متن درس
شناختشناسی در فلسفه اسلامی: نقد و بازتعریف مفهوم علم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۰)
دیباچه
شناختشناسی، چونان گوهری درخشان در سپهر فلسفه اسلامی، همواره محور تأملات عمیق فیلسوفان بوده و مفهوم علم، بهسان چشمهای زلال، ذهن اندیشمندان را به سوی خود فراخوانده است. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار شماره ۱۶۰ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، ارائهشده در تاریخ ۲۶/۱۰/۱۳۷۸ در چارچوب مباحث خارج فلسفه، به کاوش در مفهوم علم، نقد دیدگاههای شیخالرئیس ابنسینا و ملاصدرا، و ارائه دیدگاهی نوین در باب حقیقت علم میپردازد.
بخش نخست: نقد اختلافات شیخالرئیس و ملاصدرا در تعریف علم
اختلاف بنیادین در تعریف علم
شیخالرئیس ابنسینا، عاقلیت را به تجرد از ماده تعریف کرده و بر این وصف تأکید ورزیده است. این تعریف، به زعم ملاصدرا، بیانی عدمی است، زیرا صرفاً بر سلب ماده تمرکز دارد. ملاصدرا، در مقابل، علم را وجودی بالفعل و خالص از عدم میداند و معتقد است که تعریف شیخ، به دلیل عدمی بودن، حقیقت وجودی علم را بهدرستی بازنمایی نمیکند. اما استاد فرزانه، با نگاهی نقادانه، این اشکال ملاصدرا را ناوارد میدانند، زیرا شیخالرئیس قصد نفی وجودی بودن علم را نداشته، بلکه با بیانی عدمی، به وجودی بودن آن اشاره کرده است.
| درنگ: اشکال ملاصدرا به تعریف شیخالرئیس، که عاقلیت را تجرد از ماده میداند، ناوارد است، زیرا شیخ با بیانی عدمی، به وجودی بودن علم اشاره دارد، نه نفی آن. |
وجودی بودن علم
علم، ذاتاً وجودی است و هرچند ممکن است در تعریف آن از اوصاف عدمی مانند تجرد از ماده استفاده شود، این اوصاف نافی وجودی بودن آن نیستند. گویی علم، چون نوری تابان، در ذات خود وجودی است، اما برای تبیین، به سلب ماده از آن اشاره میشود. این اصل، بنیان دیدگاه استاد فرزانه را تشکیل میدهد که علم را حقیقتی وجودی و مستقل از مقولات سنتی میداند.
نقد ملاصدرا به تعریف عدمی شیخ
ملاصدرا، در اسفار اربعه (جلد سوم، ص ۲۸۶)، علم را وجود شیء مجرد تعریف میکند، اما خود نیز از وصف تجرد استفاده میکند، که مشابه بیان شیخ است. این تناقض ظاهری، نشاندهنده آن است که اشکال ملاصدرا به شیخ، بیش از آنکه به محتوای تعریف بازگردد، به لسان بیان مربوط است. استاد فرزانه تأکید دارند که شیخالرئیس، با تمرکز بر تجرد، قصد تعریف وجودی علم را داشته، نه نفی آن.
| درنگ: ملاصدرا، با وجود نقد به تعریف عدمی شیخ، خود نیز علم را به وجود مجرد از ماده تعریف میکند، که نشاندهنده همخوانی ضمنی با دیدگاه شیخ است. |
دیدگاه شیخ در اشارات
شیخالرئیس در اشارات تأکید دارد که وجود منحصر به ماده نیست و وجود مجرد نیز حقیقتی وجودی است. تجرد، در اینجا، به معنای فقدان ماده است، نه فقدان وجود. این دیدگاه، علم را چون گوهری مجرد، فراتر از قید ماده معرفی میکند، گویی علم، چون ستارهای در آسمان وجود، از بند ماده رها است.
ارجاع به اسفار (صفحه ۲۸۴)
ملاصدرا در اسفار اربعه (جلد سوم، ص ۲۸۴) از شیخ نقل میکند که عاقل و معقول بودن باری تعالی، کثرتی در ذات یا صفاتش ایجاد نمیکند، زیرا عاقلیت و معقولیت به تجرد از ماده بازمیگردد. این نقل، نشاندهنده آن است که شیخ، تجرد را وصفی برای حفظ وحدت ذات الهی میداند، نه نفی وجود علم.
هدف شیخ از تعریف عاقلیت
شیخالرئیس، در تعریف عاقلیت و معقولیت، قصد تعریف ماهیت علم را نداشته، بلکه هدفش تبیین عدم کثرت در ذات الهی است. گویی عاقلیت، چون آیینهای زلال، وحدت ذات را بازتاب میدهد و تجرد، دلیلی بر نبود کثرت در علم الهی است.
| درنگ: شیخالرئیس، در تعریف عاقلیت، به دنبال تبیین عدم کثرت در ذات الهی است، نه تعریف ماهیت علم، و تجرد را وصفی برای حفظ وحدت میداند. |
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با بررسی اختلاف شیخالرئیس و ملاصدرا، نشان داد که اشکال ملاصدرا به تعریف عدمی شیخ، به دلیل سوءتفاهم در هدف شیخ، ناوارد است. علم، حقیقتی وجودی است که با وصف تجرد توصیف میشود، اما این وصف، نافی وجودی بودن آن نیست. دیدگاه شیخ، چونان پلی استوار، وحدت ذات الهی را با تأکید بر تجرد حفظ میکند، و نقد ملاصدرا، به دلیل شباهت در استفاده از وصف تجرد، خود به تناقض میافتد.
بخش دوم: بازتعریف علم بهمثابه تعینات تجردی نفس
تصور و تصدیق: وحدت در تعینات
تصور و تصدیق، برخلاف دیدگاههای سنتی، دو ماهیت متمایز نیستند، بلکه جلوههایی از یک حقیقت وجودیاند با تعینات متفاوت. تصور، فاقد حکم است و تصدیق، دارای حکم، اما هر دو تعینات حضوری نفساند. گویی علم، چون جویباری واحد، در دو شاخه تصور و تصدیق جاری است، اما سرچشمهاش یکی است.
| درنگ: تصور و تصدیق، دو ماهیت جداگانه نیستند، بلکه تعینات متفاوتی از یک حقیقت وجودیاند که در نفس متجلی میشوند. |
حضوری بودن علم
علم، اعم از تصور و تصدیق، ذاتاً حضوری است و حصولی نیست. تفاوت میان علوم، در قرب و بعد به معلوم است، نه در ماهیت آنها. گویی علم، چون نوری که از نفس ساطع میشود، در نزدیکی یا دوری به معلوم، شدت و ضعف مییابد، اما ذاتش حضوری است.
نفی صورت و کافیت در علم
علم، فاقد صورت است، گرچه صورت را نمایش میدهد. همچنین، علم کافیت نیست، زیرا کافیت عرض است و علم، فراتر از مقولات ارسطویی است. علم، چون نسیمی آزاد، از قید صورت و کیفیت رها است و بهمثابه تعینات تجردی نفس، حقیقتی مستقل دارد.
| درنگ: علم، نه صورت دارد و نه کافیت است، بلکه تعینات تجردی نفس است که فراتر از مقولات سنتی قرار میگیرد. |
تعینات وجودی: مادی و تجردی
تعینات وجودی به دو دسته تقسیم میشوند: مادی، مانند ذرات، و تجردی، مانند علم. علم، بهعنوان تعین تجردی، از ماده مبراست و در نفس متجلی میشود، گویی چون گوهری در صدف نفس، از قید ماده آزاد است.
نقد دیدگاه صدرا در اسفار (صفحه ۲۹۴)
ملاصدرا در اسفار (ص ۲۹۴) تأکید دارد که علم، مفهوم صورة المجردة نیست، بلکه نحوه وجود شیء مجرد است. اما استاد فرزانه، این تعریف را ناکافی میدانند، زیرا علم را به وجود خالص بالفعل محدود میکند، که شامل غیرعلوم مانند سنگ نیز میشود. علم، تعینات تجردی نفس است، نه صرف وجود بالفعل.
مثال خیال و نقد کافیت
ملاصدرا در اسفار (ص ۲۹۱) مثالی از خیال میآورد که در آن، کوهها، صحراها، و آسمان بهصورت جواهر دیده میشوند. این مثال، نشان میدهد که علم، نه کافیت است و نه جوهر، زیرا اگر کافیت باشد، سفسطه است. علم، تعینات نفسانی است که صورت را نشان میدهد، اما خود صورت نیست.
| درنگ: علم، نه کافیت است و نه جوهر، بلکه تعینات نفسانی است که صورت را نمایش میدهد، بدون آنکه خود صورت باشد. |
نقد دیدگاه شیخ اشراق
شیخ اشراق علم را اضافه میداند، اما ملاصدرا آن را وجودی میبیند. استاد فرزانه، دیدگاه اضافی را ناکافی میدانند، زیرا اگر علم اضافه باشد، نسبت به معدومات و نفس مشکلساز است. علم، تعینات تجردی نفس است، نه رابطهای اضافی.
تأویل اقوال متعارض
ملاصدرا در اسفار (ص ۲۸۶) معتقد است که اقوال مختلف درباره علم، قابل تأویل به یک مذهب واحد است: علم، وجود شیء مجرد است. اما استاد فرزانه، این تأویل را ناکافی میدانند، زیرا تعریف وجودی ملاصدرا، به دلیل کلی بودن، علم را بهطور دقیق تبیین نمیکند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با بازتعریف علم بهمثابه تعینات تجردی نفس، گامی نو در شناختشناسی برداشت. علم، نه صورت، نه کافیت، و نه جوهر است، بلکه ظهورات نفسانی است که در نفس متجلی میشود. نقد دیدگاههای سنتی، از جمله ملاصدرا و شیخ اشراق، نشان داد که علم، حقیقتی فراتر از مقولات سنتی است و بهعنوان تعینات نفس، از قید ماده و صورت آزاد است.
بخش سوم: خلاقیت نفس و پویایی علم
خلاقیت نفس در تولید علم
ملاصدرا علم را خلاقیت نفس میداند که نیازی به معلوم خارجی ندارد. استاد فرزانه این دیدگاه را تأیید میکنند و علم را چون فوارهای زلال معرفی میکنند که پیوسته از نفس جاری است. نفس، چون نقاشی چیرهدست، با تعینات تجردی، تابلوی معرفت را خلق میکند.
| درنگ: علم، محصول خلاقیت نفس است و نیازی به معلوم خارجی ندارد، بلکه چون فوارهای زلال، از نفس جاری میشود. |
مثال دوربین عکاسی
علم، مانند انعکاس در دوربین عکاسی است که بدون تراشیدن معلوم، تعینات را ایجاد میکند. نفس، چون آیینهای صیقلی، معلوم را بازتاب میدهد، اما خود، صورتی از معلوم ندارد. این تمثیل، استقلال علم از معلوم خارجی را نشان میدهد.
حرکت دائمی نفس
نفس، دائماً در حال تولید تعینات علمی است، گویی چون چشمهای بیوقفه، علم را میریزد. این پویایی، نشاندهنده ظرفیت بیکران نفس در خلق معرفت است، حتی زمانی که از آن غافلایم.
آیات قرآن کریم و تعینات نفسانی
قرآن کریم، در آیهای نورانی، میفرماید: وَمَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ [مطلب حذف شد] : «و هیچ سخنی بر زبان نمیآورد مگر اینکه نزد او نگهبانی آماده است.» این آیه، به ثبت همه تعینات نفسانی اشاره دارد، گویی هر علم، چون عکسی در دفتر وجود، توسط رقيب و عتيد ضبط میشود.
همچنین، قرآن کریم میفرماید: يَوْمَ [مطلب حذف شد] : «روزی که رازها برملا شود.» این آیه، به آشکار شدن تعینات نفسانی در قیامت دلالت دارد، گویی همه علوم مغفول، در آن روز چون گنجی نهان، هویدا میگردد.
| درنگ: آیات قرآن کریم، به ثبت و بقای تعینات نفسانی در نفس اشاره دارند که در قیامت آشکار میشوند. |
نسیان و بقای علم
نسیان، زوال علم نیست، بلکه عدم استحضار به دلیل موانع مادی است. تعینات علمی، چون گنجی در اعماق نفس، باقی میمانند و در قیامت، چون ستارگانی در آسمان، آشکار میشوند. گویی ماده، چون پردهای، مانع استحضار علم است، اما نمیتواند آن را زایل کند.
نسیان بهعنوان لطف الهی
به نقل از امام صادق (ع) در توحید مفضل، نسیان لطف الهی است که انسان را از غمها رها میسازد. گویی نسیان، چون نسیمی خنک، دردهای نفسانی را تسکین میدهد و انسان را از اسارت غمهای گذشته آزاد میکند.
| درنگ: نسیان، لطف الهی است که انسان را از اسارت غمها رها میسازد، اما تعینات علمی در نفس باقی میمانند. |
هجر و وصل سالک
سالک، حتی در وصل، حس هجر دارد، اما نسیان، چون مرهمی الهی، او را از غم هجر رها میکند. گویی سالک، در مسیر عرفانی، میان وصل و هجر در نوسان است، اما نسیان، او را به آرامش میرساند.
مثال خواب و پویایی نفس
در خواب، نفس تعینات فراوانی تولید میکند، اما به دلیل موانع مادی، به یاد نمیمانند. گویی نفس، چون نقاشی در شب، تابلوهای معرفت را خلق میکند، اما پرده ماده، مانع دیدن آنها در بیداری است.
علم لایتناهی نفس
علم نفس، از حیث طولی و عرضی، بینهایت است، اما به دلیل عدم احاطه و ضعف اراده، محدود به نظر میرسد. گویی نفس، چون دریایی بیکران، علوم بیشماری در خود دارد، اما ماده، چون سدی استوار، مانع استحضار آنها میشود.
| درنگ: علم نفس، لایتناهی است، اما موانع مادی و ضعف اراده، استحضار آن را محدود میسازد. |
نقش اراده و توجه
استحضار علم، به اراده و توجه نفسانی وابسته است. نفس تلطیفشده، چون آیینهای صیقلی، علوم را بهتر بازتاب میدهد، اما نفس آلوده، چون شیشهای غبارآلود، از استحضار بازمیماند.
مثال جمعیت
در میان جمعیت، انسان همه را میبیند، اما به دلیل عدم توجه، آنها را به یاد نمیآورد. گویی نفس، چون دوربینی پویا، همه چیز را ضبط میکند، اما فقدان توجه، مانع استحضار آنها میشود.
مراتب علم
شدت علم، به خلوص از عدم بستگی دارد. هرچه عدم کمتر باشد، علم شدیدتر است، گویی علم، چون نوری تابان، با کاهش سایههای عدم، درخشش بیشتری مییابد.
| درنگ: مراتب علم، به خلوص از عدم وابسته است؛ هرچه عدم کمتر، علم روشنتر و شدیدتر است. |
نقد تقشیر معلوم
دیدگاه سنتی، مانند دیدگاه شیخالرئیس، علم را تقشیر معلوم میداند، گویی علم، تراشیدن معلوم خارجی است. استاد فرزانه این دیدگاه را رد میکنند، زیرا علم، نیازی به تراشیدن معلوم ندارد، بلکه تعینات مستقل نفس است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تأکید بر خلاقیت نفس و پویایی علم، آن را چون فوارهای زلال معرفی کرد که بیوقفه از نفس جاری است. آیات قرآن کریم، بقای تعینات نفسانی را تأیید میکنند، و نسیان، بهعنوان لطف الهی، انسان را از غمها رها میسازد. علم، لایتناهی است، اما موانع مادی و ضعف اراده، استحضار آن را محدود میکند. این دیدگاه، علم را حقیقتی پویا و مستقل از معلوم خارجی معرفی میکند.
نتیجهگیری و جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار شماره ۱۶۰ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در مفهوم علم در فلسفه اسلامی پرداخت. نقد اختلافات شیخالرئیس و ملاصدرا نشان داد که تعریف عدمی شیخ، نافی وجودی بودن علم نیست، و اشکال ملاصدرا، به دلیل سوءتفاهم در هدف شیخ، ناوارد است. علم، بهمثابه تعینات تجردی نفس، نه صورت، نه کافیت، و نه جوهر است، بلکه ظهوراتی است که بینیاز از معلوم خارجی، در نفس متجلی میشود. آیات قرآن کریم، چون وَمَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ و يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ، بقای تعینات نفسانی را تأیید میکنند. نسیان، لطف الهی است که انسان را از غمها رها میسازد، اما علوم، چون گنجی نهان، در نفس باقی میمانند و در قیامت آشکار میشوند. این دیدگاه، با نفی تعاریف سنتی و تأکید بر خلاقیت نفس، علم را چون نوری بیصورت و بیکافیت معرفی میکند که در مراتب گوناگون وجود، از گیاه تا حق تعالی، جاری است.
| با نظارت صادق خادمی |