در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 207

متن درس

 

بررسی انتقادی نظریه مثل افلاطونی در فلسفه صدرالدین شیرازی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۰۷)

مقدمه: درآمدی بر نظریه مثل و جایگاه آن در فلسفه اسلامی

نظریه مثل افلاطونی، چونان نگینی درخشان در سپهر فلسفه باستان، از دیرباز محور مناقشات عمیق در میان فلاسفه بوده است. این نظریه، که به وجود صور مجرد و کلی در عالمی ورای عالم مادی اشاره دارد، در فلسفه اسلامی نیز جایگاهی ویژه یافته و در آثار فیلسوفان بزرگی چون صدرالدین شیرازی (ملاصدرا) با شور و حرارتی خاص مورد دفاع و تبیین قرار گرفته است. درس‌گفتار شماره ۲۰۷ از سلسله درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، که در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۷۹ ایراد شده، به بررسی انتقادی دیدگاه‌های ملاصدرا در باب مثل افلاطونی اختصاص دارد.

نظریه مثل، چونان پلی میان عالم مادی و عالم الهی، در نظام فلسفی ملاصدرا نقشی بنیادین ایفا می‌کند. با این حال، استاد فرزانه با دقتی موشکافانه، ضعف‌های استدلالی این دیدگاه را مورد نقد قرار داده و بر ضرورت ارائه برهان‌های منطقی تأکید ورزیده‌اند.

بخش اول: اختلافات بنیادین در باب نظریه مثل

ریشه‌های اختلاف در تصور و تصدیق مثل

نظریه مثل افلاطونی، از منظر تصوری و تصدیقی، همواره کانون اختلافات عمیق میان فلاسفه بوده است. برخی، چون افلاطون و پیروانش، این نظریه را پذیرفته و صور کلی و مجرد را به‌عنوان حقایق ثابت و غیرمادی، مبنای وجود اشیای مادی دانسته‌اند. در مقابل، فلاسفه‌ای چون ارسطو و ابن‌سینا، وجود چنین صوری را مستقل از ماده و عالم محسوس نپذیرفته‌اند. این اختلاف، ریشه در تفاوت‌های بنیادین در هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی دارد. استاد فرزانه در این درس‌گفتار، با اشاره به این دوگانگی، تأکید می‌ورزند که نظریه مثل، هم موافقان پرشور و هم منکران سرسختی داشته است.

درنگ: نظریه مثل افلاطونی، به‌مثابه آینه‌ای که دو سوی عالم مادی و غیرمادی را بازمی‌تاباند، در فلسفه اسلامی محل تلاقی آرای متضاد بوده و از منظر تصوری و تصدیقی، مناقشات عمیقی را برانگیخته است.

در سنت فلسفی اسلامی، برخی فیلسوفان با الهام از افلاطون، صور مجرد را به‌عنوان واسطه‌های وجودی میان خدا و عالم مادی پذیرفته‌اند. این دیدگاه، در آثار ملاصدرا به اوج خود می‌رسد، جایی که او با اصراری ستودنی، اما گاه بدون پشتوانه استدلالی، از این نظریه دفاع می‌کند. استاد فرزانه، با نگاهی نقادانه، این تعصب را مورد بررسی قرار داده و بر فقدان ادله محکم در آثار ملاصدرا تأکید می‌ورزند.

بخش دوم: دفاع ملاصدرا از نظریه مثل و نقدهای وارد بر آن

تعصب ملاصدرا در دفاع از مثل

صدرالدین شیرازی، چونان جنگجویی که در میدان فلسفه شمشیر استدلال به دست گرفته، با حرارتی بی‌مانند از نظریه مثل دفاع کرده است. این دفاع، که در تمامی مجلدات کتاب گران‌سنگ الاسفار الاربعه، از جلد اول تا نهم، به‌کرات دیده می‌شود، گاه با تکرار و اصراری همراه است که استاد فرزانه آن را به «تعصب» تعبیر کرده‌اند. ملاصدرا، در این اثر عظیم، مثل را به‌مثابه صور نورانی و مجرد معرفی می‌کند که اصل و اساس موجودات مادی‌اند.

با این حال، استاد فرزانه با دقتی فیلسوفانه، این تعصب را مورد نقد قرار داده و تأکید می‌ورزند که ملاصدرا، علی‌رغم اصرار بر این نظریه، نتوانسته است ادله‌ای متقن و برهانی ارائه دهد. این نقد، چونان چراغی در تاریکی، ضعف‌های استدلالی فلسفه ملاصدرا را روشن می‌سازد و خواننده را به تأمل در ضرورت برهان در فلسفه دعوت می‌کند.

درنگ: دفاع پرشور ملاصدرا از نظریه مثل، اگرچه نشان از عمق اعتقاد او به نظام فلسفی‌اش دارد، اما به دلیل فقدان استدلال‌های محکم، گاه به تکرار ادعاها و اصرار بدون برهان محدود مانده است.

فقدان استدلال‌های معتبر در آثار ملاصدرا

استاد فرزانه، با نگاهی موشکافانه، به بررسی آثار ملاصدرا پرداخته و تأکید می‌ورزند که وی، با وجود تکرار مکرر نظریه مثل در مجلدات مختلف الاسفار، به‌ویژه در جلدهای دوم، سوم و نهم، هیچ سند یا دلیل محکمی ارائه نکرده است. این فقدان استدلال، چونان خلأیی در بنای عظیم فلسفه ملاصدرا، از استحکام ادعاهای او می‌کاهد. به‌عنوان مثال، در جلد سوم، صفحات ۱۶۶، ۳۵۰، ۳۷۳ و ۵۰۴، ملاصدرا به بحث از مثل پرداخته، اما به‌جای ارائه برهان، به تکرار ادعاها و توصیف خصوصیات صور مجرد بسنده کرده است.

این نقد، نشان‌دهنده اهتمام استاد فرزانه به لزوم استدلال در فلسفه است. فلسفه، چونان دریایی ژرف، نیازمند کشتی استدلال است تا به ساحل حقیقت رهنمون شود. بدون این کشتی، ادعاها، هرچند فاخر و پرشور، در امواج تردید غرق خواهند شد.

بخش سوم: بررسی استدلال‌های ملاصدرا در اسفار

تحلیل صفحه ۱۶۶ جلد سوم: صور مفارقه و ما سوی الله

در صفحه ۱۶۶ جلد سوم الاسفار، ملاصدرا به بحث از صور مفارقه پرداخته و می‌گوید:

لو منع قول القائل بأن العالم متناه القوة بأن من العالم ما لا يتناهى قوته كالمفارقات المحض لكان له وجه إلا أنك ستعلم من طريقتنا أن الصور المفارقة ليس بما هي مفارقة من جملة ما سوى الله.

ترجمه: اگر کسی ادعا کند که عالم از نظر قوه محدود است، اما برخی موجودات، مانند مفارقات محض، قوه‌ای نامحدود دارند، این سخن قابل بررسی است. اما از دیدگاه ما، صور مفارقه به‌خودی‌خود جزء «ما سوی الله» (غیر خدا) نیستند.

استاد فرزانه این عبارت را مورد نقد قرار داده و تأکید می‌ورزند که ملاصدرا، بدون ارائه دلیل مشخص، صور مفارقه را از «ما سوی الله» جدا کرده و آنها را در ارتباط با وجود الهی تعریف می‌کند. این دیدگاه، که با نظریه وحدت وجود ملاصدرا هم‌راستاست، فاقد برهانی روشن است و به‌جای استدلال، به ادعایی کلی بسنده شده است. این نقد، چونان تیری به قلب ادعای بدون پشتوانه، ضرورت استدلال را یادآور می‌شود.

تحلیل صفحه ۳۵۰: اتحاد عقل، عاقل و معقول

در صفحه ۳۵۰ جلد سوم، ملاصدرا به یکی از اصول بنیادین فلسفه خود اشاره کرده و می‌گوید:

فقد ظهر تبين أن الموجودات الصوري المجرد عن المادة نفس وجوده يصدق عليه بالاعتبار صفة أخرى وهي أنه عقل وعاقل ومعقول وهذه المعاني كلها موجودة بوجود واحد.

ترجمه: روشن شد که موجودات صوری مجرد از ماده، به‌گونه‌ای هستند که وجودشان با اعتبار صفت دیگری صادق است، یعنی عقل، عاقل و معقول‌اند و همه این معانی با وجودی واحد موجودند.

این ادعا، که عقل، عاقل و معقول در صور مفارقه به وحدت می‌رسند، یکی از ارکان فلسفه ملاصدراست. با این حال، استاد فرزانه تأکید می‌ورزند که این ادعا نیز بدون استدلال محکم مطرح شده و ملاصدرا نتوانسته است اتحاد این سه وجه وجودی را با برهانی منطقی اثبات کند. این نقد، چونان آینه‌ای که حقیقت را بازمی‌تاباند، ضعف استدلالی ملاصدرا را نمایان می‌سازد.

درنگ: ادعای ملاصدرا مبنی بر اتحاد عقل، عاقل و معقول در صور مفارقه، اگرچه در نظام فلسفی او جایگاهی والا دارد، اما بدون برهان منطقی، چونان بنایی بی‌پایه، در برابر نقدهای مخالفان ناپایدار است.

تحلیل صفحه ۳۷۳: قائم بودن صور عقليه

>in صفحه ۳۷۳، ملاصدرا صور عقليه را به‌عنوان امور قائم به ذات معرفی کرده و می‌گوید:

نوع قائم في نفسه إن هذه الصور العقلية أمور قائمة في أنفسها كل صورة منها نوع قائم في نفسه.

ترجمه: هر یک از صور عقليه، اموری قائم به ذات خویش‌اند و هر صوره، نوعی قائم به نفس خویش است.

این ادعا، که صور عقليه به‌صورت مستقل و قائم به ذات وجود دارند، در نظام فلسفی ملاصدرا به‌عنوان واسطه‌ای میان عالم مادی و الهی مطرح است. با این حال، استاد فرزانه این ادعا را نیز فاقد پشتوانه استدلالی دانسته و تأکید می‌ورزند که ملاصدرا به‌جای ارائه برهان، به تکرار ایده‌های خود اکتفا کرده است. این نقد، چونان نسیمی که پرده‌های ابهام را کنار می‌زند، ضعف استدلالی این دیدگاه را آشکار می‌سازد.

تحلیل صفحه ۵۰۴: استدلال برای مثل نورانی

در صفحه ۵۰۴ جلد سوم، ملاصدرا استدلالی برای اثبات مثل نورانی افلاطونی ارائه داده و می‌گوید:

واليعلم أن المثل النورية الأفلاطونية جواهر في ذواتها ووجودها وهي أصل جواهر عالم وماهياتها.

ترجمه: باید دانست که مثل نورانی افلاطونی، جواهری در ذات و وجود خویش‌اند و اصل جواهر عالم و ماهیات آن هستند.

ملاصدرا در اینجا مثل نورانی را به‌عنوان جواهر قائم به ذات و اصل ماهیات عالم مادی معرفی می‌کند. او همچنین تفاوت میان مثل نورانی و اشباح معلقه (عالم مثال) را مطرح کرده و می‌گوید:

والذي يفيد إثباتها غير الذي سبق منا ذكره في باب إثبات المثل الأفلاطونية.

ترجمه: آنچه اثبات مثل نورانی را افاده می‌کند، غیر از آن چیزی است که پیش‌تر در باب اثبات مثل افلاطونی گفته‌ایم.

استاد فرزانه این استدلال را نیز ناکافی دانسته و تأکید می‌ورزند که ملاصدرا، به‌جای ارائه برهانی جدید، صرفاً ادعایی تازه مطرح کرده و تفاوت میان مثل نورانی و اشباح معلقه را بدون دلیل مشخص بیان کرده است. این نقد، چونان مشعلی در شب، کاستی‌های استدلالی ملاصدرا را روشن می‌سازد.

درنگ: استدلال ملاصدرا در صفحه ۵۰۴ جلد سوم، که مثل نورانی را اصل ماهیات عالم مادی می‌داند، به دلیل فقدان برهان مشخص، نتوانسته است وجود این صور را در عالم عقل به اثبات برساند.

استدلال ملاصدرا بر اساس مراتب وجود

در بخش دیگری از صفحه ۵۰۴، ملاصدرا استدلالی مبتنی بر مراتب وجود ارائه می‌دهد:

لا شبهة في أن في العالم شيئا محسوسا كالإنسان… وقد ثبت أن له وجودا في الخيال مع مقداره وشكله وخصوصيته على وجه شخصي… وثبت إيضا أن للعبد أن يدرك الإنسان بجميع ما فيه من الجوهرية والأعضاء والأشكال والأوصاف اللازمة والمفارقة لكن على وجه معقولية.

ترجمه: شکی نیست که در عالم، چیزی محسوس مانند انسان وجود دارد… و ثابت شده که انسان در خیال نیز با مقدار، شکل و خصوصیاتش به‌صورت شخصی وجود دارد… و نیز ثابت شده که انسان می‌تواند انسان را با تمام جوهر، اعضا، اشکال و اوصاف لازم و مفارقه، اما به‌صورت معقول درک کند.

ملاصدرا در این استدلال، وجود انسان در عالم محسوس، خیال و عقل را مبنای اثبات مثل قرار داده و معتقد است که چون انسان در خیال قابل تصور است، پس در عالم عقل نیز باید وجود داشته باشد. استاد فرزانه این استدلال را نقد کرده و تأکید می‌ورزند که تصور انسان در ذهن، صرفاً مفهومی ذهنی است و دلیلی بر وجود عینی آن در عالم عقل نیست. این نقد، چونان کلیدی که قفل حقیقت را می‌گشاید، نشان می‌دهد که قیاس ملاصدرا از مراتب وجود، فاقد استحکام لازم است.

درنگ: استدلال ملاصدرا مبتنی بر مراتب وجود (محسوس، خیالی و عقلی)، به دلیل فقدان دلیل محکم برای وجود عینی انسان در عالم عقل، ناکافی است و تصور ذهنی را نمی‌توان دلیلی بر وجود عینی دانست.

بخش چهارم: نقدهای علامه طباطبایی و جمع‌بندی انتقادی

نقد علامه طباطبایی بر دیدگاه ملاصدرا

استاد فرزانه به نقد مرحوم علامه طباطبایی اشاره کرده و می‌فرمایند:

قد أوردنا على وجوه المذكورة في بحث المثل… وأما قول هذه المفاهيم ماهيات حقيقية بنسب إلى ما تصدق عليه حتى يكون الموجود المجرد الذي يصدق عليه الإنسان فردا عقليا… فالإشكالات واردة على هذا الوجه.

ترجمه: ما اشکالات را بر وجوه مذکور در بحث مثل وارد کردیم… اما این ادعا که این مفاهیم، ماهیات حقیقی‌اند که بر موجودی مجرد صادق‌اند، به‌گونه‌ای که موجود مجردی که انسان بر آن صادق است، فردی عقلی باشد… این وجه با اشکالات مواجه است.

علامه طباطبایی با این نقد، بر تمایز میان مفاهیم ذهنی و وجود عینی تأکید ورزیده و معتقدند که صدق مفهوم انسان بر موجودی مجرد، دلیلی بر وجود عینی آن در عالم عقل نیست. این نقد، چونان ستاره‌ای در آسمان فلسفه، راه را برای رویکردی منطقی و برهان‌محور هموار می‌سازد.

درنگ: نقد علامه طباطبایی بر دیدگاه ملاصدرا، با تأکید بر تمایز میان مفاهیم ذهنی و وجود عینی، نشان می‌دهد که صدق مفهوم کلی بر موجودی مجرد، دلیلی بر وجود عینی مثل در عالم عقل نیست.

جمع‌بندی بخش: ضرورت استدلال در فلسفه

استاد فرزانه در جمع‌بندی این بخش، ملاصدرا را به دلیل اصرار بر نظریه مثل بدون ارائه دلیل کافی مورد نقد قرار داده و تأکید می‌ورزند که ادعای وجود مثل نورانی در عالم عقل، بدون برهان، صرفاً ادعایی شاعرانه است. این نقد، چونان زنگ بیداری، فلاسفه را به لزوم استدلال در برابر ادعاهای فلسفی فرا می‌خواند. استاد می‌فرمایند:

«هر چه در زیر است، صورتی بالاستی، خب دلیلش را بیاور، دلیلی نیست.» این سخن، چونان شعله‌ای که تاریکی را می‌زداید، نشان می‌دهد که فلسفه، بدون پشتوانه برهانی، نمی‌تواند به حقیقت دست یابد.

نتیجه‌گیری: بازاندیشی در نظریه مثل و ضرورت برهان

درس‌گفتار شماره ۲۰۷ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، چونان گوهری در صدف فلسفه اسلامی، نظریه مثل افلاطونی را با نگاهی نقادانه مورد بررسی قرار داده است. ملاصدرا، با شور و حرارتی بی‌مانند، از این نظریه دفاع کرده و آن را در تمامی مجلدات الاسفار به‌صورت گسترده مطرح ساخته است. با این حال، استاد فرزانه با دقتی فیلسوفانه، ضعف اصلی این دیدگاه، یعنی فقدان استدلال‌های متقن، را آشکار ساخته‌اند. نقدهای مطرح‌شده، به‌ویژه از سوی مرحوم علامه طباطبایی، بر تمایز میان مفاهیم ذهنی و وجود عینی تأکید داشته و نشان می‌دهند که ادعاهای ملاصدرا، بدون برهان، در برابر نقدهای مخالفان ناپایدارند.

این درس‌گفتار، چونان مشعلی فروزان، بر اهمیت استدلال در فلسفه تأکید ورزیده و نشان می‌دهد که هر ادعای فلسفی، حتی از سوی فیلسوفی بزرگ چون ملاصدرا، نیازمند پشتوانه برهانی است تا در برابر امواج نقد مقاومت کند. این نوشتار، با بازنمایی دقیق محتوای درس‌گفتار و تحلیل‌های تکمیلی، می‌کوشد این مبحث را برای پژوهشگران و مخاطبان متخصص به‌گونه‌ای روشن و فاخر تبیین نماید.

فلسفه، چونان دریایی بی‌کران، نیازمند کشتی استدلال است تا به ساحل حقیقت رهنمون شود. نظریه مثل، اگرچه در نظام فلسفی ملاصدرا جایگاهی والا دارد، اما بدون برهان، چونان بنایی بی‌پایه، در برابر بادهای نقد فرو خواهد ریخت. این درس‌گفتار، دعوتی است به بازاندیشی در این نظریه و جست‌وجوی حقیقت با تکیه بر استدلال‌های منطقی.

با نظارت صادق خادمی