متن درس
نور معرفت: تأملاتی در وجود ذهنی و ماهیت علم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۳)
دیباچه
در ساحت فلسفه اسلامی، وجود ذهنی و ماهیت علم چونان گوهری گرانبها در پیشگاه اندیشهورزان میدرخشد که تأمل در آن، راه به سوی حقیقت وجود و چیستی آگاهی میگشاید. درسگفتار شماره ۱۴۳، از سلسله درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، چونان مشعلی فروزان، این وادی معرفت را روشن میسازد.
بخش نخست: اختلافنظر حاجی سبزواری و ملاصدرا در باب وجود ذهنی
اشکال حاجی سبزواری به ملاصدرا
استاد فرزانه قدسسره، در این درسگفتار، به بررسی اشکال حاجی سبزواری به دیدگاه ملاصدرا در باب وجود ذهنی میپردازند. حاجی سبزواری، با رد ادعای ملاصدرا مبنی بر اینکه علم، کیف (مقوله عرض) است، معتقد است که این تبیین ناکافی است. او علم را واقعیتی وجودی و فراتر از مقولات جوهر و عرض میداند. این اختلاف، چونان دو شاخه از یک درخت، ریشه در تفاوت رویکردهای فلسفی و عرفانی این دو حکیم دارد.
|
درنگ: حاجی سبزواری، با رد کیف بودن علم، آن را واقعیتی وجودی و فراتر از مقولات میداند، برخلاف ملاصدرا که علم را کیف تلقی میکند. |
منظومه حاجی سبزواری و رابطه آن با اسفار
درسگفتار اشاره میکند که منظومه حاجی سبزواری، خلاصهای از اسفار اربعه ملاصدرا است، اما در برخی موارد، حاجی از مبانی صدرایی فاصله میگیرد. این فاصلهگیری، گاه به بروز چالشهایی در استدلالهای او منجر میشود. منظومه، چونان آینهای است که نور اسفار را بازتاب میدهد، اما گاه با رنگ و بوی عرفانی حاجی، تصویر متفاوتی ارائه میکند.
|
درنگ: منظومه حاجی سبزواری، خلاصهای از اسفار است، اما فاصلهگیری عرفانی او از ملاصدرا گاه به چالشهای استدلالی منجر میشود. |
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با معرفی اختلافنظر حاجی سبزواری و ملاصدرا، زمینه را برای تأمل در ماهیت علم و وجود ذهنی فراهم میآورد. حاجی، با رد کیف بودن علم، به سوی تبیینی وجودی و عرفانی حرکت میکند، اما پایبندی او به برخی مبانی مشایی، استدلالهایش را با پیچیدگیهایی مواجه میسازد. این اختلاف، چونان دو راهی در مسیر معرفت، خواننده را به تأمل در عمق این مباحث دعوت میکند.
بخش دوم: نقد کیف بودن علم
دیدگاه ملاصدرا: علم بهعنوان کیف
ملاصدرا، در بحث وجود ذهنی، علم را کیف میداند تا پاسخگوی اشکال جمع جوهر و عرض در ذهن باشد. او معتقد است که مقولات خارجی، در ذهن بهصورت مفهوم (نه جوهر یا عرض) موجودند. این تبیین، چونان پلی است که ملاصدرا برای عبور از اشکالات سنتی فلسفه مشایی بنا کرده، اما حاجی سبزواری این پل را ناکافی میبیند.
|
درنگ: ملاصدرا علم را کیف میداند تا اشکال جمع جوهر و عرض در ذهن را پاسخ دهد، اما این تبیین مورد نقد حاجی سبزواری قرار میگیرد. |
نقد حاجی سبزواری به کیف بودن علم
حاجی سبزواری، با تأکید بر اینکه علم، کیف نیست، معتقد است که علم ظهور نفس است و زائد بر نفس نیست. او استدلال میکند که وجود صور علمی و وجود نفس واحدند، و از اینرو، علم نمیتواند بهعنوان کیف تلقی شود. این دیدگاه، علم را چونان نوری میداند که از گوهر نفس ساطع میشود، نه عرضی که بر آن افزوده گردد.
|
درنگ: حاجی سبزواری علم را ظهور نفس میداند که زائد بر نفس نیست و از مقوله کیف خارج است. |
تناقض ظاهری در دیدگاه ملاصدرا
درسگفتار اشاره میکند که ملاصدرا خود در برخی موارد، علم را اختراع و ظهور نفس میداند که فراتر از مقولات جوهر و عرض است. این دیدگاه، با ادعای کیف بودن علم در بحث وجود ذهنی ناسازگار به نظر میرسد. این تناقض ظاهری، چونان سایهای است که بر روشنی آرای صدرایی افتاده و نیازمند تأمل عمیقتر است.
|
درنگ: ملاصدرا علم را در برخی موارد فراتر از مقولات میداند، اما در وجود ذهنی به کیف بودن آن اصرار دارد، که تناقضی ظاهری ایجاد میکند. |
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با بررسی دیدگاه ملاصدرا و نقد حاجی سبزواری به کیف بودن علم، به پیچیدگیهای معرفتشناسی صدرایی میپردازد. حاجی، با تأکید بر ظهور وجودی علم، آن را از قید مقولات مشایی رها میسازد، اما ملاصدرا با تکیه بر مبانی مشایی، علم را کیف میداند. این اختلاف، زمینهساز تأمل در ماهیت علم و رابطه آن با نفس است.
بخش سوم: اتحاد و وحدت علم و نفس
اتحاد وجود علم و وجود نفس
حاجی سبزواری استدلال میکند که وجود صور علمی و وجود نفس واحدند، و علم زائد بر نفس نیست که کیف تلقی شود. این دیدگاه، علم را چونان شعاعی از نور نفس میداند که با گوهر آن متحد است و از آن جدا نیست.
|
درنگ: حاجی سبزواری علم را با نفس متحد میداند، زیرا وجود صور علمی و وجود نفس یکی است. |
نقد به وحدت علم و نفس
درسگفتار نقد میکند که وجود علم و وجود نفس واحد نیستند، زیرا نفس ثابت است، اما علم زائد و ناقص میشود. انسان گاه عالم میشود و گاه علم را فراموش میکند، در حالی که نفس او پابرجاست. این تمایز، چونان خطی است که میان دو ساحت وجودی نفس و علم کشیده شده و اتحاد را از وحدت جدا میسازد.
|
درنگ: علم و نفس متحدند، اما واحد نیستند؛ علم زائد و ناقص میشود، اما نفس ثابت است. |
تمایز اتحاد و عینیت
استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که علم با نفس متحد است، اما عینیتی با آن ندارد. اتحاد، به معنای همبستگی وجودی است، نه یکی بودن کامل. علم ممکن است زائل شود یا افزون گردد، اما نفس پابرجاست. این تمایز، چونان تفکیک میان نور و سرچشمه آن است که هرچند به هم پیوستهاند، یکی نیستند.
|
درنگ: علم با نفس متحد است، اما عینیتی با آن ندارد؛ اتحاد به معنای همبستگی وجودی است، نه یکی بودن کامل. |
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین اتحاد علم و نفس و تمایز آن از وحدت و عینیت، به پیچیدگیهای معرفتشناسی صدرایی میپردازد. علم، بهعنوان شئون وجودی نفس، با آن متحد است، اما تغییرپذیری علم نشان میدهد که با نفس یکی نیست. این دیدگاه، راه را برای فهم عمیقتر رابطه علم و نفس هموار میسازد.
بخش چهارم: نقد مقولات و تبیین وجودی علم
تعریف کیف و انطباق آن بر علم
کیف، به موجودی تعریف میشود که در موضوع موجود است و قابل تقسیم نیست. درسگفتار استدلال میکند که علم، به دلیل زائد بودن بر نفس و غیرقابل تقسیم بودن، با تعریف کیف سازگار است. این تبیین، چونان کلیدی است که در قفل مبانی مشایی میچرخد، اما درسگفتار آن را برای تبیین ماهیت علم ناکافی میداند.
|
درنگ: علم، به دلیل زائد بودن بر نفس و غیرقابل تقسیم بودن، با تعریف کیف سازگار است، اما این تبیین ناکافی است. |
نقد به مبنای ممکنات و ماهیت
درسگفتار نقد میکند که اگر بپذیریم همه ممکنات ترکیبی از ماهیت و وجودند، علم نیز بهعنوان یک ممکن باید دارای ماهیت باشد. این امر با ادعای حاجی سبزواری مبنی بر فوق مقوله بودن علم ناسازگار است. این تناقض، چونان سایهای است که بر استدلالهای حاجی افتاده و نیاز به تأمل دارد.
|
درنگ: اگر ممکنات ترکیبی از ماهیت و وجود باشند، علم نیز باید دارای ماهیت باشد، که با فوق مقوله بودن آن ناسازگار است. |
رد ماهیت در همه عوالم
استاد فرزانه قدسسره، ماهیت را در همه عوالم، از فیض مقدس و اقدس گرفته تا خارج و ذهن، اعتباری و غیرواقعی میدانند. علم، بهعنوان تعینات و ظهورات نفس، از قید ماهیت آزاد است. این دیدگاه، ماهیت را چونان پردهای خیالی میبیند که حقیقت وجود را پنهان میسازد.
|
درنگ: ماهیت در همه عوالم دروغ است؛ علم، تعینات و ظهورات نفس است، نه ماهیت. |
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با نقد مقولات سنتی و رد ماهیت، علم را بهعنوان تعینات وجودی نفس تبیین میکند. استاد فرزانه قدسسره، با رهایی از چارچوبهای مشایی، علم را واقعیتی وجودی و حضوری میدانند که فراتر از مقولات جوهر، عرض و کیف است. این تبیین، افقهای نوینی در معرفتشناسی اسلامی میگشاید.
بخش پنجم: علم بهعنوان نور و ظهور
علم بهعنوان نور و ظهور
حاجی سبزواری، با گرایش عرفانی، علم را نور و ظهور میداند که وجود است و ماهیت نیست. این دیدگاه، با ادعای ملاصدرا که علم به ماهیتها تعلق میگیرد، ناسازگار است. علم، در این نگاه، چونان شعاعی از نور الهی است که بر معلومات منبسط میشود، بدون آنکه در چارچوب مقولات محصور گردد.
|
درنگ: حاجی سبزواری علم را نور و ظهور میداند که وجود است و ماهیت نیست، برخلاف دیدگاه ملاصدرا. |
تشبیه علم به فیض مقدس و اقدس
حاجی سبزواری، علم را به فیض مقدس و اقدس تشبیه میکند که بر ماهیتها منبسط میشود، بدون آنکه خود جوهر یا عرض باشد. این تشبیه، علم را چونان جویباری زلال میداند که از سرچشمه وجود الهی جاری شده و بر همه چیز گستره مییابد.
|
درنگ: علم، مانند فیض مقدس و اقدس، بر معلومات منبسط میشود، بدون آنکه جوهر یا عرض باشد. |
نقد به انبساط فیض بر ماهیتها
درسگفتار نقد میکند که فیض مقدس و اقدس بر ماهیتها منبسط نمیشود، زیرا ماهیت اساساً اعتباری است. فیض، تعینات و ظهورات خود را ایجاد میکند، نه ماهیتها. این نقد، ماهیت را چونان سایهای میبیند که در برابر نور وجود رنگ میبازد.
|
درنگ: فیض مقدس و اقدس بر ماهیتها منبسط نمیشود؛ ماهیت اعتباری است و فیض، تعینات وجودی ایجاد میکند. |
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تبیین علم بهعنوان نور و ظهور، و تشبیه آن به فیض الهی، به گرایش عرفانی حاجی سبزواری میپردازد. با این حال، نقد درسگفتار به انبساط فیض بر ماهیتها، نشان میدهد که علم، تعینات وجودی نفس است، نه وابسته به ماهیت. این دیدگاه، علم را به واقعیتی حضوری و وجودی ارتقا میدهد.
بخش ششم: نقد مبانی مشایی و تبیین وجودی علم
نقد به مبانی مشایی حاجی سبزواری
درسگفتار نقد میکند که حاجی سبزواری، با پایبندی به مبانی مشایی (مانند ترکیب ماهیت و وجود)، نمیتواند علم را بهطور کامل فراتر از مقولات بداند. این تناقض، چونان باری است که بر دوش استدلالهای حاجی سنگینی میکند و او را از تبیینی منسجم بازمیدارد.
|
درنگ: پایبندی حاجی سبزواری به مبانی مشایی، با ادعای فوق مقوله بودن علم ناسازگار است. |
علم و معلومات بهعنوان شئونات نفس
علم و معلومات، شئونات نفساند که متحد با نفساند، اما واحد نیستند. این شئونات، ظهورات وجودی نفساند که متعلق آنها خود خارج است. این دیدگاه، علم را چونان شاخههایی از درخت نفس میداند که با ریشه آن پیوستهاند، اما از آن جدا میافتند.
|
درنگ: علم و معلومات، شئونات نفساند که متحد با نفساند، اما واحد نیستند. |
رد مقولات در علم و خارج
درسگفتار مقولات سنتی (جوهر، عرض، کیف) را در علم و خارج رد میکند و همه چیز را تعینات و ظهورات وجودی میداند. این دیدگاه، مقولات را چونان زنجیرهایی میبیند که ذهن را از پرواز در آسمان حقیقت بازمیدارند.
|
درنگ: مقولات سنتی در علم و خارج اعتباریاند؛ همه چیز تعینات و ظهورات وجودی است. |
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با نقد مبانی مشایی حاجی سبزواری و رد مقولات سنتی، علم را بهعنوان شئونات وجودی نفس تبیین میکند. این دیدگاه، با رهایی از چارچوبهای مشایی، علم را واقعیتی حضوری و متصل به حقیقت خارج میداند که فراتر از مقولات سنتی است.
نتیجهگیری و جمعبندی نهایی
این کتاب، با تکیه بر درسگفتار شماره ۱۴۳ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی اختلافنظر حاجی سبزواری و ملاصدرا در باب وجود ذهنی و ماهیت علم پرداخته است. حاجی، با رد کیف بودن علم، آن را ظهور و نور نفس میداند، اما پایبندی او به مبانی مشایی، استدلالهایش را با تناقض مواجه میسازد. استاد فرزانه، با رد ماهیت و مقولات سنتی، علم را تعینات وجودی نفس تعریف میکنند که با حقیقت خارج پیوندی بیواسطه دارد. این تبیین، علم را از قید چارچوبهای مشایی رها کرده و به واقعیتی حضوری و وجودی ارتقا میدهد.
این اثر، چونان بذری است که در خاک اندیشه خواننده کاشته میشود تا با تأمل و پژوهش، به درختی تناور از معرفت بدل گردد. امید است که این تأملات، راهگشای پژوهشگران در وادی فلسفه اسلامی باشد و نور معرفت را در دلهایشان بتاباند.
|
با نظارت صادق خادمی |