متن درس
کاوش در وجود ذهنی: تبیین فلسفی صورتمندی ذهن
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۹)
مقدمه
در گستره فلسفه اسلامی، مسئله وجود ذهنی از جمله مباحث بنیادین است که ذهن فیلسوفان را به خود مشغول داشته و پرسشهایی عمیق درباره ماهیت ادراک و چگونگی حضور صور در ذهن انسان برانگیخته است. درسگفتار حاضر، که از مجموعه سخنان استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۱۴۹ استخراج شده، به کاوش در یکی از دشوارترین اشکالات وجود ذهنی، یعنی چگونگی صورتمندی ذهن مجرد، میپردازد. این مبحث، که در فلسفه اسلامی از جایگاه ویژهای برخوردار است، نهتنها به تمایز میان معنا و صورت در ادراک ذهنی توجه دارد، بلکه با نقد دیدگاه شیخ اشراق (سهروردی) و تبیین حکمت متعالیه ملاصدرا، چارچوبی نوین برای فهم این مسئله ارائه میدهد. در
بخش یکم: تبیین اشکال دوم وجود ذهنی و مسئله صورتمندی ذهن
ماهیت اشکال دوم و تمایز آن از اشکال طبیعی
وجود ذهنی، بهعنوان یکی از ارکان فلسفه اسلامی، به حضور صور اشیاء در ذهن انسان اشاره دارد. این حضور، که از جنس علم است، پرسشهایی بنیادین را در باب چگونگی ادراک و تعامل نفس با صور خارجی برمیانگیزد. اشکال دوم وجود ذهنی، که محور این درسگفتار است، به چگونگی شکلگیری صور جزئی در ذهن مجرد میپردازد. این اشکال از اشکال طبیعی، که به بزرگ و کوچک بودن صور در ذهن مربوط میشود، متمایز است. اشکال طبیعی، ریشه در دیدگاههای مادیگرایانه دارد که ذهن را ظرفی مادی میپندارند و میپرسند چگونه یک شیء عظیم مانند کوه در ذهن کوچک جای میگیرد. این پرسش، با اثبات تجرد نفس، که در فلسفه اسلامی بهویژه در آثار ابنسینا و ملاصدرا بسط یافته، منتفی میشود، زیرا نفس مجرد از قیود مادی مانند حجم و مکان آزاد است.
اشکال فلسفی، که عمیقتر و پیچیدهتر است، به توانایی نفس مجرد در ایجاد صور جزئی مانند تصویر یک خانه یا درخت میپردازد. اگر نفس مجرد است و به ادراک معانی کلی گرایش دارد، چگونه میتواند صور جزئی را، که به ظاهر با قیود مادی همراهاند، در خود پدید آورد؟ این پرسش، که در کانون بحث این درسگفتار قرار دارد، به کاوش در ماهیت علم و ادراک در فلسفه اسلامی منجر میشود.
رد اشکال طبیعی با تمثیلات مادی
برای رد اشکال طبیعی، استاد فرزانه از تمثیلاتی بهره میجویند که ذهن را به ابزارهای مادی مانند کامپیوتر، دیسکت یا نخ قرقره تشبیه میکنند. همانگونه که یک دیسکت کوچک میتواند حجم عظیمی از اطلاعات را در خود جای دهد، یا یک نخ قرقره میتواند معادل صدها نوار کاست اطلاعات را منتقل کند، ذهن نیز، بهعنوان ظرفی مجرد، از قیود مادی آزاد است و صور را بدون نیاز به حجم مادی در خود بازنمایی میکند. این تمثیلات، اگرچه در سطح مادیاند، به فهم بهتر تجرد نفس کمک میکنند و نشان میدهند که ذهن، مانند این ابزارها، صور را نه بهصورت مادی، بلکه از طریق چیدمان غیرمادی اطلاعات در خود بازنمایی میکند.
این تمثیلات، که با ظرافت و دقت انتخاب شدهاند، نشاندهنده ظرفیت بالای نفس مجرد در ادراک صور هستند. برای نمونه، نخ قرقره، که در زمینه انتقال اطلاعات به کار میرود، با چیدمان ذرات خود، اطلاعاتی عظیم را منتقل میکند، بدون آنکه آن اطلاعات بهصورت مادی در نخ حضور داشته باشند. این قیاس، مانند آینهای که حقیقت را بیچونوچرا بازمیتاباند، نشان میدهد که ذهن نیز صور را در خود ایجاد میکند، نه آنکه آنها را بهصورت مادی در خود جای دهد.
جمعبندی بخش یکم
اشکال طبیعی وجود ذهنی، که به بزرگ و کوچک بودن صور در ذهن میپردازد، با اثبات تجرد نفس منتفی میشود، زیرا نفس مجرد از قیود مادی آزاد است. اشکال فلسفی، که به چگونگی صورتمندی ذهن مجرد مربوط است، پرسشی عمیقتر است که به ماهیت ادراک و علم در فلسفه اسلامی اشاره دارد. تمثیلات مادی، مانند کامپیوتر و نخ قرقره، این حقیقت را روشن میسازند که ذهن، مانند ظرفی غیرمادی، صور را بدون نیاز به ماده بازنمایی میکند.
بخش دوم: نقد دیدگاه شیخ اشراق و تبیین حکمت متعالیه
دیدگاه شیخ اشراق در باب صورتمندی ذهن
شیخ اشراق، فیلسوف برجسته مکتب اشراقی، معتقد است که صور ذهنی در عالم مثال منفصل، که عالمی واسطه بین عالم ماده و عالم عقول است، قرار دارند و ذهن انسان این صور را از آنجا مشاهده میکند. این دیدگاه، که صور را خارج از ذهن و در عالمی مستقل میداند، از سوی استاد فرزانه مورد نقد قرار گرفته و بهعنوان نظریهای بیاساس تلقی شده است.
این دیدگاه، مانند سفری خیالی به عالمی نادیدنی، ذهن را وابسته به عالم مثال منفصل میسازد و از خودبسندگی نفس در ایجاد صور میکاهد. شیخ اشراق، با نبوغی که در آثارش هویداست، در این مسئله به خطا رفته و فرض کرده که صور ذهنی، مانند پرندگانی آزاد در عالم مثال منفصل، از ذهن انسان جدا هستند و ذهن تنها ناظر آنهاست.
نقد ملاصدرا و تبیین عالم مثال متصل
ملاصدرا، حکیم برجسته حکمت متعالیه، با رد دیدگاه شیخ اشراق، استدلال میکند که صور ذهنی در عالم مثال متصل، که وابسته به ذهن است، شکل میگیرند. نفس مجرد، بهعنوان جوهر فعال و خلاق، توانایی ایجاد صور را در ظرف ذهن دارد و نیازی به عالم مثال منفصل نیست. این دیدگاه، مانند نوری که تاریکی را میزداید، خودبسندگی نفس را در ادراک صور نمایان میسازد.
عالم مثال متصل، که در نظام ملاصدرا بهعنوان ظرف ذهن معرفی میشود، مرتبهای برزخی است که فاقد ماده اما دارای صورت است. این عالم، مانند پلی میان عالم عقول (فاقد ماده و صورت) و عالم ناسوت (دارای ماده و صورت)، امکان ادراک صور جزئی را بدون نیاز به ماده فراهم میکند. ملاصدرا با این تبیین، چارچوبی منسجم برای حل تناقض ظاهری بین تجرد نفس و ادراک صور جزئی ارائه میدهد.
تمایز قوای ادراکی نفس
در فلسفه اسلامی، قوای ادراکی نفس به سه دسته تقسیم میشوند: عقل، که معانی کلی مانند انسانیت یا عدالت را ادراک میکند؛ وهم، که معانی جزئی مانند محبت به فرزند را درمییابد؛ و خیال، که صور جزئی مانند تصویر یک خانه یا درخت را بازنمایی میکند. خیال، بهعنوان قوهای برزخی، صور را بدون نیاز به ماده ادراک میکند و از اینرو، مجرد برزخی تلقی میشود.
این تقسیمبندی، مانند نقشهای دقیق از قلمرو نفس، نشاندهنده سلسلهمراتب قوای ادراکی است. عقل، مانند قلهای رفیع، معانی کلی را درمییابد؛ وهم، مانند دشتی میانی، معانی جزئی را ادراک میکند؛ و خیال، مانند باغی پر از صور، اشکال جزئی را در خود میپروراند.
جمعبندی بخش دوم
نقد ملاصدرا بر دیدگاه شیخ اشراق، نقطه عطفی در تبیین وجود ذهنی است. با معرفی عالم مثال متصل، ملاصدرا وابستگی ذهن به عالم مثال منفصل را رد میکند و توانایی نفس مجرد در ایجاد صور را برجسته میسازد. تمایز بین عقل، وهم و خیال، چارچوبی روشن برای فهم قوای ادراکی نفس فراهم میآورد و نشان میدهد که خیال، بهعنوان قوهای برزخی، صور را بدون نیاز به ماده ادراک میکند.
بخش سوم: علم بهعنوان حقیقتی مجرد و واحد
نقد دیدگاه برزخی بودن علم
استاد فرزانه، برخلاف دیدگاههای سنتی که علم را به مراتب برزخی و حصولی تقسیم میکنند، استدلال میکنند که علم حقیقتی مجرد و واحد است. این علم، فارغ از متعلقش – چه خدا، چه عدم، چه معنا یا صورت – یکسان است و تفاوت در متعلقات، تفاوت در ذات علم ایجاد نمیکند.
این دیدگاه، مانند جویباری زلال که از سرچشمهای واحد جاری میشود، علم را حقیقتی یکپارچه میبیند که متعلقات گوناگون را در خود بازتاب میدهد. علم، نه برزخی است و نه حصولی، بلکه مجردی است که در ظرف نفس شکل میگیرد و همه متعلقات را در بر میگیرد.
تمثیلات برای تبیین علم مجرد
برای روشن ساختن مفهوم علم مجرد، استاد فرزانه از تمثیلاتی مانند کامپیوتر، دیسکت و نخود بهره میجویند. همانگونه که دیسکت اطلاعات را از طریق چیدمان ذرات منتقل میکند، بدون آنکه آن اطلاعات بهصورت مادی در آن حضور داشته باشند، ذهن نیز صور را از طریق تعینات غیرمادی بازنمایی میکند. مثال نخود، که با چیدمانهای گوناگون اشکال متفاوتی مانند مثلث یا مربع میسازد، نشاندهنده توانایی ذهن در ایجاد صور از طریق تعینات غیرمادی است.
این تمثیلات، مانند آینههایی که حقیقت را بازمیتابانند، نشان میدهند که علم، مانند چیدمان ذرات در دیسکت یا نخود در صفحه، حقیقتی غیرمادی است که صور و معانی را بدون حضور مادی آنها بازنمایی میکند.
تمایز معلوم علمی و معلوم خارجی
معلوم علمی، که صور ذهنی را در بر میگیرد، با معلوم خارجی متفاوت است. ذهن صور خارجی را بازنمایی میکند، اما این صور در ذهن بهصورت مادی وجود ندارند، بلکه بهصورت علم مجرد هستند. این تمایز، مانند تفاوت میان تصویر در آینه و شیء واقعی، نشاندهنده ماهیت غیرمادی علم است.
در نظام حکمت متعالیه، این تمایز با نظریه حمل اولی و شایع تبیین میشود. در حمل اولی، صور ذهنی خود علماند، و در حمل شایع، حاکی از معلوم خارجی. این چارچوب، مانند کلیدی که قفل معرفت را میگشاید، به حل مسئله صورتمندی ذهن کمک میکند.
نقد دیدگاه اسارت در علم
علم، به معنای اسارت معلوم در ذهن نیست، بلکه ظهور و ارائه معلوم است. نه خدا و نه هیچ موجود دیگری در ذهن اسیر نمیشود، بلکه علم به آنها در ظرف نفس شکل میگیرد. این دیدگاه، مانند نسیمی که پردههای توهم را کنار میزند، نشان میدهد که علم، حقیقتی آزاد و غیرمادی است.
مراتب علم و اتحاد علم و معلوم
مراتب علم به میزان اهتمام و قرب به معلوم بستگی دارد، نه به ماهیت معلوم. اتحاد علم و معلوم، که به تأثیر معلوم بر نفس اشاره دارد، از مراتب علم متمایز است. این تمایز، مانند خطوطی که نقشهای دقیق را ترسیم میکنند، نشاندهنده پیچیدگی نظام فلسفی حکمت متعالیه است.
برای تبیین این مفهوم، استاد فرزانه از مثال بوی گل و سیر بهره میجویند. بوی گل یا سیر از دور ضعیف و از نزدیک قوی است، اما این تفاوت به مراتب علم برمیگردد، نه به ماهیت معلوم. این تمثیل، مانند عطری که در فضا میپیچد، نشان میدهد که مراتب علم به تلاش ادراکی وابسته است.
جمعبندی بخش سوم
علم، حقیقتی مجرد و واحد است که مراتب آن به میزان اهتمام و قرب به معلوم بستگی دارد. این علم، چه متعلقش خدا باشد، چه عدم، چه معنا یا صورت، یکسان است و تفاوت در متعلقات، تفاوت در ذات علم ایجاد نمیکند. تمثیلات کامپیوتر، دیسکت و نخود، مانند چراغهایی در تاریکی، این حقیقت را روشن میسازند که علم، ظهور غیرمادی معلوم در ظرف نفس است.
نتیجهگیری
این اثر، با کاوش در اشکال دوم وجود ذهنی، به تبیین چگونگی صورتمندی ذهن مجرد پرداخته و دیدگاه شیخ اشراق را نقد کرده است. ملاصدرا، با معرفی عالم مثال متصل، وابستگی ذهن به عالم مثال منفصل را رد میکند و توانایی نفس مجرد در ایجاد صور را برجسته میسازد. علم، بهعنوان حقیقتی مجرد و واحد، فارغ از متعلقش یکسان است و مراتب آن به اهتمام ادراکی وابسته است. این تبیین، مانند نوری که افق معرفت را روشن میکند، چارچوبی منسجم برای فهم وجود ذهنی و ادراک در فلسفه اسلامی ارائه میدهد. تمثیلات ارائهشده، از کامپیوتر تا نخود، مانند پلهایی هستند که مفاهیم پیچیده را به ذهن مخاطب نزدیک میسازند.