متن درس
نفسالامر و چالشهای معرفتشناختی در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۹)
دیباچه
جهان حکمت متعالیه، چونان اقیانوسی بیکران، مفاهیم ژرف فلسفی را در خود جای داده و نفسالامر را به مثابه گوهری درخشان در بطن حقیقت هستی نمایان میسازد. درسگفتار شماره ۱۶۹، ارائهشده توسط استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در تاریخ ۹ آبان ۱۳۷۸، به کاوشی عمیق در مفهوم نفسالامر، ظرف واقع، و چالشهای معرفتشناختی آن میپردازد. این گفتار، با نگاهی نقادانه به آرای سنتی، بهویژه دیدگاه حاجی سبزواری، و با تأکید بر پیچیدگیهای معرفتی، به بازنگری در مفهوم نفسالامر دعوت میکند. نفسالامر، چونان آینهای که حقیقت را بازمیتاباند، ملاک صدق و کذب قضایا و بستری برای فهم رابطه میان ذهن، خارج، و واقع است. آیه کریمه ﴿وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾ (سوره [مطلب حذف شد] به شما داده نشده است»، محور تأملات این گفتار است که به محدودیت معرفت بشری در برابر حقیقت نفسالامر اشاره دارد. این کتاب، با زبانی فاخر و ساختاری علمی، تمامی جزئیات درسگفتار را با تحلیلهای تفصیلی بازنویسی کرده تا چونان مشعلی فروزان، راهنمای پژوهشگران و طالبان حکمت در فضای آکادمیک باشد.
بخش نخست: ماهیت نفسالامر و ظرف واقع
نفسالامر به مثابه ظرف واقع
نفسالامر، چونان بستری متعالی، ظرف حقیقت و واقع است که در دسترس مستقیم ما نیست، گرچه امکان و فعلیت وصول به آن برای انسان فراهم است. این مفهوم، چونان دریچهای به سوی حقیقت، از قید ذهن یا خارج آزاد است و همه مراتب وجودی را در بر میگیرد. واقع، نه تنها ذهن و خارج را شامل میشود، بلکه اعم از آنهاست، هرچند ذهن و خارج خود از واقع جدا نیستند. این شمول، نفسالامر را به منزلتی بیهمتا در فلسفه اسلامی ارتقا میدهد.
درنگ: نفسالامر، ظرف واقع است که اعم از ذهن و خارج بوده و همه مراتب وجودی را در بر میگیرد.
استاد فرزانه، با تبیینی دقیق، تأکید میورزند که نفسالامر، به مثابه ذات شیء، هویت خود را فارغ از تقید به ذهن یا خارج حفظ میکند. این دیدگاه، به وحدت حقیقت در مراتب گوناگون وجودی اشاره دارد.
تمایز واقع و وصول به واقع
واقع، چونان نوری ثابت، حقیقتی است که از فرآیند معرفتی وصول به آن متمایز است. امکان و فعلیت وصول به واقع، به ظرف واصل، یعنی نفس، ذهن، یا علم، وابسته است. این تمایز، چونان خطی میان حقیقت عینی و ادراک بشری، به پیچیدگی معرفتشناختی در حکمت متعالیه اشاره دارد.
درنگ: واقع، حقیقتی است مستقل از وصول به آن؛ و))))
System: وصول به واقع، به ظرف واصل (نفس، ذهن، علم) وابسته است.
این اصل، به جدایی میان وجود واقع و فرآیند ادراک آن تأکید میکند. وصول به واقع، نیازمند ظرفی است که حقیقت را ادراک کند، و این ظرف، نفس یا علم است.
شمول و اعم بودن واقع
واقع، چونان آسمانی بیکران، همه ظروف ذهن و خارج را در بر میگیرد. ذهن، شامل مراتب نفس، علم، عقل، روح، و عشق است، و خارج، همهچیز، حتی حق تعالی را در خود جای داده است. واقع، چونان ظرفی نامحدود، همه این مراتب را شامل میشود، درحالیکه ذهن خود ظرفی مقید برای واقع است.
درنگ: واقع، اعم از ذهن و خارج است و همه مراتب وجودی را در بر میگیرد، اما ذهن ظرفی مقید برای ادراک واقع است.
این دیدگاه، به گستردگی مفهوم واقع و نقش ذهن بهعنوان واسطهای برای ادراک آن اشاره دارد. واقع، چونان حقیقت کل، از حق تا خلق را در بر میگیرد.
نقد دیدگاه حاجی سبزواری
استاد فرزانه، با نگاهی موشکافانه، دیدگاه حاجی سبزواری را نقد میکنند که ملاک صدق قضایای خارجی و حقیقیه را خارج و قضایای ذهنی را نفسالامر میداند. این تمایز، به دلیل اهمال در یکپارچگی ملاک صدق، نادرست است. نفسالامر، ملاک صدق همه قضایا، اعم از خارجی، حقیقیه، و ذهنی است.
درنگ: ملاک صدق همه قضایا، اعم از خارجی، حقیقیه، و ذهنی، نفسالامر است، نه خارج یا ذهن.
این نقد، به ضرورت وحدت ملاک صدق در همه قضایا و پرهیز از تقید به ذهن یا خارج تأکید دارد. نفسالامر، چونان معیاری متعالی، از این قیود آزاد است.
جمعبندی بخش نخست
نفسالامر، به مثابه ظرف واقع، بستری است که حقیقت را در خود جای داده و اعم از ذهن و خارج است. این مفهوم، ملاک صدق و کذب قضایاست و از تقید به مراتب خاص وجودی آزاد است. تمایز میان واقع و وصول به آن، به نقش ذهن بهعنوان ظرف ادراک اشاره دارد، درحالیکه نقد دیدگاه حاجی سبزواری، بر یکپارچگی نفسالامر بهعنوان معیار حقیقت تأکید میورزد.
بخش دوم: وصول به نفسالامر و چالشهای معرفتی
وصول به نفسالامر و نقش علم
وصول به نفسالامر، چونان سفری به سوی حقیقت، به علم وابسته است، اما علم بشری، به دلیل محدودیت، ممکن است با حقیقت نفسالامر تطابق نداشته باشد. آیه کریمه ﴿وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾ (سوره [مطلب حذف شد] به شما داده نشده است»، به این محدودیت اشاره دارد.
درنگ: وصول به نفسالامر به علم وابسته است، اما علم بشری محدود و خطاپذیر است.
استاد فرزانه تأکید میورزند که علم، چونان مشعلی کمنور، تنها به قدر وسع خود میتواند به حقیقت نفسالامر نزدیک شود. این محدودیت، به دشواری احراز وصول به نفسالامر اشاره دارد.
قضایای بدیهی و غیربدیهی
قضایای بدیهی، مانند «الانسان حیوان ناطق»، بهراحتی با نفسالامر تطابق دارند، اما قضایای غیربدیهی، چونان معمایی پیچیده، تشخیص نفسالامر را دشوار میسازند. برای نمونه، قضیه «ماهیت موجود است یا معدوم» یا «آتش ابراهیم بارد بود یا حار»، از پیچیدگیهایی برخوردار است که وصول به حقیقت را دشوار میکند.
درنگ: قضایای بدیهی بهراحتی با نفسالامر تطابق دارند، اما قضایای غیربدیهی به دلیل پیچیدگی، وصول به حقیقت را دشوار میسازند.
این تمایز، به تفاوت در دسترسی معرفتی میان قضایای ساده و پیچیده اشاره دارد. قضایای غیربدیهی، چونان گرههایی کور، ذهن بشر را به چالش میکشند.
نقش اعتقاد و نسبیت معرفتی
نفسالامر، چونان حقیقتی ثابت، از اعتقادات بشری متمایز است. اعتقاد، ممکن است با واقع تطابق نداشته باشد، و این عدم تطابق، به نسبیت معرفتی منجر میشود. استاد فرزانه، با تمثیلی از داستان فیل مولوی، نشان میدهند که هر کس بر اساس علم محدود خود، نفسالامر را متفاوت ادراک میکند، چونان که هر فرد بخشی از حقیقت را لمس میکند و گمان میبرد کل آن را دریافته است.
درنگ: اعتقادات بشری ممکن است با نفسالامر تطابق نداشته باشند، و این امر به نسبیت معرفتی منجر میشود.
این تمثیل، به محدودیت ادراک بشری و دشواری احراز وصول به نفسالامر اشاره دارد. هر فرد، چونان نابینایی در تاریکی، تنها بخشی از حقیقت را ادراک میکند.
جمعبندی بخش دوم
وصول به نفسالامر، به علم وابسته است، اما محدودیت علم بشری، چونان سدی در برابر حقیقت، احراز وصول را دشوار میسازد. قضایای بدیهی، به دلیل وضوح، با نفسالامر همخوانی دارند، اما قضایای غیربدیهی، به دلیل پیچیدگی، ذهن را به چالش میکشند. اعتقادات بشری، ممکن است از حقیقت نفسالامر دور باشند، و این امر به نسبیت معرفتی منجر میشود.
بخش سوم: نقد و تحلیل قضایا و ملاک صدق
نفسالامر به مثابه ملاک صدق
نفسالامر، چونان معیاری متعالی، ملاک صدق و کذب همه قضایاست. استاد فرزانه تأکید میورزند که برخلاف دیدگاه حاجی سبزواری، که صدق قضایای خارجی و حقیقیه را به خارج و قضایای ذهنی را به نفسالامر وابسته میداند، ملاک صدق همه قضایا نفسالامر است. برای نمونه، قضیه «زید قائم است» صادق است اگر زید در نفسالامر قائم باشد.
درنگ: نفسالامر، ملاک صدق همه قضایا، اعم از خارجی، حقیقیه، و ذهنی است.
این اصل، به وحدت ملاک صدق در همه قضایا و ضرورت اجتناب از تقید به ذهن یا خارج تأکید دارد. نفسالامر، چونان معیاری بیطرف، حقیقت را فارغ از قیود تعیین میکند.
تعینات نفسالامر
نفسالامر، به مثابه حد ذات شیء، شامل مراتب ماهیت، وجود خارجی، و وجود ذهنی است. برای نمونه، قضایایی چون «انسان حیوان است»، «موجود در خارج است»، یا «کلی در ذهن است»، همگی امور نفسالامریهاند. تعین واقع، یا در ذهن است یا در خارج، اما در هر دو حالت، لحاظ واقع است.
درنگ: نفسالامر، حد ذات شیء است و شامل مراتب ماهیت، وجود خارجی، و وجود ذهنی میشود.
این دیدگاه، به شمول نفسالامر بر همه مراتب وجودی و وحدت آن در تعیین حقیقت اشاره دارد. نفسالامر، چونان روح شیء، هویت آن را در همه مراتب رقم میزند.
چالشهای قضایای دقیق
قضایای دقیق، مانند «ماهیت شیء است یا خیال» یا «آتش ابراهیم بارد بود یا حار»، به دلیل پیچیدگی، تشخیص نفسالامر را دشوار میسازند. این قضایا، چونان معماهایی ژرف، ذهن بشر را به چالش میکشند و وصول به حقیقت را دشوار میکنند.
درنگ: قضایای دقیق، به دلیل پیچیدگی، تشخیص نفسالامر را دشوار میسازند.
استاد فرزانه، با مثال آتش ابراهیم، نشان میدهند که برخلاف قضایای بدیهی مانند «الانسان حجر»، که بهراحتی کاذب شناخته میشوند، قضایای دقیق نیازمند تأمل عمیقاند.
جمعبندی بخش سوم
نفسالامر، ملاک صدق همه قضایاست و از تقید به ذهن یا خارج آزاد است. این مفهوم، شامل همه مراتب وجودی است و قضایای بدیهی را بهراحتی تأیید میکند، اما قضایای دقیق، به دلیل پیچیدگی، وصول به حقیقت را دشوار میسازند. نقد دیدگاه حاجی سبزواری، به ضرورت وحدت ملاک صدق و اجتناب از تقید به خارج یا ذهن تأکید دارد.
بخش چهارم: اختلافات فلسفی و محدودیتهای معرفتی
اختلافات فلاسفه و نفسالامر
اختلافات فلاسفه، مانند ابنسینا و ملاصدرا در باب اتحاد عاقل و معقول، یا در تعریف خداوند بهعنوان جزئی حقیقی یا کلی نوعی، ریشه در تفاوت در وصول به نفسالامر دارد. هر فیلسوف، بر اساس علم خود، نفسالامر را متفاوت تعریف میکند، و این امر به نسبیت معرفتی منجر میشود.
درنگ: اختلافات فلاسفه، ناشی از تفاوت در وصول به نفسالامر است که به نسبیت معرفتی منجر میشود.
استاد فرزانه، با اشاره به داستان فیل مولوی، نشان میدهند که هر فرد، چونان نابینایی در تاریکی، بخشی از حقیقت را ادراک میکند و گمان میبرد کل آن را دریافته است.
محدودیت علم و یقین
علم بشری، چونان مشعلی کمنور، محدود است و یقین، به تعبیر روایات، کمیابترین مخلوق است. آیه کریمه ﴿وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾ (سوره [مطلب حذف شد] به شما داده نشده است»، به این محدودیت اشاره دارد.
درنگ: علم بشری محدود است و یقین، کمیابترین مخلوق، که وصول به نفسالامر را دشوار میسازد.
این اصل، به دشواری دستیابی به یقین و محدودیت معرفت بشری در برابر حقیقت نفسالامر تأکید دارد.
علوم تجربی و عقلی
علوم تجربی، چونان راهی ظنی، به احتمال خطا اذعان دارند، اما علوم عقلی، با ادعای یقین، گاه به خطا میروند. ابنسینا، با برهان «إنما»، مدعی یقین است، اما در مسائل حساس، مانند اتحاد عاقل و معقول، خطا میکند. ملاصدرا نیز، با ادعای مشابه، در برابر ابنسینا قرار میگیرد.
درنگ: علوم تجربی ظنیاند و علوم عقلی مدعی یقین، اما هر دو ممکن است از نفسالامر دور باشند.
این تمایز، به تفاوت روششناختی میان علوم و محدودیتهای معرفتی آنها اشاره دارد. حتی برهانهای قوی، چونان شمشیرهایی دو لبه، ممکن است خطاپذیر باشند.
جمعبندی بخش چهارم
اختلافات فلاسفه، ریشه در تفاوت در وصول به نفسالامر دارد. علم بشری، به دلیل محدودیت، گاه از حقیقت دور میماند، و یقین، چونان گوهری کمیاب، دشوار به دست میآید. علوم تجربی و عقلی، هر یک به شیوه خود، با چالشهای معرفتی روبهرو هستند و وصول به نفسالامر را دشوار میسازند.
بخش پنجم: احتیاط در علم و برهان
احتیاط در وصول به نفسالامر
وصول به نفسالامر، چونان سفری پرمخاطره، نیازمند احتیاط است. علم، به قدر وسع خود، راه به سوی حقیقت میگشاید، اما خطاپذیری آن، چونان سایهای دائمی، وصول را دشوار میسازد. استاد فرزانه تأکید میورزند که در باب علم و نفسالامر، باید با احتیاط گام برداشت.
درنگ: وصول به نفسالامر نیازمند احتیاط است، زیرا علم بشری خطاپذیر است.
این اصل، به ضرورت دقت در معرفتشناسی و اجتناب از شتابزدگی در ادعای وصول به حقیقت تأکید دارد.
نقش برهان در وصول
برهان، چونان کلیدی برای گشودن درهای حقیقت، راه وصول به نفسالامر است، اما خود برهان ممکن است خطاپذیر باشد. حتی برهانهای قوی، مانند برهان «إنما»ی ابنسینا، در مسائل حساس ممکن است به خطا روند.
درنگ: برهان، راه وصول به نفسالامر است، اما ممکن است خطاپذیر باشد.
این دیدگاه، به محدودیتهای روش برهانی و ضرورت احتیاط در ادعای یقین تأکید دارد. برهان، چونان شمشیری تیز، گاه به خطا میرود.
جمعبندی بخش پنجم
وصول به نفسالامر، نیازمند احتیاط و دقت است، زیرا علم بشری خطاپذیر است. برهان، گرچه راهی به سوی حقیقت است، ممکن است به خطا رود. این بخش، به ضرورت تأمل و احتیاط در معرفتشناسی فلسفی تأکید میورزد.
جمعبندی
این اثر، چونان گوهری درخشان در دریای حکمت متعالیه، به تبیین نفسالامر بهعنوان ظرف واقع و ملاک صدق و کذب قضایا میپردازد. استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نگاهی نقادانه، دیدگاههای سنتی، بهویژه آرای حاجی سبزواری، را بازنگری کرده و بر وحدت نفسالامر بهعنوان معیار حقیقت تأکید ورزیدهاند. نفسالامر، شامل همه مراتب وجودی است و از تقید به ذهن یا خارج آزاد است. وصول به نفسالامر، به علم وابسته است، اما علم بشری، به تعبیر آیه کریمه ﴿وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾، محدود و خطاپذیر است. قضایای بدیهی، بهراحتی با حقیقت همخوانی دارند، اما قضایای دقیق، چونان معماهایی ژرف، وصول به حقیقت را دشوار میسازند. اختلافات فلاسفه، مانند ابنسینا و ملاصدرا، ریشه در تفاوت در وصول به نفسالامر دارد. این کتاب، با زبانی فاخر و ساختاری علمی، منبعی گرانسنگ برای پژوهشگران حکمت متعالیه و طالبان معرفت است.
با نظارت صادق خادمی