در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 202

متن درس

 

تحلیل و تبیین فلسفه شیخ اشراق در نقد مثليت و دفاع از مثاليت

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۰۲)

دیباچه

درس‌گفتار شماره ۲۰۲، استخراج‌شده از نوار شماره ۲۰۲ به تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۳۷۹، در چارچوب مباحث خارج فلسفه، به کاوشی عمیق در فلسفه شیخ اشراق می‌پردازد و با نگاهی نقادانه به مفهوم مثليت، در برابر اشکالات ملاصدرا و تفسیر حاجی سبزواری، از مثاليت دفاع می‌کند. این درس‌گفتار، با تکیه بر استدلال‌های شیخ اشراق در اثبات وجود جواهر مجرد نورانی، قاعده امکان اشرف، و تمایز وجودشناختی میان مراتب عالم، به تبیین دقیق این مفاهیم می‌پردازد. همانند نوری که از منشور حقیقت می‌گذرد و رنگ‌های معرفت را می‌شکافد، تمامی نکات و تحلیل‌های درس‌گفتار، با ارجاع به متون شیخ اشراق، ملاصدرا، و حاجی سبزواری، به‌گونه‌ای منسجم و جامع ارائه شده تا عمق و اصالت این مباحث حفظ گردد. آیه کریمه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ (سوره [مطلب حذف شد] به‌عنوان شاهدی قرآنی بر نفی مثليت، در این تحلیل گنجانده شده است.

بخش اول: نقد مفهوم مثليت و دفاع از مثاليت

نقد پیش‌فرض مثليت

درس‌گفتار با نقدی صریح بر پیش‌فرض مثليت میان مثال و ممثل آغاز می‌شود. مثليت، که به معنای شباهت کامل صوری یا ماهوی میان دو موجود است، با عالم موثول، که مبتنی بر مراتب وجودی و عليت است، ناسازگار است. مثاليت، به‌سان خورشیدی که نور خود را بر سایه‌های زمین می‌تاباند، مرتبه‌ای عالی را در مرتبه دانی متجلی می‌سازد، نه آنکه شباهتی صوری میان آن‌ها برقرار کند.

درنگ: مثليت، به معنای شباهت کامل، با فلسفه شیخ اشراق که بر عليت و تفوق وجودی تأکید دارد، ناسازگار است. مثاليت، به‌سان تجلی نور در مراتب دانی، جایگزین مثليت می‌شود.

رد تفسیر حاجی سبزواری

حاجی سبزواری در تفسیر خود بر این باور است که دلیل سوم شیخ اشراق به مثليت اشاره دارد، اما این درس‌گفتار با استدلالی روشن، این تفسیر را نادرست می‌داند. شیخ اشراق، به‌جای تأکید بر شباهت ماهوی، بر مثاليت وجودی و عليت تمرکز دارد. این تمایز، مانند تفاوت میان اصل درخت و سایه آن بر زمین است که سایه، تنها تجلی‌ای از اصل است، نه مشابه آن.

درنگ: حاجی سبزواری قاعده امکان اشرف را به مثليت ماهوی مرتبط می‌کند، حال آنکه شیخ اشراق بر مثاليت وجودی تأکید دارد.

تبیین قاعده امکان اشرف

قاعده امکان اشرف، که در درس‌گفتار به‌صورت «إذا وجد الممکن الأخص فیجب أن یکون الممکن الأشرف قد وجد قبله» بیان شده، مبنای استدلال شیخ اشراق برای اثبات وجود جواهر مجرد نورانی است. این قاعده، مانند ستونی است که بنای عالم وجود را بر مراتب اشرف و اخص استوار می‌سازد، اما لزوماً به مثليت منجر نمی‌شود. وجود ممکن اشرف، شرط لازم برای وجود ممکن اخص است، اما این رابطه، عليتی و تنزيلی است، نه شباهتی.

درنگ: قاعده امکان اشرف، وجود جواهر مجرد نورانی را اثبات می‌کند، اما این وجود، مبتنی بر عليت است، نه مثليت.

نقد لزوم مثليت

درس‌گفتار با طرح این پرسش که مثليت میان ممکن اشرف و اخص از کجا استنباط شده، پیش‌فرض مثليت را به چالش می‌کشد. این پیش‌فرض، مانند فرض آینه‌ای است که تصویر را مشابه اصل می‌پندارد، حال آنکه رابطه میان مراتب، مانند نسبتی است میان نور و سایه، که یکی علت و دیگری معلول است.

درنگ: مثليت، به دلیل تقلیل رابطه مراتب به شباهت صوری یا ماهوی، با فلسفه شیخ اشراق ناسازگار است.

تقریر شیخ اشراق از مراتب وجود

شیخ اشراق، عالم جسمانی (شامل افلاک، کواکب، عناصر) و عالم نفوس را دانی‌تر از عالم عقلی نورانی می‌داند. این طبقه‌بندی، مانند نردبانی است که هر پله آن، مرتبه‌ای از وجود را نشان می‌دهد، و عالم عقلی، چون قله‌ای نورانی، بر دیگر مراتب سیطره دارد.

درنگ: عالم عقلی نورانی، به‌عنوان مرتبه اشرف، حاکم و مدبر عالم جسمانی است.

رد مثليت فلسفی

درس‌گفتار، مثليت فلسفی را، که شباهت کامل میان مثال و ممثل را فرض می‌کند، رد می‌نماید. مثال، کلی، عقلی، و مجرد است، در حالی که ممثل، جزئي، مادی، و فاقد شعور است. این تمایز، مانند تفاوت میان روح و جسم است که یکی قائم به ذات و دیگری وابسته به آن است.

درنگ: تفاوت وجودشناختی میان مثال و ممثل، مثليت فلسفی را منتفی می‌سازد.

مثاليت به‌جای مثليت

مثاليت، به‌سان چشمه‌ای است که جویبارهای معرفت را در مراتب دانی جاری می‌سازد. درس‌گفتار، مثال را اصل و ممثل را فرع می‌داند، و این رابطه، نه بر شباهت، بلکه بر عليت و تنزيل استوار است.

درنگ: مثاليت، به معنای تجلی حقایق عالی در مراتب دانی، جایگزین مثليت می‌شود.

تفاوت دیدگاه ملاصدرا و شیخ اشراق

ملاصدرا، با تکیه بر اصالت وجود، مراتب را به شباهت‌های ساختاری مرتبط می‌کند، حال آنکه شیخ اشراق، مانند باغبانی که درخت معرفت را با عليت و تفوق وجودی می‌پروراند، بر این دو اصل تأکید دارد.

درنگ: ملاصدرا بر مثليت و شباهت ساختاری تأکید دارد، اما شیخ اشراق به عليت و تفوق وجودی متعهد است.

دلایل شیخ اشراق

دلیل اول: نیاز قوای نباتی به مدبر مجرد

شیخ اشراق در دلیل اول خود (صفحه ۵۳) استدلال می‌کند که قوای نباتی، به دلیل عرض‌بودن و عدم استقلال، به مدبری مجرد نیازمندند. این مدبر، مانند ناخدایی است که کشتی حیات نباتی را هدایت می‌کند.

درنگ: قوای نباتی، به دلیل وابستگی، به جوهر مجردی متصل‌اند که مدبر آن‌هاست.

نفس مجرده نباتات

درس‌گفتار (صفحات ۵۴ و ۵۵) بیان می‌دارد که نباتات به نفس مجرده‌ای نیاز دارند که قوه مدبره آن‌هاست و از طبقه ارضیه (ارباب اصنام و طلسمات) است. این نفس مجرد، مانند روحی است که در کالبد نباتات دمیده شده و آن‌ها را هدایت می‌کند.

درنگ: نفس مجرده نباتات، به‌عنوان رب‌النوع، مدير و حافظ آن‌هاست و رابطه‌ای عليتی با آن‌ها دارد.

رد مثليت در دلیل اول

شیخ اشراق در دلیل اول خود به مثليت اشاره‌ای ندارد، بلکه بر مجردبودن و قائم به نفس بودن مدبر تأکید می‌ورزد. این تأکید، مانند نوری است که از حقیقت وجود می‌تابد و سایه‌های مثليت را محو می‌کند.

درنگ: دلیل اول شیخ اشراق بر عليت و مجردبودن مدبر متمرکز است، نه مثليت.

دلیل دوم: جوهر مجرد نورانی برای هر نوع جسمانی

دلیل دوم شیخ اشراق (صفحه ۵۷) بیان می‌دارد که هر نوع جسمانی به جوهر مجرد نورانی نیاز دارد که مدبر آن باشد. این جوهر، مانند ستاره‌ای است که بر آسمان انواع جسمانی می‌درخشد و آن‌ها را هدایت می‌کند.

درنگ: هر نوع جسمانی، به جوهر مجرد نورانی وابسته است که مدبر و حافظ آن است.

تبیین کلی عقلی و جزء

رب‌النوع، به‌عنوان کلی عقلی، با ممثل، که جزئي است، رابطه‌ای عليتی دارد، نه شباهتی. این رابطه، مانند نسبتی است میان خورشید و پرتوهای آن، که پرتوها از خورشید نشأت می‌گیرند، اما مشابه آن نیستند.

درنگ: رب‌النوع، به‌عنوان کلی عقلی، با ممثل رابطه عليتی دارد، نه مثليت.

ممثل به‌مثابه طلسم

درس‌گفتار، ممثل را طلسمی می‌داند که تجلی مادی حقیقت مجرد است و فاقد شعور است. این طلسم، مانند سایه‌ای است که از حقیقت نورانی بر زمین افتاده و تنها نشانی از اصل خود دارد.

درنگ: ممثل، به‌سان طلسمی است که تجلی مادی حقیقت مجرد را نشان می‌دهد.

نقد تفسیر حاجی سبزواری در اتحاد مثل و اصنام

درس‌گفتار، تفسیر حاجی سبزواری (صفحه ۵۹) را که اتحاد مثل با اصنام را در ماهیت مطرح می‌کند، نقد می‌نماید. این اتحاد، مانند تلاش برای یکی دانستن دو رود متمایز است که هر یک مسیر خود را دارند.

درنگ: اتحاد ماهوی مثل با اصنام، به دلیل تباین ماهیت‌ها، ناسازگار است.

ماهیت و کثرت

ماهیت‌ها، به دلیل ذات متمایز خود، قابل مثليت نیستند، زیرا کثرت، جوهر آن‌هاست. این کثرت، مانند رنگ‌های گوناگون منشوری است که هر یک هویتی مستقل دارند.

درنگ: ماهیت‌ها، به دلیل کثرت ذاتی، نمی‌توانند مثليت داشته باشند.

نقد مثليت در ماهیت

مثليت در ماهیت، به دلیل ناسازگاری با تعدد ذاتی ماهیت‌ها، محال است. این محال‌بودن، مانند تلاش برای یکی دانستن دو حقیقت متمایز است که هر یک هویت خاص خود را دارند.

درنگ: مثليت ماهوی، به دلیل ناسازگاری با تعدد ماهیت‌ها، محال است.

مثال انسان‌ها

انسان‌ها در نوع (حیوان ناطق) مشترک‌اند، اما در مراتب وجودی عقلانی و ناسوتی متفاوت‌اند. این اشتراک، مانند اشتراک در ریشه یک درخت است که شاخه‌های متفاوتی از آن می‌روید.

درنگ: اشتراک در نوع، به معنای مثليت نیست، بلکه تفاوت در مراتب وجودی را نشان می‌دهد.

نقد اشکالات ملاصدرا

درس‌گفتار، اشکال ملاصدرا را که شیخ اشراق را به اثبات مثليت ملزم می‌داند، رد می‌کند. شیخ اشراق، مانند معماری که بنای معرفت را بر عليت و مثاليت استوار می‌سازد، به مثليت نیازی ندارد.

درنگ: اشکال ملاصدرا، مبتنی بر پیش‌فرض نادرست مثليت است و با فلسفه شیخ اشراق ناسازگار است.

مثال و عکس

درس‌گفتار، مثال را مانند عکسی در آب می‌داند که مثل ممثل نیست، بلکه تجلی آن است. این تشبیه، مانند بازتاب نور در آینه‌ای است که تنها سایه‌ای از حقیقت را نشان می‌دهد.

درنگ: مثال، به‌سان عکسی در آب، تجلی ممثل است، نه مثل آن.

اشکال دوم ملاصدرا: لزوم اعضای حیوان

ملاصدرا در اشکال دوم خود (صفحه ۶۱) ادعا می‌کند که اعضای حیوان (مانند دست، پا، بال) باید در رب‌النوع نیز باشد. این اشکال، مانند فرض شباهت میان اصل و سایه است که شیخ اشراق آن را رد می‌کند.

درنگ: ملاصدرا مثليت را در ساختار صوری جستجو می‌کند، اما شیخ اشراق به حقیقت مجرد توجه دارد.

رد لزوم اعضای حیوان

درس‌گفتار، این ادعا را که ذات حیوان لزوماً دست و پا دارد، رد می‌کند، زیرا برخی حیوانات، مانند مار که بر شکم حرکت می‌کند، فاقد این اعضا هستند. این تنوع، مانند رنگ‌های گوناگون طبیعت است که ذات حیوان را از الزام به اعضای خاص آزاد می‌سازد.

درنگ: تنوع حیوانات نشان می‌دهد که اعضای خاص، جزء ذات حیوان نیستند.

اشکال سوم ملاصدرا: نورانیت و ظلمانی‌بودن

ملاصدرا در اشکال سوم خود (صفحه ۶۱) نورانیت رب‌النوع را با ظلمانی‌بودن اصنام ناسازگار می‌داند. درس‌گفتار، این رابطه را تنزيلی می‌داند، مانند نسبتی میان نور خورشید و سایه‌های آن بر زمین.

درنگ: رابطه نور و ظلمت، تنزيلی است، نه تضاد صوری یا ماهوی.

اصالت وجود و مراتب

درس‌گفتار تأکید می‌کند که اصالت وجود، مراتب وجودی (واجب، ممکن، بشرط لا) را توجیه می‌کند، اما مثليت را نه. این مراتب، مانند پله‌های نردبانی است که هر یک شدت و ضعف وجود را نشان می‌دهند.

درنگ: مراتب وجود، مبتنی بر شدت و ضعف وجود است، نه شباهت صوری یا ماهوی.

آیه کریمه و نفی مثليت

درس‌گفتار به آیه کریمه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ (سوره شوری، آیه ۱۱) [مطلب حذف شد] نفی مثليت را در همه مراتب وجودی تأیید می‌کند. این آیه، مانند مشعلی است که تاریکی پیش‌فرض‌های نادرست را می‌زداید.

درنگ: آیه کریمه، نفی مثليت را در همه مراتب وجودی تأیید می‌کند.

نفی مثليت در وجود

درس‌گفتار، مثليت را حتی در اصالت وجود رد می‌کند، زیرا همه موجودات ممتازند. این تمایز، مانند امواج دریا است که هر یک هویتی خاص دارند، اما همگی از یک حقیقت نشأت می‌گیرند.

درنگ: تمایز وجودی، مانع از مثليت می‌شود و مثاليت جایگزین آن است.

مثاليت و عليت

مثال، به‌سان علتی است که بر ممثل سیطره دارد و آن را هدایت می‌کند. این رابطه، مانند نسبتی است میان باغبان و باغ، که یکی اصل و دیگری فرع است.

درنگ: رابطه میان مثال و ممثل، عليتی و تنزيلی است، نه شباهتی.

نقد اصالت ماهیت

اصالت ماهیت، به دلیل ناتوانی در تبیین مراتب وجودی، مشکل‌ساز است. این ناتوانی، مانند تلاش برای توضیح نور با سایه است که نمی‌تواند حقیقت را روشن سازد.

درنگ: اصالت ماهیت، به دلیل کثرت ذاتی، نمی‌تواند مراتب وجودی را تبیین کند.

تمایز افراد و نوع

مثليت در نوع (انسانیت) است، نه در افراد (زید و عمر). این اشتراک، مانند ریشه‌ای است که شاخه‌های متفاوت از آن می‌روید، اما هر شاخه هویتی خاص دارد.

درنگ: اشتراک در نوع، به معنای مثليت صوری نیست، بلکه به حقیقت نوعی اشاره دارد.

رب‌النوع و ماهیت

رب‌النوع، دارای ماهیتی متمایز از انواع دیگر است، اما مثليت با ممثل ندارد. این تمایز، مانند تفاوت میان ستارگان آسمان است که هر یک نوری خاص دارند.

درنگ: رب‌النوع، به‌عنوان حقیقت نوعی، با ممثل رابطه عليتی دارد، نه مثليت.

نقد مثليت افلاطونی

درس‌گفتار، مثليت افلاطونی را رد می‌کند و بر مثاليت تأکید می‌ورزد. افلاطون، مانند کسی که در پی شباهت میان سایه و اصل است، به مثليت قائل بود، اما شیخ اشراق، مانند راهنمایی که مسیر حقیقت را نشان می‌دهد، به عليت و مثاليت متعهد است.

درنگ: شیخ اشراق، برخلاف افلاطون، به مثاليت و عليت متعهد است، نه مثليت.

تنزيل و حکم

ممثل، تنزيلی از مثال است که تحت حکم آن قرار دارد. این رابطه، مانند نسبتی است میان پادشاه و رعایا، که یکی فرمان می‌دهد و دیگری فرمان می‌برد.

درنگ: رابطه حکم و تنزيل، نشان‌دهنده تفوق وجودی مثال بر ممثل است.

نقد عبارات ملاصدرا در نور و ظلمت

درس‌گفتار، عبارات ملاصدرا را که نورانیت و ظلمانی‌بودن را متضاد می‌داند، نقد می‌کند. این رابطه، مانند نسبتی است میان نور و سایه، که یکی از دیگری نشأت می‌گیرد، نه آنکه متضاد آن باشد.

درنگ: رابطه نور و ظلمت، تنزيلی است، نه تضاد صوری یا ماهوی.

اختلاف آثار و مراتب وجود

اختلاف آثار، ناشی از مراتب وجود است، نه ماهیت. این مراتب، مانند امواجی است که از یک اقیانوس وجود نشأت می‌گیرند و هر یک اثری خاص دارند.

درنگ: اختلاف آثار، از مراتب وجود ناشی می‌شود، نه از ماهیت.

نفی پوست‌بودن ممثل

درس‌گفتار، پوست‌بودن ممثل را رد می‌کند و آن را تنزيلی از حقیقت مجرد می‌داند. ممثل، مانند جامه‌ای است که بر تن حقیقت مجرد پوشانده شده، اما خود آن حقیقت نیست.

درنگ: ممثل، تجلی حقیقت مثال است، نه پوستی ظاهری.

جمع‌بندی

درس‌گفتار شماره ۲۰۲، با تحلیلی عمیق و نقادانه، مفهوم مثليت را در فلسفه شیخ اشراق به چالش می‌کشد و مثاليت را به‌عنوان جایگزینی شایسته معرفی می‌کند. با نقد اشکالات ملاصدرا و تفسیر حاجی سبزواری، این درس‌گفتار نشان می‌دهد که شیخ اشراق، مانند راهنمایی فرزانه، به عليت، تفوق وجودی، و تنزيل متعهد است، نه شباهت صوری یا ماهوی. ارجاع به قاعده امکان اشرف، آیه کریمه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ، و متون فلسفی، عمق و غنای این تحلیل را نشان می‌دهد. این نوشتار، مخاطبان را به بازنگری در مبانی فلسفه شیخ اشراق و تمایز آن از افلاطون‌گرایی دعوت می‌کند، مانند دعوتی به سفری در اعماق معرفت که هر گام آن، نوری نو بر حقیقت می‌تاباند.

با نظارت صادق خادمی