متن درس
تحلیل و تبیین نظریه مثل افلاطونی در فلسفه صدرالمتألهین
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۱۰)
مقدمه: بازخوانی انتقادی نظریه مثل در حکمت متعالیه
فلسفه صدرالمتألهین شیرازی، بهعنوان یکی از قلههای حکمت متعالیه، در پیوند دادن مفاهیم دینی و فلسفی، جایگاه ویژهای در تاریخ تفکر اسلامی دارد. نظریه مثل افلاطونی، که ریشه در فلسفه یونان باستان دارد، در نظام فکری صدرالمتألهین بهویژه در جلد نهم اسفار اربعه، بهعنوان محور تبیین معاد و سلسلهمراتب وجودی، حضوری برجسته یافته است. با این حال، این نظریه در تبیینهای صدرالمتألهین با چالشهایی مواجه شده که از منظر روششناختی و مفهومی قابلتأمل است. این نوشتار، با بازنویسی و تحلیل درسگفتار شماره ۲۱۰ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی انتقادی این نظریه در حکمت متعالیه میپردازد. هدف، تبیین دقیق اشکالات تصوری و تصدیقی نظریه مثل است.
بخش نخست: نقد نظریه مثل افلاطونی در جلد نهم اسفار
۱.۱. خلط مفاهیم در تبیین عالم مثل
صدرالمتألهین در جلد نهم اسفار اربعه، که به مسائل معاد اختصاص دارد، نظریه مثل افلاطونی را بهعنوان مرتبهای متعالی معرفی میکند که موجودات عالم مادی را به مثابه ظلال و انعکاسهای آن تبیین مینماید. با این حال، این تبیین با خلط مفاهیمی چون عقل، ملائکه، جبرئیل، روحالقدس، بهشت و جهنم همراه شده است. این درهمآمیختگی، همانند آمیزش رنگهای گوناگون در تابلویی که قرار است تصویری روشن ارائه دهد، به ابهام و تاری در مفهوم عالم مثل منجر شده است. اشکال تصوری در این نظریه، به عدم وضوح در تعریف عالم مثل بازمیگردد، و اشکال تصدیقی، به فقدان دلایل کافی برای اثبات وجود آن اشاره دارد.
درنگ: خلط مفاهیم عقل، ملائکه و بهشت با عالم مثل، نشاندهنده ضعف در تبیین دقیق جایگاه این مفهوم در نظام متافیزیکی حکمت متعالیه است. تمایز مفهومی، بنیان استدلال فلسفی است.
۱.۲. بررسی صفحه ۱۴۲ جلد نهم اسفار: ملائکه مقربون و ربالنوع
در صفحه ۱۴۲ جلد نهم اسفار، صدرالمتألهین استدلال میکند که هر نوع از انواع کائنات نیازمند واسطهای از صور مجرده و جواهر عقلی است که همان ملائکه مقربون هستند. وی این ملائکه را با ربالنوع و مثل افلاطونی یکی میداند و آنها را واسطههای صدور اشیاء از علم الهی معرفی میکند. این دیدگاه، همانند تلاش برای یکی دانستن رودخانههای مختلف که از سرچشمههای متفاوتی جاری میشوند، به ابهام در جایگاه دقیق ملائکه و عالم مثل منجر شده است. نقد استاد فرزانه بر این بخش، بر این نکته تأکید دارد که اگر ملائکه مقربون همان ربالنوع یا مثل باشند، جایگاه آنها در سلسلهمراتب وجودی مشخص نیست. آیا اینها جبرئیل، روحالقدس یا عقل فعال هستند؟ این ابهام، نظام متافیزیکی صدرالمتألهین را در این بخش شکننده میسازد.
۱.۳. ارجاع به جبرئیل و روحالقدس بهعنوان ربالنوع
در صفحه ۱۴۳، صدرالمتألهین ربالنوع را با جبرئیل و روحالقدس مرتبط دانسته و آن را مسئول تربیت نفوس انسانی معرفی میکند. او از اصطلاح «پدر قدسی» برای اشاره به ربالنوع استفاده کرده و آن را با جبرئیل یکی میداند. این تبیین، مانند آن است که بخواهیم نور خورشید را با پرتوهای ماه یکی بدانیم، در حالی که هر یک جایگاه و کارکرد متفاوتی دارند. نقد استاد فرزانه بر این دیدگاه، بر این نکته استوار است که جبرئیل، بهعنوان فرشتهای با جایگاه مشخص در نظام دینی، نمیتواند با ربالنوع یا مثل افلاطونی یکی انگاشته شود. این خلط، نهتنها تعریف عالم مثل را مبهم میکند، بلکه امکان ارائه استدلالهای منطقی را تضعیف مینماید.
جمعبندی بخش نخست
نقدهای مطرحشده در این بخش، نشاندهنده چالشهای اساسی در تبیین نظریه مثل افلاطونی در حکمت متعالیه است. خلط مفاهیم، عدم وضوح در تعریف عالم مثل و فقدان دلایل محکم عقلی و نقلی، از جمله اشکالات کلیدی است که صدرالمتألهین در جلد نهم اسفار با آن مواجه شده است. این نقدها، همانند چراغی در تاریکی، راه را برای بازنگری روششناختی در فلسفه اسلامی روشن میسازند.
بخش دوم: استنادات قرآنی و روایی و نقد آنها
۲.۱. استناد به آیات قرآنی
صدرالمتألهین برای اثبات نقش ملائکه در تعلیم معارف به انبیا و انسانها، به آیاتی از قرآن کریم استناد میکند. از جمله این آیات، آیه عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَىٰ [مطلب حذف شد] : «آن را کسی به او آموخت که سخت نیرومند است») و آیه نَبَّأَنِي الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ [مطلب حذف شد] : «و پروردگار دانا و آگاه او را آگاه کرد») است. این آیات، به نقش ملائکه در انتقال معارف الهی اشاره دارند، اما استاد فرزانه تأکید میکنند که این آیات، ارتباط مستقیمی با عالم مثل ندارند. این استناد، مانند تلاش برای یافتن گنج در سرزمینی ناشناخته است که نقشهای نادرست در دست باشد.
درنگ: استناد به آیات قرآن کریم برای اثبات عالم مثل، بدون تبیین فلسفی روشن، نمیتواند مدعای صدرالمتألهین را اثبات کند. دقت در استفاده از منابع دینی، لازمه استدلال فلسفی است.
۲.۲. استناد به حدیث «اکثر اهل الجنة البله»
صدرالمتألهین به حدیث «اکثر اهل الجنة البله» (اکثر اهل بهشت ابلهان هستند) استناد میکند تا نشان دهد درک صور عقلی و مثل نورانی، مختص کاملین در علم است. این حدیث، بهطور سنتی به معنای سادهدلی و خلوص اهل بهشت تفسیر میشود، اما استاد فرزانه این استناد را نامرتبط دانسته و استدلال میکنند که این حدیث، ارتباط مستقیمی با نظریه مثل ندارد. این نقد، مانند اشاره به ناهماهنگی میان نغمههای یک سمفونی است که قرار است هماهنگ باشند، اما از ریتم اصلی خارج شدهاند.
جمعبندی بخش دوم
استنادات قرآنی و روایی صدرالمتألهین، اگرچه تلاشی برای پیوند فلسفه و دین است، اما به دلیل عدم ارتباط مستقیم با نظریه مثل، به ابهام در تبیین این نظریه دامن زده است. نقدهای استاد فرزانه، بر لزوم استفاده دقیق و روشمند از منابع دینی در استدلالهای فلسفی تأکید دارند.
بخش سوم: معاد صدرایی و تفاوت آن با معاد قرآنی
۳.۱. بررسی صفحه ۱۷۲ جلد نهم: صور موعود قیامت
در صفحه ۱۷۲، صدرالمتألهین صور موعود قیامت را به دو صورت تبیین میکند: یا صور عقلی مفارقه در عالم عقول صرفه (به دیدگاه افلاطون) یا صور اخروی در عالم قیامت. این تبیین، مانند تلاش برای ترسیم دو نقشه متفاوت برای یک مقصد است که هر یک مسیر متفاوتی را نشان میدهد. استاد فرزانه این دیدگاه را نقد کرده و استدلال میکنند که عقول صرفه متعلق به ظرف نزولی (پیش از عالم ناسوت) هستند، در حالی که صور اخروی متعلق به ظرف صعودی (پس از عالم ناسوت) هستند. این خلط میان ظرف نزولی و صعودی، به ابهام در جایگاه عالم مثل منجر شده است.
۳.۲. بررسی صفحه ۲۳۱: بهشت، جهنم و مثل نورانی
در صفحه ۲۳۱، صدرالمتألهین بهشت و جهنم را تبیین کرده و معتقد است که اگر قوه عقلی انسان به کمال برسد، به عالم صور الهی و مثل نورانی واصل میشود. این دیدگاه، مانند آن است که مقصد نهایی سفر انسان را نه در سرزمین بهشت، بلکه در آسمانی دیگر جستوجو کنیم. استاد فرزانه این تبیین را با معاد قرآنی که بر بهشت و جهنم تأکید دارد، ناسازگار میدانند و استدلال میکنند که این دیدگاه، به خلط مفاهیم دینی و فلسفی منجر شده است.
درنگ: تفاوت معاد صدرایی با معاد قرآنی، نشاندهنده ناسازگاری میان تبیینهای فلسفی صدرالمتألهین و مفاهیم دینی است. هماهنگی میان فلسفه و دین، نیازمند روششناسی دقیق است.
۳.۳. نقد معاد صدرایی
استاد فرزانه تأکید میکنند که معاد صدرالمتألهین، با وجود موفقیتهای او در مباحث وجودی و امور عامه، در تبیین معاد جسمانی و ظروف وجودی دچار اشکال است. معاد قرآنی، با تأکید بر بازگشت انسان به سوی خدا و قرار گرفتن در بهشت یا جهنم، با معاد صدرایی که به عالم مثل و عقول متصل میشود، تفاوت دارد. این تفاوت، مانند دو مسیر متضاد است که یکی به سوی مقصدی روشن و دیگری به سوی مقصدی مبهم هدایت میکند.
جمعبندی بخش سوم
معاد صدرایی، با وجود تلاش برای تلفیق مفاهیم دینی و فلسفی، به دلیل خلط مفاهیم و عدم ارائه استدلالهای محکم، از معاد قرآنی فاصله گرفته است. نقدهای استاد فرزانه، بر لزوم هماهنگی میان فلسفه و منابع دینی تأکید دارند و دعوتی است به بازنگری در تبیینهای مت metafزیکی معاد.
بخش چهارم: جایگاه ربالنوع و مشکلات آن
۴.۱. بررسی صفحه ۲۴۸: نفوس حیوانی و ربالنوع
در صفحه ۲۴۸، صدرالمتألهین نفوس حیوانی را در عالم برزخ دارای هویتهای متمایز و صور مناسب با هیئتهای نفسانی میداند که به ربالنوع خود متصل میشوند. این ربالنوع، در صف آخر عقلیات قرار دارد. استاد فرزانه این دیدگاه را نقد کرده و استدلال میکنند که تعیین جایگاه ربالنوع در صف آخر عقلیات یا طبقه عرضی، با تعریف افلاطونی عالم مثل ناسازگار است. این نقد، مانند اشاره به ناهماهنگی میان اجزای یک سازه است که قرار است بنایی استوار را شکل دهد.
۴.۲. بررسی صفحه ۲۵۶: غایات جزئی و کلی
در صفحه ۲۵۶، صدرالمتألهین غایات جزئی را به غایات کلی مرتبط میداند و ربالنوع را در مراتب متعالی وجود معرفی میکند. این تبیین، مانند تلاش برای ترسیم نقشهای است که مقصد نهایی آن مشخص نیست. استاد فرزانه این دیدگاه را مبهم دانسته و استدلال میکنند که جایگاه دقیق ربالنوع در سلسلهمراتب وجودی مشخص نیست.
۴.۳. بررسی صفحه ۲۶۰: تمایز ربالنوع از عقل فعال و عقول عرضی
در صفحه ۲۶۰، صدرالمتألهین تلاش دارد عالم مثل را از عقل فعال مشائی و عقول عرضی اشراقی متمایز کند، اما استاد فرزانه استدلال میکنند که این تمایز، به جای رفع ابهام، به پیچیدگی بیشتر منجر شده است. این نقد، مانند اشاره به پیچوتابهای بیحاصل در مسیری است که باید به مقصدی روشن منتهی شود.
۴.۴. بررسی صفحه ۳۲۲: حقیقت کلی انسان و روح الهی
در صفحه ۳۲۲، صدرالمتألهین حقیقت کلی انسان را با ربالنوع و روح الهی مرتبط میداند و به آیه نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي [مطلب حذف شد] : «و از روح خود در او دمیدم») استناد میکند. استاد فرزانه این دیدگاه را نقد کرده و استدلال میکنند که یکی دانستن ربالنوع با روح الهی و جبرئیل، به خلط مفاهیم منجر شده است.
درنگ: تعیین جایگاه ربالنوع در نظام متافیزیکی صدرالمتألهین، به دلیل خلط با مفاهیم دینی و فلسفی، به ابهام و ناسازگاری منجر شده است.
جمعبندی بخش چهارم
نقدهای استاد فرزانه بر تبیین ربالنوع در حکمت متعالیه، بر لزوم حفظ انسجام و تمایز مفاهیم تأکید دارند. جایگاه مبهم ربالنوع در سلسلهمراتب وجودی، نشاندهنده ضعف در تبیین نظام متافیزیکی صدرالمتألهین است.
بخش پنجم: تمایز ظرف نزولی و صعودی
۵.۱. تفاوت ظرف نزولی و صعودی
استاد فرزانه تأکید میکنند که ظرف نزولی (عقول، جبروت، ملکوت، ناسوت) با ظرف صعودی (برزخ، آخرت) متفاوت است و عالم مثل نمیتواند در هر دو ظرف قرار گیرد. این تمایز، مانند تفاوت میان طلوع و غروب خورشید است که هر یک در زمانی و مکانی متفاوت رخ میدهد. اگر عالم مثل در ظرف نزولی باشد، نمیتواند مقصد نهایی معاد در ظرف صعودی تلقی شود.
درنگ: خلط ظرف نزولی و صعودی در تبیین عالم مثل، به ابهام در جایگاه این مفهوم در نظام متافیزیکی صدرالمتألهین منجر شده است.
۵.۲. فقدان دلایل عقلی و نقلی برای اثبات مثل
استاد فرزانه تأکید میکنند که صدرالمتألهین هیچ دلیل عقلی یا نقلی محکمی برای اثبات عالم مثل ارائه نکرده است. این ضعف، مانند بنایی است که بدون پیریزی استوار، در برابر بادهای نقد فرو میریزد. مشکلات تصوری و تصدیقی نظریه مثل، این مفهوم را غیرقابل دفاع ساخته است.
جمعبندی بخش پنجم
تمایز میان ظرف نزولی و صعودی، از اصول بنیادین فلسفه اسلامی است. نقدهای استاد فرزانه، بر لزوم رعایت این تمایز در تبیین عالم مثل تأکید دارند و نشان میدهند که صدرالمتألهین در این زمینه به خطا رفته است.
نتیجهگیری نهایی
درسگفتار شماره ۲۱۰ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، نقدی عمیق و روشمند به آرای صدرالمتألهین در خصوص نظریه مثل افلاطونی در جلد نهم اسفار اربعه ارائه میدهد. این نقدها، مانند نوری که تاریکیهای ابهام را میشکافد، ضعفهای مفهومی و روششناختی حکمت متعالیه را در این زمینه آشکار میسازند. خلط مفاهیم، عدم ارائه تعریف روشن از عالم مثل، ناسازگاری با معاد قرآنی و فقدان دلایل عقلی و نقلی، از جمله اشکالات کلیدی است که در این درسگفتار برجسته شدهاند. این نوشتار، دعوتی است به بازنگری در روشهای استدلالی فلسفه اسلامی و پایبندی به اصول روششناختی دقیق در تبیین مفاهیم متافیزیکی.
با نظارت صادق خادمی