متن درس
نقد عالم مثل و شعور طبیعت در فلسفه اشراقی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۰۰)
دیباچه
فلسفه اشراقی، چونان چراغی فروزان در آسمان حکمت اسلامی، با نگرشهای نوآورانه شیخ شهابالدین سهروردی، دریچهای نو به سوی تأملات متافیزیکی گشوده است. در این میان، مفهوم عالم مثل افلاطونی و مسئله شعور طبیعت، بهسان دو ستون اصلی در بنای فلسفه اشراقی، هم محل تأملات عمیق و هم منشأ مناقشات گسترده بودهاند. این اثر، برآمده از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، در جلسهای که در تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۷۹ ایراد شده، به نقد و بررسی این دو مفهوم کلیدی در فلسفه اشراقی میپردازد.
بخش یکم: چیستی عالم مثل و مسئله شعور طبیعت
دو مسئله بنیادین در فلسفه اشراقی
فلسفه شیخ اشراق با دو پرسش بنیادین مواجه است: نخست، آیا عالم مثل افلاطونی، بهسان عالمی متجرد و ثابت، وجود دارد یا خیر؟ و دوم، آیا طبیعت، که به زعم سهروردی فاقد شعور است، نیازمند مدبری متجرد به نام ربالنوع است؟ این دو پرسش، چونان دو شاخه از درختی تناور، به قلب فلسفه اشراقی نفوذ کرده و چالشهای عمیقی را پیش روی آن قرار دادهاند. سهروردی، با نفی شعور از طبیعت، تلاش میکند تا نیاز به ربالنوع را بهعنوان کدخدای عالم طبیعت اثبات کند، اما این ادعا نیازمند بررسی دقیق است.
درنگ: فلسفه اشراقی، با طرح مسئله عالم مثل و شعور طبیعت، در پی تبیین نظم عالم و جایگاه موجودات متجرد در سلسله مراتب وجودی است.
لزوم اثبات بی شعوری طبیعت
برای اثبات نیاز طبیعت به ربالنوع، سهروردی ابتدا باید نشان دهد که طبیعت فاقد شعور است. اما حتی اگر بی شعوری طبیعت اثبات شود، این امر بهتنهایی وجود عالم مثل یا ربالنوع را ثابت نمیکند، زیرا ممکن است مدبر طبیعت موجودی غیر از مثل افلاطونی باشد. این نکته، چونان سنگی در مسیر استدلال سهروردی، ضرورت ارائه دلایل محکم و مستقل را برای اثبات مدعای او آشکار میسازد.
درنگ: نفی شعور از طبیعت، پیشنیاز اثبات ربالنوع نیست و نیازمند دلیل مستقلی برای وجود عالم مثل است.
نفی نفس مجرد در نباتات
سهروردی معتقد است که نباتات فاقد نفس مجردند و از اینرو، نیازمند قوهای متجرد بهعنوان مدبر هستند. این دیدگاه، که نباتات را از داشتن شعور ذاتی محروم میداند، پایهای برای استدلال او در اثبات ربالنوع فراهم میآورد. اما این ادعا، خود محل مناقشه است، زیرا نفی نفس مجرد از نباتات نیازمند دلیلی محکمتر از فرض اولیه است.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، با طرح دو مسئله بنیادین فلسفه اشراقی، یعنی وجود عالم مثل و شعور طبیعت، به چالشهای پیش روی سهروردی در اثبات ربالنوع پرداخت. نفی شعور از طبیعت و تأکید بر نیاز به مدبر متجرد، اگرچه محور استدلالهای سهروردی است، اما به دلیل فقدان دلایل کافی، همچنان در بوته نقد باقی مانده است. این مناقشات، حکایت از عمق تأملات فلسفی و ضرورت روششناسی دقیق در مواجهه با مفاهیم متافیزیکی دارد.
بخش دوم: نقد نقش نفس ناطقه در تدبیر
چالش تعمیم نفی شعور به انسان
اگر نباتات و جمادات، به زعم سهروردی، فاقد شعور باشند، این پرسش مطرح میشود که آیا انسان، که دارای نفس ناطقه است، نیز نیازمند مدبری متجرد است؟ نفس ناطقه، بهسان چراغی که شعور انسان را روشن میکند، باید توانایی تدبیر اعمال او را داشته باشد. اما سهروردی استدلال میکند که نفس ناطقه از بسیاری از تدابیر بدن بیاطلاع است و بنابراین نمیتواند مدبر باشد.
درنگ: نفس ناطقه، بهعنوان قوه عاقله انسان، باید توانایی تدبیر بدن را داشته باشد، اما ناآگاهی آن از جزئیات، این نقش را زیر سؤال میبرد.
بی اطلاعی نفس ناطقه از تدابیر بدن
سهروردی تأکید دارد که فرآیندهای پیچیده بدن، مانند هضم غذا، گردش خون، و تنظیم اعضای مختلف، بدون آگاهی نفس ناطقه انجام میشوند. حتی در اوج کمال عقلانی، انسان از این تدابیر عجیب بیخبر است. این ناآگاهی، بهسان سایهای بر توانایی نفس ناطقه در تدبیر بدن، استدلال سهروردی را تقویت میکند که فاعل این افعال، قوهای متجرد غیر از نفس ناطقه است.
عجایب تدابیر بدن
فرآیندهایی چون تشکیل جنین، تنظیم جریان خون در رحم، و تفاوتهای رنگ خون در بدن، نمونههایی از عجایب تدبیری هستند که انسان، حتی در مقام دانشمندی، از آنها بیاطلاع است. این پیچیدگیها، بهسان معماهایی در طبیعت، نشاندهنده نظمی فراتر از آگاهی نفس ناطقهاند. سهروردی این امر را دلیلی بر وجود مدبری متجرد میداند که این فرآیندها را هدایت میکند.
درنگ: پیچیدگیهای تدبیری بدن، که از آگاهی نفس ناطقه پنهاناند، به وجود قوهای متجرد و مدبر اشاره دارند.
نفی نقش نفس ناطقه در تدبیر
سهروردی نتیجه میگیرد که فاعل این افعال پیچیده، نفس ناطقه نیست، بلکه قوهای متجرد است که با آگاهی کامل، این تدابیر را هدایت میکند. این دیدگاه، بهسان کلیدی برای گشودن قفل معمای نظم طبیعت، تلاش دارد تا نیاز به ربالنوع را اثبات کند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با بررسی نقش نفس ناطقه در تدبیر بدن و ناآگاهی آن از فرآیندهای پیچیده، به استدلال سهروردی برای اثبات ربالنوع پرداخت. اما این استدلال، به دلیل تعمیم نفی شعور به انسان و عدم ارائه دلیل کافی برای نفی نقش نفس ناطقه، همچنان محل نقد است. این مناقشات، بر ضرورت استدلالهای محکمتر در فلسفه تأکید دارند.
بخش سوم: نقد نفی شعور از طبیعت
اشتباه بنیادین سهروردی
نفی شعور از طبیعت توسط سهروردی، بهسان خالی کردن اقیانوسی از حیات، به خرافات و تناقض منجر شده است. اگر طبیعت فاقد شعور باشد، چگونه میتواند تسبیح و تقدیس حق را به جا آورد؟ قرآن کریم در آیه يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ [مطلب حذف شد] : «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است برای خدا تسبیح میگویند») بر وجود شعور در سراسر هستی تأکید دارد. این دیدگاه قرآنی، با نفی شعور از طبیعت در فلسفه اشراقی در تعارض است.
درنگ: نفی شعور از طبیعت، با اصل قرآنی تسبیح موجودات در تعارض است و فلسفه اشراقی را به تناقض میکشاند.
شعور در سراسر هستی
در عرفان اسلامی، هستی سراسر شعور است. این دیدگاه، بهسان نوری که از حقیقت الهی ساطع میشود، همه موجودات را دارای شعور ذاتی میداند. نفی شعور از طبیعت، نهتنها با آیات قرآنی، بلکه با اصول عرفانی نیز ناسازگار است. اگر طبیعت فاقد شعور باشد، تسبیح آن چگونه ممکن است؟ سهروردی تسبیح طبیعت را به ربالنوع نسبت میدهد، اما این تعبیر، چونان تلاش برای بستن دریچهای به روی حقیقت، فلسفی دقیقی نیست.
نقد مراتب شعور
نفس ناطقه دارای مراتب است و لازم نیست همه جزئیات را بداند. طبیعت نیز میتواند دارای شعور ذاتی باشد که در مراتب پایینتر عمل میکند. این دیدگاه، بهسان درختی که شاخههایش در مراتب گوناگون پراکندهاند، نیاز به مدبر خارجی را منتفی میکند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نقد نفی شعور از طبیعت، به تعارض دیدگاه سهروردی با اصول قرآنی و عرفانی پرداخت. تسبیح موجودات در قرآن کریم، گواهی بر شعور ذاتی طبیعت است. نفی این شعور، فلسفه اشراقی را به تناقض میکشاند و بر ضرورت بازنگری در این دیدگاه تأکید دارد.
بخش چهارم: نظم طبیعت و استدلال ربالنوع
دلیل دوم سهروردی: نظم طبیعت
سهروردی استدلال میکند که نظم طبیعت اتفاقی نیست و انواع موجودات محفوظاند، بنابراین نیازمند مدبری متجرد به نام ربالنوع هستند. این نظم، بهسان نغمهای هماهنگ در سمفونی خلقت، نشاندهنده قانونمندی و ثبات در طبیعت است. او معتقد است که این نظم نمیتواند نتیجه تصادف باشد و باید توسط موجودی متجرد هدایت شود.
درنگ: نظم و ثبات انواع در طبیعت، دلیلی بر وجود مدبری متجرد است، اما این مدبر لزوماً ربالنوع نیست.
تمایز بین اختلاف و تخلف
سهروردی بین اختلاف (تغییر نوع، مانند تبدیل گندم به جو) و تخلف (ناکامی در تحقق نوع) تمایز قائل میشود. طبیعت فاقد اختلاف و تخلف است، و این امر نشاندهنده نظم و قانونمندی آن است. این تمایز، بهسان خطکشی دقیق در نقشه خلقت، از تصادفی بودن طبیعت جلوگیری میکند.
مثال رنگهای طاووس
رنگهای متنوع و زیبای طاووس، به زعم سهروردی، نمیتواند صرفاً نتیجه غذا یا مزاج باشد، بلکه نیازمند مدبری متجرد است. این مثال، بهسان تابلویی رنگارنگ در نمایشگاه طبیعت، پیچیدگیهای خلقت را به نمایش میگذارد.
نقد دیدگاه مشائیان
مشائیان معتقدند که رنگهای طاووس نتیجه غذای آنهاست، اما سهروردی این را رد میکند و میگوید آنها دلیلی برای این ادعا ندارند. این نقد، بهسان تیغی که خرافات را میبرد، ضعف استدلالی مشائیان را آشکار میسازد.
درنگ: توضیحات مادی مشائیان برای پدیدههای طبیعی، فاقد دلیل کافیاند و نمیتوانند نظم طبیعت را تبیین کنند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با بررسی دلیل دوم سهروردی مبتنی بر نظم طبیعت، به استدلال او برای اثبات ربالنوع پرداخت. گرچه نظم طبیعت دلیلی بر قانونمندی آن است، اما این نظم بهتنهایی وجود ربالنوع را اثبات نمیکند. نقد دیدگاه مشائیان نیز نشاندهنده ضعف توضیحات مادی در برابر پیچیدگیهای طبیعت است.
بخش پنجم: قاعده امکان اشرف و ربالنوع
دلیل سوم: قاعده امکان اشرف
سهروردی با استناد به قاعده امکان اشرف استدلال میکند که اگر موجودی اخص (پستتر) در عالم جسمانی وجود دارد، باید موجودی اشرف (برتر) در عالم عقلانی وجود داشته باشد. این قاعده، بهسان نردبانی که از عالم ناسوت به عالم قدس میرسد، بر وجود مراتب برتر در عالم متجرد تأکید دارد.
درنگ: قاعده امکان اشرف، بر وجود موجودات برتر در عالم عقلانی دلالت دارد، اما لزوماً ربالنوع را اثبات نمیکند.
عجایب عالم جسمانی و عقلانی
عجایب موجود در عالم جسمانی، مانند افلاک، عناصر، و ترکیبات، و همچنین عجایب عالم نفوس، نشاندهنده وجود عجایب اشرف در عالم عقلانی است. این دیدگاه، بهسان آینهای که حقیقت عالم قدس را بازمیتاباند، بر مراتب وجودی تأکید دارد.
نقد قاعده امکان اشرف
قاعده امکان اشرف، دلیلی بر نفی شعور طبیعت یا اثبات ربالنوع نیست. وجود موجود اشرف، لزوماً به معنای ربالنوع نیست و ممکن است موجودی دیگر باشد. این نقد، بهسان کلیدی که قفل استدلال سهروردی را میگشاید، ضعف منطقی این قاعده را آشکار میسازد.
تمایز ربالنوع و خصوصیات غیرنوعی
افلاطونیان معتقدند که فقط انواع جسمانی دارای ربالنوعاند، نه خصوصیات عام مانند حیوانیت یا جناحین. این دیدگاه، بهسان خطی که قلمرو ربالنوع را محدود میکند، از تعمیم غیرضروری جلوگیری میکند.
نقد تعمیم امکان اشرف
اگر هر موجود اخص در عالم جسمانی دارای موجود اشرف در عالم عقلانی باشد، چرا فقط انواع ربالنوع داشته باشند؟ این تعمیم، با دیدگاه افلاطونیان سازگار نیست و بهسان پلی شکسته، استدلال سهروردی را ناتمام میگذارد.
مقایسه با دیدگاه میرداماد
میرداماد معتقد است که هر موجود در عالم ناسوت، دارای همزاد دَهری در عالم دهر است. این دیدگاه، بهسان نگاهی متفاوت به مراتب وجودی، با قاعده امکان اشرف سهروردی تفاوت دارد و بر عالم دهر تأکید میکند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با بررسی قاعده امکان اشرف و استدلال سهروردی برای اثبات ربالنوع، به نقدهای منطقی و روششناختی این دیدگاه پرداخت. گرچه قاعده امکان اشرف بر مراتب وجودی تأکید دارد، اما نمیتواند بهطور خاص وجود ربالنوع را اثبات کند. مقایسه با دیدگاه میرداماد نیز نشاندهنده تنوع در نظامهای متافیزیکی است.
بخش ششم: نقد دیدگاه قدما و ربالنوع
دیدگاه قدما و ربالنوع
قدما، بهویژه افلاطونیان، معتقدند که هر نوع در طبیعت دارای ربالنوعی متجرد و قائم به ذات است که مدبر آن نوع است. این ربالنوع، بهسان چوپانی که گله را هدایت میکند، همه افراد یک نوع را بهطور یکسان تدبیر میکند.
درنگ: ربالنوع، بهعنوان مدبر متجرد، همه افراد یک نوع را بهطور عادلانه هدایت میکند.
نفی کلی منطقی بهعنوان ربالنوع
ربالنوع نمیتواند کلی منطقی (مفهوم ذهنی) باشد، بلکه باید موجودی متجرد و قائم به ذات باشد. این تمایز، بهسان خطی که واقعیت را از مفهوم جدا میکند، بر وجود واقعی ربالنوع تأکید دارد.
عدالت ربالنوع در تدبیر
ربالنوع، بهصورت یکسان به همه افراد یک نوع اعتنا میکند و بهعنوان اصل و حقیقت آن نوع عمل میکند. این دیدگاه، بهسان خورشیدی که نور خود را به همه یکسان میتاباند، بر عدالت متافیزیکی ربالنوع تأکید دارد.
نقد دلیل دوم سهروردی
دلیل دوم سهروردی، که بر نفی شعور از طبیعت و اثبات ربالنوع استوار است، بیاساس تلقی میشود، زیرا نیازمند دلیل مستقلی برای وجود ربالنوع است. این نقد، بهسان وزنهای که ترازوی استدلال را متعادل میکند، ضعف منطقی این دیدگاه را نشان میدهد.
امکان وجود شعور در طبیعت
حتی اگر طبیعت شعور داشته باشد، میتواند دارای ربالنوع باشد. نفی شعور از طبیعت، پیشنیاز اثبات ربالنوع نیست. این دیدگاه، بهسان پلی که بین شعور و مدبر پیوند میزند، امکان وجود شعور ذاتی در طبیعت را تأیید میکند.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با بررسی دیدگاه قدما و استدلال سهروردی برای ربالنوع، به نقدهای منطقی و روششناختی این دیدگاه پرداخت. گرچه ربالنوع بهعنوان مدبر متجرد مطرح شده، اما فقدان دلایل مستقل و نفی شعور از طبیعت، این استدلال را ناکام گذاشته است.
بخش هفتم: نقد نهایی و نتیجهگیری
تشبیه انسان به فتیله چراغ
سهروردی انسان را به فتیلهای تشبیه میکند که توسط ربالنوع روشن میشود. این تشبیه، انسان و طبیعت را به موجوداتی فاقد شعور تقلیل میدهد و آنها را به ابزارهایی در دست ربالنوع تبدیل میکند. این دیدگاه، بهسان قفسی که آزادی شعور را محدود میکند، با حقیقت وجودی انسان و طبیعت ناسازگار است.
درنگ: تشبیه انسان به فتیله، با نفی شعور ذاتی، فلسفه اشراقی را به شکست میکشاند.
نقد نهایی استدلالهای سهروردی
استدلالهای سهروردی برای اثبات ربالنوع، به دلیل نفی شعور از طبیعت و عدم ارائه دلیل مستقل، بیاساساند. این استدلالها، بهسان بنایی بدون بنیاد، نمیتوانند وجود عالم مثل یا ربالنوع را اثبات کنند. نفی شعور از طبیعت، با آیات قرآنی مانند يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ و اصول عرفانی در تعارض است.
نتیجهگیری کلی
این اثر، با کاوش در دیدگاه شیخ اشراق درباره عالم مثل و شعور طبیعت، به نقد استدلالهای او برای اثبات ربالنوع پرداخت. سهروردی با سه استدلال اصلی (نفی نفس مجرد در نباتات، نظم طبیعت، و قاعده امکان اشرف) تلاش کرد تا وجود ربالنوع را بهعنوان مدبر طبیعت اثبات کند. اما این استدلالها، به دلیل ضعف منطقی و روششناختی، ناکام ماندند. نفی شعور از طبیعت، با آیات قرآنی و اصول عرفانی که سراسر هستی را دارای شعور میدانند، در تعارض است. فلسفه اشراقی، با نفی شعور ذاتی از طبیعت و انسان، به خرافات و تناقض منجر شده و از حقیقت وجودی دور مانده است. این نقد، دعوتی است به بازاندیشی در مفاهیم متافیزیکی و پایبندی به استدلالهای عقلانی و سازگار با اصول قرآنی و عرفانی.
با نظارت صادق خادمی