در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 144

متن درس




نقد کيف بودن علم و تبیین وجود ذهنی در حکمت متعالیه

نقد کيف بودن علم و تبیین وجود ذهنی در حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۴۴)

دیباچه

علم، چون نوری که در ژرفای نفس می‌درخشد، از دیرباز محور تأملات فلسفی بوده و رابطه آن با وجود ذهنی، چون رازی در قلب حکمت، نیازمند کاوشی دقیق است. درس‌گفتار شماره ۱۴۴ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تکیه بر حکمت متعالیه، به نقد دیدگاه حاجی سبزواری در باب کيف بودن علم و سوءتفاهم او از نظریه ملاصدرا می‌پردازد. این بحث، با ارجاع به عبارات اسفار اربعه، نشان می‌دهد که ملاصدرا علم را در مراتب نازل کيف می‌داند، اما در مراتب عالی، آن را فوق مقوله، مجرد و ظهور نفسانی می‌بیند.

بخش یکم: نقد حاجی سبزواری و سوءتفاهم در فهم ملاصدرا

امتناع حاجی سبزواری از پذیرش کيف بودن علم

حاجی سبزواری، چون حکیمی که در برابر موجی نو مقاومت می‌ورزد، با استناد به عبارت «بعد لتيا والتي لا أفتي بذلك»، از پذیرش نظریه کيف بودن علم سر باز می‌زند و اعلام می‌کند که در این باب فتوایی نمی‌دهد. او این موضع را با مثالی طنزآمیز، مانند کسی که پس از تجربه کوتاه و بلند، از ازدواج منصرف می‌شود، تقویت می‌کند، گویی علم کيف را تجربه‌ای ناکام می‌بیند.

درنگ: امتناع حاجی سبزواری از کيف بودن علم، چون امتناع از پذیرش گوهری ناشناخته، ریشه در سوءتفاهم از نظریه ملاصدرا دارد.

تعجب از موضع حاجی سبزواری

این موضع حاجی سبزواری، چون خطایی در ترسیم نقشه‌ای دقیق، شگفت‌انگیز است. او که سال‌ها با اسفار اربعه ملاصدرا هم‌نشین بوده و منظومه خود را از آن استخراج کرده، به‌اشتباه ادعا می‌کند که ملاصدرا بر کيف بودن علم اصرار دارد. این سوءتفاهم، گویی سایه‌ای بر آفتاب حکمت متعالیه افکنده است.

نقد نسبت نادرست به ملاصدرا

متن با تعجب می‌پرسد: کجا ملاصدرا بر کيف بودن علم اصرار ورزیده است؟ حاجی سبزواری، با وجود تسلط بر اسفار، به‌اشتباه این نسبت را به ملاصدرا می‌دهد، در حالی که ملاصدرا تنها در مراتب نازل و به زبان قوم، علم را کيف می‌داند و در مراتب عالی، آن را فوق مقوله و مجرد می‌بیند.

درنگ: نسبت دادن اصرار بر کيف بودن علم به ملاصدرا، چون خطایی در خوانش متن آسمانی، از حکیمی چون حاجی سبزواری بعید است.

بخش دوم: اشکالات وجود ذهنی و پاسخ ملاصدرا

اشکال جمع جوهر و کيف

یکی از اشکالات بنیادین وجود ذهنی، چون پارادوکسی در منطق مقولات، جمع جوهر و کيف است. چگونه جوهر (مانند انسان) و کيف (مانند علم)، که مقوله‌هایی متباین‌اند، می‌توانند در ذهن جمع شوند؟ ملاصدرا، برای رفع این اشکال، در ابتدا علم را کيف می‌داند، اما این تنها بخشی از دیدگاه اوست.

پاسخ ملاصدرا به اشکال جمع جوهر و کيف

ملاصدرا، چون حکیمی که پلی میان سنت و نوآوری می‌سازد، استدلال می‌کند که جوهر ذهنی، جوهر حقیقی نیست. جوهر حقیقی، آن است که در خارج و بدون موضوع تحقق می‌یابد، اما جوهر ذهنی، در نفس و به‌عنوان مفهوم حضور دارد. این تمایز، چون کلیدی به قفل اشکال، جمع جوهر و کيف را ممکن می‌سازد.

درنگ: جوهر ذهنی، چون سایه‌ای از جوهر خارجی، در نفس به‌عنوان مفهوم تحقق می‌یابد و اشکال جمع جوهر و کيف را برطرف می‌کند.

بخش سوم: روش‌شناسی ملاصدرا و مراتب علم

مماشات ملاصدرا با قوم

ملاصدرا، چون فرزانه‌ای که با زبان قوم سخن می‌گوید، در آغاز بحث، علم را کيف می‌داند تا با حکمای پیشین وارد گفت‌وگو شود. اما در نهایت، دیدگاه خاص خود را عرضه می‌کند که علم، در مراتب عالی، فوق مقوله و مجرد است، گویی نوری که از محدودیت‌های مقولات آزاد شده است.

مراتب وجود نفسانی

ملاصدرا وجودات نفسانی را چون جویبارهایی با شدت و ضعف متفاوت می‌بیند. علم در مراتب نازل، مانند ادراکات حسی، کيف است، اما در مراتب عالی، مانند ادراکات عقلی، نوریت و عقلانیت می‌یابد و فوق مقوله می‌شود، گویی از خاک به افلاک صعود می‌کند.

درنگ: علم، چون نوری با مراتب گوناگون، در مراتب نازل کيف و در مراتب عالی فوق مقوله و مجرد است.

بخش چهارم: ارجاع به اسفار و تبیین وجود ذهنی

تعریف وجود ذهنی در اسفار

ملاصدرا در جلد اول اسفار (صفحه ۲۸۴)، وجود ذهنی را چون گوهری که در ظرف نفس می‌درخشد، به حصول ماهیت در ذهن تعریف می‌کند، مشروط بر اینکه از خصوصیات خارجی، مانند ماده و عوارض، تجرید شود. این تجرید، ماهیت را برای حضور در ذهن آماده می‌سازد.

تجرید و تعریه ماهیت

ماهیت، برای حضور در ذهن، چون لباسی که از عوارض خارجی عاری می‌شود، باید تجرید و تعریه گردد. تجرید، جداسازی ماهیت از ماده است و تعریه، عاری کردن آن از خصوصیات خارجی، گویی ماهیت، چون پرنده‌ای از قفس ماده آزاد می‌شود.

درنگ: تجرید و تعریه، چون تراشیدن گوهر، ماهیت را برای حضور در ظرف ذهن آماده می‌سازد.

حلول ماهیت در ذهن

ملاصدرا معتقد است که ماهیت، پس از تجرید، در ذهن حلول می‌کند، به‌گونه‌ای که وجود آن با وجود ذهنی یکی می‌شود، گویی ماهیت، چون جویباری در دریای نفس ادغام می‌گردد.

بخش پنجم: نقد مفهوم حلول و نقش نفس

نقد حلول مجرد در مجرد

اگر علم و معلوم هر دو مجرد باشند، چگونه می‌توان از حلول یکی در دیگری سخن گفت؟ حلول، چون رابطه‌ای میان حال و محل، در مورد دو امر مجرد ممکن نیست، گویی نور در نور نمی‌تواند حلول کند.

درنگ: حلول مجرد در مجرد، چون تلاش برای جای دادن نور در نور، محال است و مفهوم حلول را زیر سؤال می‌برد.

تمایز ظرف و مظروف

رابطه ظرف و مظروف، چون کاسه و آب، نیازمند تباین وجودی است. اما میان دو امر مجرد، مانند نفس و معلوم، چنین تباینی ممکن نیست، گویی دو نور نمی‌توانند ظرف و مظروف یکدیگر باشند.

نقش نفس به‌عنوان مبدع

ملاصدرا، نفس را چون خالقی در عالم صغیر می‌بیند که به‌جای حلول معلومات، آنها را ابداع و ایجاد می‌کند، مشابه خداوند که مبدعات خود را ظاهر می‌سازد. نفس، با خلاقیت خود، تعینات را در ظرف ذهن انشا می‌کند.

درنگ: نفس، چون آفریننده‌ای در عالم صغیر، معلومات را ابداع می‌کند، نه آنکه محل حلول آنها باشد.

بخش ششم: رفع اشکالات و تبیین علم به‌عنوان ظهور نفسانی

رفع اشکالات وجود ذهنی

با پذیرش نقش نفس به‌عنوان مبدع، بسیاری از اشکالات وجود ذهنی، از جمله مسئله حلول و کيف بودن علم، برطرف می‌شود. این دیدگاه، علم را از محدودیت‌های مقوله‌ای آزاد می‌کند و به ظهور نفسانی فرو می‌کاهد.

علم به‌عنوان ظهور نفسانی

ملاصدرا علم را چون چشمه‌ای جوشان از نفس می‌بیند که نتیجه تعینات نفسانی است، نه حلول یک امر خارجی در ذهن. این دیدگاه، علم را فوق مقوله و مجرد می‌داند، گویی نوری که از نفس می‌تابد.

درنگ: علم، چون نوری از نفس، ظهور نفسانی است که فراتر از مقولات، تعینات را انشا می‌کند.

شهود زوات عقليه

ملاصدرا در صفحه ۲۹۰ اسفار، علم در ادراکات کلی را به شهود زوات عقليه تعریف می‌کند که به تجرد و ظهور وابسته است، گویی نفس، در مراتب عالی، با موجودات عقلی هم‌نشین می‌شود.

بخش هفتم: نقد دوباره حاجی سبزواری و جمع‌بندی دیدگاه ملاصدرا

نقد دوباره سوءتفاهم حاجی سبزواری

حاجی سبزواری، با وجود سال‌ها مطالعه اسفار، به‌اشتباه ملاصدرا را به اصرار بر کيف بودن علم متهم می‌کند. این نسبت، چون خطایی در خوانش متنی آسمانی، با عبارات صریح ملاصدرا ناسازگار است.

تبیین نهایی دیدگاه ملاصدرا

ملاصدرا، علم را در مراتب نازل کيف می‌داند، اما در مراتب عالی، آن را فوق مقوله، مجرد و ظهور نفسانی می‌بیند. نفس، به‌جای پذیرش معلومات از خارج، آنها را در خود ایجاد می‌کند، گویی کارگاهی است که تعینات را بی‌وقفه انشا می‌کند.

درنگ: ملاصدرا، با تعریف علم به‌عنوان ظهور نفسانی، چون نوری که از نفس می‌تابد، اشکالات وجود ذهنی را برطرف می‌سازد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس‌گفتار شماره ۱۴۴ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، چون مشعلی در تاریکی سوءتفاهمات، به نقد دیدگاه حاجی سبزواری در نسبت دادن اصرار بر کيف بودن علم به ملاصدرا می‌پردازد. ملاصدرا، تنها در مراتب نازل و به زبان قوم، علم را کيف می‌داند، اما در مراتب عالی، آن را فوق مقوله، مجرد و ظهور نفسانی می‌بیند. با تعریف نفس به‌عنوان مبدع و نه محل حلول معلومات، اشکالات وجود ذهنی، مانند جمع جوهر و کيف، برطرف می‌شود. این درس‌گفتار، دعوتی است به بازاندیشی در معرفت‌شناسی فلسفی و فهم دقیق حکمت متعالیه که علم را نور نفسانی و شهود حقیقت می‌داند.

با نظارت صادق خادمی