متن درس
اتحاد عاقل و معقول در حکمت متعالیه: نقد و تبیین آراء ابنسینا و ملاصدرا
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۹۱)
مقدمه: اتحاد عاقل و معقول، دریچهای به حقیقت وجود
بحث اتحاد عاقل و معقول، چونان کلیدی است که قفلهای معرفت فلسفی را میگشاید و رابطه میان نفس ناطقه و موضوع ادراک عقلی را در منظومه حکمت اسلامی روشن میسازد. این مسأله، که از دغدغههای بنیادین فلسفه مشاء و حکمت متعالیه بهشمار میرود، در درسگفتار شماره ۱۹۱ استاد فرزانه قدسسره، به تاریخ ۱۶/۱۲/۱۳۷۸، با دقت و عمقی بینظیر مورد کاوش قرار گرفته است. محور این گفتار، نقد آراء ابنسینا در «اشارات و تنبیهات» و تبیین دیدگاههای ملاصدرا در «اسفار اربعه» است که با استدلالهایی روشمند، امکان و چگونگی اتحاد عاقل و معقول را بررسی میکند. استاد فرزانه، با نگاهی نقادانه و تحلیلی، ضمن بازخوانی استدلالهای ابنسینا، به نقدهای ملاصدرا پرداخته و با تحلیلهایی بدیع، این اتحاد را در چارچوب وحدت وجودی و استکمال نفسانی تفسیر میکنند.
درنگ: اتحاد عاقل و معقول، در حکمت متعالیه، نه تغییر ذاتی، بلکه استکمال وجودی نفس در ظرف وحدت است که قوه و استعداد را به فعلیت و کمال میرساند.
بخش اول: نقد ابنسینا و تبیین اتحاد در حکمت متعالیه
دیدگاه ابنسینا در اشارات: لزوم هیولای مشترک
ابنسینا در «اشارات و تنبیهات» (نمط هفتم، صفحه ۳۲۲) به بررسی اتحاد عاقل و معقول پرداخته و میفرماید: وَإِنْ كَانَ عَلَى أَنَّهُ ذَاتُهُ قَدْ بَطَلَ ذَاتُهُ وَحَدَثَ شَيْءٌ آخَرُ لَيْسَ أَنَّهُ [مطلب حذف شد] : «و اگر چنین باشد که ذاتش باطل شده و چیز دیگری پدید آمده، این صیرورت به چیز دیگر نیست»). این سخن، به این معناست که اگر ذات عاقل باطل شود و چیز دیگری پدید آید، این فرآیند صیرورت نیست، زیرا صیرورت نیازمند جهتی مشترک است. وی در ادامه میافزاید: يَقْتَضِي هَيُولَى مُشْتَرَكَةً وَتَحَدُّثُ [مطلب حذف شد] : «این اقتضا میکند که هیولای مشترکی باشد و ترکیبی پدید آید، نه بسیط»). به باور ابنسینا، اتحاد نیازمند هیولای مشترکی است که ترکیب جدیدی را پدید آورد، و این ترکیب نمیتواند بسیط باشد، بلکه مركب است. این دیدگاه، اتحاد را به تغییرات عرضی در عالم ماده تشبیه میکند که به بستری مادی (هیولا) نیاز دارد.
نقد ملاصدرا: رد هیولای مشترک و تبیین استکمال وجودی
ملاصدرا در «اسفار اربعه» (جلد سوم) این دیدگاه را نقد کرده و پاسخ میدهد: قُلْنَا قَدْ مَرَّ أَنَّ الَّذِي قَدْ بَطَلَ كَانَ أَمْرًا عَدَمِيًّا مِنْ قَبِيلِ الْقُوَّةِ وَالِاسْتِعْدَادِ (ترجمه: «گفتیم که آنچه باطل شده، امری عدمی از قبیل قوه و استعداد است»). به باور وی، آنچه در اتحاد عاقل و معقول باطل میشود، ذات عاقل نیست، بلکه قوه و استعداد (یعنی عدم) است. نفس، پیش از تعقل، در حالت قوه است و با ادراک معقول، به فعلیت میرسد. این فرآیند، مانند شکوفهای است که از قوه نهان در بذر به فعلیت گل میرسد، و نیازی به هیولای مشترک ندارد. ملاصدرا اتحاد را اتحاد وجود فاعلی (نفس عاقله) با وجود معقولی (صور عقلی) در ظرف وجود میداند، نه ترکیبی مادی. این دیدگاه، چونان نسیمی است که پردههای ابهام را کنار میزند و اتحاد را به استکمال وجودی در ساحت نفس تفسیر میکند.
درنگ: ملاصدرا، با رد نیاز به هیولای مشترک، اتحاد عاقل و معقول را استکمال وجودی نفس در ظرف وحدت میداند که قوه را به فعلیت تبدیل میکند.
وحدت وجودی در اتحاد: تشبیه به صبّی و رجل
ملاصدرا برای تبیین وحدت وجودی در اتحاد، به مثالی بدیع اشاره میکند: تحول صبّی (کودک) به رجل (مرد). این تحول، مانند جویباری است که از سرچشمه کودکی به دریای مردانگی میرسد، وجودی بسیط است که با استکمال به مرتبهای والاتر ارتقاء مییابد. عاقل و معقول نیز در ظرف اتحاد، وجودی واحد دارند که نفس عاقله با استکمال به وجود معقولی متحد میشود. این وحدت، ریشه در اصل وحدت وجود در حکمت متعالیه دارد و اتحاد را به یکپارچگی وجودی میان عاقل و معقول فرو میکاهد.
جمعبندی بخش اول
این بخش، با بررسی دیدگاه ابنسینا در «اشارات» و نقدهای ملاصدرا در «اسفار»، نشان داد که اتحاد عاقل و معقول، برخلاف نظر ابنسینا، نیازی به هیولای مشترک ندارد. ملاصدرا، با تکیه بر حرکت جوهری و وحدت وجود، این اتحاد را استکمال نفسانی در ظرف وجود تفسیر میکند. مثال تحول صبّی به رجل، مانند آیینهای است که وحدت وجودی در این فرآیند را بازمیتاباند.
بخش دوم: اشتداد حرارت و نقد وحدت وجودی در عالم ماده
تشبیه اتحاد به اشتداد حرارت
ملاصدرا برای توضیح اتحاد عاقل و معقول، به اشتداد حرارت در آتش اشاره میکند و میفرماید: بَلْ كَالاشْتِدَادِ الْحَرَارَةِ فِي نَفْسِهَا (ترجمه: «بلکه مانند اشتداد حرارت در خودش»). او حرارت را حقیقتی بسیط میداند که در فرآیند اشتداد، وجودی واحد و مستمر دارد و در هر لحظه مرتبهای از شدت را نشان میدهد: فَلَا مَحَالَ لِتِلْكَ الْحَرَكَةِ الاشْتِعَالِيَّةِ وُجُودٌ وَاحِدٌ مُسْتَمِرٌّ (ترجمه: «پس محالی برای آن حرکت اشتغالی نیست، وجودی واحد و مستمر است»). این تشبیه، مانند چراغی است که وحدت وجودی در اتحاد عاقل و معقول را روشن میسازد.
نقد تتالی آنات
ملاصدرا معتقد است که اگر حرارت در هر لحظه وجودی جدید داشته باشد، تتالی آنات (پیدرپی شدن لحظات) لازم میآید که محال است: يَلْزَمُ مِنْهُ تَتَالِي الْآنَاتِ (ترجمه: «لازم میآید که لحظات پیدرپی شوند»). این استدلال، مانند کلیدی است که قفل محال بودن تکثر وجودی را میگشاید و حرارت را حقیقتی واحد با مراتب شدت معرفی میکند.
نقد وحدت حرارت: تکثر ذاتی اجسام
استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را نقد کرده و آتش را، بهعنوان جسم مادی، حقیقتی متکثر و غیرمتصل میدانند. ایشان آتش را به مشتی آرد یا تپهای شن تشبیه میکنند که ذرات آن کنار هم قرار دارند، اما حقیقتی واحد و بسیط نیست: «كُلُّهَا الْتِصَاقٌ» (ترجمه: «همهاش التصاق است»). این التصاق، مانند دانههای شن در بیابانی است که هرچند بهظاهر یکپارچهاند، اما در حقیقت متکثر و جدا از هماند. اجسام مادی، از جمله آتش، متکثر و غیرمتصلاند و اتصال آنها اعتباری است، نه حقیقی.
درنگ: آتش، برخلاف ادعای ملاصدرا، حقیقتی متکثر و غیرمتصل دارد و اتصال آن اعتباری است، نه حقیقی، مانند دانههای آرد که کنار هم قرار دارند، اما واحدی بسیط نیستند.
تکثر ذرات آتش و تجزیهپذیری
استاد فرزانه تأکید میکنند که آتش از ذرات متکثر تشکیل شده و حتی جزء لایتجزی آن نیز قابلتجزیه است، مانند انرژی. حرارت آتش، نوعی انرژی است که قابلتبدیل و تجزیه است، اما حقیقتی بسیط نیست. این دیدگاه، مانند نسیمی است که پردههای توهم بساطت را کنار میزند و آتش را پدیدهای مادی و متکثر معرفی میکند.
حفظ انرژی در ماده
حتی با خاموش شدن آتش، انرژی آن نابود نمیشود و بالقوه در ماده باقی میماند. این اصل، مانند چراغی است که قانون بقای انرژی را در عالم ماده روشن میسازد و حرارت را پدیدهای مادی و غیربسیط معرفی میکند.
حرارت بهعنوان عرض
حرارت، عرضی وابسته به ماده است، نه وجودی مستقل: الْمَادَّةُ حَارَّةٌ (ترجمه: «ماده گرم است»). استاد فرزانه تأکید میکنند که حرارت متعلق به ماده است، نه وجود: «وُجُودُ النَّارِ حَارٌّ» (ترجمه: «وجود آتش گرم نیست»). این تمایز، مانند آیینهای است که رابطه میان ماده و عرض را روشن میسازد.
تزاید ماده و انبساط
تزاید در آتش، به ماده و انرژی آن مربوط است، نه به حقیقتی وجودی و مستقل. گرما، مانند انبساطی است که ماده را رها میکند، و سرما، چون انقباضی است که ماده را در خود میفشرد. این تشبیه، مانند گلی است که رهایی و آزادی ماده را در فرآیندهای فیزیکی نشان میدهد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با بررسی تشبیه ملاصدرا به اشتداد حرارت و نقد آن توسط استاد فرزانه، نشان داد که آتش، برخلاف ادعای وحدت وجودی، حقیقتی متکثر و غیرمتصل دارد. حرارت، عرضی مادی است و تزاید آن به انرژی ماده مربوط است، نه به بساطت وجودی. این تحلیل، تمایز میان عالم ماده (تکثر) و عالم نفس (وحدت) را روشن ساخت.
بخش سوم: تحول فکری ابنسینا و اتحاد در مبدا و معاد
اتحاد در مبدا و معاد: تحول یا نقل؟
ملاصدرا در «اسفار» (جلد سوم، صفحه ۳۳۴) اشاره میکند که ابنسینا، برخلاف انکار اتحاد در دیگر آثارش، در «مبدا و معاد» به آن قائل شده است: وَاجِبُ الْوُجُودِ مَعْقُولُ [مطلب حذف شد] : «واجبالوجود معقول ذات و عقل ذات است»). این سخن، به اتحاد عاقل و معقول در مجردات، از جمله نفس ناطقه، اشاره دارد. پرسش این است که آیا ابنسینا این دیدگاه را بهصورت اعتقادی مطرح کرده یا صرفاً نقل قول است؟ ملاصدرا آن را اعتقادی میداند و معتقد است که ابنسینا در این اثر به استبصار رسیده است، مانند نوری که از افق ملکوت بر قلب او تابیده است.
درنگ: ابنسینا در «مبدا و معاد»، برخلاف آثار پیشین، به اتحاد عاقل و معقول قائل شده که نشاندهنده تحول فکری او به سوی عرفان و استبصار است.
تفاوت روش در مبدا و معاد
کتاب «مبدا و معاد» ابنسینا، برخلاف «شفاء» و «اشارات»، رویکردی گزیده و عرفانیتر دارد و از عقلانیت محض فاصله گرفته است. این اثر، مانند باغی است که گلهای عرفان در آن شکوفه کرده و عقلانیت محض جای خود را به تأملات عرفانی داده است.
نبوغ ابنسینا: وجودی پویا
استاد فرزانه قدسسره، ابنسینا را فیلسوفی پویا میدانند که هر روز وجودی تازه داشته و مغزش پیوسته نوآوری میکرده است. او مانند رودی است که هر لحظه جریانی نو مییابد و از تکرار آموختهها پرهیز میکند. این نبوغ، ابنسینا را به فیلسوفی خلاق تبدیل کرده که در آثار مختلف، رویکردهای متفاوتی اتخاذ کرده است.
عرفانی شدن ابنسینا
در «اشارات» (نمط عارف) و «مبدا و معاد»، ابنسینا رویکردی عرفانیتر در پیش گرفته و از عقلانیت محض به سوی تأملات عرفانی حرکت کرده است. این تحول، مانند پرندهای است که از شاخسار عقل به آسمان عرفان پرواز میکند و حقیقت را در مراتب والاتر جستوجو میکند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با بررسی تحول فکری ابنسینا در «مبدا و معاد»، نشان داد که او در این اثر به اتحاد عاقل و معقول قائل شده و رویکردی عرفانیتر اتخاذ کرده است. این تحول، مانند نوری است که از افق ملکوت بر قلب او تابیده و او را به سوی استبصار هدایت کرده است.
بخش چهارم: اتحاد با عقل فعال و پرسشهای باز
اتحاد با عقل فعال: ابهام و چالش
یکی از پرسشهای کلیدی درسگفتار، چیستی اتحاد با عقل فعال است. آیا این اتحاد به معنای آویختن به عقل فعال است یا فرآیندی وجودی در مرتبه نفس؟ استاد فرزانه این پرسش را چونان دریچهای به سوی تأملات عمیقتر گشوده و آن را نیازمند تبیینی دقیقتر میدانند. این پرسش، مانند ستارهای است که در آسمان فلسفه میدرخشد، اما هنوز نور آن بهتمامی روشن نشده است.
تفاوت اشتداد نفسانی و مادی
استاد فرزانه تأکید میکنند که اشتداد در عالم نفسانی، مانند اتحاد عاقل و معقول، وحدت و بساطت دارد، اما در عالم مادی، مانند آتش، تکثر و التصاق است. این تمایز، مانند خطی است که مرز میان عالم نفس و عالم ماده را ترسیم میکند و اتحاد را فرآیندی نفسانی و غیرمادی میداند.
درنگ: اتحاد عاقل و معقول در عالم نفس، وحدت و بساطت دارد، اما اشتداد در عالم ماده، مانند آتش، تکثر و التصاق است.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با طرح پرسش اتحاد با عقل فعال و تمایز میان اشتداد نفسانی و مادی، نشان داد که اتحاد در عالم نفس، فرآیندی وجودی و بسیط است، اما در عالم ماده، تکثر و التصاق غالب است. این پرسشها، مانند دروازههایی هستند که به سوی تأملات عمیقتر در حکمت متعالیه گشوده میشوند.
جمعبندی: اتحاد، استکمال نفس در ساحت وجود
این اثر، با تکیه بر درسگفتار شماره ۱۹۱ استاد فرزانه قدسسره، اتحاد عاقل و معقول را در چارچوب حکمت متعالیه بررسی کرد. ابنسینا در «اشارات» اتحاد را به دلیل نیاز به هیولای مشترک نفی میکند، اما ملاصدرا، با رد این دیدگاه، آن را استکمال وجودی نفس در ظرف وحدت تفسیر میکند. نقد تشبیه ملاصدرا به اشتداد حرارت نشان داد که آتش، حقیقتی متکثر و غیرمتصل است و نمیتواند وحدت وجودی را بهتمامی نشان دهد. در مقابل، اتحاد عاقل و معقول در عالم نفس، به دلیل بساطت و وحدت نفس، ممکن و معقول است. تحول فکری ابنسینا در «مبدا و معاد»، مانند نوری است که از افق عرفان بر فلسفه او تابیده و او را به سوی قول به اتحاد هدایت کرده است. پرسش از اتحاد با عقل فعال، مانند افقی است که همچنان نیازمند کاوشهای عمیقتر است.
با نظارت صادق خادمی