متن درس
کاوشی در نظریه مثل افلاطونی در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۰۸)
دیباچه
حکمت متعالیه، بهعنوان یکی از برجستهترین نظامهای فلسفی در سنت اسلامی، با تلفیق عقل، عرفان و شرع، کوشیده است تا معضلات بنیادین هستیشناسی را پاسخ دهد. در این میان، نظریه مثل افلاطونی، که ریشه در فلسفه یونان باستان دارد، در آثار صدرالمتألهین شیرازی جایگاهی ویژه یافته است. درسگفتار شماره ۲۰۸، ارائهشده توسط استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۷۹، به نقد و بررسی این نظریه در چارچوب حکمت متعالیه اختصاص دارد.
این اثر، با ساختاربندی علمی و تقسیمبندی موضوعی، از مقدمهای روشن آغاز شده و با بررسی موشکافانه آرای صدرالمتألهین در اسفار اربعه، بهویژه جلد پنجم، ادامه مییابد. هر بخش، با عناوین و زیرعناوین تخصصی، به تبیین یک جنبه از نقد استاد فرزانه پرداخته و در پایان هر بخش و کل متن، جمعبندیهایی تفصیلی ارائه شده است. تمامی نکات و استدلالهای درسگفتار و تحلیل آن، بدون حذف یا خلاصهسازی، با شرح و بسط کامل گنجانده شدهاند.
بخش نخست: نقد تأکید صدرالمتألهین بر نظریه مثل
تأکید مفرط بر عالم مثل
صدرالمتألهین، در آثار خود بهویژه اسفار اربعه، با شور و حرارتی وصفناپذیر بر وجود عالم مثل افلاطونی تأکید ورزیده است. این عالم، که در فلسفه افلاطون بهعنوان مرتبهای متعالی از صور کامل و بیعیب موجودات مادی تعریف میشود، در نظام حکمت متعالیه جایگاهی محوری یافته است. استاد فرزانه، این تأکید را بهسان باغبانی میدانند که بذری را بدون آبیاری دلیل و برهان، در خاک فلسفه کاشته و انتظار باروری آن را دارد. این نقد، نهتنها بر فقدان استدلالهای منطقی، بلکه بر تعصب بیحد صدرالمتألهین در طرح این نظریه تأکید دارد.
درنگ: تأکید بیش از حد صدرالمتألهین بر نظریه مثل، بدون ارائه برهانهای عقلانی متقن، ارزش علمی این ادعا را در نظام حکمت متعالیه کاهش داده و آن را به پرگویی فلسفی بدل کرده است.
تحلیل تفصیلی
نظریه مثل افلاطونی، در فلسفه اسلامی با رویکردی عرفانی و تلفیقی بازخوانی شده است. صدرالمتألهین، با بهرهگیری از این نظریه، موجودات عالم ناسوت را چون سایههایی میبیند که از صور متعالی عالم مثل منعکس شدهاند. با این حال، استاد فرزانه استدلال میکنند که این ادعا، بدون پشتوانه برهانی، بهسان قصری است که بر پایههای سست بنا شده و در برابر بادهای نقد فرو میریزد. این نقد، به اهمیت روششناسی دقیق در فلسفه اشاره دارد و نشان میدهد که تکرار و تأکید، بدون استدلالهای منطقی، نمیتواند مدعایی را اثبات کند.
جمعبندی بخش
این بخش، با بررسی تأکید صدرالمتألهین بر نظریه مثل، نشان داد که این اصرار، فاقد پشتوانه استدلالی است. استاد فرزانه، با لحنی روشمند، این ضعف را برجسته کرده و بر لزوم ارائه برهانهای عقلانی تأکید ورزیدهاند. این نقد، دعوتی است به بازنگری در روشهای فلسفی و پایبندی به منطق در اثبات مدعاها.
بخش دوم: کاوش در جلد پنجم اسفار
تمرکز بر مباحث جوهر و ماده
جلد پنجم اسفار اربعه، که به مباحث جوهر، ماده، صورت و اجسام طبیعی اختصاص دارد، بستری است که صدرالمتألهین در آن بیش از ده موضع را به نظریه مثل اختصاص داده است. این جلد، بهسان دریایی ژرف است که صدرالمتألهین در آن به جستوجوی گوهر مثل پرداخته، اما به باور استاد فرزانه، این جستوجو به یافتن صدفهای خالی انجامیده است.
درنگ: تکرار بحث عالم مثل در جلد پنجم اسفار، بدون ارائه دلایل کافی، به پرگویی منجر شده و از ارزش علمی این مباحث کاسته است.
تحلیل تفصیلی
جلد پنجم اسفار، بهعنوان یکی از مهمترین بخشهای این اثر، به بررسی مسائل بنیادین متافیزیک وجود و ماهیت میپردازد. صدرالمتألهین در این جلد، با تکرار و تأکید بر نظریه مثل، کوشیده است این مفهوم را در نظام فلسفی خود جای دهد. با این حال، استاد فرزانه استدلال میکنند که این تکرار، بهسان نغمهای یکنواخت است که گوش مخاطب را از شنیدن استدلالهای نو محروم میکند. این نقد، بر اهمیت ایجاز و تمرکز بر استدلالهای محکم در متون فلسفی تأکید دارد.
جمعبندی بخش
بررسی جلد پنجم اسفار نشان داد که صدرالمتألهین، با وجود اختصاص بخشهای متعدد به نظریه مثل، نتوانسته استدلالهای محکمی ارائه دهد. استاد فرزانه، با دقت و روشمندی، این ضعف را برجسته کرده و بر لزوم ارائه برهانهای عقلانی تأکید ورزیدهاند.
بخش سوم: نقد استدلالهای صدرالمتألهین در اثبات صور نوعیه
بررسی صفحه ۱۶۳ جلد پنجم
در صفحه ۱۶۳ جلد پنجم اسفار، صدرالمتألهین در بحث اثبات صور نوعیه، استدلال میکند که موجودات مفارق دارای جهات مختلفی هستند که به اجسام آثار متفاوتی میبخشند، بدون نیاز به صور نوعیه. او این دیدگاه را با استناد به حکمای پیشین، از جمله افلاطون، سقراط، فیثاغورس و حکمای پارسی، مطرح میکند و معتقد است که هر نوع از اجسام، ربی در عالم قدس دارد که عقل مدبر آن نوع است.
درنگ: استدلال صدرالمتألهین مبنی بر وجود رب النوع برای هر نوع از اجسام، فاقد پشتوانه عقلانی است و فرض بیشعوری طبیعت، با قوای ذاتی آن در تعارض است.
تحلیل تفصیلی
صدرالمتألهین در این بخش، با استناد به آرای حکمای پیشین، عالم مثل را بهسان آسمانی میبیند که ستارگان آن، رب النوعهایی هستند که اجسام را تدبیر میکنند. استاد فرزانه، این استدلال را به چالش کشیده و میپرسند: چرا باید طبیعت را بیشعور دانست؟ آیا قوای ذاتی طبیعت، بهسان رودی جاری، نمیتوانند آثار خود را تولید کنند؟ مثال فتیله چراغ، که روغن را جذب میکند، نشان میدهد که طبیعت میتواند به طور خودکار عمل کند. این نقد، به دیدگاه ارسطویی گرایش دارد که طبیعت را دارای قوای درونی برای حرکت و تغییر میداند.
جمعبندی بخش
این بخش، با بررسی استدلال صدرالمتألهین در صفحه ۱۶۳، نشان داد که فرض رب النوع برای اجسام، با قوای ذاتی طبیعت در تعارض است. استاد فرزانه، با نقدی روشمند، بر اهمیت استدلالهای عقلانی تأکید ورزیدهاند.
بخش چهارم: استناد به حکمای پیشین و شیخ اشراق
پیوند با سنت اشراقی
صدرالمتألهین، با استناد به آرای حکمایی چون افلاطون، سقراط، فیثاغورس و حکمای پارسی، و بهویژه شیخ اشراق (سهروردی) در آثاری چون مطارحات و حکمه الاشراق، نظریه مثل را تقویت کرده است. او عالم مثل را با مثل نورانی سهروردی پیوند میدهد.
درنگ: استناد صدرالمتألهین به حکمای پیشین و سهروردی، بدون ارائه برهانهای مستقل، نمیتواند وجود عالم مثل را اثبات کند.
تحلیل تفصیلی
استناد به آرای پیشینیان، بهسان پلی است که فیلسوفان را به سنتهای گذشته متصل میکند. صدرالمتألهین، با بهرهگیری از این روش، کوشیده است نظریه مثل را در چارچوب حکمت متعالیه جای دهد. با این حال، استاد فرزانه استدلال میکنند که این استنادها، بدون تحلیل انتقادی، بهسان شاخههایی بیریشهاند که نمیتوانند بار مدعای صدرالمتألهین را تحمل کنند. سهروردی، با طرح مثل نورانی، نظریهای مشابه اما متمایز ارائه کرده که صدرالمتألهین آن را به درستی تبیین نکرده است.
جمعبندی بخش
این بخش نشان داد که استناد صدرالمتألهین به حکمای پیشین، هرچند از نظر تاریخی ارزشمند است، اما بدون برهانهای مستقل، نمیتواند نظریه مثل را اثبات کند. استاد فرزانه، با نقدی دقیق، بر لزوم استقلال فکری در فلسفه تأکید ورزیدهاند.
بخش پنجم: نقد فرض بیشعوری طبیعت
چالش با دیدگاه افلاطونی
صدرالمتألهین استدلال میکند که طبیعت، به دلیل بیشعور بودن، قادر به انجام کارهای پیچیده نیست و نیازمند رب النوعی در عالم قدس است. استاد فرزانه، این فرض را بهسان قفلی میدانند که کلید آن در قوای ذاتی طبیعت نهفته است.
درنگ: فرض بیشعوری طبیعت، با قوای ذاتی آن در تعارض است و نیازی به رب النوع برای تبیین آثار طبیعی نیست.
تحلیل تفصیلی
دیدگاه افلاطونی و اشراقی، موجودات مادی را فاقد شعور ذاتی میداند و آنها را به موجودات متعالی وابسته میبیند. صدرالمتألهین، با پیروی از این دیدگاه، طبیعت را چون کودکی ناتوان میبیند که نیازمند هدایت است. استاد فرزانه، با استناد به مثال فتیله چراغ، استدلال میکنند که طبیعت، بهسان درختی است که ریشههایش در خاک قوای ذاتی دارد و میتواند میوههای آثار خود را به بار آورد. این نقد، به دیدگاه ارسطویی گرایش دارد که طبیعت را دارای قوای درونی میداند.
جمعبندی بخش
این بخش، با نقد فرض بیشعوری طبیعت، نشان داد که قوای ذاتی طبیعت میتوانند آثار آن را تبیین کنند. استاد فرزانه، با استدلالی روشن، بر لزوم بازنگری در مبانی متافیزیکی صدرالمتألهین تأکید ورزیدهاند.
بخش ششم: نقد دیدگاه ارسطوییها
تضاد با رویکرد طبیعیگرایانه
صدرالمتألهین، ارسطوییها را به دلیل تأکید بر خصوصیات طبیعی و امزجه مورد انتقاد قرار داده و معتقد است که تفاوتهای موجود در اجسام، از رب النوعها ناشی میشود. استاد فرزانه، این دیدگاه را بهسان نقاشی میدانند که رنگهای طبیعت را نادیده گرفته و به جای آن، به دستان نامرئی رب النوعها متوسل شده است.
درنگ: تفاوتهای موجود در اجسام، میتوانند با خصوصیات مادی و امزجه توضیح داده شوند و نیازی به فرض رب النوع نیست.
تحلیل تفصیلی
ارسطوییها، با تأکید بر امزجه و ترکیبات مادی، تفاوتهای موجود در اجسام، مانند رنگهای متنوع در پر طاووس، را به قوای طبیعی نسبت میدهند. صدرالمتألهین، این دیدگاه را رد کرده و آن را به موجودات متعالی نسبت میدهد. استاد فرزانه، با استدلالی روشمند، نشان میدهند که رویکرد ارسطویی، بهسان چراغی است که مسیر تبیین علمی پدیدهها را روشن میکند، در حالی که دیدگاه صدرالمتألهین، به پیچیدگیهای غیرضروری میانجامد.
جمعبندی بخش
این بخش، با نقد دیدگاه صدرالمتألهین در برابر ارسطوییها، بر اهمیت رویکرد طبیعیگرایانه تأکید کرد. استاد فرزانه، با استدلالی روشن، نشان دادند که تبیینهای مادی میتوانند جایگزین فرضهای متافیزیکی غیرضروری شوند.
بخش هفتم: بررسی صور علم الهی و مثل افلاطونی
صفحه ۲۰۲ جلد پنجم اسفار
در صفحه ۲۰۲ جلد پنجم، صدرالمتألهین استدلال میکند که هر طبیعت جسمانی، دارای صورتی در عالم اعلی است که همان مثل الهی و صور مفارقه هستند. او با تردید («کانها») این صور را با مثل افلاطونی یکی میداند.
درنگ: تردید صدرالمتألهین در یکی دانستن صور علم الهی با مثل افلاطونی، نشاندهنده ضعف در تبیین رابطه میان این دو مفهوم است.
تحلیل تفصیلی
صور علم الهی، یا اعیان ثابته، در حکمت متعالیه مرتبهای متعالیتر از مثل افلاطونی دارند. صدرالمتألهین، با یکی دانستن این دو مفهوم، بهسان معماری است که دو بنای متفاوت را در یک نقشه جای داده است. استاد فرزانه، این تردید را نشانهای از ناتوانی صدرالمتألهین در تبیین دقیق این رابطه میدانند و استدلال میکنند که اعیان ثابته، در مرتبهای طولی و متعالیتر قرار دارند.
جمعبندی بخش
این بخش، با بررسی صفحه ۲۰۲، نشان داد که صدرالمتألهین در تبیین رابطه میان صور علم الهی و مثل افلاطونی ناکام مانده است. استاد فرزانه، با نقدی دقیق، بر لزوم تمایز میان مراتب وجودی تأکید ورزیدهاند.
بخش هشتم: مسئله شیطان و حدیث قدسی
ارجاع به حدیث قدسی
صدرالمتألهین، با استناد به حدیث قدسی، معتقد است که موجودات متعالی فاقد انانیت و غیریت هستند و شیطان از این مرتبه نیست. استاد فرزانه، این استدلال را بهسان پلی میدانند که به مقصدی نامعلوم منتهی میشود.
درنگ: حدیث قدسی، ارتباط مستقیمی با نظریه مثل ندارد و مسئله رب النوع شیطان، پرسشی بیپاسخ در نظام صدرالمتألهین است.
تحلیل تفصیلی
حدیث قدسی، که به وحدت موجودات متعالی با حق تعالی اشاره دارد، از سوی صدرالمتألهین برای تبیین عالم مثل به کار گرفته شده است. با این حال، استاد فرزانه استدلال میکنند که این حدیث، نمیتواند وجود عالم مثل را اثبات کند. مسئله رب النوع شیطان، بهسان گرهی است که صدرالمتألهین نتوانسته آن را بگشاید، زیرا جایگاه موجودات منفی در نظام متافیزیکی او روشن نیست.
جمعبندی بخش
این بخش، با بررسی ارجاع صدرالمتألهین به حدیث قدسی، نشان داد که این استناد، نمیتواند نظریه مثل را تقویت کند. استاد فرزانه، با طرح مسئله شیطان، بر پیچیدگیهای این نظریه تأکید ورزیدهاند.
بخش نهم: بررسی آرای حکمای یونانی و پارسی
صفحات ۲۱۴ و ۲۱۵ جلد پنجم
در صفحات ۲۱۴ و ۲۱۵، صدرالمتألهین با استناد به حکمای یونانی و پارسی، عالم را دارای صانعی ازلی میداند که صور مثالی در علم او وجود دارند. او ادعا میکند که این صور را احیا کرده و برهانهای آن را محکم کرده است.
درنگ: ادعای صدرالمتألهین مبنی بر احیای صور مثالی، فاقد پشتوانه منطقی است و استناد به حکمای پیشین، بدون تحلیل انتقادی، کافی نیست.
تحلیل تفصیلی
صدرالمتألهین، با استناد به آرای افلاطون و شاگردانش، عالم را چون بوم نقاشی میبیند که صور مثالی بر آن نقش بستهاند. با این حال، استاد فرزانه استدلال میکنند که این استناد، بهسان تکیه بر عصایی شکسته است که نمیتواند وزن مدعای صدرالمتألهین را تحمل کند. ادعای احیای صور مثالی، بدون ارائه برهانهای محکم، به پرگویی فلسفی منجر شده است.
جمعبندی بخش
این بخش، با بررسی صفحات ۲۱۴ و ۲۱۵، نشان داد که استناد صدرالمتألهین به حکمای پیشین، فاقد پشتوانه منطقی است. استاد فرزانه، با نقدی روشمند، بر لزوم ارائه برهانهای مستقل تأکید ورزیدهاند.
بخش دهم: نقد ارسطو و اصولوجیا
تضاد در آثار ارسطو
صدرالمتألهین، ارسطو را به دلیل انکار مثل در برخی آثار و پذیرش آن در اصولوجیا مورد انتقاد قرار داده و معتقد است که انکار او از روی مصلحت بوده است.
درنگ: استناد صدرالمتألهین به اصولوجیا، که اثری نوافلاطونی است، معتبر نیست و انکار ارسطو از مثل، مبتنی بر استدلالهای منطقی بوده است.
تحلیل تفصیلی
کتاب اصولوجیا، که به اشتباه به ارسطو نسبت داده شده، در واقع اثری نوافلاطونی است. صدرالمتألهین، با استناد به این اثر، کوشیده است نظریه مثل را تأیید کند. استاد فرزانه، این استناد را بهسان نقشهای گمراهکننده میدانند که فیلسوف را به بیراهه میبرد. ارسطو، در اکثر آثار خود، نظریه مثل را رد کرده و این انکار، مبتنی بر استدلالهای منطقی بوده است.
جمعبندی بخش
این بخش، با نقد استناد صدرالمتألهین به اصولوجیا، نشان داد که این استناد، فاقد اعتبار است. استاد فرزانه، با استدلالی روشن، بر اهمیت بررسی دقیق منابع تأکید ورزیدهاند.
بخش یازدهم: عالم حسی و عالم عقلی
صفحه ۲۳۴ جلد پنجم
در صفحه ۲۳۴، صدرالمتألهین تأکید میکند که عالم حسی، اشارهای به عالم عقلی است و هر صورت حسی، دارای صورتی عقلی در عالم الهی است.
درنگ: دیدگاه صدرالمتألهین مبنی بر انعکاس عالم حسی از عالم عقلی، تکراری و فاقد نوآوری است.
تحلیل تفصیلی
صدرالمتألهین، عالم حسی را چون آینهای میبیند که تصاویر عالم عقلی در آن منعکس شدهاند. با این حال، استاد فرزانه استدلال میکنند که این دیدگاه، بهسان نغمهای کهنه است که بارها نواخته شده و نوآوری تازهای به همراه ندارد. تکرار این ادعا، بدون ارائه برهانهای جدید، ارزش علمی آن را کاهش داده است.
جمعبندی بخش
این بخش، با بررسی صفحه ۲۳۴، نشان داد که صدرالمتألهین نتوانسته طرق جدیدی برای اثبات رابطه عالم حسی و عقلی ارائه دهد. استاد فرزانه، با نقدی روشمند، بر لزوم نوآوری در فلسفه تأکید ورزیدهاند.
بخش دوازدهم: عالم مقداری و صور نوعیه
صفحه ۲۵۹ جلد پنجم
در صفحه ۲۵۹، صدرالمتألهین استدلال میکند که نوعيات مركبه در عالم حسی، دارای وجود صوری در عالم مقداری و مجرد از ماده هستند.
درنگ: تعریف صدرالمتألهین از عالم مقداری، با صور علم الهی متفاوت است و او در تبیین این تفاوت ناکام مانده است.
تحلیل تفصیلی
صدرالمتألهین، عالم مقداری را بهسان باغی میبیند که صور نوعیه در آن شکوفه کردهاند. با این حال، استاد فرزانه استدلال میکنند که این تعریف، با صور علم الهی، که در مرتبهای طولی و متعالیتر قرار دارند، متفاوت است. این عدم تبیین دقیق، بهسان گرهی است که صدرالمتألهین نتوانسته آن را بگشاید.
جمعبندی بخش
این بخش، با بررسی صفحه ۲۵۹، نشان داد که صدرالمتألهین در تبیین رابطه عالم مقداری و صور علم الهی ناکام مانده است. استاد فرزانه، با نقدی دقیق، بر لزوم تمایز میان مراتب وجودی تأکید ورزیدهاند.
بخش سیزدهم: نقد ابنسینا
تعجب صدرالمتألهین از انکار مثل
صدرالمتألهین، از انکار مثل توسط ابنسینا متعجب است و او را به دلیل عدم پذیرش این نظریه مورد انتقاد قرار میدهد.
درنگ: انکار ابنسینا از نظریه مثل، مبتنی بر استدلالهای منطقی بوده و تعجب صدرالمتألهین، نشانه تعصب اوست.
تحلیل تفصیلی
ابنسینا، در آثار خود، نظریه مثل را بهسان باری غیرضروری میبیند که بر دوش فلسفه نهاده شده است. او با استدلالهای منطقی، موجودات مادی را بینیاز از صور مثالی میداند. استاد فرزانه، این دیدگاه را تأیید کرده و تعجب صدرالمتألهین را نشانهای از تعصب او میدانند.
جمعبندی بخش
این بخش، با نقد تعجب صدرالمتألهین از ابنسینا، نشان داد که انکار مثل، مبتنی بر استدلالهای منطقی بوده است. استاد فرزانه، با استدلالی روشن، بر اهمیت روششناسی عقلانی تأکید ورزیدهاند.
بخش چهاردهم: فقدان دلایل نقلی و عقلی
ضعف استدلالی صدرالمتألهین
استاد فرزانه تأکید میکنند که صدرالمتألهین نه دلایل نقلی شرعی و نه دلایل عقلی محکمی برای اثبات عالم مثل ارائه نکرده است.
درنگ: فقدان دلایل نقلی و عقلی، نظریه مثل را در نظام حکمت متعالیه به ادعایی بیپشتوانه بدل کرده است.
تحلیل تفصیلی
در فلسفه اسلامی، اثبات یک مدعا نیازمند دلایل نقلی یا عقلی است. صدرالمتألهین، بهسان مسافری است که بدون نقشه و راهنما، به سوی مقصدی نامعلوم رهسپار شده است. استاد فرزانه استدلال میکنند که فرض بیشعوری طبیعت، خود نقض عقلانی دارد، زیرا طبیعت میتواند دارای قوای ذاتی باشد که آثار خود را تولید کند.
جمعبندی بخش
این بخش، با نقد فقدان دلایل نقلی و عقلی، نشان داد که نظریه مثل در نظام صدرالمتألهین، فاقد پشتوانه استدلالی است. استاد فرزانه، با استدلالی روشمند، بر لزوم ارائه برهانهای متقن تأکید ورزیدهاند.
بخش پانزدهم: حجم گسترده بحث مثل در اسفار
پرگویی بدون پشتوانه
استاد فرزانه اشاره میکنند که اگر تمامی مباحث مربوط به مثل در اسفار جمعآوری شود، بیش از یک جلد از این اثر را تشکیل میدهد، اما این حجم عظیم فاقد دلایل کافی است.
درنگ: حجم گسترده بحثهای صدرالمتألهین درباره مثل، به تکرار و پرگویی منجر شده و ارزش علمی آن را کاهش داده است.
تحلیل تفصیلی
حجم گسترده بحثهای صدرالمتألهین، بهسان رودی است که به جای جاری شدن به سوی دریا، در باتلاق تکرار فرو رفته است. استاد فرزانه استدلال میکنند که این حجم، بدون ارائه برهانهای جدید، به پرگویی فلسفی منجر شده و ارزش علمی آن را کاهش داده است.
جمعبندی بخش
این بخش، با بررسی حجم گسترده بحثهای مثل، نشان داد که این تکرار، فاقد ارزش علمی است. استاد فرزانه، با نقدی دقیق، بر اهمیت ایجاز و استدلالهای محکم تأکید ورزیدهاند.
نتیجهگیری نهایی
درسگفتار شماره ۲۰۸، ارائهشده توسط استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، نقدی عمیق و روشمند به آرای صدرالمتألهین در خصوص نظریه مثل افلاطونی ارائه میدهد. این نوشتار، با بررسی مواضع متعدد در جلد پنجم اسفار، نشان داد که صدرالمتألهین، با وجود تأکید و تعصب بر وجود عالم مثل، نتوانسته استدلالهای منطقی و عقلانی محکمی ارائه دهد. استناد به آرای حکمای پیشین و توصیفات عرفانی، هرچند از نظر ادبی جذاب است، اما در گفتمان فلسفی کافی نیست. نقدهای استاد فرزانه، بهسان چراغی است که مسیر روششناسی دقیق و پایبندی به برهانهای عقلانی را روشن میکند. این اثر، دعوتی است به بازنگری در روشهای استدلالی در فلسفه اسلامی و تأکید بر ارائه برهانهای متقن برای اثبات مدعاها.
با نظارت صادق خادمی