متن درس
تبیین فلسفی اتحاد عاقل و معقول در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۸۷)
دیباچه
در گستره حکمت متعالیه، مسأله اتحاد عاقل و معقول چونان گوهری درخشان در آسمان فلسفه اسلامی میدرخشد. این بحث، که ریشه در اندیشههای ژرف فیلسوفان بزرگی چون ابنسینا و ملاصدرا دارد، به کاوش در رابطه وجودی میان نفس ناطقه (عاقل) و موضوع ادراک عقلی (معقول) میپردازد. اتحاد عاقل و معقول، پرسشی بنیادین است که نهتنها به تبیین ماهیت علم در ظرف حضوری و حصولی میانجامد، بلکه چالشهای عمیقی در فهم وحدت وجودی و تمایز آن از روابط عرضی چون التصاق و اتصال پیش میکشد. این کتاب، برگرفته از درسگفتار شماره ۱۸۷ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تاریخ ۱۰/۱۲/۱۳۷۸، با تکیه بر متون کلاسیک فلسفی مانند «شفاء» و «اشارات» ابنسینا و «اسفار اربعه» ملاصدرا، به بررسی دقیق و انتقادی این مسأله اختصاص دارد.
بخش نخست: مفاهیم بنیادین اتحاد عاقل و معقول
تمایز علم حضوری و حصولی
در فلسفه اسلامی، علم به دو قسم حضوری و حصولی تقسیم میشود. علم حضوری، چونان آینهای صاف، ذات نفس را بیواسطه منعکس میکند، چنانکه در علم ملائکه یا علم نفس مجرد به ذات خویش، شئ خارجی از ذات نفس جدا نیست. در این مرتبه، علم عین نفس است و نفس، خود هم عاقل است و هم معقول، بدون آنکه غیریتی میان آنها پدید آید. در مقابل، علم حصولی، چونان نقشی بر آب، به ادراک غیر ذات نفس معطوف است و در ظرف غیریت، اتحاد عاقل و معقول را به چالش میکشد. این تمایز، چونان کلیدی به سوی فهم اتحاد عاقل و معقول، مبنای تمامی بحثهای این حوزه را تشکیل میدهد.
درنگ: علم حضوری، به دلیل فقدان غیریت، وحدت کامل عاقل و معقول را محقق میسازد، در حالی که علم حصولی، با حضور غیریت، اتحاد را در قالبی نسبی و با تعدد لحاظ مطرح میکند.
وحدت در علم حضوری
در علم حضوری، عاقل و معقول یک حقیقت واحدند، چنانکه نفس، خود هم عاقل است و هم معقول، بدون آنکه تعدد وجودی یا مفهومی میان آنها پدید آید. این وحدت، چونان خورشیدی که نور و گرمایش یکی است، در ذات نفس متبلور میشود. در این مرتبه، نفس به ذات خویش علم دارد و این علم، عین نفس است، نه چیزی افزون بر آن. استاد فرزانه در درسگفتار خویش، این وحدت را به علم ملائکه تشبیه میکنند که در آن، ذات و علم ذاتی یکی است و هیچ غیریتی میان عاقل و معقول متصور نیست.
اتحاد در علم حصولی
در علم حصولی، که نفس به غیر خویش ادراک دارد، اتحاد عاقل و معقول در ظرف غیریت مطرح میشود. این غیریت، چونان سایهای بر آینه وجود، میان عاقل و معقول فاصله میافکند و اتحاد را به چالشی فلسفی بدل میسازد. در این ظرف، اتحاد به سه شکل بررسی میشود: اتحاد عرض و موضوع، اتحاد ماده و صورت، و اتحاد عالم و معلوم. هر یک از این اشکال، دریچهای به سوی فهم رابطه میان مراتب وجودی میگشاید و پرسشهایی عمیق در باب امکان وحدت وجودی پیش میکشد.
انواع اتحاد در فلسفه اسلامی
اتحاد در فلسفه اسلامی، چونان رودی پرخروش، در شاخههای گوناگون جاری است. این شاخهها شامل اتحاد عرض و موضوع (مانند سپیدی و دیوار)، اتحاد ماده و صورت (مانند جسم و حقیقت آن)، و اتحاد عالم و معلوم (مانند نفس و معقولات آن) میشوند. هر یک از این انواع، با حفظ غیریت مفهومی، به وحدت وجودی نظر دارند. استاد فرزانه در درسگفتار، این تقسیمبندی را مبنای تبیین اتحاد عاقل و معقول قرار داده و به تمایز میان این انواع پرداختهاند.
دو قسم کلی اتحاد
اتحاد به دو قسم کلی تقسیم میشود: اتحاد رابط و مستقل، مانند رابطه میان معلوم و علت، و اتحاد رابط و موضوع، مانند رابطه میان عرض و موضوع. در اتحاد رابط و مستقل، دو طرف رابطه وجودی مستقل دارند، مانند ماده و صورت که در جسم به وحدت میرسند. در مقابل، اتحاد رابط و موضوع، چونان رابطهای عارضی، به وابستگی عرض به موضوع اشاره دارد. این تمایز، چونان مشعلی فروزان، راه را برای فهم جایگاه علم در اتحاد عاقل و معقول هموار میسازد.
درنگ: اتحاد رابط و مستقل، مانند ماده و صورت، به وحدت وجودی نظر دارد، در حالی که اتحاد رابط و موضوع، مانند عرض و موضوع، به رابطهای عارضی و وابسته اشاره میکند.
بخش دوم: دیدگاههای مشائی و حکمت متعالیه در باب اتحاد
دیدگاه مشائی: علم بهمثابه کیف
در فلسفه مشاء، بهویژه در آراء ابنسینا، علم بهمثابه کیف (عرض) تلقی شده و اتحاد عاقل و معقول از نوع اتحاد عرض و موضوع است. در این دیدگاه، علم چونان صفتی بر موضوع (نفس) عارض میشود و وحدت وجودی میان عاقل و معقول نفی میگردد. ابنسینا در «شفاء» و «اشارات» علم را کیفیتی میداند که بر نفس عارض شده و از اینرو، اتحاد عاقل و معقول را در چارچوب رابطه عرض و موضوع تبیین میکند. این دیدگاه، چونان نقشی بر سنگ، به تمایز وجودی میان نفس و علم تأکید دارد.
نقد ملاصدرا به دیدگاه مشائی
ملاصدرا، در حکمت متعالیه، این دیدگاه را به چالش میکشد و معتقد است که اتحاد عاقل و معقول فراتر از اتحاد عرض و موضوع است. او این اتحاد را به اتحاد رابط و مستقل، مانند ماده و صورت، نزدیکتر میداند. در نظر ملاصدرا، علم حقیقتی وجودی است که عاقل و معقول دو عنوان آناند، نه دو وجود متمایز. این نقد، چونان تیری به سوی هدف، به وحدت وجودی میان عاقل و معقول نشانه میرود و از رابطه عارضی عرض و موضوع فاصله میگیرد.
تبیین ملاصدرا از اتحاد عاقل و معقول
ملاصدرا در «اسفار اربعه» (جلد سوم)، اتحاد عاقل و معقول را به وحدت وجودی یک حقیقت واحد، یعنی علم، فرو میکاهد. در این دیدگاه، عاقل و معقول دو عنوان متضائفاند که بر یک وجود واحد دلالت دارند. علم، چونان نوری الهی، در قلب نفس جای میگیرد و عاقل و معقول را در خود متحد میسازد: «نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي [مطلب حذف شد] : نوری که خداوند در دل هر که بخواهد میافکند). این وحدت، چونان ذوب شدن دو رود در یک دریا، عاقل و معقول را در حقیقتی یگانه ادغام میکند.
درنگ: ملاصدرا اتحاد عاقل و معقول را به وحدت وجودی یک حقیقت (علم) فرو میکاهد که عاقل و معقول دو عنوان متضائف آناند، نه دو وجود متمایز.
علم بهمثابه صورت معقوله
در حکمت متعالیه، علم صورتی معقوله است که در ظرف عاقل تحقق مییابد، بیآنکه نیازی به عاقلی مستقل داشته باشد. ملاصدرا تأکید میکند که معقول، خود عاقلساز است و نفس، بدون معقول، چونان مادهای کور است که با ورود معقول بصیر میگردد. این دیدگاه، علم را حقیقتی وجودی میداند که عاقل و معقول، دو وصف ثانوی آناند، نه دو وجود جداگانه.
بخش سوم: دلایل ملاصدرا برای اثبات اتحاد عاقل و معقول
دلیل اول: وحدت وجودی
ملاصدرا در «اسفار اربعه» (جلد سوم، صفحه ۳۱۳) استدلال میکند که اگر معقول بالفعل غیر از وجود عاقل باشد، دو ذات متمایز پدید میآید که اتحادشان مانند اتحاد عرض و موضوع خواهد بود. او این فرض را رد کرده و تأکید میکند که عاقل و معقول یک وجود واحد دارند و غیریت وجودی میان آنها متصور نیست. این دلیل، چونان مشعلی در تاریکی، تکثر وجودی را نفی کرده و وحدت عاقل و معقول را در یک حقیقت وجودی تأیید میکند.
نقد دلیل اول: ذاتالاضافه بودن
استاد فرزانه در درسگفتار، این دلیل را نقد کرده و بیان میدارند که عاقل و معقول ذاتالاضافهاند، یعنی غیریت در مفهومشان ذاتی است. نمیتوان گفت عاقل بدون معقول یا معقول بدون عاقل متصور است، زیرا این دو عنوان متضائفاند. این نقد، چونان آینهای صاف، نشان میدهد که گرچه وجود عاقل و معقول واحد است، اما تعدد مفهومی (لحاظ عاقل من حیث معقولیته و معقول من حیث عاقلیته) ناگزیر است.
درنگ: عاقل و معقول، به دلیل ذاتالاضافه بودن، نمیتوانند از غیریت مفهومی تهی شوند، حتی اگر وجودشان واحد باشد.
دلیل دوم: تساوی متضائفین
در دلیل دوم (صفحه ۳۱۵)، ملاصدرا بیان میدارد که عاقل و معقول، بهعنوان متضائفین، در وجود و مرتبه وجودی برابرند. اگر یکی بالفعل باشد، دیگری نیز بالفعل است؛ و اگر یکی بالقوه باشد، دیگری نیز بالقوه است. این تساوی، چونان دو کفه ترازو، عاقل و معقول را در یک مرتبه وجودی قرار داده و تکثر وجودی را نفی میکند.
نقد دلیل دوم: تعدد عنوانی
استاد فرزانه این دلیل را نیز نقد کرده و تأکید میکنند که گرچه وجود عاقل و معقول واحد است، اما عنوانهای متضائف (عاقل و معقول) تعدد را حفظ میکنند. این تعدد عنوانی، چونان دو نام برای یک حقیقت، مانند انسان و بشر، وحدت مصداقی را مخدوش نمیسازد، اما وحدت کامل (به جهة واحدة) را ناممکن میکند.
دلیل سوم: استعداد نفس و فعلیت معقول
در دلیل سوم (صفحه ۳۱۷)، ملاصدرا بیان میدارد که نفس، استعدادی است که با صورت معقوله فعلیت مییابد. نفس بدون معقول، چونان مادهای کور است که با ورود معقول بصیر میگردد: «النَّفْسُ عَمْيَاءُ». معقول، خود عاقلساز است و نفس را از قوه به فعل میرساند. در این دیدگاه، معقول همان عاقل است، زیرا نفس بدون معقول عاقل نیست: «الْمَعْقُولُ هُوَ الْعَاقِلُ».
نقد دلیل سوم: تقدم معقول و تناقض تضایف
استاد فرزانه این دلیل را نیز نقد کرده و بیان میدارند که اگر معقول مقدم بر عاقل باشد، غیریت ایجاد میشود که با ذاتالاضافه بودن عاقل و معقول منافات دارد. عاقل و معقول، بهعنوان متضائفین، در وجود و مرتبه برابرند و هیچیک بر دیگری تقدم ندارد. این نقد، چونان تیغی برنده، تناقض در ادعای تقدم رتبی را آشکار میسازد و بر تساوی متضائفین تأکید میکند.
درنگ: عاقل و معقول، بهعنوان متضائفین، در وجود و مرتبه برابرند و تقدم یکی بر دیگری با اصل تضایف منافات دارد.
بخش چهارم: تبیین علم بهمثابه حقیقت نفسی
علم بهمثابه نور الهی
در حکمت متعالیه، علم حقیقتی نفسی است که چونان نوری الهی در قلب مؤمن جای میگیرد: «نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي [مطلب حذف شد] : نوری که خداوند در دل هر که بخواهد میافکند). این نور، مبنای وحدت عاقل و معقول است و عناوین عاقل و معقول را بهصورت وصفهای اضافی بر خود حمل میکند. علم، چونان جوهری متعالی، از هرگونه تکثر وجودی مبراست و عاقل و معقول را در خود متحد میسازد.
تمایز اضافه و تضایف
علم، ذاتالاضافه است، زیرا نیازمند متعلق است، مانند فعل متعدد که مفعول میطلبد. اما عاقل و معقول، متضائفاند و در وجود و مرتبه برابرند. این تمایز، چونان خطی میان دو ساحل، رابطه علم با متعلق را از رابطه عاقل و معقول جدا میسازد. در تضایف، تساوی وجودی برقرار است، اما در اضافه، مضاف بر مضافالیه تقدم دارد.
تعدد عنوانی و وحدت مصداقی
علم، وجودی واحد دارد، اما عناوین عاقل و معقول، چونان دو نام برای یک حقیقت، تعدد عنوانی را به همراه دارند. این تعدد، مانند انسان و بشر که بر یک مصداق دلالت دارند، وحدت مصداقی را مخدوش نمیسازد. استاد فرزانه تأکید میکنند که نمیتوان تعدد عنوانی را از عاقل و معقول حذف کرد، زیرا ذاتالاضافه بودن آنها غیریت مفهومی را ناگزیر میسازد.
درنگ: وحدت مصداقی عاقل و معقول با تعدد عنوانی منافات ندارد، زیرا عاقل و معقول، بهعنوان متضائفین، ذاتاً دارای غیریت مفهومیاند.
مثال جسم و حرکت
ملاصدرا با مثال جسم و حرکت، تمایز عاقل و معقول را روشن میسازد. جسم متحرک، با حذف حرکت، همچنان جسم باقی میماند، اما عاقل بدون معقول یا معقول بدون عاقل متصور نیست. این مثال، چونان آینهای، ذاتالاضافه بودن عاقل و معقول را در برابر رابطه عارضی جسم و حرکت نشان میدهد.
مثال فوق و تحت
عاقل و معقول، مانند فوق و تحت، متضائفاند و نمیتوان یکی را بدون دیگری تصور کرد. این رابطه، چونان دو کفه ترازو، تساوی وجودی را میان عاقل و معقول برقرار میسازد و هرگونه تقدم رتبی را نفی میکند.
نقد مهمل بودن عناوین
استاد فرزانه تأکید میکنند که عاقل و معقول نمیتوانند مهمل باشند، زیرا ذاتالاضافهاند و غیریت در مفهومشان ذاتی است. این دیدگاه، ادعای وحدت کامل (به جهة واحدة) را به چالش میکشد و بر ضرورت حفظ تمایز مفهومی تأکید دارد.
بخش پنجم: نقد وحدت کامل و جمعبندی
نقد ادعای وحدت به جهة واحدة
ملاصدرا ادعا میکند که عاقل و معقول به جهة واحدة متحدند، اما استاد فرزانه این ادعا را نادرست میدانند، زیرا عاقل و معقول ذاتالاضافهاند و تعدد عنوانی در آنها ناگزیر است. این تعدد، چونان دو نام برای یک گوهر، وحدت مصداقی را مخدوش نمیسازد، اما وحدت کامل را ناممکن میکند.
اتحاد در برابر انضمام
اتحاد عاقل و معقول، انضمامی نیست، بلکه وجودی است. این اتحاد، چونان ذوب شدن دو فلز در یک کوره، عاقل و معقول را در حقیقتی واحد (علم) ادغام میکند، اما تعدد لحاظ همچنان باقی میماند.
جمعبندی
این کتاب، با تکیه بر درسگفتار شماره ۱۸۷ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین عمیق مسأله اتحاد عاقل و معقول در حکمت متعالیه پرداخته است. ملاصدرا، برخلاف ابنسینا که علم را کیف و اتحاد عاقل و معقول را از نوع اتحاد عرض و موضوع میداند، این اتحاد را به وحدت وجودی یک حقیقت (علم) فرو میکاهد. او با سه دلیل—وحدت وجودی، تساوی متضائفین، و استعداد نفس—سعی در اثبات این ادعا دارد. دلیل اول، تکثر وجودی را نفی میکند؛ دلیل دوم، تساوی عاقل و معقول را بهعنوان متضائفین مطرح میسازد؛ و دلیل سوم، معقول را علت عقلانیت نفس معرفی میکند. بااینحال، نقدهای استاد فرزانه نشان میدهد که عاقل و معقول، به دلیل ذاتالاضافه بودن، نمیتوانند به وحدت کامل برسند. تعدد عنوانی، حتی در وحدت وجودی، ناگزیر است، زیرا عاقل بدون معقول و معقول بدون عاقل متصور نیست. علم، بهعنوان حقیقتی نفسی و نور الهی، مبنای این وحدت است، اما عناوین عاقل و معقول وصفهای اضافیاند که متأخر از تحقق علماند. تمایز میان اضافه (علم به متعلق) و تضایف (عاقل و معقول) نیز به روشن شدن این رابطه کمک میکند.
با نظارت صادق خادمی