متن درس
کاوش در نفسالامر و قضایای حقیقیه، ذهنیه و خارجی در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۲)
مقدمه: درآمدی بر نفسالامر و قضایا
نفسالامر، بهسان گوهری در صدف فلسفه اسلامی، مفهومی است که حقیقت صدق قضایا را در نسبت با واقعیت و ذهن روشن میسازد. این مفهوم، که در قضایای حقیقیه، ذهنیه و خارجی نقشی محوری دارد، پلی است میان وجود و معرفت، و تحلیل آن نیازمند دقتی ژرف در تمایز میان طبیعت و افراد، و وجود و عدم است. استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، در درسگفتار شماره ۱۷۲، با بیانی روشنگرانه، به بررسی اشکالات وارد بر نفسالامر و پاسخهای فلسفی به آنها پرداختهاند.
بخش نخست: چیستی نفسالامر و اشکالات آن
دو اشکال بنیادین در نفسالامر
بحث نفسالامر با دو اشکال کلی مواجه است: یکی در اصل وجود نفسالامر و دیگری در امکان وصول به آن. اشکال نخست، به چیستی نفسالامر و رابطه آن با وجود و عدم بازمیگردد، و اشکال دوم، به روششناسی معرفتی و چگونگی دسترسی به این حقیقت اشاره دارد. این دو اشکال، که از منظر فلسفی اهمیتی بسزا دارند، مبنای تحلیلهای عمیق در فلسفه اسلامیاند.
درنگ: نفسالامر با دو چالش بنیادین روبهروست: چیستی و وجود آن، و امکان وصول به آن، که هر یک نیازمند تحلیلی دقیق در فلسفه اسلامی است.
تعریف نفسالامر
نفسالامر به موجود حقیقی خارجی تعریف شده است، بهگونهای که صدق یک قضیه به مطابقت آن با نفسالامر وابسته است. اگر علم یا قضیهای با نفسالامر مطابق باشد، صادق است، وگرنه کاذب خواهد بود. استاد فرزانه تأکید دارند که عدم، نه خود نفسالامر است و نه دارای نفسالامر، زیرا نفسالامر به وجود وابسته است و معدومات فاقد این ویژگیاند.
بخش دوم: تمایز قضایای حقیقیه، خارجی و ذهنیه
قضیه خارجی و ویژگیهای آن
قضیه خارجی، قضیهای کلی است که متعلق آن به افراد موجود در خارج محدود میشود. برای نمونه، در قضیه «الانسان حیوان ناطق»، اگر مراد افراد موجود (مثل زید یا عمر) باشد، قضیه خارجی است. این قضیه به دلیل تعلق به افراد موجود، از اشکال فقدان نفسالامر مصون است، زیرا افراد موجود دارای نفسالامرند و صدق قضیه با واقعیت خارجی تضمین میشود.
درنگ: قضیه خارجی، به دلیل تعلق به افراد موجود در خارج، از اشکال فقدان نفسالامر مصون است.
قضیه حقیقیه و متعلق آن
قضیه حقیقیه نیز کلی است، اما متعلق آن به طبیعت (مانند انسانیت) است که شامل افراد موجود و غیرموجود میشود. برای مثال، در قضیه «الانسان حیوان ناطق»، حکم به طبیعت انسان تعلق میگیرد، نه به افراد خاص. این تمایز، کلیدیترین پاسخ به اشکال وارد بر قضیه حقیقیه است، زیرا حکم بر طبیعت است و نه بر افراد معدوم که فاقد نفس الامر باشند.
استاد فرزانه با تمثیلی زیبا، طبیعت را به آب تشبیه کردهاند که چه در کوزه باشد، چه در کاسه یا دریا، ماهیت آن تغییر نمیکند. در قضیه حقیقیه، حکم بر طبیعت است، و تبدل افراد (مثل مرگ زید و آمدن عمر) بر ثبات طبیعت تأثیری ندارد.
درنگ: در قضیه حقیقیه، حکم به طبیعت تعلق میگیرد، نه افراد، و طبیعت با وجود یک فرد محقق میشود، لذا اشکال فقدان نفسالامر در معدومات منتفی است.
قضیه ذهنیه و چالشهای آن
قضیه ذهنیه، مانند «الکلی اما جوهر أو عرض»، به مفاهیم کلی در ذهن تعلق دارد و شامل تمام کلیهای موجود و غیرموجود در ذهنهاست. اشکال وارد بر این قضیه مشابه قضیه حقیقیه است: چگونه میتوان صدق قضیه را در ذهنهای غیرموجود، که فاقد نفسالامرند، اثبات کرد؟ پاسخ در تمایز میان دو نوع ذهن نهفته است: ذهن واقعی (نفس خارج) که دارای نفسالامر است، و ذهن مندرآوردی (خیالی) که فاقد آن است.
برای نمونه، قضیه «الکلی اما جوهر أو عرض» به طبیعت کلی در ذهن واقعی تعلق دارد و نیازی به وجود خارجی ندارد. این قضیه، بهسان نوری که در هر ذهن روشنی میافکند، در عالم ذهن صادق است.
بخش سوم: پاسخ به اشکالات نفسالامر
اشکال اصلی و پاسخ به آن
اشکال اصلی بر قضیه حقیقیه این است که اگر صدق قضیه به مطابقت با نفسالامر وابسته باشد، افراد غیرموجود (معدوم) که فاقد نفسالامرند، چگونه میتوانند مشمول حکم قضیه شوند؟ برای مثال، در قضیه «الانسان حیوان ناطق»، انسانهایی که هنوز به دنیا نیامدهاند، فاقد وجود و نفسالامرند، پس چگونه این قضیه صادق است؟
استاد فرزانه پاسخ میدهند که در قضیه حقیقیه، حکم به طبیعت تعلق میگیرد، نه به افراد. طبیعت انسان، با وجود یک فرد (مانند زید) محقق میشود و نیازی به تمام افراد ندارد. تبدل افراد (مثل مرگ زید و آمدن عمر) بر ثبات طبیعت تأثیری ندارد، زیرا طبیعت، بهسان جویباری است که با تغییر بسترش همچنان جاری میماند.
درنگ: طبیعت در قضیه حقیقیه، با وجود یک فرد محقق میشود و حکم به طبیعت است، نه افراد معدوم، لذا اشکال فقدان نفسالامر رفع میشود.
طبیعت و افراد در قضیه حقیقیه
طبیعت در قضیه حقیقیه به وجود افراد وابسته است، اما نه به فرد خاص. برای نمونه، طبیعت انسانیت با وجود زید، عمر یا بکر محقق میشود، و مرگ یک فرد یا آمدن فردی دیگر بر آن تأثیری ندارد. این استقلال طبیعت از افراد خاص، مبنای پاسخ به اشکال است. به تمثیل، طبیعت مانند آب است که در هر ظرفی (کوزه، کاسه یا دریا) همان آب باقی میماند، و حکم بر ماهیت آب است، نه ظرف آن.
در قضیه «کلما یطلق علیه الانسان فهو حیوان ناطق»، اطلاق قضیه به طبیعت وابسته است، نه به افراد معدوم. این اطلاق لولایی، به شرط وجود افراد است، اما حکم به طبیعت فعلی است و نیازی به وجود تمام افراد ندارد.
قضیه ذهنیه و تمایز انواع ذهن
در قضیه ذهنیه، مانند «الکلی اما جوهر أو عرض»، طبیعت کلی در ذهن واقعی (نفس خارج) صادق است و نیازی به وجود خارجی ندارد. استاد فرزانه دو نوع ذهن را متمایز میکنند: ذهن واقعی که دارای نفسالامر است، و ذهن مندرآوردی که فاقد آن است. برای نمونه، قضیه «زید قائم است، ولیکن مات» به حمل اولی فاقد نفسالامر است، زیرا ذهن مندرآوردی است، اما به حمل شایع (مانند «روز در ذهن») دارای نفسالامر است، زیرا در ذهن واقعی محقق میشود.
درنگ: در قضیه ذهنیه، تمایز میان ذهن واقعی (دارای نفسالامر) و ذهن مندرآوردی (فاقد نفسالامر)، مبنای رفع اشکال صدق است.
مثالهای روشنگر
استاد فرزانه با تمثیلاتی مانند «دو دو تا چهار تا» و «الانسان حیوان ناطق» نشان دادهاند که حکم در قضایای حقیقیه و ذهنیه به طبیعت تعلق میگیرد، نه افراد. در قضیه «دو دو تا چهار تا»، حکم بر طبیعت عدد است، چه مصداق آن گردو باشد یا پرتقال، و نیازی به وجود مصادیق نیست. این تمثیل، بهسان آینهای است که حقیقت استقلال حکم از مصادیق را بازمیتاباند.
بخش چهارم: تحلیل معرفتشناختی و روششناسی
نقش طبیعت در قضایا
طبیعت، بهعنوان محور قضایای حقیقیه، در تحقق خارجی به افراد نیاز دارد، اما نه به تمام افراد یا فرد خاص. این اصل، مبنای پاسخ به اشکال فقدان نفسالامر در معدومات است. استاد فرزانه تأکید دارند که در قضیه حقیقیه، حکم به طبیعت است و افراد، تنها شرط تحقق طبیعتاند، نه متعلق حکم.
در قضایای ذهنیه، طبیعت کلی در ذهن واقعی (نفس خارج) محقق است و نیازی به وجود خارجی ندارد. این تمایز، به روشنی نشان میدهد که نفسالامر در ظرف خودش (عقل یا ذهن واقعی) معنا مییابد.
چالش وصول به قضیه حقیقیه
استاد فرزانه، وصول به قضیه حقیقیه را مسئلهای معرفتشناختی میدانند که از بحث وجود نفسالامر متمایز است. این چالش، به روشهای دسترسی به حقیقت و چگونگی تطبیق قضایا با واقعیت بازمیگردد و نیازمند بررسیهای عمیقتر است.
درنگ: وصول به قضیه حقیقیه، چالشی معرفتشناختی است که از بحث وجود نفسالامر جدا بوده و نیازمند کاوشی مستقل است.
کاربرد در علوم تجربی
در علوم تجربی، اگر حکم بر طبیعت باشد، قضیه حقیقیه است؛ اگر بر افراد یا ذهن باشد، قضیه خارجی یا ذهنیه خواهد بود. این تمایز، بهسان نقشهای است که مسیر تحلیل قضایا را در علوم مختلف روشن میسازد. برای نمونه، در قضیه «دو دو تا چهار تا»، حکم بر طبیعت عدد است و نیازی به وجود مصادیق خاص (مانند گردو یا پرتقال) ندارد.
جمعبندی
نفسالامر، بهعنوان معیاری برای صدق قضایا، در فلسفه اسلامی جایگاهی محوری دارد. قضایای حقیقیه، با تمرکز بر طبیعت و نه افراد، از اشکال فقدان نفسالامر در معدومات مصوناند، زیرا طبیعت با وجود یک فرد محقق میشود و حکم به آن تعلق میگیرد. قضایای خارجی، به دلیل تعلق به افراد موجود، از این اشکال بهکلی دورند. در قضایای ذهنیه، تمایز میان ذهن واقعی (دارای نفسالامر) و ذهن مندرآوردی (فاقد نفسالامر)، مبنای پاسخ به اشکال است. تمثیلاتی چون «دو دو تا چهار تا» و «الانسان حیوان ناطق» نشاندهنده استقلال حکم از مصادیقاند. فلسفه اسلامی، با تفکیک دقیق میان طبیعت و افراد، و ذهن واقعی و خیالی، راهکاری استوار برای تبیین نفسالامر ارائه داده است. با این حال، چالش وصول به قضایای حقیقیه، بهعنوان مسئلهای معرفتشناختی، نیازمند کاوشهای بیشتر است.
با نظارت صادق خادمی