متن درس
کاوشی در نفسالامر و قضایای فلسفی در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۱)
دیباچه
در ساحت فلسفه اسلامی، مفهوم نفسالامر چونان نگینی درخشان، ملاک صدق و کذب قضایا را در خود جای داده و از دیرباز، کانون مناقشات عمیق معرفتشناختی بوده است. این مفهوم، که در حکمت متعالیه به اوج پختگی خود رسیده، چونان پلی است میان ذهن و خارج، و چونان ظرفی است که حقایق را در خود جای میدهد. درسگفتار شماره ۱۷۱ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تاریخ ۱۳/۱۱/۱۳۷۸، با کاوشی ژرف در این مفهوم و قضایای مرتبط با آن، به تبیین تمایزات میان قضایای خارجی، ذهنی، و حقیقیه میپردازد و چالشهای معرفتی را با دقتی فلسفی مورد بررسی قرار میدهد.
متن پیشرو، با حفظ تمامی جزئیات درسگفتار و تحلیلهای مرتبط، به کاوش در ماهیت نفسالامر، رابطه آن با خارج و ذهن، و چالشهای قضایای حقیقیه، بهویژه در باب معدومات و طبیعت غیرموجود، میپردازد.
بخش نخست: تبیین مفهوم نفسالامر و قضایای فلسفی
ماهیت نفسالامر: ملاک صدق و کذب
نفسالامر، چونان آیینهای که حقیقت را بازمیتاباند، ملاک صدق و کذب قضایا در فلسفه اسلامی است. این مفهوم، که در حکمت متعالیه به اوج دقت و ظرافت رسیده، ظرفی است که همه حقایق، اعم از خارجی و ذهنی، در آن جای میگیرند. استاد فرزانه قدسسره، در این درسگفتار، نفسالامر را نهتنها معیاری برای ارزیابی قضایا، بلکه بنیادی برای فهم روابط میان قلمروهای وجودی میدانند.
این مفهوم، از دیرباز در فلسفه قدیم و جدید، و در میان فلاسفه اسلامی و غیراسلامی، محل بحث و مناقشه بوده است. اهمیت آن در این است که بهعنوان معیاری عام، فراتر از قلمروهای ذهن و خارج، به تبیین حقیقت میپردازد. استاد در این درسگفتار، با تکیه بر این پیشینه، به تحلیل روابط میان نفسالامر، خارج، و ذهن پرداخته و جایگاه آن را در قضایای فلسව
تقسیمبندی قضایا: خارجی، ذهنی، و حقیقیه
قضایا، در فلسفه اسلامی، به سه گونه تقسیم میشوند: قضایای خارجی، ذهنی، و حقیقیه. قضایای خارجی، که شامل قضایای کلی و جزئی میشوند، به واقعیتهای عینی و ملموس اشاره دارند، مانند «زید مات» که قضیهای جزئی و خارجی است. قضایای ذهنی، چونان سایهای در آینه ذهن، به مفاهیم و تصورات ذهنی مرتبطاند، مانند «الکلی اما جوهر أو عرض». قضایای حقیقیه، با محوریت طبیعت، چونان ستارهای در آسمان معرفت، به حقایق کلی و یقینی میپردازند، مانند «الانسان حیوان ناطق». این تقسیمبندی، بنیادی است برای فهم رابطه میان قضایا و نفسالامر.
ویژگیهای قضایای خارجی و جزئی
قضایای خارجی، که قضایای جزئی و شخصی را نیز در بر میگیرند، به واقعیتهای ملموس و عینی مرتبطاند. برای نمونه، قضیه «زید مات» به واقعیتی اجتماعی، تاریخی، یا جغرافیایی اشاره دارد و به دلیل امکان بررسی تجربی، صدق و کذب آن بهآسانی تعیین میشود. این قضایا، بهویژه قضایای کلی، در علوم کاربرد دارند، در حالی که قضایای جزئی به مسائل عملی و روزمره مربوطاند.
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که هر واقعیتی، اعم از کلی یا جزئی، دارای نفسالامر است، و این ویژگی به منطقی یا غیرمنطقی بودن قضیه وابسته نیست. نفسالامر، چونان چشمهای زلال، معیاری است که حقیقت هر قضیه را روشن میسازد.
رابطه نفسالامر با خارج و ذهن
نفسالامر، چونان دری وسیع، اعم از خارج است. هر قضیه خارجی، نفسالامری است، اما برخی قضایای نفسالامری ممکن است خارجی نباشند. برای نمونه، قضیه ذهنی «الکلی اما جوهر أو عرض» نفسالامر دارد، هرچند در خارج مصداق نداشته باشد. این رابطه، که استاد آن را به عام و خاص مطلق تشبیه میکنند، نشاندهنده شمول نفسالامر نسبت به خارج است.
در رابطه با ذهن، نفسالامر عام و خاص منوجه است. برخی قضایای ذهنی صادق، مانند «الانسان حیوان ناطق»، در نفسالامر حضور دارند، اما قضایای کاذب، مانند «شریک الباري موجود»، فاقد نفسالامرند. استاد تأکید دارند که قضایای کاذب، تنها به حمل شایع (وجود ذهنی) نفسالامر دارند، نه به حمل حاکی (واقعیت خارجی).
تمایز خارج و ذهن
ذهن، چونان آسمانی وسیع، نسبت به خارج عام است، زیرا هر آنچه در خارج است، در ذهن نیز میتواند باشد، اما عکس آن صادق نیست. خارج، در دو معنا به کار میرود: خارج مقید (مقابل ذهن) و خارج مطلق (موجود مطلق). خارج مطلق، با نفسالامر همسان است، زیرا هر دو به معنای واقعیتاند.
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که قضایای ذهنی کاذب، تنها به حمل اولی ذهنیاند و به حمل شایع ممکن است نفسالامری باشند. این تمایز، چونان خطی ظریف، مراتب وجودی قضایا را از یکدیگر جدا میسازد.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با کاوش در مفهوم نفسالامر، بهعنوان ظرفی برای حقایق و ملاک صدق قضایا، به تبیین روابط میان قضایای خارجی، ذهنی، و حقیقیه پرداخت. نفسالامر، چونان نوری که حقیقت را روشن میکند، در قضایای خارجی بهآسانی قابل بررسی است، اما در قضایای ذهنی و حقیقیه، به دلیل پیچیدگیهای معرفتی، چالشهایی را به همراه دارد. این مباحث، بنیادی برای فهم عمیقتر قضایای حقیقیه در بخش بعدی فراهم میآورد.
بخش دوم: چالشهای معرفتشناختی قضایای حقیقیه
ماهیت قضایای حقیقیه و نقش طبیعت
قضایای حقیقیه، چونان ستارگانی در آسمان فلسفه، با موضوع طبیعت سر و کار دارند. برای نمونه، قضیه «الانسان حیوان ناطق» به طبیعت انسان اشاره دارد، نه به افراد یا ماهیت ذهنی. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که طبیعت، به وجود وابسته است و در ظرف عدم نمیتواند محقق شود. این وابستگی، چونان ریشهای است که درخت حقیقت را استوار میدارد.
چالش معدومات در قضایای حقیقیه
یکی از چالشهای بنیادین قضایای حقیقیه، صدق آنها درباره معدومات است. برای نمونه، قضیه «هر انسان آینده قلب دارد» فاقد موضوع موجود است، زیرا معدومات نفسالامر ندارند. استاد فرزانه قدسسره این اشکال را چونان گرهی در تار و پود معرفت میدانند که حل آن نیازمند بازنگری در مفهوم طبیعت است.
استقراء، چه تام و چه ناقص، بر افراد متکی است و نمیتواند قضایای حقیقیه را توجیه کند. علوم تجربی، که بر قضایای خارجی و افراد متمرکزند، نتایجی ظنی ارائه میدهند، در حالی که قضایای حقیقیه، به دلیل محوریت طبیعت، یقینآورند. این تمایز، چونان خطی روشن میان معرفت عقلی و تجربی، جایگاه قضایای حقیقیه را متمایز میسازد.
نفی ماهیت و تأکید بر وجود
در حکمت متعالیه و فلسفه جدید، ماهیت و طبیعت نفی شده و وجود محوریت یافته است. استاد فرزانه قدسسره، با استناد به دیدگاه ملاصدرا، طبیعت را در افراد موجود میدانند، مانند رابطه آباء و اولاد. این دیدگاه، چونان جویباری زلال، وجود را بنیان حقیقت قرار میدهد.
با این حال، قضایای حقیقیه درباره معدومات، به دلیل فقدان موضوع موجود، با چالش مواجهاند. استاد تأکید دارند که حکم فعلی بدون موضوع فعلی ممکن نیست، و این اشکال، چونان سایهای بر قضایای حقیقیه، نیازمند تأمل عمیق است.
تمایز قضایای حقیقیه و مشروطه
قضایای مشروطه، مانند «کلما یطلق علیه الانسان له قلب»، با قضایای حقیقیه متفاوتاند. قضایای مشروطه، چونان شرطی درختی که میوهاش به تحقق شرط وابسته است، حکمی مشروط ارائه میدهند، در حالی که قضایای حقیقیه حکمی قطعی و یقینی دارند.
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که در قضایای موجبه، حکم بدون موضوع فعلی ممکن نیست. این اصل، چونان ستونی استوار، ضرورت وجود موضوع را برای صدق قضایای حقیقیه نشان میدهد.
فلسفه جدید و چالش طبیعت
فلسفه جدید، با نفی طبیعت و تأکید بر افراد موجود، چالش قضایای حقیقیه را تشدید میکند. استاد فرزانه قدسسره این اختلاف را چونان دو راهی میان فلسفه اسلامی و مدرن میدانند که هریک تعریف متفاوتی از حقیقت ارائه میدهند.
در حکمت متعالیه، طبیعت به وجود افراد وابسته است، اما در فلسفه جدید، افراد موجود محوریت دارند و طبیعت نفی میشود. این اختلاف، چونان دو سوی یک سکه، به پیچیدگیهای معرفتشناختی قضایای حقیقیه میافزاید.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تمرکز بر قضایای حقیقیه، به چالشهای معرفتی آنها، بهویژه در باب معدومات، پرداخت. طبیعت، که محور قضایای حقیقیه است، به وجود وابسته است و در ظرف عدم محقق نمیشود. این وابستگی، همراه با نفی ماهیت در حکمت متعالیه و فلسفه جدید، چالشی بنیادین را در تبیین صدق قضایای حقیقیه پدید میآورد. این مباحث، راه را برای تأملات عمیقتر در فلسفه اسلامی و مقایسه آن با فلسفه مدرن هموار میسازد.
جمعبندی نهایی
این اثر، با کاوش در درسگفتار شماره ۱۷۱ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین مفهوم نفسالامر و قضایای فلسفی در حکمت متعالیه پرداخت. نفسالامر، چونان مشعلی فروزان، ملاک صدق و کذب قضایا است و ظرفی است که حقایق خارجی و ذهنی را در بر میگیرد. قضایای خارجی، با امکان بررسی تجربی، از چالشهای کمتری برخوردارند، اما قضایای ذهنی و بهویژه حقیقیه، به دلیل پیچیدگیهای معرفتی، با پرسشهای عمیقی مواجهاند.
قضایای حقیقیه، با محوریت طبیعت، یقینآورند، اما درباره معدومات، به دلیل فقدان موضوع موجود، با چالش مواجه میشوند. حکمت متعالیه، با تأکید بر وجود و نفی ماهیت، طبیعت را به افراد موجود وابسته میداند، اما مشکل حکم بر معدومات حلنشده باقی میماند. فلسفه جدید، با نفی طبیعت، این چالش را تشدید میکند. این اثر، با زبانی فاخر و علمی، تمامی جزئیات درسگفتار و تحلیلهای مرتبط را بهگونهای منسجم و دانشگاهی ارائه کرده تا منبعی معتبر برای پژوهشگران حکمت متعالیه باشد.
در پایان، این کتاب چونان دریچهای به سوی حقیقت، خواننده را به تأمل در مفاهیم بنیادین فلسفه اسلامی دعوت میکند و راه را برای کاوشهای عمیقتر در این ساحت هموار میسازد.