متن درس
ظهور صور در نفس مجرد: کاوشی در معرفتشناسی وجود ذهنی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۸)
دیباچه: درآمدی بر معرفتشناسی وجود ذهنی
علم، چونان آیینهای که حقیقت اشیاء را در خود بازمیتاباند، در فلسفه اسلامی جایگاهی والا دارد. درسگفتار شماره ۱۴۸ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوشی عمیق در باب وجود ذهنی میپردازد، یکی از پیچیدهترین مسائل معرفتشناسی در حکمت متعالیه. این درسگفتار، با تمرکز بر اشکالات وجود ذهنی، بهویژه از منظر ملاصدرا و نقد دیدگاه شیخ اشراق، به بررسی نحوه حضور معانی کلی و صور جزئی در نفس انسانی مینشیند. پرسشهای بنیادین این بحث، از چگونگی تجسم صور جزئی در ذهن تا تناقض ظاهری میان بزرگی اشیاء خارجی و کوچکی ذهن، چونان موجی ژرف، ذهن مخاطب را به تأمل در ماهیت ادراک و نقش نفس مجرد دعوت میکند.
بخش نخست: طرح مسئله وجود ذهنی و اشکالات بنیادین
اشکال جمع جوهر و عرض در ذهن
استاد فرزانه بحث را با طرح مسئله وجود ذهنی آغاز میکنند، با ارجاع به اشکال مرحوم حاجی سبزواری در منظومه که چگونه جوهر (مانند انسان) و عرض (مانند رنگ) در ذهن جمع میشوند. این پرسش، مانند کلیدی که قفل معمای وجود ذهنی را میگشاید، به یکی از مشکلات بنیادین معرفتشناسی اشاره دارد: چگونه ماهیات متفاوتی چون جوهر و عرض، که در خارج دارای هویتهای متمایزند، در ذهن بهصورت یکپارچه حضور مییابند؟
درنگ: حاجی سبزواری در منظومه، اشکال جمع جوهر و عرض در ذهن را مطرح میکند، که به تفاوت ماهیت این دو و چگونگی حضورشان در ذهن اشاره دارد.
اشکالات متعدد وجود ذهنی در اسفار
استاد فرزانه تأکید میکنند که مشکلات وجود ذهنی فراتر از اشکال حاجی سبزواری است. مرحوم ملاصدرا در اسفار اربعه، اشکالات متعددی را مطرح کرده است، از جمله پرسش از متعلق علم: آیا آنچه در ذهن ادراک میشود، مفهوم است، ماهیت است، یا شبه؟ این پرسش، مانند نوری که زوایای تاریک معرفت را روشن میکند، به پیچیدگی نحوه حضور اشیاء در ذهن اشاره دارد.
درنگ: ملاصدرا در اسفار، اشکالات متعددی را در باب وجود ذهنی مطرح میکند، از جمله پرسش از متعلق علم: آیا مفهوم، ماهیت، یا شبه است؟
تمایز معنا و صورت
متن دو نوع مسئله را از هم تفکیک میکند: نخست، حضور معانی کلی (مانند حیوان ناطق) در ذهن، و دوم، حضور صور جزئی (مانند شکل زید، کوه، یا دریا). معانی کلی، به دلیل مجرد بودن، با طبیعت نفس سازگارند، اما صور جزئی، به دلیل مادی بودن، پرسشهایی پیچیدهتر را برمیانگیزند. این تمایز، مانند خطی که میان آسمان و زمین کشیده میشود، به تفاوت میان ادراک کلی و جزئی اشاره دارد.
درنگ: وجود ذهنی به دو نوع تقسیم میشود: معانی کلی (مانند حیوان ناطق) که مجردند، و صور جزئی (مانند شکل کوه) که مادی به نظر میرسند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با طرح اشکالات وجود ذهنی و تفکیک معانی کلی و صور جزئی، زمینه را برای بررسی عمیقتر چالشهای ادراک صور جزئی در ذهن فراهم میکند. این مباحث، خواننده را به تأمل در پیچیدگیهای معرفتشناسی فلسفی دعوت میکند.
بخش دوم: چالشهای ادراک صور جزئی
اشکال حضور صور جزئی در ذهن
استاد فرزانه به اشکال حضور صور جزئی در ذهن میپردازند: چگونه صور جزئی، مانند شکل کوه، دریا، یا جثه زید، با تمام بزرگی و جزئیاتشان در ذهن انسان جای میگیرند؟ این پرسش، مانند موجی که صخرههای پیشفرضهای مادی را میکوبد، به تناقض ظاهری میان محدودیت ذهن و عظمت اشیاء اشاره دارد.
درنگ: چگونه صور جزئی، مانند شکل کوه یا دریا، با تمام بزرگی و جزئیاتشان در ذهن محدود انسان جای میگیرند؟
دو پرسش مجزا در باب صور جزئی
متن دو پرسش را در مورد صور جزئی مطرح میکند: نخست، چگونه شکل اشیاء در ذهن تجسم مییابد؟ دوم، چگونه اشیاء عظیم، مانند کوه یا افلاک، در ذهن کوچک انسان جای میگیرند؟ این دو پرسش، مانند دو شاخه از یک رود، به جنبههای مختلف ادراک صور جزئی اشاره دارند: مکانیسم تجسم و تناقض ظاهری بزرگی و کوچکی.
درنگ: ادراک صور جزئی دو پرسش را برمیانگیزد: چگونگی تجسم شکل اشیاء در ذهن و چگونگی جای گرفتن اشیاء عظیم در ذهن کوچک.
قاطی شدن اشکالات در متون فلسفی
استاد فرزانه انتقاد میکنند که در متون فلسفی، این دو پرسش (تجسم صور جزئی و تناقض بزرگی و کوچکی) اغلب بهصورت قاطی و بدون تفکیک مطرح شدهاند. این خلط، مانند آمیختن آب و روغن، به ابهام در تحلیلهای فلسفی منجر شده است.
درنگ: متون فلسفی اغلب پرسشهای تجسم صور جزئی و تناقض بزرگی و کوچکی را بدون تفکیک مطرح کردهاند، که به ابهام در تحلیل منجر شده است.
مثالهای صور جزئی
متن با ذکر مثالهایی مانند کوه، دریا، سوزن، مو، و خار، به پیچیدگی حضور صور جزئی در ذهن اشاره میکند. استاد فرزانه تمایز میان اسم ذات (مانند زید، که شکل دارد) و اسم معنا (مانند علم، که فاقد شکل است) را مطرح میکنند. این مثالها، مانند نقشی که بر لوح ذهن حک میشود، تفاوت میان ادراک اشیاء مادی و مفاهیم مجرد را روشن میسازد.
درنگ: صور جزئی (مانند کوه، سوزن، یا زید) بهعنوان اسم ذات، دارای شکلاند، برخلاف معانی کلی (مانند علم) که فاقد شکلاند.
تناقض ظاهری بزرگی و کوچکی
استاد فرزانه به اشکال تناقض ظاهری میان بزرگی اشیاء (مانند کوه یا افلاک) و کوچکی ذهن (مانند مخچه) میپردازند. این تناقض، مانند سایهای که بر حقیقت ادراک میافتد، ناشی از تصور مادی از ذهن است که حضور اشیاء عظیم را در آن غیرممکن میداند.
درنگ: تناقض ظاهری بزرگی اشیاء و کوچکی ذهن، ناشی از تصور مادی از ذهن است که حضور اشیاء عظیم را در آن غیرممکن میداند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با بررسی چالشهای ادراک صور جزئی و تفکیک پرسشهای تجسم و تناقض بزرگی و کوچکی، نشان داد که خلط این مسائل در متون فلسفی به ابهام منجر شده است. این مباحث، زمینه را برای نقد پاسخهای سنتی و ارائه راهحلهای ملاصدرا در بخش بعدی فراهم میکند.
بخش سوم: نقد پاسخهای سنتی و نقش قوه خیال
نقد پاسخهای قاطی
استاد فرزانه انتقاد میکنند که پاسخهای ارائهشده به اشکالات وجود ذهنی نیز بهصورت قاطی و بدون تفکیک است. هر پرسش (تجسم صور جزئی و تناقض بزرگی و کوچکی) نیازمند پاسخی مجزاست تا انسجام منطقی حفظ شود. این نقد، مانند تیغی که گرههای ابهام را میگشاید، اهمیت روششناسی دقیق در فلسفه را نشان میدهد.
درنگ: پاسخهای ارائهشده به اشکالات وجود ذهنی، به دلیل عدم تفکیک پرسشهای تجسم و بزرگی و کوچکی، فاقد انسجام منطقیاند.
نقش قوه خیال در ادراک صور
متن به نقش قوه خیال اشاره میکند که صور جزئی در آن تحقق مییابند. قوه خیال، نه جسم است و نه متقدر، بلکه کیفیتی است که در روح بخاری جای دارد. این قوه، مانند پلی که میان عالم حس و عقل میگشاید، صور جزئی را در ذهن بازسازی میکند.
درنگ: قوه خیال، بهعنوان کیفیتی غیرمادی در روح بخاری، مسئول تحقق صور جزئی در ذهن است و واسطهای میان ادراک حسّی و عقلی به شمار میرود.
ادراک اشخاص و جزئیات
استاد فرزانه به ادراک اشخاص (مانند زید، عمر، و بشر) و جزئیات آنها (مانند حرکت، سقوط، و اوصاف) در قوه خیال اشاره میکنند. این پرسش که چگونه این همه جزئیات در ذهن جای میگیرند، مانند معمایی است که توانایی نفس در بازسازی صور را به چالش میکشد.
درنگ: قوه خیال، اشخاص و جزئیات آنها (مانند حرکت و اوصاف) را بهصورت یکپارچه ادراک میکند، اما چگونگی این ظرفیت همچنان پرسشبرانگیز است.
مثال دیسکت و ظرفیت ذهن
استاد فرزانه با مثال دیسکت، به ظرفیت ذهن برای جای دادن اطلاعات زیاد اشاره میکنند و تمایز میان کمیت متصل (مانند بزرگی کوه) و کمیت منفصل (مانند تعداد اشخاص) را مطرح میسازند. این مثال، مانند نقشی که بر لوح ذهن حک میشود، تفاوت میان ادراک ابعاد مادی و تعداد اشیاء را روشن میکند.
درنگ: ذهن، مانند دیسکت، ظرفیت ادراک کمیت متصل (ابعاد مادی) و کمیت منفصل (تعداد اشیاء) را دارد، اما این ظرفیت نیازمند تبیین فلسفی است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با نقد پاسخهای سنتی و تأکید بر نقش قوه خیال، نشان داد که ادراک صور جزئی در ذهن، به واسطه قوه خیال و ظرفیت غیرمادی نفس ممکن است. این مباحث، زمینه را برای بررسی پاسخهای شیخ اشراق و ملاصدرا در بخش بعدی فراهم میکند.
بخش چهارم: پاسخهای شیخ اشراق و نقد ملاصدرا
اشکال انطباق کثیر در قلیل
استاد فرزانه به اشکال انطباق کثیر در قلیل اشاره میکنند و مثال مهر و سوزن را میآورند: مهر بزرگ نمیتواند روی سوزن کوچک نقش ببندد. این مثال، مانند آینهای که محدودیتهای مادی را بازمیتاباند، تناقض ظاهری میان بزرگی اشیاء و کوچکی ذهن را نشان میدهد.
درنگ: اشکال انطباق کثیر در قلیل، مانند ناتوانی مهر بزرگ در نقش بستن بر سوزن کوچک، به تناقض ظاهری میان بزرگی اشیاء و کوچکی ذهن اشاره دارد.
پاسخ شیخ اشراق: عالم مثال
شیخ اشراق در پاسخ به این اشکال، صور را به عالم مثال منفصل ارجاع میدهد. او معتقد است که صور جزئی، مانند شکل کوه یا تیرآهن، در عالم مثال وجود دارند و ذهن انسان تنها آنها را مشاهده میکند. این پاسخ، مانند پلی که به عالمی نادیدنی منتهی میشود، ادراک را به عالم مثال پیوند میزند.
درنگ: شیخ اشراق صور جزئی را به عالم مثال منفصل ارجاع میدهد و معتقد است که ذهن، این صور را از عالم مثال مشاهده میکند.
نقد ملاصدرا بر شیخ اشراق
ملاصدرا پاسخ شیخ اشراق را رد میکند و استدلال میکند که صور، چه کلی و چه جزئی، در نفس انسانی تحقق مییابند، نه در عالم مثال منفصل. او تأکید میکند که ادراک، در نفس رخ میدهد و نیازی به ارجاع به عالمی دیگر نیست. این نقد، مانند تیغی که پردههای خیال را میدرد، حقیقت ادراک را در نفس مجرد آشکار میسازد.
درنگ: ملاصدرا با رد ارجاع صور به عالم مثال، تأکید میکند که صور در نفس انسانی تحقق مییابند و ادراک، امری نفسانی است.
مجرد بودن نفس و رفع اشکال
استاد فرزانه استدلال میکنند که چون نفس مجرد است، مسئله بزرگی و کوچکی مطرح نیست. صور، اعم از معنا یا شکل، در نفس تحقق مییابند، نه در مخچه یا قوای مادی. نفس، مانند آسمانی بیکران، از محدودیتهای مادی آزاد است و میتواند صور عظیم را در خود جای دهد.
درنگ: نفس مجرد، به دلیل آزادی از محدودیتهای مادی، میتواند صور عظیم، اعم از معنا یا شکل، را در خود تحقق بخشد.
نقش مخچه و قوای مادی
متن تأکید میکند که مخچه و قوای مادی (مانند چشم و گوش) تنها شرط اعدادی برای ادراکاند و صور در نفس مجرد تحقق مییابند. این قوا، مانند پنجرههایی که نور را به خانه میرسانند، تنها ابزار ارتباط نفس با خارجاند.
درنگ: مخچه و قوای مادی، تنها شرط اعدادی برای ادراکاند و صور، در نفس مجرد تحقق مییابند، نه در قوای مادی.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با نقد پاسخ شیخ اشراق و تأکید بر دیدگاه ملاصدرا، نشان داد که صور در نفس مجرد تحقق مییابند و قوای مادی تنها شرط اعدادیاند. این مباحث، زمینه را برای بررسی مکانیسم ادراک و جامعیت متعلقات علم در بخش بعدی فراهم میکند.
بخش پنجم: مکانیسم ادراک و جامعیت متعلقات علم
ادراک معنا و شکل به یک شیوه
استاد فرزانه استدلال میکنند که نفس، چه معنا (مانند ماهیت) و چه شکل (مانند صور جزئی)، را به یک شیوه ادراک میکند، زیرا هر دو تعینات نفس در ارتباط با خارجاند. این وحدت مکانیسم، مانند چشمهای که جویبارهای گوناگون را سیراب میکند، نشاندهنده توانایی نفس در بازسازی همه انواع معلومات است.
درنگ: نفس، معنا و شکل را به یک شیوه ادراک میکند، زیرا هر دو تعینات نفسانی در ارتباط با خارجاند.
شمول متعلق معرفت
متن تأکید میکند که متعلق معرفت، تنها به ماهیت یا معنا محدود نیست، بلکه شامل صور جزئی، وجود، عدم، واجب، و ممکن است. نفس، مانند آیینهای که همه چیز را در خود بازمیتاباند، توانایی ادراک همه انواع معلومات را دارد.
درنگ: متعلق معرفت، شامل صور جزئی، وجود، عدم، واجب، و ممکن است و نه محدود به ماهیت یا معنا.
علم به خدا و حاکی بودن صور ذهنی
استاد فرزانه به ادراک خدا اشاره میکنند و استدلال میکنند که صور ذهنی، حاکی از محکی خارجیاند و نه خود آن محکی. علم به خدا نیز حاکی از حق تعالی است، نه خود او. این تمایز، مانند خطی که میان واقعیت و بازنمایی آن کشیده میشود، به رفع اشکالات وجود ذهنی کمک میکند.
درنگ: صور ذهنی، حاکی از محکی خارجیاند و نه خود آن محکی. علم به خدا نیز حاکی از حق تعالی است، نه خود او.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با تأکید بر وحدت مکانیسم ادراک و جامعیت متعلقات علم، نشان داد که نفس، با تعینات خود، همه انواع معلومات را بازسازی میکند. این دیدگاه، معرفت را به انکشاف وجودی و ظهور نفسانی پیوند میزند.
نتیجهگیری کلی: نفس مجرد، آیینه وجود
درسگفتار شماره ۱۴۸ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با کاوشی عمیق در وجود ذهنی، نشان داد که نفس مجرد، مانند آیینهای بیکران، صور کلی و جزئی را در خود بازسازی میکند. اشکالات وجود ذهنی، مانند تناقض ظاهری بزرگی و کوچکی، با توجه به مجرد بودن نفس و نقش قوه خیال رفع میشوند. ملاصدرا، با رد دیدگاه شیخ اشراق مبنی بر ارجاع صور به عالم مثال، تأکید میکند که ادراک در نفس رخ میدهد و نیازی به عالمی دیگر نیست. علم، ظهوری نفسانی است که معنا، شکل، وجود، عدم، واجب، و ممکن را در بر میگیرد. این درسگفتار، نهتنها تحلیلی عمیق از وجود ذهنی ارائه میدهد، بلکه دعوتی است به بازاندیشی در معرفتشناسی فلسفی و تأمل در نقش خلاق نفس در ادراک حقیقت.
آیه شریفه: وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِنَ [مطلب حذف شد] : و بهراستی تو را هفت [آیه] مکرر و قرآن کریم عظیم عطا کردیم) (قرآن کریم، سوره حجر، آیه ۸۷)
با نظارت صادق خادمی