متن درس
کاوش در عالم مثل و عقل: نقد ملاصدرا بر ارسطو و تحلیل اثولیجیا
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۰۵)
دیباچه
جهان فلسفه، چون اقیانوسی بیکران، اندیشمندان را به کاوش در ژرفای حقیقت و معرفت فرا میخواند. درسگفتار شماره ۲۰۵، به تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۷۹، از سلسله درسگفتارهای خارج فلسفه استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، چون موجی بلند در این اقیانوس، به نقد ملاصدرا بر ارسطو در باب عالم مثل و بررسی عبارات کتاب اثولیجیا (Theologia Aristotelis) اختصاص دارد. این گفتار، با نگاهی موشکافانه، اتهامات ملاصدرا به ارسطو مبنی بر دنیاپرستی و انکار مثل افلاطونی را ارزیابی کرده و عبارات اثولیجیا، منسوب به شاگرد ارسطو، را در ترازوی نقد مینهد. متن پیش رو، با ساختاری علمی و دانشگاهی، به تبیین تمایز میان عالم مثل، عالم عقل و عالم آخرت پرداخته و مفاهیم را با زبانی روشن و متین برای مخاطبان فرهیخته تبیین میکند.
بخش نخست: نقد ملاصدرا بر ارسطو و اتهام دنیاپرستی
جسارت غیرمنصفانه ملاصدرا
ملاصدرا، حکیم برجسته حکمت متعالیه، در نقد خود بر ارسطو، رویکردی جسورانه و بعضاً غیرمنصفانه اتخاذ کرده و او را به انکار مثل افلاطونی و گرایش به دنیاپرستی متهم ساخته است. استاد فرزانه تأکید میفرمایند که این اتهام، فاقد بنیان استدلالی محکم است و از منظر فلسفی شایسته بازنگری. ارسطو، بهعنوان یکی از قلههای فلسفه یونان، با نگرشی نظاممند به هستیشناسی، از پذیرش مثل افلاطونی به معنای صور مجردی که در عالمی مستقل قائم به ذاتاند، امتناع ورزیده است. این امتناع، ریشه در مبانی فلسفی او دارد که بر واقعیتهای مادی و محسوس تأکید میورزد، نه از تعلق به دنیا. نقد ملاصدرا، که گاه به جای استدلال به اتهامات شخصی متوسل شده، نشان از شتابزدگی در قضاوت دارد.
درنگ: اتهام دنیاپرستی به ارسطو از سوی ملاصدرا، فاقد دلیل فلسفی بوده و بیش از آنکه نقدی منطقی باشد، به قضاوتی شخصی شباهت دارد.
تناقض در مواضع ملاصدرا
استاد فرزانه اشاره میفرمایند که ملاصدرا در برخی آثار خود، ارسطو را ستوده و از او دفاع کرده، حال آنکه در این مورد خاص، با لحنی تند به نقد او پرداخته است. این تناقض، چون سایهای بر انسجام آرای ملاصدرا، لزوم بازخوانی دقیق مواضع او را آشکار میسازد. گویی حکیم صدرالمتألهین، در کشاکش دفاع از مثل افلاطونی، از جاده انصاف منحرف شده و به جای استدلال، به جسارت و اتهام روی آورده است. این رویکرد، نه تنها به عظمت فلسفی ارسطو خدشه وارد نمیکند، بلکه ضعف روششناختی در نقد را نمایان میسازد.
جمعبندی بخش نخست
نقد ملاصدرا بر ارسطو، گرچه از منظر حکمت متعالیه قابل تأمل است، اما به دلیل فقدان استدلالهای برهانی و گرایش به اتهامات شخصی، از استحکام لازم برخوردار نیست. اتهام دنیاپرستی به ارسطو، که یکی از ستونهای فلسفه غرب است، بدون ارائه دلایل کافی، نمیتواند جایگاه او را در نظام فلسفی متزلزل سازد. استاد فرزانه، با نگاهی نقادانه، بر ضرورت ارزیابی منصفانه آرای ارسطو تأکید میورزند و دعوت میکنند که به جای قضاوتهای شتابزده، به استدلالهای برهانی روی آوریم.
بخش دوم: اثولیجیا و جایگاه آن در فلسفه یونانی
اثولیجیا: متنی منسوب به شاگرد ارسطو
کتاب اثولیجیا، که به نام متافیزیک یا علم ربوبيات نیز شناخته میشود، اثری است که به شاگردی از ارسطو منسوب است، هرچند این انتساب قطعی نیست. استاد فرزانه تأکید میفرمایند که این کتاب، فارغ از نسبتش به ارسطو، اثری عمیق و ارزشمند است که توسط حکیمی پیش از اسلام نگاشته شده و حاوی عباراتی بلند و دقیق در باب عالم عقل و صور مجرد است. این اثر، که جداگانه چاپ شده و در حاشیه قبسات نیز آمده، از منظر تاریخی و فلسفی اهمیتی بسزا دارد. با این حال، استاد فرزانه خاطرنشان میسازند که اثولیجیا بهطور مستقیم به بحث مثل افلاطونی ارتباطی ندارد و بیشتر به عالم عقل و تجرد اشاره میکند.
درنگ: اثولیجیا، گرچه اثری عمیق و ارزشمند است، بهطور مستقیم به عالم مثل افلاطونی دلالت ندارد و بیشتر بر عالم عقل و صور مجرد تأکید میورزد.
موافقت اثولیجیا با افلاطون و سقراط
در اثولیجیا، عباراتی یافت میشود که به ظاهر با آرای افلاطون و سقراط در باب وجود مثل عقلانی و صور مجرد نورانی، قائم به ذات در عالم ابداع، همخوانی دارد. استاد فرزانه میفرمایند که نویسنده این اثر، که احتمالاً شاگرد ارسطو بوده، ممکن است تحت تأثیر افلاطون یا مستقل از او به نگارش این عبارات پرداخته باشد. این همخوانی، پرسشی اساسی را برمیانگیزد: آیا نویسنده اثولیجیا تابع ارسطو بوده یا به افلاطون گرایش یافته است؟ فقدان اسناد قطعی، این پرسش را بیپاسخ میگذارد، اما استقلال فکری شاگردان ارسطو، که خود حکیمانی برجسته بودند، نمیتواند نادیده انگاشته شود.
جمعبندی بخش دوم
اثولیجیا، بهعنوان متنی منسوب به شاگرد ارسطو، جایگاهی ویژه در فلسفه یونانی دارد. عبارات بلند و عمیق این اثر، گرچه به ظاهر با مثل افلاطونی همخوانی دارد، اما بهطور عمده به عالم عقل و صور مجرد اشاره میکند. استاد فرزانه، با تأکید بر ارزش تاریخی و فلسفی این کتاب، بر نبود ارتباط مستقیم آن با مثل افلاطونی و ابهام در انتساب آن به ارسطو تأکید میورزند. این بخش، دعوتی است به بازخوانی دقیقتر این متن و تأمل در استقلال فکری نویسنده آن.
بخش سوم: تحلیل عبارات اثولیجیا در باب عالم عقل و مثل
میمر چهارم: موجودات سماوی و ارضی
در میمر چهارم اثولیجیا آمده است: «من وراء هذا العالم… سماء و أرضا و بحرا و حیاتا و نباتا و ناسا سماویین». این عبارت، به وجود عالمی ورای عالم ناسوت اشاره دارد که در آن، هر موجود مادی، نظیر آسمان، زمین، دریا، حیات، نبات و انسان، مشابهی سماوی دارد. استاد فرزانه میفرمایند که این عبارات، گرچه به عالم عقل دلالت دارند، اما بهطور خاص به عالم مثل افلاطونی اشاره نمیکنند. موجودات سماوی، فاقد جنبه ارضیاند، حال آنکه موجودات ارضی مشابهی سماوی دارند. این تمایز، چون خطی روشن، سلسلهمراتب وجودی میان عوالم مادی و مجرد را ترسیم میکند.
درنگ: عبارات میمر چهارم اثولیجیا، به وجود عالم عقل و مشابهات سماوی موجودات ارضی اشاره دارند، اما دلالت مستقیم بر عالم مثل افلاطونی ندارند.
تفسیر انواع و رب الماء
استاد فرزانه تأکید میفرمایند که در اثولیجیا، آسمان، زمین، دریا، حیوان، نبات و انسان بهعنوان انواع معرفی شدهاند، نه اعراض. برای مثال، بحر (دریا) به معنای مکان آب است، نه خود آب، و رب الماء به نوع آن اشاره دارد. این تمایز، چون نوری که سایه را از حقیقت جدا میکند، نشان میدهد که اثولیجیا بر انواع طبیعی تمرکز دارد، نه ویژگیهای عرضی. گویی بحر، کوزهای است که آب حقیقت در آن جای گرفته، و رب الماء، روح آن حقیقت است که در عالم عقل متجلی میشود.
انسان حسی و عقلانی
در میمر چهارم، اثولیجیا انسان حسی را صنم (تمثال) انسان عقلانی میداند که روحانی است و اعضایش، برخلاف عالم مادی، متمایز نیستند. استاد فرزانه میفرمایند که در عالم عقل، دست، چشم و گوش در یک موضعاند و فاقد تقسیمبندی مادیاند. این اصل، چون آینهای که حقیقت تجرد را بازمیتاباند، بر ماهیت غیرمادی عالم عقل تأکید میورزد. گویی انسان عقلانی، چون نوری یکپارچه، از قید و بند ماده آزاد است و شئوناتش در وحدتی متعالی گرد آمدهاند.
درنگ: انسان عقلانی در اثولیجیا، فاقد اعضاء مادی است و شئوناتش در وحدتی متعالی، متمایز از ساختار مادی انسان حسی، قرار دارند.
نقد اعضای عقلانی
استاد فرزانه نقد میکنند که تصور اعضا و جوارح عقلانی، مانند دست و پای عقلانی، سوءتفاهمی در تفسیر عبارات اثولیجیا است. در عالم عقل، اعضا به معنای شئونات متمایز است، نه اعضای مادی. برای مثال، خداوند متعال در قرآن کریم سمیع و بصیر خوانده شده، اما این صفات بدون آلت مادیاند. استاد فرزانه میفرمایند که سخن گفتن از آلت عقلانی، چون تلاش برای پوشاندن نوری بیکران در جامهای تنگ، بیمعناست.
میمر هشتم: نار حقیقی
در میمر هشتم اثولیجیا آمده که آتش حسی، صنم آتشی است که در عالم اعلی حیات و اشرفیت بیشتری دارد. استاد فرزانه میفرمایند که این آتش عقلانی، چون شعلهای که از حقیقت وجود سرچشمه گرفته، از آتش مادی حيتر و کاملتر است. این دیدگاه، چون پلی میان عالم ناسوت و عالم ملكوت، رابطه تمثیلی میان موجودات مادی و عقلانی را نشان میدهد.
درنگ: آتش عقلانی در اثولیجیا، بهعنوان حقیقتی متعالی، از آتش مادی اشرف و حیتر است و رابطهای تمثیلی با آن دارد.
میمر دهم: حیات نباتات
در میمر دهم، اثولیجیا نباتات را در عالم اعلی دارای حیات میداند، مشابه نباتات مادی که زندهاند. استاد فرزانه میفرمایند که نباتات در این عالم، دارای کلمه فاعلهای هستند که حیات را ایجاد میکند و این کلمه، جلوهای از ربوبیت الهی است. گویی نباتات، چون شاخساری که از ریشه وجود حیات میگیرند، در عالم عقل نیز به حیاتی متعالیتر آراستهاند. این دیدگاه، بر نقش ربوبیت در حیات موجودات تأکید میورزد.
درنگ: نباتات در عالم اعلی، طبق اثولیجیا، دارای حیاتی متعالیاند که از کلمه فاعله ربوبیت الهی سرچشمه میگیرد.
جمعبندی بخش سوم
عبارات اثولیجیا، در میمرهای چهارم، هشتم و دهم، بر وجود عالم عقل و صور مجرد تأکید دارند، اما دلالت واضحی بر عالم مثل افلاطونی ندارند. استاد فرزانه، با نقدی دقیق، نشان میدهند که تصور دست و پای عقلانی یا نسبت دادن صفات مادی به عالم عقل، سوءتفاهمی در تفسیر این عبارات است. گویی اثولیجیا، چون کتابی که صفحاتش از نور حقیقت نگاشته شده، عالم عقل را به تصویر میکشد، اما عالم مثل را در هالهای از ابهام میگذارد.
بخش چهارم: تمایز عالم عقل، عالم مثل و عالم آخرت
نزول و صعود در سلسلهمراتب وجودی
استاد فرزانه میفرمایند که عالم ناسوت، ظهور عالم ملكوت است و هر پائینی، قالبی از بالائی است. این سلسلهمراتب، چون نردبانی که از ماده به سوی تجرد صعود میکند، از عالم ناسوت به ملكوت، جبروت، عقل و احدیت میرسد. عالم آخرت، صعود عالم دنیاست، حال آنکه عالم عقل، نزولش دنیاست. این تمایز، چون خطی که حقیقت را از تمثال جدا میکند، نشان میدهد که عالم عقل فاقد صفات مادی، مانند دست و پا یا آتش مادی، است.
آیات قرآن کریم و نزول تمثلات
استاد فرزانه به آیات قرآن کریم استناد میجویند که نزول تمثلات را نشان میدهند، نه نزول از عالم عقل. برای مثال:
﴿وَأَنزَلْنَا [مطلب حذف شد] : «و آهن را فرو فرستادیم.»
﴿وَأَنزَلْنَا [مطلب حذف شد] : «و از آسمان آبی فرو فرستاد.»
این آیات، به نزول تمثلات مادی، مانند آهن و آب، اشاره دارند، نه نزول از عالم عقل. استاد فرزانه میفرمایند که تصور نزول آهن یا آب از عالم عقل، چون تلاش برای یافتن باران در آسمانی بیابر، بیمعناست.
عالم آخرت و حیات موجودات
استاد فرزانه تأکید میفرمایند که عالم آخرت، صعود عالم دنیاست و شامل حیوانات است، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
﴿وَإِذَا الْوُحُوشُ [مطلب حذف شد] : «و هنگامی که وحوش محشور شوند.»
با این حال، عالم عقل فاقد چنین صفاتی است و به نور، وجود و ظهورات الهی آراسته است. گویی عالم آخرت، مزرعهای است که بذرهای دنیا در آن به بار مینشیند، اما عالم عقل، چون نوری بیصورت، از قید ماده و تمثلات آزاد است.
درنگ: عالم آخرت، صعود عالم دنیاست و شامل حیوانات و تمثلات است، اما عالم عقل، فاقد صفات مادی و متشکل از نور و ظهورات الهی است.
آتش جهنم و عالم عقل
استاد فرزانه به آیهای از قرآن کریم اشاره میفرمایند که شدت آتش جهنم را نشان میدهد:
﴿وَقُودُهَا النَّاسُ [مطلب حذف شد] : «سوختش مردمان و سنگهاست.»
این آتش، که از صعود عالم دنیا پدید آمده، از آتش مادی شدیدتر است، اما عالم عقل فاقد آتش مادی است. استاد فرزانه میفرمایند که آتش عقلانی، چون ظهوری از حقیقت وجود، از هرگونه ماده و مکان آزاد است.
نقد خلط عالم عقل و آخرت
استاد فرزانه نقد میکنند که اثولیجیا، عالم عقل را با عالم آخرت خلط کرده و صفات مادی، مانند دست و پا، را به عالم عقل نسبت داده است. این خلط، چون آمیختن آب زلال با خاک، به سوءتفاهم در فهم عالم عقل منجر شده است. گویی نویسنده اثولیجیا، در تلاش برای تبیین عالم عقل، به تمثیلات آخرتی روی آورده و از حقیقت تجرد فاصله گرفته است.
درنگ: خلط عالم عقل با عالم آخرت در اثولیجیا، به نسبت دادن صفات مادی به عالم عقل منجر شده و از دقت فلسفی آن کاسته است.
جمعبندی بخش چهارم
تمایز میان عالم عقل، عالم مثل و عالم آخرت، چون خطوطی روشن در نقشه هستیشناسی، از خلط مفاهیم جلوگیری میکند. استاد فرزانه، با استناد به آیات قرآن کریم و نقد عبارات اثولیجیا، نشان میدهند که عالم عقل، متشکل از نور و ظهورات الهی است و از صفات مادی مبراست. عالم آخرت، صعود عالم دنیاست و تمثلات مادی را در بر میگیرد، اما عالم مثل، فاقد دلیل اثباتی است. این بخش، دعوتی است به تأمل در سلسلهمراتب وجودی و پرهیز از خلط عوالم.
بخش پنجم: نتیجهگیری و ارزیابی کلی
درسگفتار شماره ۲۰۵، چون چراغی در مسیر معرفت، به نقد ملاصدرا بر ارسطو و تحلیل عبارات اثولیجیا پرداخته است. ملاصدرا، با اتهام دنیاپرستی به ارسطو، از جاده انصاف خارج شده و به جای استدلال، به قضاوتهای شخصی روی آورده است. اثولیجیا، گرچه متنی عمیق و ارزشمند است، اما به عالم عقل دلالت دارد، نه عالم مثل افلاطونی. عبارات آن، در باب انسان عقلانی، نار حقیقی و حیات نباتات، از تجرد عالم عقل سخن میگویند، اما خلط آن با عالم آخرت و نسبت دادن صفات مادی به عالم عقل، از ضعفهای آن است. آیات قرآن کریم، چون نوری هدایتگر، نزول تمثلات مادی را نشان میدهند، نه نزول از عالم عقل. استاد فرزانه، با نگاهی نقادانه، بر ضرورت استدلال برهانی و پرهیز از قضاوتهای شتابزده تأکید میورزند.
با نظارت صادق خادمی