متن درس
اتحاد عاقل و معقول در حکمت متعالیه: کاوشی در وحدت وجودی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۹)
دیباچه
در گسترهی حکمت متعالیه، مفهوم اتحاد عاقل و معقول چونان گوهری درخشان، روشنگر مسیر معرفتشناسی و وحدت وجودی است. درسگفتار شمارهی ۱۷۹ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، که در تاریخ بیست و ششم آبانماه ۱۳۷۸ ایراد شده، به کاوشی عمیق در چیستی علم، نفسالامر، وجود ذهنی، معقولات اولی و ثانی، و اتحاد عاقل و معقول اختصاص دارد.
بخش نخست: چیستی علم و رابطهی آن با نفسالامر و وجود ذهنی
علم و مراتب آن
علم، در فلسفهی اسلامی، چونان نوری زلال، حقیقت وجودی اشیا را در ظرف ذهن و نفس بازمیتاباند. استاد فرزانه در این درسگفتار، علم را بهعنوان ظهوری وجودی معرفی میکنند که از مراتب اولیه تا متعالی، شامل وجود ذهنی، نفسی، عقلانی و ربوبی، سیر میکند. علم اولیه، علمی است که همگان، اعم از کافر، مسلمان، عالم، عام، کودک و غیرکودک، به آن دسترسی دارند. این علم، مانند جریانی فراگیر، فارغ از محدودیتهای اعتقادی یا معرفتی، در دسترس همهی موجودات است.
برای نمونه، وقتی کافری میگوید «هوا گرم است»، این سخن، ظهوری نورانی از علم است، گرچه جهل او چونان سایهای بر این نور افتاده باشد. حتی حیوانات نیز دارای مراتب شعورند که گاه از انسان عادی فراتر میرود، هرچند ارتقای وجودی آنها محدود است. این دیدگاه، علم را پدیدهای عام و وجودی میداند که در همهی موجودات، از انسان تا حیوان، جلوهای دارد.
نفسالامر و واقعیت عینی
نفسالامر، چونان آینهای صاف، واقعیت عینی و زمینی را بازمیتاباند و نه عالم عقل یا مفاهیم مجرد. استاد فرزانه تأکید دارند که نفسالامر، همان نفسالشیء است؛ واقعیتی که معیار صدق قضایاست و به وجود خارجی وابسته است. این تعریف، نفسالامر را از تفاسیر متافیزیکی جدا کرده و آن را به ظرف وجود عینی متصل میسازد.
برای مثال، وقتی گفته میشود «این مکان روشن است»، این قضیه در نفسالامر صادق است، زیرا به واقعیت عینی اشاره دارد. این دیدگاه، چونان پلی میان ذهن و خارج، رابطهی مستقیم نفس با واقعیت را نشان میدهد، بدون آنکه چیزی از خارج به ذهن وارد شود یا از ذهن به خارج برود.
وجود ذهنی و خلاقیت نفس
رابطهی ذهن با خارج، مستقیم است و نفس، چونان خالقی توانمند، علم را از طریق صبر، تقسیم و آزمایش خلق میکند. این علم، چه در کلیات و چه در جزئیات، با واقعیت خارجی مطابقت دارد. استاد فرزانه تأکید دارند که علم، ظهوری حضوری است و هیچگونه صورت حصولی یا شکل مادی ندارد. علم، چونان نوری بیماده، متجرد است و از برزخ ماده آزاد است.
برای نمونه، وقتی انسان میگوید «سردم شد»، این علم، ظهوری نورانی است که در ظرف وجود ذهنی شکل میگیرد. این دیدگاه، علم را از محدودیتهای مادی و صوری رها ساخته و آن را بهعنوان حقیقتی وجودی معرفی میکند.
جمعبندی بخش نخست
در این بخش، علم بهعنوان ظهوری وجودی معرفی شد که از مراتب اولیه، قابل دسترسی برای همگان، تا مراتب متعالی، چون عقل و ربوبیت، سیر میکند. نفسالامر، واقعیت عینی است که معیار صدق قضایاست و وجود ذهنی، ظرف خلق علم توسط نفس است. این اصول، چونان ستونهایی استوار، بنیاد معرفتشناسی حکمت متعالیه را شکل میدهند و راه را برای بررسی اتحاد عاقل و معقول در بخشهای بعدی هموار میکنند.
بخش دوم: اتحاد عاقل و معقول: مبانی و مراتب
اتحاد در ظرف وجود
اتحاد عاقل و معقول، چونان جرقهای درخشان در آسمان حکمت متعالیه، از ظرف وجود ذهنی آغاز میشود و به مراتب متعالیتر، چون عقل بالفعل، عقل مستفاد و عقل فعال، ارتقا مییابد. استاد فرزانه، با استناد به جلد اول «اسفار اربعه» (صفحه ۶۷، سطر ۵)، نقل میکنند:
«نَقُولُ إِنَّ جِهَةَ الاتِّحَادِ فِي كُلِّ الْمُتَحِدِينَ هُوَ الْوُجُودُ».
این سخن، وجود را محور اتحاد دانسته و هرگونه اتحاد غیروجودی را ممتنع میشمارد.
اتحاد، تنها در ظرف وجود ممکن است و ماهیت یا مفاهیم، به دلیل کثرت ذاتی، قابلیت اتحاد ندارند. برای مثال، در قضیهی «الإِنْسَانُ أَبْيَضُ»، اتحاد میان وجود انسان و وجود بیاض است، نه ماهیت آنها. این دیدگاه، چونان کلیدی طلایی، خلط میان اتحاد وجودی و روابط ماهوی را برطرف میکند.
نفی ماهیت و ممكن
در حکمت متعالیه، ماهیت بهعنوان حقیقتی مستقل نفی میشود و تنها وجود، حقیقت یگانه است. استاد فرزانه تأکید دارند که ماهیت، انتزاعی ذهنی از حد است و وجود واقعی ندارد. ملاصدرا، گاه ماهیت را نفی میکند («عدم الماهية») و گاه آن را فرعی میداند («ماهية بالوجود»). این تنوع، نشاندهندهی تکامل دیدگاه او در اصالت وجود است.
همچنین، ممكن بهعنوان حقیقتی مستقل نفی میشود و تنها وجود و ظهورات آن مطرح است. ممكن، صفت وجود است و نه موجودی مستقل. این دیدگاه، چونان نسیمی تازه، مفاهیم سنتی را بازسازی کرده و وجود را محور همهی حقایق قرار میدهد.
مراتب ارتقای وجودی
نفس انسانی، چونان سنگی که صیقل مییابد، با جلا یافتن، از مرتبهی نفس به ذهن، علم، عقل، روح، ثقل، خفا و أخفا ارتقا مییابد. هرچه وجود خفیفتر شود، ظاهرتر است؛ خفا و أخفا، در ظرف ناسوت، به معنای ظهور در مراتب بالاتر است. عالم غیب، چونان شهادتی متعالی، از ماده آزاد است و عالم شهادت (ناسوت)، به دلیل کثرت و ماده، غیب تلقی میشود.
برای نمونه، وقتی نفس به مرتبهی عقل میرسد، چونان ستارهای در آسمان ملأ اعلی، نورانیتش فزونی مییابد. این سیر، به حرکت جوهری نفس و تحول وجودی آن در حکمت متعالیه اشاره دارد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، به تبیین اتحاد عاقل و معقول در ظرف وجود اختصاص داشت. اتحاد، تنها در وجود ممکن است و ماهیت یا ممكن، به دلیل کثرت ذاتی، از آن محرومند. نفس، با صیقل وجودی، به مراتب متعالیتر ارتقا مییابد و خفا، به معنای ظهور در مراتب بالاتر است. این اصول، چونان ستارگانی در آسمان حکمت، راه را برای بررسی تمایز اتحاد و اتصاف روشن میکنند.
بخش سوم: تمایز اتحاد و اتصاف در حکمت متعالیه
اتصاف و امتناع اتحاد دو حقیقت
استاد فرزانه، با استناد به جلد دوم «اسفار اربعه» (صفحه ۹۷)، تأکید دارند:
«فَصْلٌ فِي أَنَّ اتِّحَادَ الاثْنَيْنِ مُمْتَنِعٌ».
دو حقیقت نمیتوانند متحد شوند، زیرا تعدد، مانع اتحاد است. اتحاد، مرتبهای بالاتر از اتصاف است و اتصاف، مستلزم اتحاد نیست. برای نمونه، در جلد دوم «اسفار» (صفحه ۷، سطر ۱)، آمده است:
«وَالاتِّصَافُ لَا يَسْتَلْزِمُ الاتِّحَادَ».
کلی طبیعی، فردی نیست و اتصاف آن، به اتحاد منجر نمیشود.
برای مثال، وقتی گفته میشود «انسان سفید است»، بیاض، وصفی است که به انسان متصف میشود، اما این اتصاف، اتحاد وجودی نیست، زیرا وصف و موصوف، همچنان دو حقیقتاند. این دیدگاه، چونان خطی روشن، مرز میان اتصاف و اتحاد را ترسیم میکند.
حمل شایع و اولی
استاد فرزانه، با اشاره به جلد اول «اسفار» (صفحه ۲۹۲، سطر ۱۲)، اتحاد را به دو نوع وجودی (حمل شایع) و مفهومی (حمل اولی) تقسیم میکنند. اتحاد وجودی، در ظرف خارج محقق میشود، در حالی که اتحاد مفهومی، در ذهن است. این تمایز، نشاندهندهی تفاوت میان ظهور وجودی و روابط ذهنی است.
برای نمونه، در قضیهی «الإِنْسَانُ حَيَوَانٌ»، اتحاد وجودی میان انسان و حیوان، به وجود مشترک آنها وابسته است، نه به ماهیتشان. این اصل، به روشنی محوریت وجود در حکمت متعالیه را نشان میدهد.
نقد ابنسینا
استاد فرزانه، به مشکلات ابنسینا در تبیین اتحاد عاقل و معقول اشاره دارند. دیدگاه مشائی، به دلیل تأکید بر ماهیت، در تحلیل اتحاد وجودی با چالشهایی مواجه است. حکمت متعالیه، با نفی ماهیت و محوریت وجود، این مشکلات را رفع کرده و اتحاد را در ظرف وجود تبیین میکند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، به تمایز میان اتحاد و اتصاف اختصاص داشت. اتحاد، مرتبهای متعالیتر از اتصاف است و تنها در ظرف وجود ممکن است. دو حقیقت نمیتوانند متحد شوند و اتحاد، ظهوری وجودی است که از روابط ماهوی یا مفهومی مبراست. نقد ابنسینا، برتری دیدگاه ملاصدرا را در تبیین اتحاد نشان میدهد. این مفاهیم، چونان دریچهای به سوی حقیقت، جایگاه اتحاد در حکمت متعالیه را روشن میسازد.
بخش چهارم: نسیان، علم و قوهی ماسکه
نسیان و دوام علم
استاد فرزانه تأکید دارند که علم، هرگز از نفس خارج نمیشود؛ نسیان، به معنای رسوب علم در نفس و فقدان دسترسی است، نه زوال آن. علم، مانند کوهی عظیم در انبار نفس، رسوب میکند و در قیامت، چونان گوهری آشکار، ظهور مییابد. این اصل، با استناد به قرآن کریم، تأیید میشود:
«فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ۞ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» (سوره [مطلب حذف شد] : «پس هر کس هموزن ذرهای نیکی کند، آن را خواهد دید، و هر کس هموزن ذرهای بدی کند، آن را خواهد دید.»
این آیه، به دائمی بودن آثار علم و عمل در نفس اشاره دارد. علم، چونان گنجی ماندگار، در نفس محفوظ است و نسیان، تنها قطع دسترسی موقت است، مانند لامپی که به دلیل قطع سیم، روشن نمیشود، اما نیروی برق همچنان موجود است.
علم و عمل
علم و عمل، چونان دو بال نفس، جداییناپذیرند. عمل بدون علم و علم بدون عمل ممکن نیست، زیرا علم، خود فعلی وجودی است. استاد فرزانه تأکید دارند که هر عملی، متکی به علم است و حقیقت عمل، در نفس است، نه در ابزار خارجی. این دیدگاه، به ارتباط تنگاتنگ علم و عمل بهعنوان ظهورات وجودی نفس اشاره دارد.
برای نمونه، وقتی انسان عملی انجام میدهد، این عمل در نفس ثبت میشود و در قیامت، چونان آینهای صاف، بازتاب مییابد. این اصل، به دوام آثار وجودی در نفس تأکید دارد.
تست روانشناختی و قوهی ماسکه
استاد فرزانه، برای سنجش قوهی ماسکهی ذهن، روشی روانشناختی پیشنهاد میکنند: استظهار جزئیات یک رویداد گذشته، مانند سفری از سالها پیش. اگر ذهن، جزئیات را بازیابی کند، قوهی ماسکه قوی است؛ اما اگر تنها کلیات را به یاد آورد، ضعف دارد. این روش، مانند کاوشگری در اعماق نفس، قدرت ذهن در حفظ علم را میسنجد.
برای ترمیم ذهن ضعیف، تمریناتی چون استظهار مستمر جزئیات یا پرهیز از انزال توصیه میشود. این تمرینات، مانند صیقل دادن بلور، قوهی ماسکه را تقویت میکنند. ذهن قوی، مانند بلوری شفاف، علم را حفظ میکند، در حالی که ذهن ضعیف، مانند سفالی متخلخل، علم را نشت میدهد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، به بررسی نسیان، دوام علم و قوهی ماسکه اختصاص داشت. علم، چونان گنجی ماندگار، در نفس رسوب میکند و نسیان، فقدان دسترسی است، نه زوال. علم و عمل، جداییناپذیرند و قوهی ماسکه، با تمرینات روانشناختی تقویت میشود. این اصول، چونان چراغی در مسیر معرفت، جایگاه علم در حکمت متعالیه را روشن میسازد.
بخش پنجم: وحدت، اتحاد و قرب وجودی
وحدت و اتحاد
استاد فرزانه، وحدت را برتر از اتحاد میدانند؛ وحدت، باب ثلاثی مجرد و اتحاد، باب افتعال است. وحدت، چونان قلهای رفیع، حقیقت یگانهی وجود را نشان میدهد، در حالی که اتحاد، مرتبهای از جلای ظهور است. برای مثال، ریختن دو کاسه آب در یک ظرف، نه وحدت است، نه اتحاد و نه اتصاف؛ تنها افزایش مقدار است.
اتحاد، یعنی جلای ظهور وجود؛ هرچه ظهور به وجود نزدیکتر شود، اتحاد بیشتر و کثرت کمتر میشود. این اصل، به رابطهی قرب وجودی با وحدت و بعد با کثرت اشاره دارد. برای نمونه، وقتی نفس به مرتبهی عقل فعال میرسد، چونان ستارهای در ملأ اعلی، به وحدت وجودی نزدیکتر میشود.
اتحاد با حق
اتحاد با حق، نه وحدت دو حقیقت، بلکه فهم وحدت وجودی است. استاد فرزانه تأکید دارند که دو چیز نمیتوانند متحد شوند، زیرا تعدد، مانع اتحاد است. عارف، با فهم وحدت وجودی، به قرب الهی میرسد. این قرب، مانند صعود به قلهی وجود، جلای ظهور نفس را فزونی میبخشد.
برای مثال، وقتی سالک به مقام خفا یا أخفا میرسد، چونان پرندهای که در آسمان بیکران پرواز میکند، از کثرت ناسوت آزاد شده و به وحدت وجودی نزدیک میشود. این دیدگاه، به عرفان عملی در حکمت متعالیه اشاره دارد.
شدت و ضعف وجود
شدت وجود، قرب به ظهور و ضعف، بعد از آن است. استاد فرزانه، با استناد به جلد اول «اسفار» (صفحه ۱۸۷)، تأکید دارند که وحدت ممكنات، به دلیل کمبود بساطت، ضعیف است:
«فَوَحَدَاتُ الْمُمْكِنَاتِ وُحْدَاتٌ ضَعِيفَةٌ فِيْ الْبَسَاطَةِ».
هرچه وجود به حق نزدیکتر شود، وحدت و اتحادش فزونی مییابد و کثرتش کاهش مییابد.
برای نمونه، نفس انسانی در مراتب نازل، چونان سنگی در تاریکی، کثرت دارد، اما با صیقل وجودی، چونان الماسی درخشان، به وحدت نزدیک میشود. این اصل، به پویایی وجود در حکمت متعالیه اشاره دارد.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، به بررسی وحدت، اتحاد و قرب وجودی اختصاص داشت. وحدت، برتر از اتحاد است و اتحاد، جلای ظهور وجود در مراتب مختلف است. اتحاد با حق، فهم وحدت وجودی است و شدت وجود، با قرب به حق افزایش مییابد. این مفاهیم، چونان نوری در مسیر عرفان، جایگاه وحدت در حکمت متعالیه را روشن میسازد.
نتیجهگیری و جمعبندی نهایی
این کتاب، با بازآفرینی درسگفتار شمارهی ۱۷۹ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوشی عمیق در مفهوم اتحاد عاقل و معقول در حکمت متعالیه پرداخت. علم، ظهوری حضوری و نورانی است که از وجود ذهنی آغاز شده و به مراتب نفسی، عقلانی و ربوبی ارتقا مییابد. نفسالامر، واقعیت عینی است که معیار صدق قضایاست و وجود، یگانه حقیقت اتحاد است. ماهیت و ممكن، بهعنوان حقایق مستقل نفی شده و اتحاد، تنها در ظرف وجود ممکن است.
اتصاف، مرتبهای فروتر از اتحاد است و نسیان، رسوب علم در نفس است، نه زوال آن. قوهی ماسکه، با تمرینات روانشناختی تقویت میشود و ذهن قوی، مانند بلور، علم را حفظ میکند. وحدت، برتر از اتحاد است و اتحاد با حق، فهم وحدت وجودی است که با قرب به وجود، فزونی مییابد.