در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 156

متن درس





وحدت عاقل و معقول: بازاندیشی در معرفت‌شناسی فلسفی

وحدت عاقل و معقول: بازاندیشی در معرفت‌شناسی فلسفی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۵۶)

مقدمه

در گستره فلسفه اسلامی، اتحاد عاقل و معقول، به‌سان نوری که در آینه معرفت می‌درخشد، یکی از ژرف‌ترین مسائل معرفت‌شناختی است که رابطه میان نفس شناسنده و متعلق شناسایی را کاوش می‌کند. درس‌گفتار شماره ۱۵۶، که به تاریخ ۳۰/۸/۱۳۷۸ از سخنان استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، استخراج شده، با رویکردی تحلیلی و انتقادی، این مسئله را در چارچوب شناخت‌شناسی و وجود ذهنی بررسی می‌کند. این بحث، با تبیین دقیق اجزای اتحاد، نقد دیدگاه‌های سنتی، به‌ویژه ابن‌سینا و ملاصدرا، و ارائه دیدگاهی نوین که علم را حقیقتی بی‌صورت و متحد با تعینات نفسانی می‌داند، به بازاندیشی در مبانی معرفت‌شناسی دعوت می‌کند.

بخش یکم: چارچوب مفهومی اتحاد عاقل و معقول

ضرورت تبیین اتحاد

استاد فرزانه در آغاز این درس‌گفتار، بر اهمیت تبیین دقیق ماهیت اتحاد عاقل و معقول تأکید می‌کنند. پرسش بنیادین این است: چه چیزی با چه چیزی متحد می‌شود؟ این پرسش، مانند کلیدی که قفل معرفت را می‌گشاید، از ابهام و سوءتفاهم در تحلیل فلسفی جلوگیری می‌کند. بدون پاسخ روشن به این سؤال، بحث به بیراهه می‌رود، چنان‌که در نقد ابن‌سینا مشاهده می‌شود.

اتحاد عاقل و معقول، به‌سان وحدت دو رود که در یک دریاچه به هم می‌پیوندند، نیازمند شناسایی دقیق اجزای آن – عاقل، معقول، و نسبت میان آن‌ها – است. این تبیین، مبنای تحلیل‌های بعدی را تشکیل می‌دهد و از گمانه‌زنی‌های بی‌اساس، که استاد فرزانه آن را به «سر بی‌صاحب تراشیدن» تشبیه می‌کنند، پرهیز می‌کند.

درنگ: تبیین دقیق اجزای اتحاد عاقل و معقول، از ابهام و سوءتفاهم جلوگیری می‌کند و چارچوبی روشن برای تحلیل فلسفی فراهم می‌آورد.

شش عنوان در اتحاد

استاد فرزانه، اتحاد عاقل و معقول را با شناسایی شش عنوان تحلیل می‌کنند: عاقل (با وجود و ماهیت)، معقول خارجی یا بالعرض (با وجود و ماهیت)، و معقول بالذات (با وجود و ماهیت). این تقسیم‌بندی، مانند نقشه‌ای که مسیر را روشن می‌کند، تمامی اجزای ممکن در اتحاد را در بر می‌گیرد و تحلیل را جامع می‌سازد.

عاقل، که با نمونه زید معرفی می‌شود، فاعل شناساست که دارای وجود خارجی و ماهیت (حیوان ناطق) است. معقول خارجی، که با نمونه عمر نشان داده می‌شود، متعلق علم است که در خارج وجود دارد و تنها تصور می‌شود. معقول بالذات، صورتی ذهنی است که در ذهن عالم شکل گرفته و حقیقت علم به آن تعلق می‌گیرد. این شش‌گانه، مانند شش وجه یک مکعب، ابعاد مختلف اتحاد را نمایان می‌سازد.

تقسیم معقول به بالذات و بالعرض

استاد فرزانه معقول را به دو قسم بالذات (ذهنی) و بالعرض (خارجی) تقسیم می‌کنند. معقول بالذات، مانند تصویری که در آینه ذهن نقش می‌بندد، در نفس عالم حاضر است، در حالی که معقول بالعرض، مانند شیئی که از دور دیده می‌شود، در خارج وجود دارد و به ذهن وارد نمی‌شود، بلکه تنها بازنمایی می‌شود.

این تمایز، مانند خطی که دو قلمرو را جدا می‌کند، نشان‌دهنده دو سطح از متعلق علم است. معقول بالذات، حقیقت ذهنی علم است، در حالی که معقول بالعرض، به‌عنوان متعلق خارجی، تنها از طریق تصور با ذهن مرتبط می‌شود.

جمع‌بندی بخش یکم

اتحاد عاقل و معقول، به‌عنوان یکی از مسائل کلیدی معرفت‌شناسی فلسفی، نیازمند تبیین دقیق اجزای آن است. شناسایی شش عنوان – وجود و ماهیت عاقل، معقول بالذات، و معقول بالعرض – چارچوبی جامع برای تحلیل فراهم می‌کند. تمایز میان معقول بالذات و بالعرض، مبنای فهم رابطه میان ذهن و عالم خارج را تشکیل می‌دهد.

بخش دوم: نقد اتحاد ماهیت‌ها و تأکید بر اتحاد وجودی

نفی اتحاد ماهیت‌ها

استاد فرزانه با قاطعیت اتحاد میان ماهیت عاقل و ماهیت معقول، چه بالذات و چه بالعرض، را محال می‌دانند. ماهیت‌ها، به‌سان دیوارهایی که قلمروهای متمایز را جدا می‌کنند، مثار کثرت و تباین‌اند و قابل وحدت نیستند. این دیدگاه، مانند نوری که تاریکی سوءتفاهم را می‌زداید، مبنای نقد ابن‌سینا را تشکیل می‌دهد.

برای نمونه، اگر عاقل (زید) ماهیت گاو را تصور کند، به گاو تبدیل نمی‌شود، زیرا ماهیت‌ها نمی‌توانند با یکدیگر متحد شوند. این اصل، با تشبیه شاعرانه‌ای تقویت می‌شود: «گر پیشه گل پیشه کنی گل باشی / وز بلبل بی‌قرار بلبل باشی». این بیت، مانند آینه‌ای که حقیقت را بازمی‌تاباند، نشان می‌دهد که تصور یک ماهیت، ماهیت عالم را تغییر نمی‌دهد.

درنگ: ماهیت‌ها، به دلیل تباین ذاتی، قابل اتحاد نیستند. اتحاد عاقل و معقول، هرگز به معنای وحدت ماهیت عالم و معقول نیست.

نقد ابن‌سینا و سوءتفاهم اتحاد

استاد فرزانه بیان می‌کنند که ابن‌سینا، با تصور اینکه اتحاد عاقل و معقول به معنای وحدت ماهیت عالم با ماهیت معقول (به‌ویژه بالعرض) است، این نظریه را «حشو کله» نامیده و آن را بی‌معنا دانسته است. ابن‌سینا، مانند کاوشگری که در مسیری نادرست گام برمی‌دارد، گمان کرده که تصور گاو، انسان را گاو می‌کند، در حالی که این سوءتفاهم، ریشه در عدم تمایز میان اتحاد وجودی و ماهوی دارد.

این نقد، با اشاره به تأثیر کتاب فرفوریوس بر ابن‌سینا، نشان می‌دهد که او، بدون راهنمایی استاد و با تکیه بر مطالعه شخصی، به این نتیجه رسیده است. استاد فرزانه استدلال می‌کنند که ابن‌سینا، با فهم دقیق خود، حق داشته این تفسیر را رد کند، زیرا اتحاد ماهیت‌ها محال است.

انقلاب ماهیت‌ها و مثال اعداد

استاد فرزانه انقلاب ماهیت‌ها – یعنی تبدیل یک ماهیت به دیگری – را محال می‌دانند. برای تبیین این اصل، از مثال اعداد استفاده می‌کنند: «دو و دو، چهار نمی‌شود، بلکه دو به اضافه دو، چهار است». این مثال، مانند کلیدی که قفل حقیقت را می‌گشاید، نشان می‌دهد که ماهیت‌ها ترکیب می‌شوند، نه متحد.

انقلاب ماهیت‌ها، مانند تلاش برای تغییر ذات یک شیء، با اصول فلسفی ناسازگار است. ماهیت، به‌عنوان حد ذاتی وجود، ثابت است و نمی‌تواند به ماهیت دیگر تبدیل شود.

نفی اتحاد ماهیت با وجود غیر

استاد فرزانه تأکید می‌کنند که هیچ ماهیتی با وجود غیر خود متحد نمی‌شود. این اصل، با تشبیه به تناسخ تقویت می‌شود: همان‌گونه که روح با بدن غیرخود انس نمی‌گیرد، ماهیت نیز تنها با وجود خاص خود سازگار است. ماهیت، مانند سایه‌ای که از وجود خود جدا نیست، ظل وجود است و با آن خو می‌کند.

این دیدگاه، مانند نوری که مسیر را روشن می‌کند، اتحاد را به مرتبه وجودی محدود می‌کند و هرگونه وحدت میان ماهیت و وجود غیر را نفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

نفی اتحاد ماهیت‌ها، چارچوبی اساسی برای فهم اتحاد عاقل و معقول فراهم می‌آورد. ابن‌سینا، با سوءتفاهم اتحاد ماهوی، این نظریه را رد کرده، اما استاد فرزانه، با تمایز میان اتحاد وجودی و ماهوی، این اشکال را رفع می‌کنند. انقلاب ماهیت‌ها و اتحاد ماهیت با وجود غیر، محال است، و ماهیت تنها با وجود خود متحد می‌شود.

بخش سوم: اتحاد وجودی و بازتعریف علم

اتحاد وجود عاقل و معقول بالذات

استاد فرزانه، با کنار گذاشتن سه ماهیت (عاقل، معقول بالذات، و معقول بالعرض) و وجود معقول بالعرض، اتحاد عاقل و معقول را به وحدت وجود عاقل با وجود معقول بالذات محدود می‌کنند. این اتحاد، مانند پیوند دو شعله که در یک آتش می‌درخشند، وحدتی وجودشناختی است که نفس عاقل را با حقیقت ذهنی معقول پیوند می‌دهد.

معقول بالعرض، که در خارج وجود دارد، مانند شیئی که از دور دیده می‌شود، نمی‌تواند با وجود عاقل متحد شود، زیرا استقلال وجودی خود را حفظ می‌کند. اما معقول بالذات، که در ذهن عالم تحقق یافته، با وجود عاقل وحدت می‌یابد.

درنگ: اتحاد عاقل و معقول، وحدت وجود عاقل با وجود معقول بالذات است، نه معقول بالعرض یا ماهیت‌ها.

تمایز عاقل و معقول

استاد فرزانه عاقل را تنها بالذات و معقول را به دو قسم بالذات و بالعرض تقسیم می‌کنند. عاقل، مانند سرچشمه‌ای واحد، تنها یک وجود و ماهیت دارد، در حالی که معقول، مانند دو شاخه رود، در ذهن (بالذات) و خارج (بالعرض) متمایز است. این تمایز، نشان‌دهنده وحدت عاقل و دوگانگی معقول است.

این تبیین، مانند نقشه‌ای که مسیر را روشن می‌کند، از پیچیدگی‌های غیرضروری در تحلیل اتحاد جلوگیری می‌کند و تمرکز را بر وحدت وجودی قرار می‌دهد.

نفی ماهیت در دستگاه جدید

استاد فرزانه، در دستگاه فلسفی خود، ماهیت را نفی و تحلیل اتحاد را به سه وجود محدود می‌کنند: وجود عاقل، وجود معقول بالذات، و وجود معقول بالعرض. این رویکرد، مانند گذر از سایه به نور، فلسفه را به سوی وجودمحوری سوق می‌دهد و از پیچیدگی‌های ماهیت‌شناختی می‌کاهد.

در این دستگاه، اتحاد میان وجود عاقل و وجود معقول بالذات رخ می‌دهد، و وجود معقول بالعرض، به دلیل استقلال خارجی، کنار گذاشته می‌شود.

تفاوت با ملاصدرا

استاد فرزانه تفاوت خود با ملاصدرا را نه در اصل اتحاد، بلکه در تعریف علم و معلوم می‌دانند. ملاصدرا علم را «صورة الحاصلة فی الذهن» می‌خواند، در حالی که استاد فرزانه آن را تعینات و ظهورات نفسی می‌دانند که بی‌صورت است. این تفاوت، مانند دو مسیر به یک مقصد، نشان‌دهنده بازاندیشی در ماهیت علم است.

استاد فرزانه، با ارجاع به *اسفار اربعه*، جلد سوم، صفحه ۲۸۰، فصل دوم، که علم را متضمن تمثل صور می‌داند، این دیدگاه را نقد می‌کنند. علم، مانند حقیقت وجودی بی‌قید، مجرد از صورت است و نیازی به بازنمایی ذهنی ندارد.

اتحاد نفس و تعینات

استاد فرزانه اتحاد عاقل و معقول را اتحاد نفس با تعینات ظهوری خود می‌دانند. معقول، مانند انعکاس نور در آینه نفس، صورتی خارجی نیست، بلکه ظهور و شوی نفس است. این دیدگاه، علم را به فعل نفس ارجاع می‌دهد و از قید صورت آزاد می‌کند.

نفس، مانند فاعلی خلاق، با ظهورات خود متحد است، و علم، به‌عنوان یکی از این ظهورات، با وجود نفس وحدت می‌یابد. این تبیین، چارچوبی منسجم برای فهم اتحاد ارائه می‌دهد.

جمع‌بندی بخش سوم

اتحاد عاقل و معقول، وحدتی وجودی میان وجود عاقل و وجود معقول بالذات است. نفی ماهیت‌ها و تأکید بر وجودمحوری، تحلیل را از پیچیدگی‌های غیرضروری آزاد می‌کند. تفاوت با ملاصدرا، در تعریف علم به‌عنوان تعینات بی‌صورت نفس، نه صورتی حامل، است. این دیدگاه، علم را حقیقتی وجودی و متحد با نفس معرفی می‌کند.

بخش چهارم: اتحاد در افعال و شواهد عرفانی

نماز و تعینات نفسانی

استاد فرزانه، با استناد به روایت «إن ردت ردت ماسواها وإن قبلت قبلت ماسواها»، نماز را ظهور افعال و تعینات نفسانی می‌دانند. نماز، مانند آینه‌ای که حقیقت دل را بازمی‌تاباند، آیینه اعمال عابد است. اگر نماز پذیرفته شود، سایر اعمال نیز مقبول است، زیرا نماز، شاکله وجودی انسان را نمایان می‌کند.

این روایت، مانند کلیدی که معنای عرفانی را می‌گشاید، نشان‌دهنده وحدت میان فاعل و فعل است. نماز، به‌عنوان ظهور نفسانی، با نفس عابد متحد است، و این وحدت، مشابه اتحاد عاقل و معقول است.

درنگ: نماز، به‌عنوان ظهور تعینات نفسانی، با نفس عابد متحد است و آیینه اعمال اوست، مشابه اتحاد عاقل و معقول.

نیت و علت عمل

استاد فرزانه نیت را علت علّی عمل و متحد با آن می‌دانند. نیت، مانند بذری که درخت عمل را می‌رویاند، مبدأ وجودی عمل است و وحدت میان عامل و عمل را تضمین می‌کند. این دیدگاه، با تأکید بر حدیث «الأعمال بالنیات»، نشان می‌دهد که عمل، شکل نیت است، و صلاة خارجی، تجلی نیت عابد.

این تبیین، مانند نوری که حقیقت عمل را روشن می‌کند، وحدت وجودی را در حوزه عمل نیز جاری می‌سازد، مشابه وحدت در حوزه علم.

اتحاد در ماده و مجرد

استاد فرزانه اتحاد را اصلی عام می‌دانند که در عالم ماده و مجرد جاری است. برای نمونه، تنفس، مانند نسیمی که با نفس حیات می‌بخشد، با نفس متحد است. در عالم ماده، هر چیزی که با ظرف وجودی خود متحد می‌شود، مانند آب که در بدن جذب می‌شود، تحقق می‌یابد، در حالی که غیرمتحد، مانند آهن، دفع می‌شود.

این دیدگاه، مانند دریایی که همه‌چیز را دربرمی‌گیرد، وحدت را در همه مراتب وجود جاری می‌کند و نشان می‌دهد که اتحاد، منحصر به علم نیست، بلکه در ماده و عمل نیز عیان است.

صلاة به‌منزله توجه

استاد فرزانه صل را نه صرف دعا، بلکه توجه و عطف نفسانی می‌دانند. صلاة، مانند محوری که روح را به حق متصل می‌کند، عملی وجودی است که با نیت و توجه عابد شکل می‌گیرد. این تعریف، صلاة را از یک عمل رسمی به حقیقتی عرفانی ارتقا می‌دهد.

برای نمونه، اولیاء که «قائم الليل» و «دائم الصلاة» خوانده شده‌اند، دارای توجه دائمی به حق‌اند، حتی در خواب. این توجه، مانند نوری که هرگز خاموش نمی‌شود، در همه حالاتشان جاری است.

ذکر خفی و تمرین سلوک

استاد فرزانه ذکر خفی را توجه دائمی سالک می‌دانند که هیچ مانعی آن را مختل نمی‌کند. سالک، مانند پرنده‌ای که در آسمان معرفت پرواز می‌کند، با تمرین‌هایی مانند انجام چند عمل با یک نیت، توانایی وحدت نفس با افعال متعدد را تقویت می‌کند.

این تمرین‌ها، مانند تراشیدن گوهر نفس، دشوار اما ممکن‌اند و سالک را به مرتبه‌ای می‌رسانند که در آن، توجه الهی با همه اعمالش متحد است. این وحدت، مانند اتحاد عاقل و معقول، حقیقتی وجودی است.

جمع‌بندی بخش چهارم

اتحاد، اصلی عام است که در علم، عمل، و ماده جاری است. نماز، به‌عنوان ظهور تعینات نفسانی، با نفس عابد متحد است و آیینه اعمال اوست. نیت، علت علّی عمل، و صلاة، توجه وجودی به حق است. ذکر خفی و تمرین‌های سلوکی، وحدت نفس با افعال را تقویت می‌کنند و نشان می‌دهند که اتحاد، حقیقتی فراگیر در مراتب وجود است.

نتیجه‌گیری

درس‌گفتار شماره ۱۵۶، مانند چراغی که مسیر معرفت را روشن می‌کند، اتحاد عاقل و معقول را در چارچوبی وجودمحور و بی‌صورت بازتعریف می‌کند. با نفی اتحاد ماهیت‌ها، تأکید بر وحدت وجود عاقل و معقول بالذات، و نقد دیدگاه ملاصدرا که علم را صورتی ذهنی می‌داند، این درس‌گفتار علم را حقیقتی متحد با تعینات نفسانی معرفی می‌کند. تشبیهات عرفانی، مانند نماز، تنفس، و ذکر خفی، نشان‌دهنده وحدت نفس با افعال و شواهد آن در مراتب مختلف وجود است. این تبیین، مانند پلی که ماده و معنا را پیوند می‌دهد، مخاطبان را به بازاندیشی در مبانی معرفت‌شناسی و وجودشناسی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی