در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 190

متن درس





نقد اتحاد عاقل و معقول در فلسفه اسلامی: بازخوانی و تبیین آرای صدرایی

نقد اتحاد عاقل و معقول در فلسفه اسلامی: بازخوانی و تبیین آرای صدرایی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۹۰)

مقدمه: درآمدی بر نقد اتحاد عاقل و معقول

مفهوم اتحاد عاقل و معقول، چونان نگینی در تارک فلسفه اسلامی، از دیرباز محور مناقشات عمیق فلسفی بوده است. این مفهوم، که در کانون اندیشه‌های مشائی و صدرایی جای دارد، نه‌تنها به تبیین چیستی علم و ادراک می‌پردازد، بلکه به مثابه پلی میان نفس و هستی، رابطه عمیق میان عاقل و معقول را بازمی‌نمایاند. در درس‌گفتار شماره ۱۹۰ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، که در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۷۸ ارائه شده، این مفهوم با نگاهی نقادانه و عمیق مورد بازخوانی قرار گرفته و با نقد آرای ابن‌سینا و ملاصدرا، دیدگاهی نوین و بدیع عرضه شده است.

بخش نخست: نقد ملاصدرا به دلایل ابن‌سینا در رد اتحاد عاقل و معقول

اشکالات ملاصدرا به استدلال‌های ابن‌سینا

ملاصدرا، با رویکردی انتقادی به فلسفه مشائی، به دو دلیل ابن‌سینا در رد اتحاد عاقل و معقول اشکال وارد می‌کند. ابن‌سینا در اشارات فرض می‌کند که جوهر عاقل، شیء «آ» را تعقل کرده و معقول آن می‌شود. او می‌پرسد: آیا عاقل پس از تعقل «آ» همان عاقل پیشین است یا باطل شده و معقول جای آن را گرفته است؟ این دوگانگی منطقی، اتحاد را یا به بی‌تأثیری تعقل (اگر عاقل همان عاقل پیشین باشد) یا به زوال هویت عاقل (اگر معقول جای آن را بگیرد) منجر می‌کند. ملاصدرا این استدلال را به چالش کشیده و معتقد است که اتحاد عاقل و معقول، نه به زوال عاقل، بلکه به استکمال او می‌انجامد.

این نقد، چونان تیری است که به قلب تناقضات منطقی ابن‌سینا اصابت می‌کند. ملاصدرا تأکید دارد که عاقل با تعقل «آ» باطل نمی‌شود، بلکه نقص او (عدم تعقل) زائل شده و به کمال می‌رسد. این دیدگاه، اتحاد را به مثابه فرآیندی تکاملی معرفی می‌کند که در آن، عاقل و معقول در وحدتی وجودی به هم می‌پیوندند.

درنگ: ملاصدرا با رد دوگانگی ابن‌سینا، اتحاد عاقل و معقول را به مثابه استکمال نفس معرفی می‌کند، نه زوال هویت عاقل.

تمثیل صبّی و رجل: اتحاد به مثابه استکمال

ملاصدرا برای تبیین دیدگاه خود، به تمثیلی بدیع روی می‌آورد: کودکی (صبّی) که به مرد (رجل) تبدیل می‌شود. در این فرآیند، جوهر کودک فاسد نمی‌شود، بلکه طفولیت (نقص) زائل شده و رجولیت (کمال) حاصل می‌گردد. این تمثیل، چونان آینه‌ای است که حقیقت اتحاد را بازمی‌تاباند: عاقل با تعقل «آ» به معقول تبدیل می‌شود، نه آنکه هویتش زائل گردد. همان‌گونه که کودک در مرد مستتر است و رجولیت، کمال طفولیت است، عاقل نیز در معقول باقی است و معقول، کمال عاقل.

این دیدگاه، اتحاد را از قالب تخریبی (زوال هویت) به قالب تکاملی (استکمال نفس) منتقل می‌کند. کودک، چونان نهالی است که به درختی تنومند بدل می‌شود، بدون آنکه جوهرش تغییر کند. عاقل نیز، با تعقل، به کمال وجودی خویش می‌رسد و معقول، ظهور این کمال است.

درنگ: تمثیل صبّی و رجل، اتحاد عاقل و معقول را به مثابه استکمال نفس تبیین می‌کند، نه زوال جوهر عاقل.

تناقض ظاهری در آرای ابن‌سینا

ملاصدرا، با استناد به الهیات شفا، به تناقض ظاهری در آرای ابن‌سینا اشاره می‌کند. ابن‌سینا در شفا، «کون الشیء من الشیء» را به دو نوع تقسیم می‌کند: نوع اول، استکمال (مانند تبدیل صبّی به رجل) که در آن، جوهر شیء اول حفظ شده و به کمال می‌رسد؛ و نوع دوم، زوال صورت و پذیرش صورت جدید (مانند تبدیل آب به بخار). در نوع اول، صبّی با شدن رجل، نه جوهرش فاسد می‌شود و نه عوارضش زائل می‌گردد، بلکه استکمال می‌یابد. این دیدگاه، با اتحاد عاقل و معقول هم‌خوانی دارد، اما ابن‌سینا در بحث علم، این اتحاد را انکار می‌کند.

ملاصدرا این تناقض را چونان پارادوکسی فلسفی برجسته می‌کند و می‌پرسد: چگونه ابن‌سینا که استکمال را در حرکت جوهري پذیرفته، در علم، اتحاد را به زوال عاقل تعبیر می‌کند؟ این نقد، چونان نوری است که تاریکی‌های ناسازگاری در آرای ابن‌سینا را روشن می‌سازد.

درنگ: ملاصدرا با استناد به الهیات شفا، تناقض ابن‌سینا در پذیرش استکمال در حرکت جوهري و انکار اتحاد در علم را به چالش می‌کشد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با بررسی نقد ملاصدرا به دلایل ابن‌سینا، نشان داد که اتحاد عاقل و معقول، نه زوال هویت عاقل، بلکه استکمال اوست. تمثیل صبّی و رجل، این فرآیند تکاملی را به زیبایی تبیین کرد، و نقد ملاصدرا به تناقض ظاهری در آرای ابن‌سینا، بر لزوم انسجام فلسفی تأکید نمود. این دیدگاه، اتحاد را به مثابه جریانی وجودی معرفی می‌کند که نفس را به سوی کمال می‌برد.

بخش دوم: نقد تعریف صدرایی از اتحاد و ارائه مفهوم وحدت

نقد روش‌شناختی به تعریف ملاصدرا

ملاصدرا اتحاد عاقل و معقول را به معنای وصول عاقل به معقول و استکمال آن تعریف می‌کند. او معتقد است که عاقل با تعقل «آ»، به معقول تبدیل شده و نقصش (عدم تعقل) زائل می‌گردد. اما استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره این تعریف را ناکافی می‌دانند، زیرا ملاصدرا چگونگی این وصول را تبیین نمی‌کند. این نقد، چونان کاوشگری است که به ژرفای استدلال‌های صدرایی نفوذ کرده و ضعف روش‌شناختی آن را آشکار می‌سازد.

استاد فرزانه تأکید دارند که علم، نه وصول عاقل به معقول، بلکه وحدت عاقل و معقول است. معقول، تعین و ظهور عاقل است، نه چیزی خارجی که عاقل به آن واصل شود. این دیدگاه، علم را از قالب‌های سنتی (صورت، مفهوم، یا ماهیت) آزاد کرده و به مثابه ظهور ذاتی نفس بازتعریف می‌کند.

درنگ: تعریف ملاصدرا از اتحاد عاقل و معقول به دلیل فقدان تبیین چگونگی وصول، ناکافی است. علم، وحدت عاقل و معقول است، نه وصول به چیزی خارجی.

وحدت به جای اتحاد: تعینات ذاتی نفس

استاد فرزانه، با نگاهی نوین، علم را به مثابه تعینات ذاتی نفس تعریف می‌کنند. معقول، ظهور عاقل است، نه چیزی که عاقل به آن متصل شود. نفس، چونان چشمه‌ای جوشان، دائماً تعینات علمی تولید می‌کند، چه در خواب، چه در بیداری. این تعینات، مانند گل‌هایی هستند که از غنچه نفس می‌ریزند، نه آنکه نفس به گل واصل شود. این دیدگاه، علم را از مفهوم اتحاد (وصول به چیزی خارجی) به وحدت (ظهور ذاتی نفس) منتقل می‌کند.

نفس، در این نگاه، موجودی خلاق و پویاست که تعیناتش، اعم از وجودی یا عدمی، دائماً ظهور می‌یابد. این فرآیند، چونان فواره‌ای است که آب حیات را بی‌وقفه می‌ریزد و هیچ نیازی به اتصال با چیزی خارجی ندارد.

درنگ: علم، وحدت عاقل و معقول است که به صورت تعینات ذاتی نفس ظهور می‌یابد، نه وصول عاقل به معقول خارجی.

تمثیل درخت و گل: ظهور علم به مثابه ریزش تعینات

برای تبیین این دیدگاه، استاد فرزانه به تمثیلی شاعرانه روی می‌آورند: علم، مانند گلی است که از غنچه نفس می‌ریزد، نه آنکه غنچه به گل واصل شود. همان‌گونه که درخت، از دل خویش شاخه، برگ، و گل می‌زاید، نفس نیز تعینات علمی را از ذات خود تولید می‌کند. این تعینات، نه صورت‌های حاصله، نه مفاهیم، و نه ماهیات‌اند، بلکه ظهورات ذاتی نفس‌اند که چونان نسیمی لطیف، در همه حالات (خواب یا بیداری) جریان دارند.

این تمثیل، چونان نقشی بر آب، حقیقت علم را به زیبایی بازمی‌نمایاند: علم، نه چیزی است که نفس به آن برسد، بلکه جریانی است که از نفس سرریز می‌شود.

درنگ: علم، مانند گلی است که از غنچه نفس می‌ریزد، نه آنکه نفس به گل واصل شود. این ظهور، تعین ذاتی نفس است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با نقد تعریف صدرایی از اتحاد، نشان داد که علم، نه وصول عاقل به معقول، بلکه وحدت عاقل و معقول به صورت تعینات ذاتی نفس است. این دیدگاه، با تمثیل درخت و گل، علم را به مثابه جریانی خلاق و ذاتی تبیین کرد که فارغ از قالب‌های سنتی (صورت، مفهوم، ماهیت) ظهور می‌یابد. این بازتعریف، افقی نوین در فهم چیستی علم در فلسفه اسلامی می‌گشاید.

بخش سوم: خلاقیت نفس و تعینات مداوم

نفس به مثابه منبعی خلاق

نفس انسانی، چونان چشمه‌ای زلال، ذاتاً خلاق است و تعینات علمی را در همه حالات تولید می‌کند. این تعینات، چه در خواب، چه در بیداری، و چه از لحظه تکون نطفه، بی‌وقفه ظهور می‌یابند. استاد فرزانه تأکید دارند که نفس، حتی در غیاب محرک‌های خارجی، به تولید تعینات ادامه می‌دهد. این پویایی، چونان جریانی است که هیچ‌گاه متوقف نمی‌شود و نفس را به موجودی خودبسنده و خلاق بدل می‌سازد.

برای نمونه، ادراک تاریکی در چشم بسته، گواهی بر این مدعاست. انسان حتی با چشمان بسته، تاریکی را ادراک می‌کند، که خود تعینی از نفس است. این ادراک، چونان شعله‌ای است که در تاریکی می‌درخشد و نشان‌دهنده فعالیت مداوم نفس است.

درنگ: نفس انسانی، ذاتاً خلاق است و تعینات علمی را در همه حالات، حتی در غیاب محرک‌های خارجی، تولید می‌کند.

خواب و بیداری: پیوستگی تعینات نفس

نفس، در خواب و بیداری، به تولید تعینات علمی ادامه می‌دهد. خواب، چونان هیپنوتیزمی طبیعی، حالتی فعال است که در آن، نفس به تصرف باطنی می‌پردازد. استاد فرزانه تأکید دارند که انسان حتی در خواب می‌تواند اختیار داشته باشد و تعینات علمی تولید کند، همان‌گونه که در بیداری ادراک می‌کند. این پیوستگی، چونان جریانی است که از مبدأ حیات تا کمال عقلانی ادامه دارد.

استاد فرزانه، با اشاره به قرآن کریم، به آیه ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ [مطلب حذف شد] : «سپس او را آفرینشی دیگر بخشیدیم») استناد می‌کنند. این آیه، زمینه بروز تعینات نفس را از لحظه نطفه تأیید می‌کند، هرچند این تعینات در ابتدا شعور عقلانی ترکیبی نیستند.

درنگ: نفس در خواب و بیداری به تولید تعینات علمی ادامه می‌دهد، و آیه ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ زمینه این بروز را تأیید می‌کند.

خواب و نبوت: ارتباط معرفتی

خواب، چونان دریچه‌ای به سوی معرفت عرفانی، بخشی از نبوت است. استاد فرزانه تأکید دارند که انبیا از تعینات خواب‌گونه برای دریافت وحی بهره می‌بردند. این دیدگاه، خواب را نه حالتی منفعل، بلکه فضایی فعال برای ظهور تعینات نفس معرفی می‌کند. همان‌گونه که انبیا در خواب به معرفت الهی دست می‌یافتند، نفس انسانی نیز در خواب به تولید ادراکات ادامه می‌دهد.

این ارتباط، چونان پلی است که عالم ناسوت را به جبروت پیوند می‌دهد و نشان‌دهنده ظرفیت‌های عمیق نفس در همه حالات است.

درنگ: خواب، بخشی از نبوت است و نفس در آن به تولید تعینات علمی ادامه می‌دهد، که نشان‌دهنده ارتباط معرفتی میان خواب و وحی است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین خلاقیت ذاتی نفس، نشان داد که این موجود پویا، در همه حالات، از نطفه تا کمال، تعینات علمی تولید می‌کند. خواب و بیداری، چونان دو روی یک سکه، عرصه ظهور این تعینات‌اند، و ارتباط خواب با نبوت، ظرفیت عرفانی نفس را آشکار می‌سازد. این دیدگاه، نفس را به مثابه منبعی خلاق و خودبسنده معرفی می‌کند که علم را از ذات خود می‌ریزد.

بخش چهارم: وحدت نفس و هستی در ظهورات علمی

نفس به مثابه حقیقت واحد

نفس انسانی، از مبدأ تکون تا کمال عقلانی، یک حقیقت بسیط و مجرد است. استاد فرزانه تأکید دارند که اختلاف میان نفوس (انبیا، مجانین، اطفال) در عوارض و خصوصیات است، نه در ذات نفس. این وحدت ذاتی، چونان جریانی است که از نطفه تا نبوت ادامه دارد و نفس را در همه مراتب، یک حقیقت واحد نگه می‌دارد.

ملاصدرا، با شگفتی از ابن‌سینا، می‌پرسد: چگونه او که سیر تکاملی نفس از قوه به فعل را پذیرفته، اتحاد عاقل و معقول را در علم انکار می‌کند؟ این نقد، بر انسجام ذاتی نفس تأکید دارد و نشان می‌دهد که نفس، در همه حالات، یک حقیقت واحد است که تعینات علمی را از ذات خود تولید می‌کند.

درنگ: نفس انسانی، از مبدأ تکون تا کمال، یک حقیقت بسیط و مجرد است که اختلافات آن در عوارض است، نه در ذات.

ظهورات نفس و سنخیت با حق

ظهورات نفس، چونان آیینه‌ای است که ظهورات حق را بازمی‌تاباند. استاد فرزانه، با استناد به آیه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ [مطلب حذف شد] : «هر روز او در کاری است»)، تأکید دارند که همه هستی، تعینات و ظهورات حق است که مانند فواره‌ای مداوم می‌ریزد. نفس نیز، به مثابه جزئی از این هستی، تعینات علمی را تولید می‌کند که با ظهورات حق سنخیت دارد.

این سنخیت، چونان هماهنگی میان دو نغمه است که در یک سمفونی وجودی به هم می‌پیوندند. علم، شهود، و همه اطوار نفس، تعیناتی هستند که از این فواره وجودی سرریز می‌شوند.

درنگ: ظهورات نفس با ظهورات حق سنخیت دارند و آیه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ پویایی این ظهورات را تأیید می‌کند.

علم بدون دیدار: استقلال نفس در ادراک

علم، به دیدار خارجی وابسته نیست. نفس، حتی با چشم بسته، تعینات علمی تولید می‌کند. ادراک تاریکی، که استاد فرزانه به آن اشاره دارند، گواهی بر این مدعاست. انسان با بستن چشمانش، تاریکی را ادراک می‌کند، و این ادراک، خود تعینی از نفس است. آیه خَلَقَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ [مطلب حذف شد] : «تاریکی‌ها و نور را آفرید») این واقعیت را تأیید می‌کند که تاریکی نیز، مانند نور، ادراکی واقعی و تعینی از نفس است.

این استقلال، چونان پرنده‌ای است که در قفس تنگ ماده نیز به پرواز درمی‌آید و نشان‌دهنده پویایی و چموشی نفس در تولید تعینات است.

درنگ: علم به دیدار خارجی وابسته نیست و ادراک تاریکی، با استناد به آیه خَلَقَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ، گواهی بر استقلال نفس در تولید تعینات است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تبیین وحدت نفس و سنخیت آن با ظهورات حق، نشان داد که علم، شهود، و همه اطوار نفس، تعیناتی هستند که از ذات نفس سرریز می‌شوند. این دیدگاه، با استناد به آیات قرآن کریم، پویایی و خلاقیت نفس را تأیید کرد و علم را به مثابه جریانی ذاتی و مستقل از دیدار خارجی بازتعریف نمود.

نتیجه‌گیری کلی

این کتاب، با بازخوانی درس‌گفتار شماره ۱۹۰ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوشی عمیق در مفهوم اتحاد عاقل و معقول در فلسفه اسلامی پرداخت. نقد ملاصدرا به ابن‌سینا، با تأکید بر استکمال به جای زوال هویت عاقل، و ارائه دیدگاه وحدت به جای اتحاد، افقی نوین در فهم چیستی علم گشود. علم، در این دیدگاه، نه وصول به چیزی خارجی، بلکه ظهور تعینات ذاتی نفس است که مانند گلی از غنچه نفس می‌ریزد. این تعینات، در خواب و بیداری، از نطفه تا نبوت، بی‌وقفه جریان دارند و با ظهورات حق سنخیت دارند.

تمثیلات بدیع، مانند صبّی و رجل یا درخت و گل، و استناد به آیات قرآن کریم، مانند كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ [مطلب حذف شد] : «هر روز او در کاری است») و خَلَقَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ [مطلب حذف شد] : «تاریکی‌ها و نور را آفرید»)، این دیدگاه را به‌گونه‌ای روشن و جذاب پرورانده‌اند. این اثر، با دعوت به بازاندیشی در مفهوم علم، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران فلسفه و عرفان اسلامی فراهم می‌آورد.

با نظارت صادق خادمی