درنگ: ادله وجود ذهنی، مانند وجود کلیات یا معدومات، تنها وجود علم را اثبات میکنند و در تبیین رابطه آن با خارج ناکاماند.
تمایز مفهوم و ماهیت
استاد فرزانه به تمایز میان مفهوم و ماهیت اشاره میکنند. برخی امور، مانند عدم، مفهوماند اما فاقد ماهیتاند، در حالی که ماهیات، مانند انسان، هم مفهوماند و هم ماهیت دارند. با این حال، از منظر وجودگرایانه، ماهیات نیز فاقد حقیقتاند و همه چیز به مفاهیم یا تعینات نفسانی فروکاسته میشود. این تمایز، مانند خطی که مرز خیال و واقعیت را جدا میکند، پیچیدگی معرفتشناسی را نشان میدهد.
درنگ: مفاهیم، مانند عدم، فاقد ماهیتاند، اما ماهیات، مانند انسان، هم مفهوماند و هم ماهیت دارند. از منظر وجودگرایانه، همه به تعینات نفسانی فروکاسته میشوند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با نقد ادله وجود ذهنی و تمایز مفهوم و ماهیت، نشان داد که علم، نه به ماهیات، بلکه به تعینات نفسانی وابسته است. این نقد، زمینهساز بررسی خلاقیت نفس و نورانیت علم در بخش بعدی است.
بخش پنجم: خلاقیت نفس و نورانیت علم
رد تعلق علم به ماهیات
استاد فرزانه استدلال میکنند که علم به ماهیات تعلق نمیگیرد، زیرا متعلقات علم اعم از ماهیاتاند. علم به خدا، عدم، یا وجود، که فاقد ماهیتاند، نشاندهنده گستردگی متعلقات علم است. ماهیات، بهعنوان مفاهیمی خیالی، فاقد حقیقتاند و علم، ظهور نفسانی است که نیازی به واسطهگری ماهیاتی ندارد. این دیدگاه، مانند نسیمی که پردههای پیشفرضهای مشائی را کنار میزند، علم را از قید ماهیت آزاد میکند.
درنگ: علم به ماهیات تعلق نمیگیرد، زیرا متعلقات آن اعم از ماهیاتاند. علم به خدا یا عدم، امکان معرفت غیرماهیتی را اثبات میکند.
خلاقیت نفس در تولید علم
استاد فرزانه تأکید میکنند که نفس، قوهای خلاق است که تعینات خارجی را در خود تولید میکند، بدون اینکه چیزی از خارج وارد ذهن شود. علم، نتیجه ظهورات و خلاقیات نفس است که کثرت معلومات را بهصورت تعینات نفسانی بازنمایی میکند. این اصل، مانند چشمهای که جویبارهای معرفت را جاری میسازد، قلب معرفتشناسی ملاصدرا را تشکیل میدهد.
درنگ: نفس، قوهای خلاق است که تعینات خارجی را در خود تولید میکند. علم، نتیجه ظهورات و خلاقیات نفس است، نه پذیرش ماهیات خارجی.
علم بهعنوان نور وجودی
استاد فرزانه علم را نوری وجودی، ظهوری، و فاقد کثرت، مقوله، یا ماهیت میدانند که مستقیماً به خارج تعلق میگیرد، بدون واسطه مفهوم یا شبه. علم، مانند نوری که همه چیز را روشن میکند اما خود سایه نمیپذیرد، کثرت را نشان میدهد بدون اینکه متکثر شود. این تعریف، علم را بهعنوان انکشاف وجودی و رویت مستقیم خارج تبیین میکند.
درنگ: علم، نوری وجودی و ظهوری است که فاقد کثرت یا ماهیت است و مستقیماً به خارج تعلق میگیرد، بدون واسطه مفهوم یا شبه.
رد مقوله کيف برای علم
استاد فرزانه تأکید میکنند که علم، کيف نیست، زیرا کيف، ماهیتی است که در موضوع تحقق مییابد، اما علم، ظهور نفسانی و فاقد ماهیت است. تعریف کيف، مانند سفیدی که در دیوار حلول میکند، بر علم صادق نیست، زیرا علم، به دلیل تجرد و نورانیت، از مقولات مادی آزاد است. این نقد، مانند تیغی که پیشفرضهای ارسطویی را میبرد، علم را از قید مقوله کيف رها میکند.
درنگ: علم، کيف نیست، زیرا کيف، ماهیتی مادی و وابسته به موضوع است، اما علم، ظهور نفسانی و فاقد ماهیت است.
علم بهعنوان رویت خارجی
استاد فرزانه علم را رویت خارجی نفس میدانند که کثرت معلومات را نشان میدهد، اما خود فاقد کثرت، جهت، یا تعین است. علم، مانند حق تعالی که معین کل شیء است اما خود متعین نیست، به همه چیز تعین میدهد بدون اینکه تعین کثرتی بپذیرد. این دیدگاه، علم را بهعنوان انکشاف وجودی و وحدت نورانه تبیین میکند.
درنگ: علم، رویت خارجی نفس است که کثرت را نشان میدهد، اما خود فاقد کثرت یا تعین است، مشابه وحدت علم الهی.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با تأکید بر خلاقیت نفس و نورانیت علم، نشان داد که علم، ظهوری وجودی است که از ماهیات، مفاهیم، یا شبه آزاد است. استاد فرزانه، با رد مقوله کيف و تأکید بر رویت، معرفت را به انکشاف وجودی و وحدت نفسانی نسبت داد. این مباحث، نتیجهگیری کلی را در پی دارد.
نتیجهگیری کلی: علم، ظهور وحدانی نفس
علم، چونان نوری که از ژرفای وجود نفس میتابد، در فلسفه اسلامی جایگاهی بنیادین دارد. درسگفتار شماره ۱۴۲ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نقد تقرير حاجی سبزواری از نظریه ملاصدرا، معرفت را از قید ماهیات و مقولات آزاد میکند. علم، نه به ماهیات تعلق میگیرد و نه در مقوله کيف جای میگیرد، بلکه ظهوری وجودی و نورانی است که کثرت معلومات را در وحدت خود بازنمایی میکند. تنظير حاجی میان علم انسانی و اعیان ثابته، به دلیل اشتباه در تعریف اعیان ثابته، مخدوش است. نفس، قوهای خلاق است که تعینات خارجی را بدون ورود ماهیات تولید میکند. علم، رویت مستقیم خارج است که کثرت را نشان میدهد، اما خود فاقد کثرت، جهت، یا تعین است. این کتاب، با کاوش در این مباحث، خواننده را به تأمل در ماهیت علم و نقش خلاق نفس دعوت میکند و افقی نو در معرفتشناسی وجودگرایانه میگشاید.
آیه شریفه: نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ [مطلب حذف شد] : نوری بر فراز نوری، خدا هر که را بخواهد به نور خویش هدایت میکند) (قرآن کریم، سوره نور، آیه ۳۵)
با نظارت صادق خادمی