متن درس
عالم مثل و ربالنوع در فلسفه اشراقی: کاوشی انتقادی در آرای شیخ اشراق
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۹۹)
دیباچه
بحث عالم مثل و ربالنوع، از مسائل بنیادین فلسفه اشراقی شیخ سهروردی است که ریشه در سنت افلاطونی داشته و در فلسفه اسلامی با تأویلات نوینی بازآفرینی شده است. درسگفتار شماره ۱۹۹، ارائهشده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۷۹، با رویکردی نقادانه، به بررسی استدلالهای سهروردی در باب عالم مثل، شعور طبیعت، و ضرورت وجود ربالنوع پرداخته و اشکالات منطقی و فلسفی این دیدگاه را موشکافی کرده است. استاد فرزانه، با تکیه بر آرای حکمایی چون ملاصدرا و میرداماد، ضمن تحلیل عمیق فلسفه اشراقی، به نقد پیشفرضهای سهروردی، بهویژه بیشعور دانستن عالم ماده، پرداخته و بر شعور ذاتی طبیعت تأکید ورزیدهاند.
بخش نخست: مبانی نظری عالم مثل در فلسفه اشراقی
طرح مسئله عالم مثل
درسگفتار با تبیین دیدگاه افلاطونی و تأویل شیخ سهروردی از عالم مثل آغاز میشود. سهروردی معتقد است که عالم ماده، به دلیل فقدان شعور ذاتی، ناتوان از اداره خود بوده و نیازمند مدبری مجرد در عالم مثل است. این عالم، بهمثابه جهانی متعالی، صور کلی و عقلی را در بر گرفته و نظم و زیبایی عالم ماده را تأمین میکند.
درنگ: عالم مثل در فلسفه اشراقی، بهعنوان عالمی متعالی، مسئول تدبیر عالم ماده معرفی میشود، اما این دیدگاه با فرض بیشعوری عالم ماده، شأن وجودی آن را تخریب میکند.
این دیدگاه، ریشه در فلسفه افلاطونی دارد که صور کلی را موجوداتی مستقل و متعالی میداند. سهروردی، با الهام از این سنت، عالم ماده را بهسان بستری بیکمال میبیند که بدون مداخله عالم مثل، از نظم و زیبایی محروم است. بااینحال، استاد فرزانه این پیشفرض را به چالش کشیده و استدلال میکنند که اثبات عالم مثل نباید به تخریب شأن عالم ماده منجر شود.
نقد سهروردی به عالم ماده
سهروردی عالم ماده را فاقد شعور و ناتوان از خود-ادارهگری دانسته و آن را به طلسمات و ظلمات تشبیه میکند. او نظم و زیبایی طبیعت را به مدبری مجرد در عالم مثل نسبت داده و معتقد است که عالم ماده، بدون این مدبر، قادر به حفظ نظم خود نیست.
استاد فرزانه این دیدگاه را خطرناک میخوانند، زیرا تخریب شأن عالم ماده، نهتنها ارزش وجودی آن را نادیده میگیرد، بلکه با نگاه قرآنی به شعور فراگیر هستی ناسازگار است. بهمثابه گلی که در باغچهای میروید، طبیعت دارای شعوری ذاتی است که در حد خویش، نظم و زیبایی خود را پدید میآورد.
بخش دوم: مقایسه با آرای میرداماد و ملاصدرا
دیدگاه میرداماد
میرداماد، برخلاف سهروردی، معتقد است که هر نوع در عالم ماده، صورتی عقلی در عالم بالا دارد، اما این دیدگاه به تخریب عالم ماده منجر نمیشود. او با معرفی مفهوم عالم دهر، رابطهای متوازن میان عالم ماده و عالم عقلی برقرار کرده و شعور ذاتی طبیعت را در حد خویش به رسمیت میشناسد.
درنگ: میرداماد با مفهوم عالم دهر، شعور ذاتی عالم ماده را به رسمیت شناخته و از تخریب شأن آن پرهیز میکند، برخلاف سهروردی که عالم ماده را بیکمال میداند.
این رویکرد، بهسان پلی است که عالم ماده و عالم عقلی را به هم پیوند میدهد، بدون آنکه یکی را به نفع دیگری نفی کند. میرداماد با این دیدگاه، از افراط سهروردی در بیشعور دانستن طبیعت فاصله میگیرد.
دیدگاه ملاصدرا
ملاصدرا، با ارجاع به سهروردی، استدلال میکند که هر نوع ساده یا مرکب (فلکی، عنصری، نباتی، حیوانی) نیازمند عقلی مجرد است که آن را تدبیر کند. او در جلد دوم «اسفار» (صفحه ۵۳) و «المطالعات» (صفحات ۵۴ تا ۴۶۴) به تفصیل به این موضوع پرداخته و عالم مثل را بهعنوان مدبر عالم ماده تأیید میکند.
بااینحال، استاد فرزانه این استدلال را نقد کرده و تأکید میکنند که فرض بیشعوری عالم ماده، پیشنیازی نادرست است. ملاصدرا، با تکیه بر حکمت متعالیه و نظریه حرکت جوهری، به مراتب وجودی و شعور ذاتی موجودات باور دارد که با دیدگاه سهروردی تفاوت بنیادین دارد.
بخش سوم: نقدهای فلسفی بر آرای سهروردی
نقد مشائیان به سهروردی
سهروردی دیدگاه مشائیان، بهویژه ابنسینا، را که عالم ماده را دارای شعور ذاتی میدانند، رد کرده و معتقد است که شعور و کمال طبیعت از عالم مثل سرچشمه میگیرد. او عالم ماده را به موجوداتی بیکمال تشبیه میکند که بدون مدبری خارجی، قادر به حفظ نظم خود نیستند.
استاد فرزانه این دیدگاه را به چالش کشیده و استدلال میکنند که سهروردی بدون ارائه دلیل کافی، شعور ذاتی طبیعت را انکار میکند. مشائیان، با تأکید بر علل مادی و طبیعی، به شعور ذاتی طبیعت باور دارند که با نظریه حرکت جوهری ملاصدرا نیز همخوانی دارد.
مثال شعله و فتیله
سهروردی با مثال شعله و فتیله استدلال میکند که همانگونه که فتیله بدون مدبر نمیتواند نور تولید کند، عالم ماده نیز بدون مدبری مجرد نمیتواند نظم و زیبایی خود را حفظ کند. او عالم ماده را به فتیلهای تشبیه میکند که نورش از عالم مثل سرچشمه میگیرد.
استاد فرزانه این مثال را ناکافی میدانند، زیرا فرض میکند که عالم ماده فاقد شعور ذاتی است. بهمثابه گلی که با نقش و رنگ خویش در باغچه میدرخشد، طبیعت دارای شعوری ذاتی است که نظم و زیبایی خود را از درون خویش پدید میآورد.
درنگ: مثال شعله و فتیله سهروردی، به دلیل پیشفرض نادرست بیشعوری عالم ماده، نمیتواند ضرورت مدبری خارجی را اثبات کند.
نقد تمایز عرض و جوهر
سهروردی استدلال میکند که قوای نباتی، به دلیل عرض بودن و تبدلپذیری، نمیتوانند حافظ خود باشند و نیازمند مدبری مجرد هستند. او معتقد است که اعراض، به دلیل متبدل بودن، نمیتوانند نظم طبیعت را حفظ کنند.
استاد فرزانه این استدلال را نقد کرده و تأکید میکنند که تمایز میان عرض و جوهر در این مورد بیربط است، زیرا هر دو متبدلاند و تبدل، دلیلی بر فقدان شعور نیست. نظریه حرکت جوهری ملاصدرا نیز نشان میدهد که تبدل، بخشی از ذات وجود است و نیازی به مدبری خارجی ایجاد نمیکند.
بخش چهارم: شعور ذاتی طبیعت و نقدهای قرآنی
شعور ذاتی طبیعت
استاد فرزانه با تأکید بر شعور ذاتی طبیعت، استدلال میکنند که هر موجود، به قدر حیات و ناسوت خود، دارای شعور است و نیازی به مدبری خارجی ندارد. این دیدگاه، با آیه
﴿يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾
درنگ: شعور ذاتی طبیعت، که در آیات قرآنی مانند تسبیح همه موجودات تأیید شده، دیدگاه سهروردی مبنی بر بیشعوری عالم ماده را به چالش میکشد.
بهمثابه درختی که شاخههایش با شعور ذاتی خویش به سوی نور میروند، هر موجود در حد خویش دارای شعوری است که نظم و زیبایی خود را پدید میآورد. این شعور، در ذات هر موجود مرقوم است و نیازی به مدبری از عالم بالا ندارد.
زیبایی طبیعت و شعور ذاتی
استاد فرزانه با مثالهایی چون گل سرخ و گل سفید، استدلال میکنند که زیبایی و نظم طبیعت، دلیلی بر فقدان شعور نیست، بلکه نشاندهنده شعور ذاتی آن است. هر گلی، نقش و رنگ خویش را بر اساس شعور ذاتی خود پدید میآورد، چنانکه گویی هر موجود، نقاش خویش است.
این دیدگاه، در برابر ادعای سهروردی که زیبایی طبیعت را به مدبری خارجی نسبت میدهد، ایستاده و تأکید میکند که هر موجود، به قدر خویش، شعور و کمال دارد. بهسان نقاشی که قلممویش را با دقت بر بوم میکشد، طبیعت نیز نقش خویش را با شعور ذاتی خویش ترسیم میکند.
بخش پنجم: نقدهای فرهنگی و تاریخی
نقد قیممحوری و فرهنگ شاهپرستی
استاد فرزانه با طعنهای فلسفی-سیاسی، دیدگاه سهروردی را به قیممحوری و سلطنتطلبی تشبیه کرده و آن را ریشهدار در سنت شاهپرستی ایرانی میدانند. سهروردی با تأکید بر ضرورت مدبری خارجی، عالم ماده را به ملتی تشبیه میکند که بدون کدخدا یا شاه، ناتوان از اداره خویش است.
این نقد، به تأثیر فرهنگ سیاسی بر فلسفه اشاره دارد. سنت شاهپرستی، که در تاریخ ایران ریشهای سههزارساله دارد، در دیدگاه سهروردی بازتاب یافته و عالم ماده را تابع مدبری آسمانی میسازد. استاد فرزانه این رویکرد را غیرمنطقی دانسته و استدلال میکنند که عالم ماده، خود دارای شعور و توان اداره خویش است.
درنگ: تشبیه دیدگاه سهروردی به قیممحوری، ریشههای فرهنگی و تاریخی این دیدگاه را در سنت شاهپرستی ایرانی آشکار میسازد.
جایگاه شیخ اشراق در فلسفه
استاد فرزانه ضمن احترام به نبوغ سهروردی، اشکالات او را ناشی از جوانیاش دانسته و معتقدند که اگر سهروردی عمری طولانیتر داشت، ممکن بود این اشکالات را اصلاح کند. سهروردی، بهعنوان حکیمی برجسته و شهیدی آزاده، تأثیر عمیقی بر فلسفه اسلامی گذاشت، اما دیدگاه او در باب عالم مثل، با اشکالات منطقی مواجه است.
این بخش، بهسان ستایشی است از گوهری که در عین درخشندگی، کاستیهایی دارد. سهروردی، با نبوغ خود، فلسفه اشراقی را بنیان نهاد، اما پیشفرضهای نادرست او در مورد بیشعوری طبیعت، با اصول قرآنی و فلسفی ناسازگار است.
بخش ششم: نقد استدلالهای سهروردی
استدلال ربالنوع
سهروردی معتقد است که مدبر عالم ماده باید عقلی مجرد از طبقه ارضیه باشد، نه از طبقه طوليه (ارواح آسمانی). او این مدبر را ربالنوع مینامد که در عالم مثل جای دارد.
استاد فرزانه این استدلال را به چالش کشیده و استدلال میکنند که حتی اگر عالم ماده نیازمند مدبر باشد، این مدبر لزوماً ربالنوع نیست. بهمثابه ادعای کسی که هر ریشداری را پدر خویش میخواند، سهروردی بدون دلیل کافی، مدبر عالم ماده را ربالنوع میداند. این مدبر میتواند خود خدا، عقل اول، یا موجودی دیگر باشد.
نقد اثباتی ربالنوع
استاد فرزانه تأکید میکنند که سهروردی دلیلی برای اثبات ربالنوع ارائه نکرده است. ادعای او که عالم ماده به دلیل تبدل و زیباییاش نیازمند مدبری خارجی است، اثبات نمیکند که این مدبر ربالنوع باشد. این استدلال، بهسان قبالهای است که بدون نشان دادن خانه، ادعای مالکیت میکند.
درنگ: فقدان دلیل کافی برای اثبات ربالنوع، دیدگاه سهروردی را به ادعایی غیرمستند تبدیل کرده که نمیتواند ضرورت مدبری خاص را اثبات کند.
بخش هفتم: پرسشهای نهایی و جمعبندی
پرسش از انسان و ربالنوع
استاد فرزانه در پایان، این پرسش را مطرح میکنند که آیا انسان نیز، مانند نباتات و حیوانات، نیازمند ربالنوع است؟ اگر انسان دارای نفس ناطقه است، چرا باید تابع مدبری خارجی باشد؟ این پرسش، به تناقض منطقی در تعمیم دیدگاه سهروردی به انسان اشاره دارد.
این پرسش، بهسان آینهای است که دیدگاه سهروردی را در برابر خود قرار داده و کاستیهای آن را نمایان میسازد. انسان، با نفس ناطقه خویش، دارای شعور و خودمختاری است که نیاز به مدبری خارجی را نفی میکند.
جمعبندی
درسگفتار شماره ۱۹۹، با رویکردی انتقادی، به بررسی آرای شیخ سهروردی در باب عالم مثل و ربالنوع پرداخته و اشکالات منطقی و فلسفی این دیدگاه را موشکافی کرده است. سهروردی با بیشعور دانستن عالم ماده و تأکید بر ضرورت مدبری مجرد، شأن وجودی طبیعت را تخریب کرده و به قیممحوری متهم شده است. استاد فرزانه، با تکیه بر شعور ذاتی طبیعت، آیات قرآنی مانند
﴿يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾
درنگ: تأکید بر شعور ذاتی طبیعت و نقد قیممحوری سهروردی، دیدگاه اشراقی را به چالش کشیده و به سوی نگاهی متعادلتر به هستی هدایت میکند.
با نظارت صادق خادمی