متن درس
نفسالامر و چالشهای معرفتشناختی در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۴)
دیباچه
جهان فلسفه اسلامی، چونان اقیانوسی بیکران، مفاهیم ژرف و بنیادین را در خود جای داده و نفسالامر را به مثابه گوهری درخشان در بطن حقیقت هستی نمایان میسازد. درسگفتار شماره ۱۷۴، ارائهشده توسط استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۷۸، کاوشی عمیق در مفهوم نفسالامر و چالشهای معرفتشناختی آن در حوزههای ریاضیات، تاریخ، و قضایای خارجی است. این گفتار، با نگاهی نقادانه به اشکالات مطرحشده و پاسخهایی دقیق و روشمند، به بازنگری در مفهوم نفسالامر دعوت میکند. نفسالامر، چونان آینهای که حقیقت را بازمیتاباند، ملاک صدق و کذب قضایا و بستری برای فهم رابطه میان ذهن، خارج، و واقع است. آیه کریمه ﴿أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى﴾ [مطلب حذف شد] : «شبهنگام بندهاش را از مسجدالحرام به سوی مسجدالاقصی سیر داد») بهعنوان نمونهای از دلیل فعلی در تاریخ، محور تأملات این گفتار قرار گرفته است.
بخش نخست: نفسالامر و اشکال ریاضیاتی
رفع اشکال ریاضیات در نفسالامر
نفسالامر، چونان بستری متعالی، ظرف حقیقت و واقع است که در قضایای ریاضیاتی نیز نمود مییابد. اشکال نخست، که مدعی فقدان نفسالامر در ریاضیات است، با بررسی قضیهای چون «القوس بدعة من الدائرة» (قوس، بخشی از دایره است) برطرف شده است. این اشکال، به عدم وجود خارجی قوس و دایره در معنای معقول اولی اشاره داشت، اما استاد فرزانه با تبیینی دقیق نشان میدهند که قوس و دایره، گرچه به معنای معقول اولی خارجی نیستند، به معنای اتصافی (معقول ثانی فلسفی و منطقی) در خارج حضور دارند.
درنگ: قوس و دایره در ریاضیات، به معنای اتصافی (معقول ثانی فلسفی و منطقی)، در خارج وجود دارند و نیازی به وجود مادی ندارند.
این دیدگاه، نفسالامر را از قید وجود مادی آزاد میسازد و آن را بهعنوان ظرف حقیقت، حتی در قضایای انتزاعی ریاضی، تثبیت میکند. اتصاف، چونان روحی نامرئی، قوس و دایره را در ظرف وجودی خود حفظ میکند.
تمایز معقول اولی و ثانی
استاد فرزانه، با تکیه بر تمایز میان معقول اولی (مانند انسان که در خارج بهصورت مادی وجود دارد) و معقول ثانی (مانند اتصاف که وجودی غیرمادی دارد)، به نقد دیدگاه فلاسفه غربی میپردازند. غربیها، معقول اولی را معادل خارجی گرفته و معقول ثانی را بهدرستی درک نکردهاند. این خلط مفهومی، چونان غباری بر آینه حقیقت، فهم آنها را از نفسالامر مخدوش ساخته است.
درنگ: معقول ثانی فلسفی و منطقی، در خارج وجود دارد، گرچه به معنای اتصافی و نه مادی، برخلاف فهم ناقص فلاسفه غربی.
این تبیین، برتری روششناسی فلسفه اسلامی را در تحلیل دقیق مفاهیم نشان میدهد. معقول ثانی، چونان سایهای از حقیقت، در ظرف وجودی خود حاضر است و نیازی به تحرک مادی ندارد.
وعاء وجودی قضایای کاذب
حتی قضایای کاذب، در حمل شایع، دارای وعاء وجودیاند، اما در حمل حاکی، فاقد آن هستند. این اصل، چونان کلیدی برای گشودن گرههای معرفتی، نشان میدهد که قضایای ریاضی، حتی در صورت کاذب بودن، در ظرف ذهن وجود دارند و نیازی به وجود خارجی مادی ندارند.
درنگ: قضایای کاذب در حمل شایع دارای وعاء وجودیاند، اما در حمل حاکی فاقد آن هستند.
این دیدگاه، نفسالامر را بهعنوان ظرف وجودی قضایا، حتی در حوزههای انتزاعی، تثبیت میکند و اشکال ریاضیاتی را بهطور کامل برطرف میسازد.
جمعبندی بخش نخست
نفسالامر در قضایای ریاضیاتی، چونان ظرفی نامحدود، حقیقت را در خود جای داده و از تقید به وجود مادی آزاد است. تمایز میان معقول اولی و ثانی، به رفع اشکال فقدان نفسالامر در ریاضیات کمک کرده و نشان میدهد که اتصاف، ملاک وجود خارجی قضایای ریاضی است. نقد فلاسفه غربی، برتری تحلیلی فلسفه اسلامی را آشکار میسازد، و وجود وعاء وجودی در قضایای کاذب، نفسالامر را بهعنوان معیاری متعالی تثبیت میکند.
بخش دوم: نفسالامر و چالشهای تاریخی
اشکال تاریخی و فقدان ظرف وجود
اشکال دوم، که قویتر از اشکال ریاضیاتی است، به فقدان نفسالامر در علم تاریخ اشاره دارد. موضوع تاریخ، بهویژه تاریخ رجال، چونان سایهای از گذشته، معدوم تلقی میشود، زیرا رجال تاریخی (مانند آدم و ابراهیم) دیگر در ظرف وجود حاضر نیستند. این اشکال، چونان تیغی برنده، به دشواری احراز نفسالامر در قضایای تاریخی مانند «آدم قبل از ابراهیم است» یا «اسماعیل فرزند ابراهیم است» اشاره میکند.
درنگ: موضوع تاریخ رجال، به دلیل فقدان حضور فعلی، معدوم تلقی میشود و این امر، احراز نفسالامر را دشوار میسازد.
این چالش، به تفاوت بنیادین میان تاریخ و علومی چون جغرافیا اشاره دارد، که موضوعات آنها (مانند شهرها و کوهها) در خارج حاضر و موجودند.
تمایز تاریخ رجال و اجسام
استاد فرزانه، با تبیینی دقیق، میان تاریخ رجال و تاریخ اجسام (مانند دیوار کرملین) تمایز قائل میشوند. تاریخ اجسام، چونان بنایی استوار، به دلیل حضور فعلی موضوع، مشکلی در احراز نفسالامر ندارد، اما تاریخ رجال، به دلیل فقدان موضوع، چونان سرابی در کویر، چالشبرانگیز است.
درنگ: تاریخ اجسام به دلیل حضور فعلی موضوع، مشکلی در نفسالامر ندارد، اما تاریخ رجال به دلیل فقدان موضوع، چالشبرانگیز است.
این تمایز، به تفاوت وجودی میان موضوعات علوم اشاره دارد و ضرورت تحلیل دقیقتر در تاریخ رجال را برجسته میسازد.
وجودی بودن اجزای قضایای تاریخی
استاد فرزانه، با صبر و تقسیم دقیق مفاهیم، نشان میدهند که حکم، قضیه، و دلیل در قضایای تاریخی، همگی وجودی و فعلیاند. برای نمونه، در قضیه «آدم قبل از ابراهیم است»، حکم فعلی است (زیرا در زمان حال بیان میشود)، قضیه فعلی است (زیرا در ذهن حاضر است)، و دلیل (مانند آیه، روایت، یا سند) نیز فعلی است. ظرف وقوع، که زمان خاص قضیه است، توسط دلیل به ذهن متصل میشود.
درنگ: حکم، قضیه، و دلیل در قضایای تاریخی وجودی و فعلیاند و هیچ ظرف عدمی در تاریخ وجود ندارد.
این تبیین، اشکال عدمی بودن تاریخ را منتفی میسازد و نفسالامر را بهعنوان ظرف وجودی قضایای تاریخی تثبیت میکند.
نقش دلیل در دسترسی به تاریخ
در علم تاریخ، برخلاف قضایای خارجی که رؤیت مستقیم موضوع (مانند «زید قام») کافی است، دسترسی به حقیقت از طریق دلیل ممکن میشود. دلیل، چونان پلی استوار، ذهن را به ظرف زمانی وقوع قضیه متصل میکند. برای نمونه، آیه کریمه ﴿أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى﴾ [مطلب حذف شد] : «شبهنگام بندهاش را از مسجدالحرام به سوی مسجدالاقصی سیر داد») دلیل فعلی برای معراج است، اما ادامه معراج به دلیل اجمال دلیل، مشکوک باقی میماند.
درنگ: در تاریخ، دلیل جایگزین رؤیت مستقیم شده و ذهن را به ظرف زمانی وقوع قضیه متصل میکند.
این اصل، روششناسی تاریخ را از علوم خارجی متمایز میسازد و نقش دلیل را در احراز نفسالامر برجسته میکند.
درجات دلیل و باور
دلیل تاریخی میتواند تفصیلی، اجمالی، احتمالی، یا تحقیقی باشد، و باور متناسب با درجه دلیل شکل میگیرد. برای نمونه، شقالقمر بهعنوان معجزهای برای قوم خاص، به دلیل اجمال دلیل برای ما، معجزه تلقی نمیشود، اما قرآن کریم، چونان مشعلی فروزان، معجزهای فعلی و دائمی است.
درنگ: باور تاریخی متناسب با درجه دلیل (تفصیلی، اجمالی، احتمالی، یا تحقیقی) شکل میگیرد.
این دیدگاه، به تنوع در اعتبار دلایل تاریخی و تأثیر آن بر معرفت اشاره دارد.
کذب و فقدان دلیل
قضیهای مانند «ابراهیم فرزند اسماعیل است» کاذب است، زیرا فاقد دلیل فعلی است. صدق و کذب قضایای تاریخی به وجود دلیل وابسته است، و فقدان دلیل، چونان خلا، حقیقت را از دسترس دور میسازد.
درنگ: کذب قضایای تاریخی ناشی از فقدان دلیل فعلی است.
این اصل، ملاک صدق را در تاریخ به دلیل گره میزند و اشکال عدمی بودن را بهطور کامل برطرف میکند.
جمعبندی بخش دوم
نفسالامر در علم تاریخ، با وجودی بودن حکم، قضیه، و دلیل، تثبیت میشود. دلیل، چونان کلیدی برای گشودن درهای گذشته، ذهن را به ظرف زمانی وقوع متصل میکند. تمایز میان تاریخ رجال و اجسام، چالشهای معرفتی تاریخ را روشن میسازد، و درجات دلیل، باور تاریخی را شکل میدهند. آیه کریمه ﴿أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى﴾ نمونهای از دلیل فعلی است که حقیقت تاریخی را آشکار میکند. این بخش، با رد اشکال عدمی بودن تاریخ، نفسالامر را بهعنوان معیاری متعالی در علم تاریخ تثبیت میکند.
بخش سوم: نفسالامر و قضایای خارجی
اشکال سوم: خطای گذشتگان و انکار نفسالامر
اشکال سوم، که به قضایای خارجی میپردازد، کثرت خطاهای گذشتگان (مانند ابنسینا و ملاصدرا) را دلیل نقض وجود نفسالامر میداند. این اشکال، چونان طوفانی بر ساحل یقین، ادعای یقین در قضایای خارجی را به چالش میکشد و شبههای در وجود نفسالامر ایجاد میکند.
درنگ: کثرت خطاهای گذشتگان، شبههای در وجود نفسالامر ایجاد میکند و یقین را متزلزل میسازد.
این اشکال، به عمومیت خطا در معرفت بشری، حتی در قضایای بهظاهر یقینی، اشاره دارد.
ابنسینا و برهان انما
ابنسینا، خداوندگار منطق، برهان را بهعنوان یقین کلی، ضروری، و حقیقی تعریف میکند و آن را «انما» (این است و جز این نیست) میخواند. اما خطاهای او، چونان شکافی در بنای یقین، نشان میدهند که حتی برهانهای قوی ممکن است مخدوش باشند.
درنگ: برهان ابنسینا، گرچه مدعی یقین است، به دلیل خطاها، اعتبار آن را متزلزل میسازد.
این نقد، به محدودیتهای معرفت بشری، حتی در قویترین برهانها، اشاره دارد.
شك و نقض يقين
شك عقلاني، چونان سایهای سنگین، يقين را از اعتبار میاندازد. استاد فرزانه، با اشاره به قاعده «لا تنقض اليقين بالشك» (یقین را با شك نقض نکن)، تأکید میورزند که این قاعده تعبدی است، اما وجداناً شك، يقين را متزلزل میسازد. این تناقض، چونان گرهی کور، معرفتشناسی را به چالش میکشد.
درنگ: شك عقلاني، يقين را نقض میکند، گرچه قاعده تعبدی «لا تنقض اليقين بالشك» مانع آن شود.
این اصل، به تعارض میان وجدان و شرع در معرفتشناسی اشاره دارد و ضرورت بازنگری در ادعای یقین را برجسته میسازد.
نفي وصول به نفسالامر
اشکال اصلی فلاسفه غربی، نه انکار وجود نفسالامر، بلکه انکار امکان وصول به آن است. آنها، با استناد به کثرت خطاها، چونان مسافرانی گمشده در بیابان، مدعیاند که وصول به حقیقت ممکن نیست. استاد فرزانه، با تبیینی دقیق، این اشکال را به چالش وصول گره میزنند، نه به وجود نفسالامر.
درنگ: اشکال غربیها به امکان وصول به نفسالامر است، نه به وجود آن.
این تمایز، به تفاوت بنیادین میان وجود و معرفتشناسی نفسالامر اشاره دارد و فلسفه اسلامی را در تحلیل دقیقتر متمایز میسازد.
چالش ادعای يقين
ادعای یقین، مانند «النار حارة» (آتش گرم است) یا «النهار موجودة» (روز موجود است)، به دلیل احتمال خطا، مشکوک است. کثرت خطاها، چونان موجی خروشان، یقین را به خیال یقین بدل میکند و وصول به نفسالامر را دشوار میسازد.
درنگ: ادعای یقین به دلیل احتمال خطا، مشکوک است و وصول به نفسالامر را دشوار میسازد.
این نقد، به محدودیتهای معرفت بشری، حتی در قضایای بهظاهر بدیهی، اشاره دارد.
جمعبندی بخش سوم
اشکال سوم، با استناد به خطاهای گذشتگان، وجود نفسالامر را در قضایای خارجی به چالش میکشد، اما استاد فرزانه با تبیین دقیق، این اشکال را به وصول به نفسالامر گره میزنند، نه به وجود آن. شك عقلاني، يقين را متزلزل میسازد، و برهانهای قوی، مانند انمای ابنسینا، نیز از خطا مصون نیستند. این بخش، ضرورت بازنگری در ادعای یقین و احتیاط در وصول به نفسالامر را برجسته میکند.
بخش چهارم: تاریخنویسی و محدودیتهای معرفتی
عدم اعتماد به تاریخنویسی
بسیاری از روایات تاریخی، به دلیل فقدان استناد مطمئن، قابل اعتماد نیستند. تاریخنویسی، چونان آینهای ترکخورده، تحت تأثیر تعصبات، موافقتها، و مخالفتها قرار گرفته و از حقیقت دور مانده است. استاد فرزانه، با تمثیلی از دم خروس و قسم حضرت عباس، نشان میدهند که در قضایای خارجی، رؤیت مستقیم (دم خروس) کافی است، اما در تاریخ، دلیل (قسم) لازم است.
درنگ: تاریخنویسی به دلیل فقدان استناد مطمئن و تأثیر تعصبات، غالباً غیرقابل اعتماد است.
این نقد، به ضعف روششناسی تاریخی و ضرورت استناد دقیق اشاره دارد.
نقش استعمار در تحریف تاریخ
تاریخنویسی، تحت تأثیر استعمار و منافع سیاسی، چونان متنی دستکاریشده، از حقیقت فاصله گرفته است. تاریخنویسان، یا موافق و ستایشگر بودهاند یا مخالف و تخریبگر، و این امر، چونان غباری بر حقیقت، اعتماد به تاریخ را کاهش داده است.
درنگ: استعمار و تعصبات، تاریخنویسی را از حقیقت دور ساخته و اعتماد به آن را کاهش داده است.
این دیدگاه، به عوامل اجتماعی و سیاسی در تحریف تاریخ اشاره دارد و ضرورت نقد تاریخی را برجسته میسازد.
شأن نزول و استناد معتبر
شأن نزول آیات قرآن کریم، به دلیل فقدان استناد معتبر، غالباً غیرقابل اعتماد است، مگر آنکه با سند معصوم تأیید شود. این اصل، چونان مشعلی در تاریکی، به ضرورت استناد در تفسیر آیات اشاره دارد.
درنگ: شأن نزول آیات، بدون استناد معتبر از معصوم، غالباً غیرقابل اعتماد است.
این نقد، به اهمیت استناد در فهم متون دینی و تاریخی تأکید میورزد.
جمعبندی بخش چهارم
علم تاریخ، به دلیل فقدان استناد مطمئن و تأثیر عوامل سیاسی و استعماری، چونان متنی مشکوک، از حقیقت فاصله گرفته است. تمایز میان رؤیت مستقیم در قضایای خارجی و رؤیت دلیل در تاریخ، روششناسی این علم را روشن میسازد. شأن نزول آیات، بدون سند معتبر، قابل اعتماد نیست، و این امر، ضرورت احتیاط در تاریخنویسی و تفسیر را برجسته میکند.
بخش پنجم: شك، يقين، و چالش معرفتشناختی
شك عقلاني و نقض يقين
شك عقلاني، چونان موجی خروشان، يقين را متزلزل میسازد. استاد فرزانه، با اشاره به خطاهای گذشتگان، مانند ابنسینا، نشان میدهند که حتی برهانهای قوی ممکن است به خطا روند. این شك، چونان سایهای بر آفتاب یقین، وصول به نفسالامر را دشوار میسازد.
درنگ: شك عقلاني، به دلیل کثرت خطاها، يقين را نقض کرده و وصول به نفسالامر را دشوار میسازد.
این اصل، به چالش بنیادین معرفتشناسی در برابر شبهات اشاره دارد.
چالش وصول به نفسالامر
مشکل اصلی معرفتشناسی، نه انکار وجود نفسالامر، بلکه دشواری وصول به آن است. اگر این چالش حل شود، چونان گشایش دریچهای به سوی حقیقت، معرفتشناسی متحول خواهد شد. استاد فرزانه، با تبیینی دقیق، این اشکال را بهعنوان گرهی کور در فلسفه معرفی میکنند.
درنگ: مشکل اصلی معرفتشناسی، دشواری وصول به نفسالامر است، نه انکار وجود آن.
این دیدگاه، به ضرورت بازنگری در روشهای معرفتی و احتیاط در ادعای یقین تأکید دارد.
علم مدرن و خطا
علوم مدرن، حتی با ابزارهای پیشرفته، چونان کشتیای در طوفان، به خطا میروند. این امر، ادعای یقین را در همه علوم، از تجربی تا عقلی، به چالش میکشد.
درنگ: علوم مدرن نیز، مانند علوم عقلی، به دلیل خطاپذیری، یقین را مخدوش میکنند.
این نقد، به عمومیت خطا در معرفت بشری و ضرورت احتیاط در ادعای یقین اشاره دارد.
جمعبندی بخش پنجم
شك عقلاني، به دلیل کثرت خطاها، يقين را متزلزل میسازد و وصول به نفسالامر را دشوار میکند. علوم مدرن و عقلی، هر دو، از خطا مصون نیستند، و این امر، ضرورت بازنگری در ادعای یقین را برجسته میسازد. حل چالش وصول به نفسالامر، چونان گوهری درخشان، میتواند معرفتشناسی را متحول سازد.
جمعبندی
این اثر، چونان مشعلی فروزان در دریای حکمت اسلامی، به تبیین نفسالامر بهعنوان ظرف واقع و ملاک صدق و کذب قضایا پرداخته است. استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نگاهی نقادانه، اشکالات وارد بر نفسالامر در ریاضیات، تاریخ، و قضایای خارجی را پاسخ گفتهاند. در ریاضیات، اتصاف معقول ثانی، نفسالامر را تثبیت میکند. در تاریخ، وجودی بودن حکم، قضیه، و دلیل، اشکال عدمی بودن را برطرف میسازد، و آیه کریمه ﴿أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى﴾ نمونهای از دلیل فعلی است. در قضایای خارجی، شك عقلاني و کثرت خطاها، وصول به نفسالامر را دشوار میسازد، اما وجود آن را نفی نمیکند. تاریخنویسی، به دلیل تأثیر تعصبات و استعمار، غالباً غیرقابل اعتماد است، و شأن نزول آیات، بدون سند معتبر، مشکوک باقی میماند.
با نظارت صادق خادمی