در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 188

متن درس






وحدت عاقل و معقول در حکمت متعالیه: تأملاتی در فلسفه اسلامی

وحدت عاقل و معقول در حکمت متعالیه: تأملاتی در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۸۸)

دیباچه

در سپهر حکمت اسلامی، مسأله وحدت عاقل و معقول چون گوهری درخشان در تاج فلسفه متعالیه می‌درخشد. این نوشتار، برآمده از درس‌گفتار شماره ۱۸۸ استاد فرزانه قدس‌سره در تاریخ یازدهم اسفند ۱۳۷۸، به کاوشی عمیق در مفهوم وحدت عاقل و معقول در حکمت متعالیه می‌پردازد. محوریت این تأملات، تبیین علم به‌مثابه تعینات نفسی و ظهورات ذاتی نفس است که فراتر از اتحاد مادی یا مفهومی، به وحدتی وجودی در ظرف نفس رهنمون می‌شود. بحث با نقد آرای ابن‌سینا، فخر رازی و شیخ اشراق، و با تکیه بر دیدگاه‌های ملاصدرا در «اسفار اربعه»، علم را نه به‌صورت حاصله یا انطباع خارجی، بلکه به‌سان فواره‌ای زلال از چشمه نفس معرفی می‌کند.

بخش نخست: تبیین مفهوم علم در حکمت متعالیه

علم به‌مثابه تعینات نفسی

علم، در نگاه حکمت متعالیه، چون جویباری زلال از سرچشمه نفس جاری می‌شود و نه صورت حاصله‌ای از خارج، بلکه تعینات ذاتی نفس است. این تعریف، علم را از قالب‌های مادی و مفهومی سنتی آزاد کرده و آن را به‌مثابه ظهورات نفسی معرفی می‌کند. برخلاف دیدگاه‌های مشائی که علم را انطباع صورت خارجی در نفس می‌دانستند، حکمت متعالیه علم را ريزش وجودی نفس می‌داند که فارغ از هرگونه صورت مادی یا مفهومی است. نفس، چون ذره‌ای فعال و خلاق، خود علم‌ساز است و معلومات، ظهورات ذاتی آن‌اند، نه موجوداتی مستقل که از خارج به نفس منتقل شوند.

درنگ: علم، تعینات نفسی و ظهورات ذاتی نفس است، نه صورت حاصله یا انطباع خارجی، و نفس خود منشأ علم‌ساز است.

نقش اعداد خارجی در علم

اشیای خارجی، مانند چشم و گوش، چون ظرف‌هایی برای اعداد علم‌اند، نه منشأ آن. نفس، مانند چشمه‌ای که بی‌وقفه آب می‌ریزد، علم را از خود تولید می‌کند و اشیای خارجی تنها بستری برای ظهور این تعینات فراهم می‌آورند. این دیدگاه، نقش عوامل خارجی را به محرک‌های اعدادی محدود کرده و علم را فرآیندی ذاتی و غیراکتباسی معرفی می‌کند. برای مثال، هنگامی که انسان به گلی می‌نگرد، نفس او تعینی از گل می‌سازد، نه آنکه صورت گل را از خارج اخذ کند.

علم به‌مثابه وحدت نفسی

علم، وحدت نفس با ظهوراتش است، نه اتحاد با چیزی خارجی. اتحاد، مستلزم غیریت میان دو موجود است، اما در علم، غیریتی میان عاقل و معقول وجود ندارد، زیرا معقول، ريزش و ظهور عاقل است. این وحدت، چون پیوند نور با پرتوهایش، در ظرف نفس تحقق می‌یابد و علم را به‌مثابه شأنی ذاتی از نفس معرفی می‌کند. تمثیل فواره، که آب از آن ريزش می‌کند، این پویایی و خودجوشی نفس را به زیبایی به تصویر می‌کشد.

درنگ: علم، وحدت نفس با ظهوراتش است، نه اتحاد با موجودی خارجی، و معقول، تعین و ريزش عاقل است.

جمع‌بندی بخش نخست

علم در حکمت متعالیه، تعینات نفسی و ظهورات ذاتی نفس است که فارغ از صورت‌های مادی یا مفهومی، از خود نفس ريزش می‌کند. اشیای خارجی، تنها ظرف اعداد این ظهورات‌اند و علم، وحدتی نفسی است که در آن عاقل و معقول به‌سان مظهر و مظهری واحد در یک حقیقت واحد جلوه می‌کنند. این تبیین، علم را از قالب‌های سنتی مشائی آزاد کرده و به‌مثابه فرآیندی ذاتی و خلاق معرفی می‌کند.

بخش دوم: نقد دیدگاه‌های مشائی و اشراقی

نقد دلایل ابن‌سینا در رد اتحاد عاقل و معقول

ابن‌سینا با ارائه سه دلیل، اتحاد عاقل و معقول را رد کرده، اما این دلایل از حفظ حیثیت واحد عاجز مانده‌اند. ملاصدرا، با نقد این استدلال‌ها، معتقد است که عقل و معقول در ظرف نفس به وحدت می‌رسند، نه اتحاد. این نقد، به ضعف روش‌شناختی ابن‌سینا اشاره دارد که نتوانسته وحدت ذاتی میان عاقل و معقول را تبیین کند. در حکمت متعالیه، معقول نه موجودی مستقل، بلکه ظهور عقل است که در نفس متجلی می‌شود.

نقد اضافه اشراقی شیخ اشراق

شیخ اشراق، علم را به‌صورت اضافه اشراقی وابسته به خارج می‌داند، اما حکمت متعالیه این دیدگاه را نقد کرده و علم را اضافه ظهوری به نفس معرفی می‌کند. برخلاف دیدگاه اشراقی که علم را متکی به خارج می‌بیند، حکمت متعالیه علم را تعینات نفسی می‌داند که مستقل از خارج و در ذات نفس ظهور می‌یابد. این دیدگاه، علم را از وابستگی به موجودات خارجی آزاد می‌کند.

درنگ: علم، اضافه ظهوری به نفس است، نه وابسته به خارج، و معقول، ظهور ذاتی عقل در ظرف نفس است.

نقد اضافه معقولی فخر رازی

فخر رازی، اضافه معقولی را به خارج وابسته می‌داند، اما این دیدگاه نیز مورد نقد قرار گرفته است. علم، به‌عنوان تعینات نفسی، نیازی به خارج ندارد و نفس خود به‌تنهایی علم را تولید می‌کند. این نقد، استقلال ذاتی علم را از شرایط خارجی تأیید کرده و آن را فرآیندی نفسی و خودبسنده معرفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

حکمت متعالیه، با نقد دیدگاه‌های مشائی و اشراقی، علم را به‌مثابه تعینات نفسی و ظهورات ذاتی نفس بازتعریف می‌کند. برخلاف ابن‌سینا که اتحاد عاقل و معقول را رد می‌کند، و برخلاف شیخ اشراق و فخر رازی که علم را وابسته به خارج می‌دانند، حکمت متعالیه علم را وحدتی نفسی معرفی می‌کند که در آن معقول، ظهور عقل است و نیازی به موجودات خارجی ندارد.

بخش سوم: وحدت عاقل و معقول در ظرف نفس

عقل و معقول به‌مثابه شئونات نفسی

عقل، چون فاعلی فعال در ظرف نفس، تعیناتی را تولید می‌کند که معقول نامیده می‌شود. این تعینات، نه صورت‌های خارجی یا نفسی، بلکه ظهورات ذاتی نفس‌اند. عاقل و معقول، دو شأن از شئونات نفسی‌اند که در وحدتی وجودی به هم می‌پیوندند. این وحدت، فراتر از اتحاد است، زیرا اتحاد مستلزم غیریت است، اما در اینجا معقول، ريزش و ظهور عقل است، مانند پرتوهایی که از خورشید ساطع می‌شوند.

درنگ: عاقل و معقول، شئونات نفسی‌اند که در وحدتی وجودی به هم می‌پیوندند، نه اتحادی که مستلزم غیریت باشد.

نقد دیدگاه ملاصدرا درباره صورت معقوله

ملاصدرا در صفحه ۳۱۴ «اسفار اربعه» می‌فرماید که اگر معقول وجود مستقلی از عاقل داشته باشد، دوگانگی وجود پیش می‌آید که محال است. او معقول را بالذات معقول می‌داند، نه به‌سبب چیز دیگر. بااین‌حال، دیدگاه او مبنی بر وجود صورت معقوله مورد نقد قرار می‌گیرد، زیرا معقول، نه صورتی مستقل، بلکه ظهور و تعین عاقل است. این نقد، تأکید دارد که علم، ريزش نفس است و نیازی به صورت‌های خارجی یا نفسی ندارد.

تمثیل حضرت خضر و پویایی نفس

نفس، چون حضرت خضر که پیوسته در حال فعل و ظهور است، دائماً تعینات علمی تولید می‌کند. این پویایی، حتی در انزوای فرهنگی یا در خواب، متوقف نمی‌شود. نفس، مانند دوربینی که بی‌وقفه تصویر می‌سازد، تعینات خود را ريزش می‌دهد، هرچند ممکن است رسوبات آن فراموش شود. این تمثیل، خلاقیت ذاتی و مداوم نفس را در تولید علم به تصویر می‌کشد.

جمع‌بندی بخش سوم

وحدت عاقل و معقول در حکمت متعالیه، نه به‌صورت اتحاد، بلکه به‌مثابه وحدتی نفسی تبیین می‌شود. عقل و معقول، شئونات نفسی‌اند که در ظرف نفس به وحدت می‌رسند. نقد ملاصدرا نشان می‌دهد که معقول، ظهور عقل است و نه صورتی مستقل. تمثیلاتی چون حضرت خضر، پویایی و خلاقیت نفس را در تولید علم به زیبایی نشان می‌دهند.

بخش چهارم: ماهیت مجرد علم و نفس

مجرد بودن نفس و علم

نفس و علم آن، چون گوهری آسمانی، کاملاً مجردند و از هرگونه صورت مادی یا حتی خیالی مبرا هستند. حتی تخیلات، که به‌ظاهر صورتی مادی دارند، در حقیقت تعینات نفسی‌اند. این دیدگاه، علم را از هرگونه وابستگی به ماده آزاد کرده و آن را به‌مثابه ظهورات مجرد نفس معرفی می‌کند.

درنگ: نفس و علم آن کاملاً مجردند و حتی تخیلات نیز تعینات نفسی‌اند، نه صورت‌های مادی.

حس و محسوسات به‌مثابه تعینات نفسی

حس و محسوسات، مانند عقل و معقول، تعینات نفسی‌اند و صورتی مادی ندارند. این دیدگاه، وحدت در ماهیت همه ادراکات، اعم از حسی و عقلی، را تأیید می‌کند. برای مثال، هنگامی که انسان گلی را می‌بیند، نفس او تعینی از گل می‌سازد، نه آنکه صورتی مادی را اخذ کند.

تمثیل مرکب و سیالیت تعینات

تعینات نفس، مانند مرکبی است که به اشکال گوناگون تعبیر می‌شود، اما ذاتاً شکل نیست. گاه این مرکب به‌صورت شتر، گاه گاو، و گاه سوسمار تعبیر می‌شود، اما در حقیقت، این تعینات نفسی‌اند که سیال و غیرصوری‌اند. این تمثیل، ماهیت غیرمادی و پویای تعینات نفس را به تصویر می‌کشد.

جمع‌بندی بخش چهارم

نفس و علم آن، مجرد و فارغ از صورت‌های مادی‌اند. حس و محسوسات، مانند معقولات، تعینات نفسی‌اند و وحدتی ذاتی در همه ادراکات وجود دارد. تمثیل مرکب، سیالیت و غیرصوری بودن تعینات نفس را نشان می‌دهد، و این دیدگاه، علم را به‌مثابه ظهورات مجرد نفس تبیین می‌کند.

بخش پنجم: علم حضوری و وحدت در مراتب وجود

علم حضوری و نقد علم حصولی

همه علوم، به‌دلیل تعینات نفسی بودن، حضوری‌اند و تقسیم‌بندی سنتی به علم حضوری و حصولی مردود است. علم غیرنفسی، که به اعداد خارجی وابسته است، اکتسابی تلقی می‌شود، اما در ذات خود، تعینات نفسی است. این دیدگاه، علم را به‌مثابه فرآیندی ذاتی و غیراکتباسی معرفی می‌کند که حتی در عالم ناسوت نیز ملکوتی است.

درنگ: همه علوم حضوری‌اند، زیرا تعینات نفسی‌اند، و علم حصولی به معنای سنتی وجود ندارد.

وحدت نفس با عقل فعال

وحدت نفس با عقل فعال، به معنای تعینات نفسی است که به مرتبه عقل فعال می‌رسد، نه اتصال به چیزی خارجی. این وحدت، مانند صیقل یافتن آینه‌ای زنگارگرفته، نتیجه صفا و کمال نفس است که به مراتب بالاتر وجود رهنمون می‌شود.

علم در کافر و مؤمن

علم، در کافر و مؤمن یکسان است و تنها در شفافیت و سرعت تعینات متفاوت است. این عمومیت، ماهیت ذاتی علم را به‌عنوان شأن نفسی تأیید می‌کند، که وابسته به شرایط خارجی نیست، بلکه به صفا و کمال نفس بستگی دارد.

جمع‌بندی بخش پنجم

علم، به‌مثابه تعینات نفسی، حضوری و ذاتی است و تقسیم‌بندی سنتی به حضوری و حصولی مردود است. وحدت نفس با عقل فعال، نتیجه کمال نفسی است و علم در همه انسان‌ها، فارغ از باورها، ماهیت یکسانی دارد که تنها در شفافیت و سرعت ظهور متفاوت است.

بخش ششم: ظهورات نفسی در مراتب هستی

ریزش مداوم نفس

نفس، مانند چشمه‌ای بی‌وقفه، تعینات علمی را ريزش می‌کند، حتی در خواب یا انزوای فرهنگی. این ريزش، چون فیلمی که پیوسته در حال ضبط است، متوقف نمی‌شود، هرچند ممکن است رسوبات آن فراموش شود. این پویایی، خلاقیت ذاتی نفس را در تولید علم نشان می‌دهد.

درنگ: نفس، مانند چشمه‌ای بی‌وقفه، تعینات علمی را ريزش می‌کند و این پویایی حتی در خواب یا انزوا ادامه دارد.

تکامل ظهورات در برزخ و قیامت

در مراتب برزخ و قیامت، تعینات نفسی به کمال ظهور می‌رسند و صرفاً ظهوری و فاعلی می‌شوند. این تکامل، مانند گلی که از خاک به‌سوی نور می‌روید، سیر وجودی نفس را از ناسوت به ملکوت نشان می‌دهد. این دیدگاه، علم را به‌مثابه فرآیندی ظهوری و غیراستعدادی تبیین می‌کند.

استناد به قرآن کریم

قرآن کریم، در آیه‌ای نورانی، می‌فرماید:

﴿لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا﴾

[مطلب حذف شد] : «چیزی [که] یادکردنی باشد نبود»). این آیه، به عدم وجود مذکور اشاره دارد، اما ظهورات غیرمذکور را تأیید می‌کند، که با مفهوم تعینات نفسی هم‌خوانی دارد.

جمع‌بندی بخش ششم

نفس، چون چشمه‌ای بی‌وقفه، تعینات علمی را ريزش می‌کند و این فرآیند در مراتب برزخ و قیامت به کمال می‌رسد. استناد به قرآن کریم، این ظهورات غیرمذکور را تأیید می‌کند و علم را به‌مثابه فرآیندی ذاتی و غیرمادی معرفی می‌کند.

نتیجه‌گیری نهایی

این نوشتار، با کاوش در مسأله وحدت عاقل و معقول در حکمت متعالیه، علم را به‌مثابه تعینات نفسی و ظهورات ذاتی نفس تبیین کرد. برخلاف دیدگاه‌های مشائی و اشراقی که علم را وابسته به خارج می‌دانستند، حکمت متعالیه آن را فرآیندی ذاتی و غیراکتباسی معرفی می‌کند. نقد آرای ابن‌سینا، فخر رازی و ملاصدرا نشان داد که معقول، ظهور عقل است و نه صورتی مستقل. تمثیلاتی چون فواره، حضرت خضر و مرکب، پویایی و خلاقیت نفس را در تولید علم به تصویر کشیدند. علم، حتی در عالم ناسوت، ملکوتی است و در همه انسان‌ها، فارغ از باورها، ماهیت یکسانی دارد.

با نظارت صادق خادمی