متن درس
رویت حقیقت: کاوشی در علم و وجود ذهنی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۶)
دیباچه
درسگفتار شماره ۱۴۶ از سلسله درسگفتارهای فلسفی استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، چونان مشعلی فروزان در تاریکیهای معرفتشناسی، به کاوش در ژرفای نظریههای علم و وجود ذهنی میپردازد. این درسگفتار، با محوریت دیدگاههای دو حکیم برجسته، محقق دوانی و سیدهاشم حسینی (سند)، به بررسی ماهیت علم، چگونگی تحقق آن در نفس انسانی، و چالشهای مرتبط با وجود ذهنی مینشیند. بحث، با نقد نظریههای انقلاب و اتحاد، که علم را به تحول یا وحدت موجودات خارجی با نفس نسبت میدهند، به سوی تبیینی وجودی از علم پیش میرود که آن را نتیجه تعینات نفسانی میداند.
بخش نخست: چالشهای معرفتشناختی و تنوع اقوال در باب علم
اشکالات اقوال در تبیین علم
استاد فرزانه، بحث را با نقدی صریح بر اقوال گوناگون در باب ماهیت علم آغاز میکنند. هیچیک از این اقوال، حتی دیدگاه ملاصدرا، از اشکالات منطقی و فلسفی مصون نماندهاند. این اقوال، با وجود تلاش برای تبیین علم، در تنگناهای استدلالی گرفتار شده و از ارائه پاسخهای قاطع به اشکالات ناتوان ماندهاند. برخی حکما، برای رفع این مشکلات، به پاسخهای اقناعی روی آوردهاند تا خود را راضی کنند که اشکالات را برطرف کردهاند، اما این پاسخها فاقد قوت منطقی لازماند.
درنگ: اقوال معرفتشناختی، چونان جویبارهاییاند که در سنگلاخهای منطق گرفتار شده و از رسیدن به سرچشمه حقیقت بازماندهاند.
معرفی دو دیدگاه برجسته: دوانی و حسینی
در میان اقوال، دو دیدگاه از محقق دوانی و سیدهاشم حسینی (سند)، به دلیل نزدیکی و نوآوری، شایسته توجه ویژهاند. این دو حکیم، هرچند در برخی جنبهها به هم نزدیکاند، نظریههای متفاوتی ارائه کردهاند که هرکدام تلاشی برای رفع اشکالات معرفتشناختی علم است. دوانی، علم را به اتحاد با معلوم بالذات نسبت میدهد، در حالی که حسینی، آن را نتیجه انقلاب وجود خارجی به وجود ذهنی میداند.
درنگ: دیدگاههای دوانی و حسینی، چونان دو ستاره در آسمان حکمت، هرچند نزدیک به هم میدرخشند، اما هر یک مسیری متمایز را در پهنه معرفتشناسی میپیمایند.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با معرفی چالشهای معرفتشناختی اقوال در باب علم، به کاستیهای استدلالی آنها اشاره کرد. تلاش حکما برای ارائه پاسخهای اقناعی، نتوانسته اشکالات را بهطور کامل رفع کند. معرفی دیدگاههای دوانی و حسینی، زمینه را برای تحلیل عمیقتر این نظریهها در بخشهای بعدی فراهم میآورد.
بخش دوم: نظریه انقلاب در علم نزد سیدهاشم حسینی
تبیین نظریه انقلاب
سیدهاشم حسینی، علم را نتیجه انقلاب (تحول) موجودات خارجی به وجود ذهنی میداند. در این دیدگاه، موجود خارجی با تغییر وجود خود، به وجود ذهنی تبدیل شده و علم در نفس شکل میگیرد. این انقلاب، به معنای تحول ذاتی موجود از عالم خارجی به عالم ذهنی است، بهگونهای که موجود خارجی، با انقلب، در ذهن به صورت علم ظاهر میشود.
درنگ: نظریه انقلاب، چونان پلی است که موجود خارجی را از کرانههای عالم خارج به ساحل ذهن میرساند، اما این گذر، در هالهای از ابهام منطقی باقی میماند.
مقدمات نظریه انقلاب
حسینی برای تبیین نظریه خود، دو مقدمه ارائه میدهد: نخست، موجودیت ماهیت مقدم بر خود ماهیت است، بهطوریکه بدون وجود، ماهیتی تحقق نمییابد. به بیان دیگر، ماهیت، تنها در پرتو وجود، ماهیت میشود. دوم، وجود ذهنی و وجود خارجی حقیقتاً متفاوتاند و هیچ اشتراکی میان آنها نیست. این تمایز، برای امکان انقلاب وجود از یک عالم به عالم دیگر ضروری است.
درنگ: مقدمات حسینی، چونان پایههای بناییاند که ماهیت را در ظرف وجود جای داده و تمایز عوالم وجودی را چون دیواری استوار میان ذهن و خارج برمیافرازند.
نتیجهگیری حسینی از نظریه انقلاب
با استناد به این مقدمات، حسینی نتیجه میگیرد که با تبدل وجود از حالت خارجی به ذهنی، ماهیت نیز متبدل شده و علم بهعنوان کیفیتی ذهنی (کيف) شکل میگیرد. اگر موجودی در خارج جوهر باشد، با انقلاب به ذهن، علم نیز جوهر میشود؛ اگر کیف یا کم باشد، علم نیز همان مقوله را میپذیرد.
درنگ: علم در دیدگاه حسینی، چونان گوهری است که در کوره انقلاب وجودی، از ماده خارجی به جوهر ذهنی تحول مییابد.
نقد نظریه انقلاب
استاد فرزانه، نظریه انقلاب را به چالش میکشند و میپرسند: چه دلیلی وجود دارد که وجود خارجی به وجود ذهنی متبدل شود؟ تبدل وجود، نیازمند ماده مشترکی است که دو عالم را به هم متصل کند، اما میان وجود ذهنی و خارجی، ماده مشترکی وجود ندارد. تبدلات، تنها در ظرف واحد (عالم خارجی یا ذهنی) رخ میدهند و انتقال وجود از یک عالم به عالم دیگر، محال است. برای مثال، تحولات یک سیب (از هسته به میوه) در ظرف عالم خارجی رخ میدهد، و تحولات ذهنی (مانند تصور زید در سنین مختلف) در ظرف ذهن. بنابراین، نظریه انقلاب، فاقد مبنای منطقی است.
درنگ: تبدل وجود، چونان سفری است که در عالمی واحد رخ میدهد، نه پلی که از عالم خارجی به ذهن گذر کند، و نظریه انقلاب، در این گذرگاه، فرو میماند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، نظریه انقلاب سیدهاشم حسینی را بررسی کرد که علم را نتیجه تحول وجود خارجی به وجود ذهنی میداند. با وجود مقدمات مبتنی بر اصالتالماهیت و تمایز وجود ذهنی و خارجی، این نظریه به دلیل فقدان ماده مشترک و محال بودن تبدل میان عوالم متمایز، از نظر منطقی مخدوش است. نقد استاد فرزانه، بر محدودیتهای این دیدگاه تأکید کرده و زمینه را برای بررسی نظریه دوانی فراهم میآورد.
بخش سوم: نظریه اتحاد در علم نزد محقق دوانی
تبیین نظریه اتحاد
محقق دوانی، برخلاف حسینی، علم را نتیجه اتحاد با معلوم بالذات (معلوم ذهنی) میداند. در این دیدگاه، علم با معلوم ذهنی متحد است و از مقوله آن تبعیت میکند: اگر معلوم جوهر باشد، علم جوهر است؛ اگر کیف یا کم باشد، علم نیز همان است. دوانی، تعریف علم بهعنوان کیف را مسامحه میداند و معتقد است که علم، تابع مقوله معلوم است.
درنگ: نظریه دوانی، چونان آیینهای است که علم را در پرتو معلوم ذهنی بازمیتاباند، اما این بازتاب، در چارچوب مقولات گرفتار میماند.
تمایز معلوم بالذات و معلوم بالعرض
دوانی میان معلوم بالذات (آنچه در ذهن است) و معلوم بالعرض (آنچه در خارج است) تمایز قائل میشود. علم، با معلوم بالذات متحد است، نه با معلوم بالعرض. برای مثال، انسان در ذهن (معلوم بالذات) با علم متحد میشود، نه انسان خارجی (معلوم بالعرض).
درنگ: معلوم بالذات، چونان سایهای است که در ذهن نقش میبندد، و علم، با این سایه متحد میشود، نه با حقیقت خارجی.
نقد منطقی نظریه دوانی
استاد فرزانه، استدلال دوانی را به چالش میکشند و میپرسند: چرا اتحاد علم و معلوم باید به تبعیت علم از مقوله معلوم منجر شود؟ اتحاد، رابطهای متقارن است، و بنابراین، میتوان به همان اندازه ادعا کرد که معلوم از مقوله علم است. اگر علم و معلوم متحداند، چرا علم تابع معلوم باشد و نه برعکس؟ این نقد، به فقدان انسجام منطقی در استدلال دوانی اشاره دارد.
درنگ: اتحاد علم و معلوم، چونان دوستی دوسویه است که هیچیک بر دیگری برتری ندارد، و دوانی، در گزینش تبعیت علم، از مسیر منطق منحرف شده است.
نقد تبعیت علم از معلوم
حتی اگر فرض تبعیت را بپذیریم، دلیلی برای تبعیت علم از معلوم وجود ندارد. ممکن است معلوم تابع علم باشد. استاد فرزانه استدلال میکنند که دوانی، بدون ارائه دلیل کافی، علم را تابع معلوم دانسته و این فرض، فاقد مبنای منطقی است.
درنگ: تبعیت علم از معلوم، چونان فرمانی بیمستند است که در میدان استدلال، از اعتبار ساقط میشود.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، نظریه اتحاد محقق دوانی را بررسی کرد که علم را متحد با معلوم بالذات و تابع مقوله آن میداند. با وجود تلاش دوانی برای رفع اشکال جمع جوهر و عرض، نقدهای استاد فرزانه نشان داد که این نظریه، از نظر منطقی مخدوش است، زیرا اتحاد متقارن است و تبعیت علم از معلوم، بدون دلیل کافی، پذیرفتنی نیست.
بخش چهارم: نقد کلی استدلالهای فلسفی و مقایسه با نظریه شبه
نقد منطقی استدلالهای فلسفی
استاد فرزانه، بهطور کلی استدلالهای فلسفی در باب علم را به دلیل عدم رعایت اصول منطقی مورد نقد قرار میدهند. عظمت فلسفه، به پایبندی به منطق است، اما حکما، از جمله دوانی و حسینی، در تبیین علم، از این اصل غفلت کردهاند. استدلالهایی که فاقد ملازمه منطقیاند، نمیتوانند حقیقت علم را روشن سازند.
درنگ: فلسفه، چونان بنایی است که بر ستونهای منطق استوار است، و هر استدلال بیمنطق، چونان کاخی بیپایه، فرو میریزد.
مقایسه با نظریه شبه متکلمان
نظریههای انقلاب (حسینی) و اتحاد (دوانی) با نظریه شبه متکلمان مقایسه میشوند که علم را به انعکاس صور در ذهن تشبیه میکنند. در نظریه شبه، علم مانند تصویری است که در آیینه ذهن نقش میبندد. استاد فرزانه استدلال میکنند که این سه نظریه (انقلاب، اتحاد، انعکاس)، در اصل، تفاوت چندانی ندارند و همگی در تبیین ماهیت علم ناکام ماندهاند.
درنگ: نظریههای انقلاب، اتحاد، و شبه، چونان سه راه در یک جنگلاند که هرچند مسیرهای متفاوتی مینمایند، اما همگی به بنبست معرفتشناختی میرسند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با نقد کلی استدلالهای فلسفی، به کاستیهای منطقی نظریههای دوانی و حسینی اشاره کرد. مقایسه این نظریهها با نظریه شبه متکلمان، نشان داد که همه این دیدگاهها، در تبیین ماهیت علم، به دلیل فقدان انسجام منطقی، ناکام ماندهاند. این نقد، زمینه را برای ارائه تبیینی نو از علم فراهم میکند.
بخش پنجم: تبیین علم بهعنوان تعینات نفسانی
نقش نفس بهعنوان سازنده علم
استاد فرزانه، با رد نظریههای انقلاب، اتحاد، و انعکاس، علم را نتیجه تعینات نفسانی در ارتباط با خارج میدانند. نفس، بهعنوان قوهای خلاق، صور ذهنی را میسازد و نیازی به ورود موجودات خارجی به ذهن ندارد. علم، نه شبه است، نه انقلاب، و نه اتحاد، بلکه ظهور تعینات نفسانی است که از ارتباط با خارج شکل میگیرد.
درنگ: نفس، چونان نقاشی است که با قلم خلاقیت، صور علم را بر لوح ذهن نقش میکند، بیآنکه نیازی به ورود موجودات خارجی داشته باشد.
رفع اشکال جمع جوهر و عرض
برای رفع اشکال جمع جوهر و عرض در ذهن، استاد فرزانه تأکید میکنند که علم، تابع معلوم است و نیازی به تعریف آن بهعنوان کیف ندارد. اگر معلوم جوهر باشد، علم نیز جوهر است؛ اگر عرض باشد، علم نیز عرض است. این دیدگاه، اشکال سنتی جمع جوهر و عرض را برطرف میکند، زیرا علم، به مقوله معلوم وابسته است.
درنگ: علم، چونان جامهای است که به رنگ معلوم درمیآید، و با تبعیت از مقوله آن، از تنگنای جمع جوهر و عرض رهایی مییابد.
نقد جوهر ذهنی
استاد فرزانه میپرسند: آیا جوهر ذهنی، همان جوهر خارجی است؟ جوهر ذهنی، به دلیل تحقق در ذهن، جوهر حقیقی نیست و تنها بازنمایی ذهنی است. بنابراین، نمیتوان آن را جوهر به معنای حقیقی دانست، و این دیدگاه، نظریه دوانی را که علم را تابع مقوله معلوم میداند، به چالش میکشد.
درنگ: جوهر ذهنی، چونان سایهای است که از جوهر خارجی حکایت میکند، اما خود، از حقیقت جوهر بیبهره است.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با ارائه تبیینی نو از علم بهعنوان تعینات نفسانی، نظریههای انقلاب، اتحاد، و انعکاس را رد کرد. نفس، با خلاقیت خود، صور علم را میسازد و نیازی به ورود موجودات خارجی ندارد. این دیدگاه، با رفع اشکال جمع جوهر و عرض و نقد جوهر ذهنی، راه را برای فهمی عمیقتر از معرفت هموار میسازد.
بخش ششم: نتیجهگیری و دعوت به بازاندیشی
نقد نهایی نظریههای سنتی
استاد فرزانه، با جمعبندی نقدهای خود، تأکید میکنند که نظریههای سنتی علم، از جمله دیدگاههای دوانی و حسینی، به دلیل فقدان انسجام منطقی، نتوانستهاند ماهیت علم را بهدرستی تبیین کنند. این نظریهها، با مفاهیمی مانند انقلاب، اتحاد، و انعکاس، در تنگنای منطقی گرفتار ماندهاند.
درنگ: نظریههای سنتی علم، چونان کشتیهاییاند که در دریای معرفتشناسی، به صخرههای منطق برخورد کرده و از رسیدن به ساحل حقیقت بازماندهاند.
دعوت به بازاندیشی در معرفتشناسی
استاد فرزانه، پژوهشگران را به بازاندیشی در حقیقت علم دعوت میکنند. علم، نه نتیجه انقلاب یا اتحاد، بلکه ظهور تعینات نفسانی در ارتباط با خارج است. این دیدگاه، معرفت را بهعنوان انکشاف وجودی تعریف میکند که فراتر از مقولات و مفاهیم، حقیقت اشیاء را به نفس ارائه میدهد.
درنگ: معرفت، چونان گشایش دریچهای است به سوی حقیقت اشیاء، که تنها با رهایی از بند مفاهیم و مقولات، به مقصد میرسد.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با نقد نهایی نظریههای سنتی و دعوت به بازاندیشی، به پایان رسید. علم، نتیجه تعینات نفسانی است که نفس با خلاقیت خود میسازد. این درسگفتار، پژوهشگران را به تأمل در معرفتشناسی وجودی فرا میخواند.
جمعبندی نهایی
درسگفتار شماره ۱۴۶، چونان گوهری در صدف حکمت متعالیه، به کاوش در ماهیت علم و وجود ذهنی پرداخت. دیدگاههای محقق دوانی و سیدهاشم حسینی، هرچند تلاشی برای تبیین علماند، اما به دلیل کاستیهای منطقی، از تبیین کامل حقیقت علم ناکام ماندهاند. نظریه انقلاب، به دلیل محال بودن تبدل وجود میان عوالم متمایز، و نظریه اتحاد، به دلیل فقدان انسجام در استدلال تبعیت، مخدوشاند. استاد فرزانه، با ارائه علم بهعنوان تعینات نفسانی، راهی نو پیش روی پژوهشگران میگشایند که معرفت را ظهور وجودی نفس در ارتباط با خارج میداند.
با نظارت صادق خادمی