در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 168

متن درس





نفس‌الامر و قضایا در فلسفه اسلامی

نفس‌الامر و قضایا در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۶۸)

دیباچه

در گستره‌ی فلسفه‌ی اسلامی، مفهوم نفس‌الامر و تقسیم‌بندی قضایا از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. این مفاهیم، چونان چراغی در مسیر شناخت حقیقت، راهنمای فیلسوفان در تبیین معرفت و صدق قضایا بوده‌اند. درس‌گفتار شماره‌ی ۱۶۸ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، که در تاریخ ششم آبان‌ماه ۱۳۷۸ ایراد شده، به کاوشی عمیق در این مفاهیم اختصاص دارد. این نوشتار، با نگاهی آکادمیک و زبانی فاخر، کوشیده است تا تمامی جزئیات این درس‌گفتار را به‌گونه‌ای منسجم و علمی بازآفرینی کند. هدف آن است که این اثر، چونان پلی میان اندیشه‌های والای فلسفی و ذهن پژوهشگران، معرفتی ژرف و روشن را به ارمغان آورد.

بخش نخست: چیستی نفس‌الامر و جایگاه آن در معرفت‌شناسی

ماهیت نفس‌الامر

نفس‌الامر، چونان جوهره‌ای ناپیدا در سپهر معرفت‌شناسی اسلامی، معیار بنیادین صحت و سقم قضایا به شمار می‌رود. این مفهوم، که در درس‌گفتار استاد فرزانه به تفصیل بررسی شده، به معنای واقعیتی است که قضایا با آن سنجیده می‌شوند تا صادق یا کاذب بودنشان آشکار گردد. نفس‌الامر، نه به ذهن محدود است و نه به خارج، بلکه چونان آینه‌ای مطلق، حقیقت هر چیز را در ظرف وجودی‌اش بازمی‌تاباند. استاد فرزانه در این درس‌گفتار، نفس‌الامر را به‌عنوان امر سومی معرفی می‌کنند که در کنار ذهن و خارج، نقشی اساسی در فهم علم ایفا می‌کند.

درنگ: نفس‌الامر، معیار عام صدق و کذب قضایاست که فارغ از قید ذهن، خارج یا طبیعت، حقیقت هر قضیه را در ظرف خودش نمایان می‌سازد.

برای فهم بهتر این مفهوم، می‌توان نفس‌الامر را به چشمه‌ای زلال تشبیه کرد که هر قضیه، چونان جامی، از آن پر می‌شود. اگر جام با آب زلال چشمه همخوانی داشته باشد، قضیه صادق است وگرنه کاذب خواهد بود. این تشبیه، به روشنی جایگاه نفس‌الامر را به‌عنوان معیاری مستقل و فراگیر در معرفت‌شناسی نشان می‌دهد.

جهات سه‌گانه علم

استاد فرزانه، علم را از سه جهت مورد بررسی قرار می‌دهند: ذهن، مصادیق ذهن، و خارج. این سه جهت، چونان سه ضلع مثلثی، ساختار معرفت را شکل می‌دهند. ذهن، ظرف آگاهی و ادراکات است؛ مصادیق ذهن، مفاهیمی هستند که در این ظرف شکل می‌گیرند؛ و خارج، عالم واقعیت‌های عینی است. اما نفس‌الامر، به‌عنوان عنصری فراتر از این سه، معیار سنجش صدق قضایایی است که در هر یک از این ظرف‌ها شکل می‌گیرند.

این تقسیم‌بندی، که ریشه در منطق و فلسفه‌ی اسلامی دارد، نشان‌دهنده‌ی پیوند عمیق میان معرفت و واقعیت است. استاد تأکید دارند که بدون در نظر گرفتن نفس‌الامر، فهم کامل علم ممکن نیست، زیرا این مفهوم است که پل میان ذهن و خارج را استوار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

در این بخش، چیستی نفس‌الامر به‌عنوان معیار صدق و کذب قضایا و جایگاه آن در کنار ذهن و خارج بررسی شد. نفس‌الامر، چونان خورشیدی در آسمان معرفت، روشنایی‌بخش مسیر فیلسوفان در تبیین حقیقت است. این مفهوم، نه تنها قضایا را در ظرف‌های گوناگون (ذهن، خارج، طبیعت) می‌سنجد، بلکه به‌عنوان معیاری مطلق، فارغ از قیود، حقیقت را نمایان می‌سازد.

بخش دوم: تقسیم‌بندی قضایا و ویژگی‌های آن‌ها

تقسیم قضایا به سه قسم

استاد فرزانه، قضایا را به سه قسم کلی تقسیم می‌کنند: قضیه‌ی خارجی، قضیه‌ی ذهنی، و قضیه‌ی حقیقیه. این تقسیم‌بندی، که مقسم آن قضیه‌ی کلی است، نشان‌دهنده‌ی رویکرد منطقی و فلسفی به قضایاست. قضایای جزئی، مانند «زید قائم» یا «زید مات»، به دلیل فقدان تعمیم‌پذیری، از دایره‌ی مباحث علمی خارج‌اند، زیرا علم، چونان درختی تنومند، تنها بر شاخسار کلیات بار می‌دهد.

درنگ: قضایای علمی، به دلیل ماهیت عام علم، باید کلی باشند و قضایای جزئی، هرچند ممکن است صادق یا کاذب باشند، در فلسفه و منطق موضوعیت ندارند.

این اصل، به روشنی تمایز میان قضایای علمی و غیرعلمی را نشان می‌دهد. برای مثال، قضیه‌ی «زید مات» یا «خانه‌ی فلانی آتش گرفت»، هرچند ممکن است در عالم واقع صادق یا کاذب باشد، اما چون به جزئیات تاریخی یا شخصی محدود است، در گستره‌ی علم فلسفی جایگاهی ندارد.

قضیه‌ی ذهنی

قضیه‌ی ذهنی، قضیه‌ای است که موضوع آن به ذهن مقید است، مانند «الکلی اما جوهر أو عرض». این قضیه، چونان پرنده‌ای در قفس ذهن، تنها در ظرف ادراکات ذهنی پرواز می‌کند، زیرا مفهوم کلی، در عالم خارج وجود عینی ندارد. استاد فرزانه تأکید دارند که این قضایا، به دلیل فقدان مصداق خارجی، تنها در ذهن معنا می‌یابند و صدق و کذب آن‌ها با نفس‌الامر سنجیده می‌شود.

برای مثال، وقتی گفته می‌شود «الکلی جوهر أو عرض است»، این قضیه به مفهوم کلیت در ذهن اشاره دارد، نه به مصادیق خارجی. این مفهوم، چونان نقشی بر لوح ذهن، تنها در ظرف ادراکات ذهنی معنا می‌یابد.

قضیه‌ی خارجی

قضیه‌ی خارجی، قضیه‌ای کلی است که متعلق آن افراد موجود در عالم خارج باشند، مانند «قتل کل من کان فی العسگر». این قضیه، چونان آیینه‌ای که واقعیت خارجی را بازمی‌تاباند، به افراد محقق در خارج تعلق می‌گیرد. استاد فرزانه تأکید دارند که در این قضایا، موضوع کلی است، اما متعلق آن به افراد موجود محدود می‌شود.

برای نمونه، در قضیه‌ی «قتل کل من کان فی العسگر»، «کل» نشان‌دهنده‌ی کلیت موضوع است، اما متعلق قضیه، یعنی افرادی که در عسگر حضور دارند، موجودات عینی و محقق در خارج‌اند. این تمایز، نشان‌دهنده‌ی تفاوت بنیادین میان موضوع و متعلق در قضایای خارجی است.

قضیه‌ی حقیقیه

قضیه‌ی حقیقیه، قضیه‌ای کلی است که متعلق آن طبیعت موضوع باشد، نه افراد خاص. برای مثال، در قضیه‌ی «الانسان حیوان ناطق»، طبیعت انسان مورد نظر است، اعم از افراد موجود یا غیرموجود. این قضیه، چونان چشمه‌ای که از جوهره‌ی حقیقت سیراب می‌شود، به طبیعت کلی انسان اشاره دارد، نه به افراد خاص در عالم خارج.

استاد فرزانه، با مثالی دیگر، مانند «الانسان له قلب»، توضیح می‌دهند که این قضیه به طبیعت انسان دلالت دارد، فارغ از اینکه انسان در زمین باشد یا در آسمان، موجود باشد یا در آینده موجود شود. این ویژگی، قضیه‌ی حقیقیه را از قضایای خارجی و ذهنی متمایز می‌سازد.

درنگ: متعلق قضیه‌ی ذهنی ذهن است، متعلق قضیه‌ی خارجی افراد موجود، و متعلق قضیه‌ی حقیقیه طبیعت موضوع است. این تمایز، مبنای تقسیم‌بندی قضایا در فلسفه‌ی اسلامی را تشکیل می‌دهد.

جمع‌بندی بخش دوم

در این بخش، تقسیم‌بندی قضایا به سه قسم خارجی، ذهنی و حقیقیه بررسی شد. قضایای خارجی به افراد موجود، قضایای ذهنی به مفاهیم کلی در ذهن، و قضایای حقیقیه به طبیعت موضوع تعلق دارند. این تقسیم‌بندی، چونان نقشه‌ای دقیق، ساختار معرفت‌شناسی قضایا را در فلسفه‌ی اسلامی ترسیم می‌کند. تأکید بر کلی بودن قضایا، نشان‌دهنده‌ی ماهیت علمی و تعمیم‌پذیر فلسفه است، و قضایای جزئی، به دلیل فقدان مدار علمی، از این گستره خارج‌اند.

بخش سوم: نقد و بررسی دیدگاه‌های حاجی و مطهری

دیدگاه حاجی در منظومه

مرحوم حاجی سبزواری در منظومه (صفحه‌ی ۵۳)، قضیه‌ی خارجی را قضیه‌ای می‌داند که حکم آن به افراد محقق در خارج محدود است، مانند «قتل من فی الدار» یا «هلاکت المواشی». او صدق قضیه‌ی خارجی را در مطابقت با خارج، و صدق قضیه‌ی ذهنی را در مطابقت با نفس‌الامر می‌داند. این دیدگاه، که در درس‌گفتار استاد فرزانه مورد نقد قرار گرفته، به محدودیت متعلق قضیه‌ی خارجی به افراد موجود تأکید دارد.

حاجی، با این تعریف، کوشیده است تا قضایای خارجی را از قضایای ذهنی و حقیقیه متمایز سازد. اما استاد فرزانه، با نقدی عمیق، نشان می‌دهند که این تعریف با چالش‌هایی روبه‌روست، به‌ویژه در مورد کلی بودن قضایا.

اشکال مطهری به حاجی

مرحوم مطهری به مثال‌های حاجی، مانند «قتل من فی الدار»، اشکال وارد می‌کنند که این قضایا جزئی‌اند، نه کلی. به باور مطهری، این قضایا، مانند «مات زید»، به افراد خاص اشاره دارند و نمی‌توانند در تقسیم‌بندی قضایای کلی جای گیرند. این اشکال، به ناسازگاری مثال‌های حاجی با مقسم کلی قضایا اشاره دارد.

استاد فرزانه، ضمن بررسی این اشکال، آن را مورد نقد قرار می‌دهند. به باور ایشان، قضیه‌ی «قتل من فی الدار» کلی است، زیرا «من» نائب فاعل کلی است، هرچند متعلق آن به افراد موجود محدود باشد. این دفاع، به روشنی نشان می‌دهد که ساختار منطقی قضایای خارجی، بر کلیت موضوع استوار است.

درنگ: قضیه‌ی «قتل من فی الدار» کلی است، زیرا عنوان «کل» نشان‌دهنده‌ی کلیت موضوع است، هرچند متعلق آن به افراد موجود محدود باشد. این دفاع، اشکال مطهری را رد می‌کند.

نقد استاد فرزانه به حاجی

استاد فرزانه، فراتر از اشکال مطهری، به دیدگاه حاجی نقدی بنیادین وارد می‌کنند. حاجی معتقد است که ملاک صدق قضایای خارجی و حقیقیه خارج است، و ملاک صدق قضایای ذهنی نفس‌الامر. اما استاد تأکید دارند که ملاک صدق همه‌ی قضایا، اعم از خارجی، ذهنی، حقیقیه و حتی جزئی، نفس‌الامر است. این دیدگاه، نفس‌الامر را به‌عنوان معیاری عام و مطلق معرفی می‌کند که فارغ از قید ظرف‌های ذهن، خارج یا طبیعت عمل می‌کند.

برای مثال، در قضیه‌ی «مات زید»، نفس‌الامر آن بررسی مرگ زید در عالم واقع است. در قضیه‌ی «الانسان حیوان ناطق»، نفس‌الامر به طبیعت انسان اشاره دارد. این دیدگاه، به روشنی خلط حاجی در تقلیل نفس‌الامر به خارج در قضایای خارجی و حقیقیه را آشکار می‌سازد.

تمایز خارج و نفس‌الامر

استاد فرزانه تأکید دارند که خارج و نفس‌الامر متمایزند. خارج، ظرف تحقق افراد است، اما نفس‌الامر، چونان واقعیتی مطلق، در هر ظرف (ذهن، خارج، طبیعت) حقیقت را بازمی‌تاباند. این تمایز، به روشنی نشان می‌دهد که نفس‌الامر، برخلاف دیدگاه حاجی، مقید به خارج نیست.

برای نمونه، در قضیه‌ی «قتل من فی العسگر»، ملاک صدق، مطابقت با نفس‌الامر است، نه صرفاً خارج. اگر افراد در عسگر کشته شده باشند، قضیه صادق است، و این صدق به نفس‌الامر آن، یعنی واقعیت کشته شدن، وابسته است.

درنگ: نفس‌الامر، برخلاف خارج، مقید به ظرف خاصی نیست و ملاک صدق همه‌ی قضایا، اعم از کلی و جزئی، در هر ظرف وجودی است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به بررسی دیدگاه‌های حاجی و نقدهای مطهری و استاد فرزانه اختصاص داشت. اشکال مطهری به جزئیت مثال‌های حاجی رد شد، زیرا قضایای خارجی با عنوان «کل» کلی‌اند. نقد استاد فرزانه به حاجی، بر اطلاق نفس‌الامر به‌عنوان ملاک صدق همه‌ی قضایا تأکید کرد. این دیدگاه، چونان مشعلی فروزان، خلط میان خارج و نفس‌الامر را روشن ساخت و جایگاه والای نفس‌الامر را در فلسفه‌ی اسلامی نمایان کرد.

بخش چهارم: نفس‌الامر و قضایای مشروطه و مهمله

مشروطیت قضایا

استاد فرزانه، قضایا را از حیث مشروطیت بررسی می‌کنند. قضیه‌ی خارجی مشروط به خارج، قضیه‌ی حقیقیه مشروط به طبیعت، و قضیه‌ی ذهنی مشروط به ذهن است. اما نفس‌الامر، چونان نسیمی آزاد، مقید به هیچ‌یک از این ظرف‌ها نیست. نفس‌الامر، خودِ حقیقت هر چیز در ظرف خودش است، خواه در ذهن باشد، خواه در خارج، و خواه در طبیعت.

این دیدگاه، به روشنی استقلال نفس‌الامر را نشان می‌دهد. برای مثال، در قضیه‌ی «الانسان حیوان ناطق»، نفس‌الامر آن طبیعت انسان است، و در قضیه‌ی «مات زید»، نفس‌الامر آن واقعیت مرگ زید است. این اطلاق، نفس‌الامر را به معیاری فراگیر در معرفت‌شناسی تبدیل می‌کند.

قضیه‌ی مشروطه و مهمله

استاد فرزانه، با اشاره به منطق، قضایا را به مشروطه و مهمله تقسیم می‌کنند. قضیه‌ی مشروطه، مانند «الانسان متنفس فی هذا الزمان»، مقید به شرطی خاص است. اما قضیه‌ی مهمله، مانند «الانسان متنفس»، بدون قید است و نفس‌الامر آن، چونان واقعیتی مطلق، در هر ظرف وجودی معنا می‌یابد.

این تمایز، به شباهت نفس‌الامر با قضایای مهمله اشاره دارد. نفس‌الامر، چونان جریانی زلال، فارغ از قیود ظرف‌های وجودی، حقیقت را بازمی‌تاباند.

درنگ: نفس‌الامر، مانند قضیه‌ی مهمله، مقید به ظرف خاصی نیست و حقیقت هر قضیه را در ظرف خودش نمایان می‌سازد.

ما فی النفس

استاد فرزانه، ما فی النفس را به دو قسم تقسیم می‌کنند: نفسی (مانند «سرم درد می‌کند») که مقید به شخص است، و کلی (مانند «الکلی اما جوهر أو عرض») که عام است. این تمایز، نشان‌دهنده‌ی تفاوت میان قضایای شخصی و کلی در ذهن است.

برای مثال، «سرم درد می‌کند» قضیه‌ای نفسی و مقید به ذهن فرد است، اما «الکلی اما جوهر أو عرض» قضیه‌ای کلی است که در ذهن همه‌ی عقل‌ها مشترک است. این تفاوت، به روشنی جایگاه قضایای ذهنی را در معرفت‌شناسی نشان می‌دهد.

خارجی بودن ذهن و ذهنیات

استاد فرزانه تأکید دارند که ذهن و ذهنیات نیز خارجی‌اند، زیرا ذهن خود بخشی از عالم واقع است. این دیدگاه، به وحدت وجودی ذهن و خارج اشاره دارد. تمایز میان ذهنی و خارجی، نسبی و اضافی است و تنها به اعتبار مقایسه میان این دو ظرف معنا می‌یابد.

برای نمونه، علم و ادراکات ذهنی، چونان گوهری در صدف ذهن، بخشی از وجود خارجی‌اند. این اصل، به روشنی نشان می‌دهد که ذهنیت قضایا، تنها به اعتبار مقایسه با خارج است، وگرنه همه‌ی موجودات، از جمله ذهن، در عالم خارج حضور دارند.

درنگ: ذهن و ذهنیات نیز خارجی‌اند، و تمایز ذهنی و خارجی نسبی است. این اصل، به وحدت وجودی همه‌ی موجودات تأکید دارد.

اثر ذهنیات

ذهنیات، مانند علم یا تصور آتش، اثر خود را دارند، هرچند این اثر با اثر خارجی (مانند سوزاندن) متفاوت باشد. برای مثال، تصور آتش معرفت می‌آفریند، اما آتش خارجی می‌سوزاند. این تفاوت، نشان‌دهنده‌ی اثر وجودی هر چیز در ظرف خودش است.

استاد فرزانه، با تمثیلی زیبا، این اثر را به مزه‌ی آلبالو تشبیه می‌کنند که هرچند با مزه‌ی شیرین انگور متفاوت است، اما هر یک اثر وجودی خود را دارند. این تمثیل، به روشنی تأثیر ذهنیات را در ظرف ذهن نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، به بررسی مشروطیت قضایا، تمایز قضایای مشروطه و مهمله، و جایگاه نفس‌الامر در این قضایا اختصاص داشت. نفس‌الامر، به‌عنوان معیاری مطلق، فارغ از قیود ظرف‌های وجودی، حقیقت هر قضیه را آشکار می‌سازد. ذهن و ذهنیات، به‌عنوان بخشی از عالم خارج، اثر وجودی خود را دارند، و تمایز میان ذهنی و خارجی، تنها به اعتبار مقایسه است. این دیدگاه، چونان دریچه‌ای به سوی حقیقت، جایگاه والای نفس‌الامر را در فلسفه‌ی اسلامی نمایان می‌سازد.

بخش پنجم: نفس‌الامر و قضایای کاذب

نفس‌الامر و تشخیص کذب

استاد فرزانه تأکید دارند که قضایای کاذب، مانند «الانسان حجر»، فاقد نفس‌الامرند، و کذب آن‌ها از طریق نفس‌الامر تشخیص داده می‌شود. نفس‌الامر، چونان ترازویی دقیق، حقیقت هر قضیه را می‌سنجد و کذب را از صدق جدا می‌سازد.

برای مثال، در قضیه‌ی «سرم درد می‌کند»، اگر درد وجود نداشته باشد، قضیه کاذب است، و این کذب از طریق نفس‌الامر، یعنی فقدان واقعیت درد، تشخیص داده می‌شود. این اصل، به روشنی نقش نفس‌الامر را در ارزیابی قضایا نشان می‌دهد.

نفس‌الامر و تحقق

استاد فرزانه، نفس‌الامر را همان تحقق می‌دانند، اما تحققی که مقید به ظرف خاصی نیست. نفس‌الامر، چونان جوهره‌ی وجود، در هر ظرف (ذهن، خارج، طبیعت) به شیوه‌ای خاص متجلی می‌شود. این اطلاق، نفس‌الامر را به معیاری فراگیر در معرفت‌شناسی تبدیل می‌کند.

برای نمونه، در قضیه‌ی «قتل من فی العسگر»، نفس‌الامر آن تحقق کشته شدن افراد در عسگر است. در قضیه‌ی «الکلی اما جوهر أو عرض»، نفس‌الامر آن تحقق مفهوم کلیت در ذهن است. این دیدگاه، به روشنی شمول نفس‌الامر را نشان می‌دهد.

درنگ: نفس‌الامر همان تحقق است، اما مقید به ظرف خاصی نیست. این اطلاق، آن را به معیاری عام برای صدق و کذب قضایا تبدیل می‌کند.

نقد اصطلاح خارج

استاد فرزانه، اصطلاح «خارج» را به دلیل ابهام مورد نقد قرار می‌دهند. خارج، به معنای ظرف مستقل وجود، نادرست است، زیرا همه‌ی موجودات، از جمله ذهن و ذهنیات، خارجی‌اند. این دیدگاه، به وحدت وجودی همه‌ی موجودات تأکید دارد.

برای مثال، ذهن، علم، و ادراکات، همگی بخشی از عالم خارج‌اند. تمایز میان ذهنی و خارجی، تنها به اعتبار مقایسه است، وگرنه همه‌ی موجودات در ظرف وجود خارجی حضور دارند. این اصل، به روشنی ابهام اصطلاح خارج را در فلسفه‌ی اسلامی آشکار می‌سازد.

مثال مکان و زمان

استاد فرزانه، با مثالی از مکان و زمان، به تمایز میان اضافات واقعی و غیرواقعی اشاره می‌کنند. مکان و زمان، ظرف‌های اضافی‌اند (مانند مکانی و زمانی)، اما خارج، ظرف اضافی نیست، بلکه خود موجود است. این دیدگاه، به روشنی نشان می‌دهد که اصطلاح خارج، به معنای ظرف مستقل، نادرست است.

برای نمونه، وقتی گفته می‌شود «ما در اتاقیم»، اتاق ظرف ماست، اما علم ما نیز در ظرف نفس ماست، و هر دو خارجی‌اند. این تمثیل، به روشنی وحدت وجودی ذهن و خارج را نشان می‌دهد.

واقع و نفس‌الامر

استاد فرزانه تأکید دارند که واقع همان نفس‌الامر است و مقید به خارج یا ذهن نیست. نفس‌الامر، چونان آیینه‌ای که حقیقت را بازمی‌تاباند، در هر ظرف وجودی معنا می‌یابد. این دیدگاه، به اطلاق نفس‌الامر به‌عنوان معیار عام معرفتی تأکید دارد.

برای مثال، خدا نیز خارجی است، اما خارج به معنای عالم ماده نیست. خارج، به معنای وجود مطلق، همه‌ی موجودات را در بر می‌گیرد. این اصل، به روشنی جایگاه نفس‌الامر را به‌عنوان واقع مطلق نشان می‌دهد.

درنگ: واقع همان نفس‌الامر است و مقید به ظرف خاصی نیست. این دیدگاه، به شمول نفس‌الامر در همه‌ی موجودات تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، به بررسی نفس‌الامر در قضایای کاذب، تمایز آن با تحقق، و نقد اصطلاح خارج اختصاص داشت. نفس‌الامر، به‌عنوان معیاری مطلق، کذب قضایا را تشخیص می‌دهد و تحقق هر چیز در ظرف خودش است. خارج، به معنای ظرف مستقل، نادرست است، زیرا همه‌ی موجودات، از جمله ذهن، خارجی‌اند. این دیدگاه، چونان کلیدی طلایی، درهای معرفت را به سوی حقیقت می‌گشاید.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی نهایی

این کتاب، با بازآفرینی درس‌گفتار شماره‌ی ۱۶۸ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوشی عمیق در مفهوم نفس‌الامر و تقسیم‌بندی قضایا در فلسفه‌ی اسلامی پرداخت. نفس‌الامر، به‌عنوان معیاری عام و مطلق، ملاک صدق و کذب همه‌ی قضایا، اعم از خارجی، ذهنی، حقیقیه و حتی جزئی، معرفی شد. این مفهوم، چونان ستاره‌ای در آسمان معرفت، حقیقت هر قضیه را در ظرف وجودی‌اش روشن می‌سازد.

قضایا به سه قسم خارجی (متعلق به افراد موجود)، ذهنی (متعلق به ذهن)، و حقیقیه (متعلق به طبیعت) تقسیم شدند، و تأکید شد که قضایای علمی باید کلی باشند. نقد استاد فرزانه به دیدگاه حاجی، که ملاک صدق قضایای خارجی و حقیقیه را خارج و قضایای ذهنی را نفس‌الامر می‌دانست، نشان داد که نفس‌الامر، معیار عام همه‌ی قضایاست. اشکال مطهری به جزئیت مثال‌های حاجی نیز رد شد، زیرا قضایای خارجی با عنوان «کل» کلی‌اند.

ذهن و ذهنیات، به‌عنوان بخشی از عالم خارج، اثر وجودی خود را دارند، و تمایز ذهنی و خارجی نسبی است. نفس‌الامر، به‌عنوان تحقق مطلق، مقید به ظرف خاصی نیست و حقیقت را در هر ظرف نمایان می‌سازد. این دیدگاه، چونان جریانی زلال، فلسفه‌ی اسلامی را از خلط و ابهام می‌رهاند و راه را برای فهمی عمیق‌تر از معرفت هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی