در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 176

متن درس





کاوشی در نفس‌الامر: نقدی بر فلسفه غربی در پرتو حکمت متعالیه

کاوشی در نفس‌الامر: نقدی بر فلسفه غربی در پرتو حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۷۶)

دیباچه

در ساحت فلسفه اسلامی، نفس‌الامر چونان گوهری تابناک، معیار صدق و کذب قضایا را در خود نهان دارد و چونان ظرفی است که حقیقت را در بر می‌گیرد. این مفهوم، که در حکمت متعالیه به اوج پختگی رسیده، نه‌تنها بنیان معرفت‌شناسی اسلامی را استوار ساخته، بلکه در برابر دیدگاه‌های فلسفه غربی، چونان مشعلی فروزان، راه حقیقت را روشن می‌کند. درس‌گفتار شماره ۱۷۶ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تاریخ ۲۳/۱۱/۱۳۷۸، با کاوشی عمیق در چیستی نفس‌الامر، امکان وصول به آن، و نقد اشکالات فلاسفه غربی، به تبیین جایگاه این مفهوم در فلسفه اسلامی می‌پردازد.

بخش نخست: چیستی نفس‌الامر و امکان وصول به آن

ماهیت نفس‌الامر: حاق و واقعیت

نفس‌الامر، چونان آیینه‌ای که حقیقت را بازمی‌تاباند، حاق و واقعیت ذاتی اشیاء است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که نفس‌الامر نه‌تنها وجود دارد، بلکه بنیان معرفت‌شناسی فلسفی را تشکیل می‌دهد. این مفهوم، چونان چشمه‌ای زلال، معیار صدق و کذب قضایا را فراهم می‌آورد و ظرفی است که همه حقایق، اعم از خارجی و ذهنی، در آن جای می‌گیرند.

درنگ: نفس‌الامر، حاق و واقعیت ذاتی اشیاء است که به‌عنوان معیار صدق و کذب قضایا در فلسفه اسلامی شناخته می‌شود.

امکان وصول به نفس‌الامر

وصول به نفس‌الامر، چونان صعودی به قله حقیقت، ممکن است، اما نیازمند دقتی بی‌امان و رعایت کامل است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که این وصول، به توان و ظرفیت معرفتی فرد وابسته است. هر فرد، به قدر دقت و اهتمام خود، می‌تواند به این حقیقت دست یابد، اما این فرآیند، چونان راهی پرپیچ‌وخم، نیازمند مراقبت و کوشش است.

عصمت، که در نسبت با وحی و دین متجلی می‌شود، چونان قله‌ای رفیع، ظرف کامل وصول به نفس‌الامر است. این مرتبه متعالی، که در معصومان تجلی یافته، وصول بی‌خطا به حقیقت را تضمین می‌کند.

درنگ: وصول به نفس‌الامر ممکن است، اما به دقت، رعایت، و توان معرفتی فرد بستگی دارد، و عصمت ظرف کامل این وصول است.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با کاوش در چیستی نفس‌الامر و امکان وصول به آن، جایگاه این مفهوم را به‌عنوان حاق حقیقت و معیار صدق قضایا تبیین کرد. نفس‌الامر، چونان ستونی استوار، بنیان معرفت‌شناسی اسلامی را تشکیل می‌دهد و وصول به آن، با دقتی روشمند، ممکن است. این مباحث، زمینه را برای نقد دیدگاه‌های فلسفه غربی در بخش بعدی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: نقد دیدگاه‌های فلسفه غربی درباره نفس‌الامر

اشکالات فلاسفه غربی و خلط معقولات

فلاسفه غربی، در مواجهه با مفهوم نفس‌الامر، به دلیل خلط میان معقول اولی و معقول ثانی فلسفی، دچار خطا شده‌اند. معقول اولی، چونان تصویری مستقیم از خارج در ذهن، مابه‌ازاء عینی دارد، مانند «الانسان موجود فی الخارج». اما معقول ثانی فلسفی، چونان سایه‌ای انتزاعی، از اتصاف در خارج سرچشمه می‌گیرد، مانند «الانسان ممکن». استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که فلاسفه غربی، با محدود ساختن نفس‌الامر به معقول اولی، از فهم اتصاف خارجی معقول ثانی بازمانده‌اند.

برای نمونه، در قضیه «الانسان ممکن»، امکان از حاق ذات انسان انتزاع شده و به آن حمل می‌شود، که محمول بالصمیمه است. این در حالی است که در قضیه «الجدار ابیض»، بیاض محمول بالضمیمه است، زیرا از غیر دیوار (بیاض) گرفته شده است. این تمایز، که در فلسفه اسلامی روشن است، در فلسفه غربی مغفول مانده و به اشکالات بنیادین منجر شده است.

درنگ: خلط میان معقول اولی و ثانی فلسفی در فلسفه غربی، به عدم فهم صحیح نفس‌الامر و اتصاف خارجی آن منجر شده است.

ناتوانی در پاسخ به اشکالات و تغییر قانون

فلاسفه غربی، به دلیل ناتوانی در پاسخ به اشکالات نفس‌الامر، به تغییر قانون روی آورده‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره این رویکرد را با نقد قاعده فرعیه در فلسفه اسلامی مقایسه می‌کنند. قاعده «ثبوت شیء لشیء فرع ثبوت مثبت له» در بحث وجود به دور و تسلسل می‌انجامد. فخر رازی با استثنای وجود از این قاعده، به ضعف استدلالی خود اعتراف کرد، در حالی که ملاصدرا، با تأکید بر بساطت وجود، این قاعده را برای مرکبات دانست و راه‌حلی استوار ارائه داد.

فلاسفه غربی، به‌جای حل اشکال، معیار حقیقت را تغییر داده‌اند. این رویکرد، چونان تلاشی برای پوشاندن ناتوانی با تغییر مبنا، به تعاریف ناکارآمد منجر شده است.

نقد تعریف حقیقت به فایده

یکی از تعاریف غربی حقیقت، آن را به چیزی که مفید فایده باشد فرومی‌کاهد. استاد فرزانه قدس‌سره این تعریف را چونان بنایی سست می‌دانند که بر سه اشکال استوار است: نخست، ابهام فایده، که مشخص نیست دنیوی است یا اخروی؛ دوم، خلط میان ذات حقیقت و آثار آن، زیرا فایده اثر حقیقت است، نه خود آن؛ سوم، امکان فایده‌مندی باطل، مانند دزدی یا گناه، که فایده را از معیار حقیقت بودن خارج می‌کند.

این تعریف، چونان جویباری گل‌آلود، حقیقت را به سودجویی مادی تقلیل می‌دهد و از ماهیت متعالی آن دور می‌افتد. استاد تأکید دارند که حقیقت، چونان گوهری مستقل، از فایده‌مندی یا عدم آن متأثر نمی‌شود.

درنگ: تعریف حقیقت به فایده، به دلیل ابهام، خلط ذات و اثر، و امکان فایده‌مندی باطل، ناکارآمد و سست است.

نقد تعریف حقیقت به توافق اذهان

تعریف دیگر غربی‌ها، حقیقت را چیزی می‌داند که با توافق اذهان عمومی همراه باشد. این تعریف، چونان بنایی بر شن‌های روان، با اشکالات متعددی مواجه است. نخست، ابهام در معنای اذهان عمومی، که مشخص نیست اکثریت را شامل می‌شود یا همه مردم، یک جامعه را در بر می‌گیرد یا کل بشر. دوم، امکان خطای اکثریت، زیرا تاریخ نشان داده که اکثریت ممکن است در خطا باشد و اقلیت در حقیقت.

سوم، اگر حقیقت به زمان خاصی محدود شود، نسبی و متغیر می‌گردد، چونان بوقلمونی که لحظه به لحظه رنگ عوض می‌کند. این نسبیت، حقیقت را از ثبات و استقلال محروم می‌سازد. استاد فرزانه قدس‌سره این تعریف را با اجماع اهل سنت مقایسه می‌کنند، که اکثریت را حجت می‌داند، اما در برابر حقیقت، ناکارآمد است.

حقیقت، چونان ستاره‌ای ثابت، مستقل از اذهان است. اذهان یا با آن همراه می‌شوند و به حقیقت می‌رسند، یا از آن دور می‌افتند و در گمراهی فرو می‌روند. تعریف حقیقت به توافق اذهان، چونان وارونگی نقش، حقیقت را تابع اذهان می‌کند، در حالی که اذهان باید تابع حقیقت باشند.

درنگ: تعریف حقیقت به توافق اذهان عمومی، به دلیل ابهام، امکان خطای اکثریت، و نسبیت، از حقیقت متعالی دور است و به بی‌حقیقتی می‌انجامد.

مثال تعمیم امامت

استاد فرزانه قدس‌سره، برای روشن‌سازی کاستی این تعریف، به مثال تعمیم امامت اشاره می‌کنند. اگر همه را امام بدانیم، چونان آنکه همه را حقیقت بدانیم، به بی‌امامی یا بی‌حقیقتی می‌انجامد. این مثال، چونان آینه‌ای، تناقض در تعریف تابعانه حقیقت را نشان می‌دهد.

اذهان عمومی، چونان جریانی متغیر و فانی، نمی‌توانند معیار حقیقتی ثابت باشند. حقیقت، چونان کوهی استوار، از تغییرپذیری اذهان متأثر نمی‌شود و معیاری مستقل برای سنجش صدق و کذب است.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با نقد دیدگاه‌های فلسفه غربی، ضعف‌های مفهومی و روش‌شناختی آن‌ها را در فهم نفس‌الامر آشکار ساخت. خلط معقول اولی و ثانی، ناتوانی در پاسخ به اشکالات، و تعاریف ناکارآمد حقیقت به فایده یا توافق اذهان، فلسفه غربی را از حقیقت متعالی دور کرده است. در مقابل، حکمت متعالیه، با تبیین دقیق اتصاف و انتزاع، و تأکید بر بساطت وجود، راه‌حلی استوار برای فهم نفس‌الامر ارائه می‌دهد.

جمع‌بندی نهایی

این اثر، با کاوش در درس‌گفتار شماره ۱۷۶ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین نفس‌الامر به‌عنوان حاق حقیقت و معیار صدق قضایا پرداخت. نفس‌الامر، که وجود آن مسلم و وصول به آن با دقت ممکن است، در فلسفه اسلامی جایگاه والایی دارد. در مقابل، فلسفه غربی، به دلیل خلط معقولات، ناتوانی در حل اشکالات، و تعاریف ناکارآمد حقیقت به فایده یا توافق اذهان، از فهم صحیح این مفهوم بازمانده است.

حکمت متعالیه، با تکیه بر دیدگاه‌های ملاصدرا، نفس‌الامر را چونان گوهری درخشان، معیاری مستقل و ثابت برای حقیقت معرفی می‌کند. این اثر، با زبانی فاخر و علمی، تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های مرتبط را به‌گونه‌ای منسجم ارائه کرده تا منبعی معتبر برای پژوهشگران حکمت متعالیه باشد. این کتاب، چونان دریچه‌ای به سوی حقیقت، خواننده را به تأمل در مبانی فلسفه اسلامی و نقد فلسفه غربی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی