در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 186

متن درس





کاوش در اتحاد عاقل و معقول در فلسفه اسلامی

کاوش در اتحاد عاقل و معقول در فلسفه اسلامی با تأکید بر دیدگاه ملاصدرا

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۸۶)

مقدمه

در گستره فلسفه اسلامی، مسئله اتحاد عاقل و معقول از جمله مباحث بنیادین است که در تقاطع هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی، جایگاهی ویژه دارد. این مفهوم، که در اندیشه فلاسفه‌ای چون ابن‌سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا به گونه‌های متفاوتی تبیین شده، نه‌تنها به فهم رابطه میان عالم و معلوم می‌پردازد، بلکه دریچه‌ای به سوی درک وحدت وجودی در مراتب مختلف هستی می‌گشاید. درس‌گفتار شماره ۱۸۶، ارائه‌شده در تاریخ ۹/۱۲/۱۳۷۸ توسط استاد فرزانه قدس‌سره، به کاوش عمیق در این موضوع اختصاص یافته است.

بخش نخست: مراتب و مبانی اتحاد عاقل و معقول

تقسیم مراتب اتحاد عاقل و معقول

اتحاد عاقل و معقول در سه مرتبه متمایز بررسی می‌شود: حق تعالی، عقول مجرد، و نفوس انسانی. در مرتبه حق تعالی، این اتحاد در دو وجه علم به ذات و علم به مخلوقات تحلیل می‌شود. در عقول مجرد و نفوس انسانی نیز علم به دو نوع تقسیم می‌گردد: علم به ذات و علم به معلومات. این تقسیم‌بندی، مانند نقشه‌ای دقیق از سرزمین معرفت، ساختار تحلیل اتحاد را در مراتب مختلف هستی روشن می‌سازد و مبنایی برای کاوش‌های فلسفی فراهم می‌آورد.

درنگ: اتحاد عاقل و معقول در سه مرتبه حق تعالی، عقول مجرد، و نفوس انسانی بررسی می‌شود، که هر یک به دو وجه علم به ذات و علم به معلومات تقسیم می‌گردد.

اختلاف در تفسیر اتحاد

اتحاد عاقل و معقول در نزد فلاسفه اسلامی، از جمله ابن‌سینا، شیخ اشراق، و ملاصدرا، تفاسیر متفاوتی یافته است. این اختلافات، که ریشه در مبانی هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی هر فیلسوف دارد، نشان‌دهنده پیچیدگی و عمق این مسئله است. ابن‌سینا، شیخ اشراق، و ملاصدرا هر یک با نگاهی متفاوت به این موضوع نگریسته‌اند، گویی هر یک از زاویه‌ای خاص به گوهری یگانه می‌نگرند و وجهی از آن را آشکار می‌سازند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با معرفی مراتب اتحاد عاقل و معقول و تفاوت‌های تفسیری میان فلاسفه، بنیانی برای تحلیل‌های بعدی فراهم آورد. این مراتب، مانند شاخه‌های درختی تنومند، از یک ریشه مشترک برخاسته و هر یک به سوی فهمی خاص از حقیقت معرفت سوق می‌یابند. در ادامه، دیدگاه‌های هر فیلسوف به تفصیل بررسی خواهد شد.

بخش دوم: دیدگاه ابن‌سینا و نقدهای وارد بر آن

دیدگاه ابن‌سینا در اتحاد عاقل و معقول

ابن‌سینا در آثار خود، از جمله شفا (مقاله پنجم، فصل ششم) و مبدأ و معاد، اتحاد عاقل و معقول را تنها در علم حق تعالی به ذاتش می‌پذیرد. او استدلال می‌کند که در این مرتبه، عقل، عاقل، و معقول یکی هستند، زیرا حق تعالی به ذات خود عالم است و علم او عین ذات اوست. این دیدگاه، مانند آینه‌ای صاف، حقیقت وحدت در مرتبه الهی را بازمی‌تاباند. با این حال، ابن‌سینا اتحاد عاقل و معقول را در علم حق به مخلوقات و در نفوس انسانی رد می‌کند. او در تعلیقات خود می‌گوید که اگر نفس با تعقل چیزی با آن یکی شود، یا باید با خدا متحد گردد یا با حیوان، که هر دو محال است. این استدلال، مانند دیواری استوار، مرز میان مراتب وجودی را حفظ می‌کند.

درنگ: ابن‌سینا اتحاد عاقل و معقول را در علم حق به ذاتش می‌پذیرد، اما در علم به مخلوقات و در نفوس انسانی آن را محال می‌داند، زیرا اتحاد در این مراتب به کثرت یا تناقض می‌انجامد.

نقد ابن‌سینا به فرفوریوس

ابن‌سینا کتاب فرفوریوس در باب عقل و معقولات را پر از مطالب بی‌ارزش (حشو) می‌داند و معتقد است که حتی خود فرفوریوس از سخنانش فهمی نداشته است. او همچنین نقدهای مخالفان فرفوریوس را ضعیف‌تر از سخنان او می‌بیند، گویی جریانی از کلمات بی‌ثمر که در دریای معرفت غرق می‌شوند. این نقد، نشان‌دهنده نگاه انتقادی ابن‌سینا به برخی آثار پیشینیان و تأکید او بر روش‌های دقیق‌تر فلسفی است.

نقد ملاصدرا و شیخ اشراق به ابن‌سینا

ملاصدرا و شیخ اشراق هر دو دیدگاه ابن‌سینا را در اتحاد عاقل و معقول ناکافی می‌دانند. ملاصدرا در جلد سوم اسفار (صفحه ۳۱۲) این مسئله را از دشوارترین مسائل حکمی می‌خواند که تا زمان او حل نشده است. او آثار پیشینیان، از جمله شفا، نجات، اشارات، و عیون الحکمه ابن‌سینا، و همچنین آثار بهمنیار، خواجه نصیر، و دیگران را ناکارآمد می‌بیند. شیخ اشراق نیز در تلمیحات (صفحه ۷۰) مسئله علم را بسیار پیچیده دانسته و می‌گوید هیچ‌یک از سخنان پیشینیان برایش روشن نبوده است. او در مکاشفه‌ای ادعا می‌کند که از ارسطو پرس‌وجو کرده و علم را اضافه اشراقی تعریف کرده است، گویی نوری از عالم غیب بر او تابیده است. ملاصدرا اما به این تعریف اشراقی نیز انتقاد دارد و آن را ناکافی می‌داند.

درنگ: ملاصدرا و شیخ اشراق دیدگاه ابن‌سینا را در اتحاد عاقل و معقول ناکافی می‌دانند؛ ملاصدرا آن را از دشوارترین مسائل حکمی می‌خواند و شیخ اشراق علم را اضافه اشراقی تعریف می‌کند که مورد نقد ملاصدرا قرار می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با بررسی دیدگاه ابن‌سینا و نقدهای ملاصدرا و شیخ اشراق، به محدودیت‌های رویکرد مشائی در حل مسئله اتحاد عاقل و معقول اشاره کرد. ابن‌سینا، با پذیرش اتحاد در علم حق به ذاتش، از پذیرش آن در سایر مراتب سر باز زده، در حالی که ملاصدرا و شیخ اشراق با رویکردهای وجودی و اشراقی، به دنبال راه‌حل‌هایی عمیق‌تر بوده‌اند. این اختلافات، مانند رودهایی متلاطم، به سوی دریای حقیقت جاری‌اند و زمینه را برای تحلیل‌های صدرایی فراهم می‌سازند.

بخش سوم: رویکرد ملاصدرا به اتحاد عاقل و معقول

چالش‌های پیشینیان و توسل ملاصدرا

ملاصدرا، پس از ناامیدی از آثار پیشینیان، با توسل به خداوند و تضرع به درگاه الهی، به حل مسئله اتحاد عاقل و معقول پرداخته است. او در اسفار (جلد سوم، صفحه ۳۱۲) می‌گوید که هیچ‌یک از آثار پیشینیان، از جمله ابن‌سینا و متأخرین، در حل این مسئله راهگشا نبوده‌اند. او متأخرین را به دلیل توهمات و جدل‌های بی‌فایده سرزنش می‌کند و معتقد است که راه‌حل این مسئله تنها با الهام الهی ممکن است. ملاصدرا با استناد به آیه کریم وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ [مطلب حذف شد] : «و اما نعمت پروردگارت را بازگو کن»)، سخنانش را شکر نعمت الهی می‌داند و می‌گوید که خداوند در لحظه نگارش، علم جدیدی به او افاضه کرده و راه‌حل را روشن ساخته است. این رویکرد، مانند گوهری که از دل سنگ استخراج می‌شود، نقش الهامات الهی را در فلسفه صدرایی برجسته می‌کند.

درنگ: ملاصدرا، با ناامیدی از آثار پیشینیان و توسل به خداوند، راه‌حل مسئله اتحاد عاقل و معقول را با الهام الهی یافته و آن را شکر نعمت می‌داند.

تقسیم صور اشیاء و محوریت صور مجرد

ملاصدرا صور اشیاء را به دو دسته مادی و مجرد تقسیم می‌کند و صور معقوله مجرد را محور بحث اتحاد قرار می‌دهد. او در اسفار (جلد سوم، صفحه ۳۱۳) استدلال می‌کند که صور معقوله بالفعل، که وجودشان در نفس خود و برای عاقل یکی است، مبنای اتحاد عاقل و معقول‌اند. این صور، مانند نوری که در آینه ذهن متجلی می‌شود، از جهت واحد با عاقل متحدند و هیچ‌گونه دوئیت یا غیریتی در آن‌ها راه ندارد.

درنگ: ملاصدرا صور اشیاء را به مادی و مجرد تقسیم کرده و صور معقوله مجرد را مبنای اتحاد عاقل و معقول می‌داند، که وجودشان از جهت واحد با عاقل یکی است.

وحدت وجودی عاقل و معقول

ملاصدرا معتقد است که وجود صور معقوله بالفعل در نفس خود و برای عاقل یکسان است و این وحدت، هسته اصلی نظریه او در اتحاد عاقل و معقول است. او استدلال می‌کند که اگر معقول بالفعل وجودی غیر از عاقل داشته باشد، دو وجود متغایر پدید می‌آید که محال است، زیرا معقول بدون عاقل و عاقل بدون معقول ممکن نیست. این رابطه، برخلاف سواد و جدار که وجودهای متمایزی دارند، از وحدت ذاتی برخوردار است. ملاصدرا می‌گوید که معقول به عاقلیت ذات خود معقول است و عاقل به معقولیت ذات خود عاقل است، گویی دو روی یک سکه که در حقیقت یکی‌اند.

درنگ: وجود معقول بالفعل و عاقل از جهت واحد یکی است، و معقول به عاقلیت ذات خود و عاقل به معقولیت ذات خود متحدند، که این وحدت ذاتی، اساس نظریه صدرایی است.

چالش‌های مفهومی اتحاد بدون حیثیت

ملاصدرا معتقد است که اتحاد عاقل و معقول بدون حیثیت است، یعنی معقول به‌نفسه وجود عاقل است و عاقل به‌نفسه معقول. با این حال، اثبات این وحدت بدون حیثیت دشوار است، زیرا دو مفهوم عاقل و معقول اقتضای دو مصداق دارند. او در پاسخ به این چالش استدلال می‌کند که اگر عاقل و معقول وجودهای متغایر داشته باشند، می‌توان یکی را بدون دیگری تصور کرد، که محال است، زیرا معقول بدون عاقل و عاقل بدون معقول نمی‌تواند باشد. این استدلال، مانند کلیدی که قفل معرفت را می‌گشاید، وحدت ذاتی را تأیید می‌کند.

درنگ: اتحاد عاقل و معقول در نظریه ملاصدرا بدون حیثیت است، و اثبات آن بر وحدت ذاتی میان وجود عاقل و معقول متکی است، که تعدد وجودی را محال می‌سازد.

تمایز مفهومی عاقل و معقول

اگر عاقل و معقول یک وجود واحدند، تفاوت مفهومی آن‌ها چیست و چرا دو لفظ برای یک حقیقت به کار می‌رود؟ ملاصدرا این مسئله را با مثال انسان و بشر توضیح می‌دهد، که دو مفهوم‌اند اما یک مصداق دارند. عاقل و معقول نیز مترادف نیستند، بلکه دو مفهوم با یک مصداق‌اند. با این حال، پرسش از اولویت مفهومی عاقل یا معقول باقی است. ملاصدرا استدلال می‌کند که معقول بالقوه بدون عاقل ممکن است، اما عاقل بدون معقول ممکن نیست، زیرا عاقل بودن به وجود معقول وابسته است. این تحلیل، مانند ترازویی دقیق، تقدم مفهومی معقول را نشان می‌دهد.

درنگ: عاقل و معقول دو مفهوم با یک مصداق‌اند، و معقول بالقوه می‌تواند بدون عاقل باشد، اما عاقل بدون معقول ممکن نیست، که به تقدم مفهومی معقول اشاره دارد.

چالش انتزاع دو مفهوم از یک حقیقت

طبق قاعده فلسفی، از یک حقیقت واحد نمی‌توان دو مفهوم متمایز انتزاع کرد مگر با حیثیت. اگر عاقل و معقول یک مصداق واحد دارند، چگونه می‌توان دو مفهوم عاقل و معقول را از آن استخراج کرد؟ ملاصدرا این چالش را با تأکید بر وحدت وجودی پاسخ می‌دهد، اما اذعان دارد که تمایز مفهومی بدون حیثیت نیاز به تأمل عمیق دارد. این پرسش، مانند معمایی فلسفی، همچنان ذهن را به چالش می‌کشد و دعوتی است به کاوش بیشتر در وحدت وجودی.

درنگ: انتزاع دو مفهوم عاقل و معقول از یک حقیقت واحد بدون حیثیت، چالشی معرفت‌شناختی است که نیاز به تأمل عمیق در وحدت وجودی دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با کاوش در رویکرد ملاصدرا، به تبیین وحدت وجودی عاقل و معقول پرداخت. ملاصدرا، با نقد پیشینیان و توسل به الهام الهی، صور معقوله مجرد را محور اتحاد قرار داده و وحدت ذاتی عاقل و معقول را اثبات کرده است. با این حال، چالش تمایز مفهومی بدون حیثیت همچنان باقی است، گویی گوهری که هنوز تراش کامل نیافته و در انتظار تأملات آینده است.

بخش چهارم: تحلیل اجزای اتحاد و نقدهای معرفت‌شناختی

اجزای اتحاد عاقل و معقول

در تحلیل اتحاد عاقل و معقول، سه مؤلفه اصلی وجود دارد: عالم، معلوم بالذات، و معلوم بالعرض. هر یک از این مؤلفه‌ها دارای ماهیت و وجود خاص خود هستند، که در مجموع شش مؤلفه (سه ماهیت و سه وجود) را تشکیل می‌دهند. ماهیت‌های عالم، معلوم بالذات، و معلوم بالعرض به دلیل ذات متکثر خود متحد نمی‌شوند، زیرا ماهیت‌ها ذاتاً کثرت را اقتضا می‌کنند. همچنین، عالم با وجود معلوم بالعرض متحد نمی‌شود، زیرا معلوم بالعرض وجود مستقلی دارد. اتحاد تنها در وجود عالم و معلوم بالذات رخ می‌دهد، گویی دو رود که در یک دریا به هم می‌پیوندند.

درنگ: اتحاد عاقل و معقول تنها در وجود عالم و معلوم بالذات رخ می‌دهد، و ماهیت‌ها به دلیل کثرت ذاتی و معلوم بالعرض به دلیل استقلال وجودی از اتحاد خارج‌اند.

نقد اجماع ملاصدرا

ملاصدرا ادعا می‌کند که حکما بر وحدت وجود معقول بالفعل و عاقل اجماع دارند، اما این اجماع به‌تنهایی کافی نیست و نیاز به دلیل عقلی دارد. استناد به اجماع، مانند تکیه بر شاخه‌ای سست، نمی‌تواند بار سنگین حقیقت را تحمل کند. ملاصدرا در پاسخ، استدلال می‌کند که اگر معقول بالفعل وجودی غیر از عاقل داشته باشد، دو وجود متغایر پدید می‌آید که محال است، زیرا معقول بدون عاقل و عاقل بدون معقول نمی‌تواند باشد.

درنگ: استناد ملاصدرا به اجماع حکما کافی نیست و نیاز به استدلال عقلی دارد، که او با رد تعدد وجودی عاقل و معقول پاسخ می‌دهد.

مثال سواد و جدار

ملاصدرا برای روشن‌سازی وحدت عاقل و معقول، آن را با رابطه سواد و جدار مقایسه می‌کند. سواد و جدار وجودهای متمایزی دارند که می‌توان یکی را بدون دیگری تصور کرد، اما عاقل و معقول چنین نیستند. معقول بدون عاقل و عاقل بدون معقول ممکن نیست، زیرا وجودشان عینیت دارد. این تمایز، مانند تفکیک نور از آینه، وحدت ذاتی عاقل و معقول را آشکار می‌سازد.

درنگ: رابطه عاقل و معقول، برخلاف سواد و جدار، از وحدت ذاتی برخوردار است، زیرا معقول بدون عاقل و عاقل بدون معقول ممکن نیست.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تحلیل اجزای اتحاد و نقدهای معرفت‌شناختی، به تبیین دقیق وحدت وجودی عاقل و معقول پرداخت. این بخش نشان داد که اتحاد تنها در وجود عالم و معلوم بالذات رخ می‌دهد و مثال‌هایی چون سواد و جدار، محدودیت‌های اتحاد عرضی را آشکار می‌سازند. این تحلیل، مانند نوری که تاریکی‌های معرفت را می‌زداید، راه را برای فهم عمیق‌تر وحدت وجودی هموار کرد.

نتیجه‌گیری

این نوشتار، با کاوش در مسئله اتحاد عاقل و معقول در فلسفه اسلامی، به تبیین دقیق دیدگاه‌های ابن‌سینا، شیخ اشراق، و ملاصدرا پرداخت. ابن‌سینا، با پذیرش اتحاد در علم حق به ذاتش، از پذیرش آن در سایر مراتب سر باز زد، در حالی که شیخ اشراق با تعریف علم به‌عنوان اضافه اشراقی و ملاصدرا با تأکید بر وحدت وجودی بدون حیثیت، به عمق این مسئله فرو رفتند. ملاصدرا، با نقد پیشینیان و توسل به الهام الهی، صور معقوله مجرد را محور اتحاد قرار داد و وحدت ذاتی عاقل و معقول را اثبات کرد. با این حال، چالش تمایز مفهومی عاقل و معقول بدون حیثیت، مانند گوهری ناتراشیده، همچنان در انتظار تأملات آینده است. آیه کریم وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ [مطلب حذف شد] : «و اما نعمت پروردگارت را بازگو کن»)، پیوند فلسفه با معنویت را در نزد ملاصدرا تأیید می‌کند. این تحلیل، مانند فانوس دریایی، راهنمایی است برای پژوهشگران در مسیر فهم عمیق‌تر فلسفه اسلامی و دعوتی به کاوش در وحدت وجودی و معرفت‌شناختی.

با نظارت صادق خادمی