متن درس
اتحاد عقل، عاقل و معقول در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۱۲)
دیباچه
حکمت متعالیه، چونان فانوس روشنیبخش در سپهر فلسفه اسلامی، با نوآوریهای صدرالمتألهین شیرازی، راهی نو در تبیین معضلات متافیزیکی گشوده است. یکی از بنیادیترین ارکان این حکمت، نظریه اتحاد عقل، عاقل و معقول است که وجودی واحد را در فرآیند ادراک عقلی به تصویر میکشد. این نظریه، که استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، در درسگفتار شماره ۲۱۲ (مورخ ۶/۳/۱۳۷۹) به تفصیل بدان پرداختهاند، نه تنها وحدت وجودی را در مراتب ادراک تبیین میکند، بلکه با نقد آرای فلاسفه پیشین، چون ابنسینا و فخر رازی، افقهای نوینی را در برابر پژوهشگران میگشاید.
بخش نخست: تبیین نظریه اتحاد عقل، عاقل و معقول
مفهوم و اهمیت نظریه
استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، نظریه اتحاد عقل، عاقل و معقول را به مثابه گوهری گرانبها در حکمت متعالیه میدانند که صدرالمتألهین آن را موهبتی الهی قلمداد کرده است. این نظریه، فرآیند ادراک عقلی را به وحدتی وجودی فرومیکاهد، بهگونهای که عقل (قوه ادراک)، عاقل (فاعل ادراک) و معقول (موضوع ادراک) یک حقیقت واحد معرفی میشوند، فارغ از کثرت و تعدد وجودی. این وحدت، چونان خورشیدی که پرتوهایش همهچیز را در خود جمع میکند، کثرتهای ظاهری را به وحدتی اصیل بازمیگرداند.
تقسیم صور اشیاء به محسوسات و معقولات
صدرالمتألهین، صور اشیاء را به دو قسم محسوسات و معقولات تقسیم میکند. محسوسات، چونان سایههای عالم مادهاند که در ادراک حسی متجلی میشوند، حال آنکه معقولات، چونان ستارگان عالم عقل، در ادراک عقلی درخشش مییابند. استاد فرزانه تأکید دارند که در معقولات، وجود صور در نفس خود (وجود فینفسه) و وجود آن برای عاقل (وجود للغیر) یک حقیقت واحد است. این وحدت، در علم حضوری، مانند ادراک نفس به ذات خود، به روشنی آشکار است، اما صدرالمتألهین آن را به تمام مراتب ادراک تعمیم میدهد، گویی که تمامی ادراکات، چونان جویبارهایی به یک دریای واحد میپیوندند.
نقد ابنسینا و تعمیم وحدت
ابنسینا، حکیم برجسته مشائی، اتحاد عاقل و معقول را تنها در علم حق به ذات خود پذیرفته و در مراتب دیگر، مانند علم حق به مخلوقات یا ادراک اشیاء خارجی، آن را رد کرده است. او ادراک را به دو نوع حضوری و حصولی تقسیم میکند، جایی که در علم حصولی، صور معقول در ذهن شکل میگیرند و از خود شیء متمایزند. استاد فرزانه، با نقد این دیدگاه، تأکید دارند که صدرالمتألهین این کثرت را نپذیرفته و وحدت عاقل و معقول را به تمام مراتب ادراک گسترش داده است. این تعمیم، چونان پلی است که میان عالم ذهن و عالم خارج پیوندی ناگسستنی برقرار میکند.
بخش دوم: وحدت وجودی و مفهوم تضايف
وحدت وجودی در اسفار
در صفحه ۳۱۵ کتاب اسفار اربعه، صدرالمتألهین استدلال میکند که عاقل و معقول یک حقیقت واحدند و کثرت آنها ناشی از حیثیات و مفاهیم است، نه تفاوت در وجود. استاد فرزانه این دیدگاه را با تمثیلی روشن تبیین میکنند: کتابی را در نظر آورید که میتوان آن را کاغذ، مستطیل، یا نیم کیلو وزن نامید؛ اینها همه یک حقیقتاند، اما با حیثیات و مفاهیم گوناگون. عاقل و معقول نیز، چونان دو چهره یک گوهر، در وجود یکیاند و کثرتشان تنها در نگاه مفهومی است، نه در حقیقت وجودی.
تضايف و تکافؤ وجودی
استاد فرزانه، با تکیه بر مفهوم تضايف، استدلال میکنند که در روابطی چون عاقل و معقول، پدر و پسر، یا زن و شوهر، وجود طرفین متکافئ است. عاقل بدون معقول و معقول بدون عاقل نمیتواند وجود داشته باشد، گویی دو کرانه یک رود که تنها در کنار هم معنا مییابند. این تکافؤ وجودی، چونان رقص هماهنگی است که در آن هیچیک بر دیگری تقدم ندارد. برای مثال، در رابطه پدر و پسر، لحظهای که پسر، پسر میشود، پدر نیز پدر میگردد، و این همزمانی، گواهی بر وحدت وجودی است.
تمایز عالم و معلوم
استاد فرزانه تأکید دارند که کثرت در ادراک، ناشی از تفاوت در عوالم (عالم ذهن، عالم خارج، عالم علم الهی) است، نه تفاوت در حقیقت معلوم. انسان، چه در عالم ذهن، چه در عالم خارج، و چه در علم الهی، یک حقیقت واحد است، اما خصوصیاتش در هر عالم دگرگون میشود، چونان آبی که در سرما یخ میشود و در گرما بخار، اما ذاتش یکسان است. این تمثیل، چونان آیینهای است که وحدت حقیقت را در کثرت عوالم به نمایش میگذارد.
بخش سوم: نقدهای تاریخی و تبیینهای صدرایی
استناد به اصولوجیا و ارسطو
صدرالمتألهین، با استناد به عباراتی از اصولوجیا (که به اشتباه به ارسطو نسبت داده شده)، ادراک را نتیجه اتحاد وجودی عاقل و معقول میداند. استاد فرزانه این استناد را تأیید کرده، اما خاطرنشان میسازند که اصولوجیا اثری نوافلاطونی است. در این دیدگاه، ادراک زمانی محقق میشود که عاقل و معقول به یک حقیقت واحد تبدیل شوند، گویی ذهن، چونان آیینهای، حقیقت شیء را در خود منعکس میکند و با آن یکی میشود.
نقد فخر رازی
فخر رازی، نظریه اتحاد عاقل و معقول را شعری و باطل دانسته و استدلال میکند که محققین فساد این قول را دریافتهاند. او معتقد است که عاقل و معقول نمیتوانند یک حقیقت واحد باشند، بهویژه در ادراک اشیاء خارجی. استاد فرزانه، با نقد این دیدگاه، تأکید دارند که صدرالمتألهین با برهانهای خود، راه حق را روشن ساخته است. این منازعه، چونان جدالی میان دو سپهسالار فلسفی است که هرکدام در پی اثبات برتری نظام فکری خویشاند.
بخش چهارم: بازنگری در مفهوم علم
رد علم حصولی و تأکید بر علم حضوری
استاد فرزانه، برخلاف صدرالمتألهین که علم حصولی را به صور ذهنی مرتبط میدانست، استدلال میکنند که تمام ادراکها حضوریاند و علم حصولی وجود ندارد. علم، چونان انکشافی وجودی است که فارغ از صورت و ارتسام، در مراتب قرب و بعد متجلی میشود. این دیدگاه، چونان نسیمی است که پردههای ابهام را از پیش روی مفاهیم سنتی علم کنار میزند.
مراتب قرب و بعد در ادراک
استاد فرزانه، با تمثیلاتی چون تفاوت احساس پوست و لباس، یا ادراک اجمالی و تفصیلی، مراتب قرب و بعد در ادراک را تبیین میکنند. ادراک خود در سجده، که تفصیلی است، با ادراک اجمالی در حالت عادی تفاوت دارد، اما هر دو حضوریاند. این تفاوت، چونان شدت و ضعف نور یک چراغ است که در فواصل گوناگون، درخششی متفاوت مییابد.
علم به مثابه فیض دائمی
علم، در نگاه استاد فرزانه، چونان فوارهای است که دائماً از نفس انسان سرریز میشود و با حقیقت وجودی او متحد است. این فیض، قابل خاموشی نیست و در مراتب گوناگون انکشاف مییابد، گویی انسان، چونان چشمهای جوشان، دائماً دانش و آگاهی را از وجود خویش میتراود.
بخش پنجم: پیوند فلسفه و فقه
تبیین فلسفی طلاق
استاد فرزانه، با تمثیلی بدیع، مسئله طلاق را از منظری فلسفی تبیین میکنند. در ازدواج، زن خود را در اختیار مرد قرار میدهد و مرد این اتحاد را میپذیرد. طلاق، انفکاک این اتحاد است و از آنرو که مرد پذیرنده این رابطه بوده، حق طلاق به او واگذار شده است. این تحلیل، چونان کلیدی است که قفل پیوند فلسفه و فقه را میگشاید و نشان میدهد که مسائل فقهی نیز میتوانند در پرتو حکمت متعالیه تبیین شوند.
جمعبندی
نظریه اتحاد عقل، عاقل و معقول، چونان ستارهای درخشان در آسمان حکمت متعالیه، راه را برای فهم عمیقتر ادراک عقلی هموار ساخته است. استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، در درسگفتار شماره ۲۱۲، با تبیینی دقیق و نقادانه، این نظریه را از منظری نو بازخوانی کردهاند. با رد علم حصولی و تأکید بر انکشاف وجودی، ایشان افقهای جدیدی را در برابر پژوهشگران گشودهاند. نقد آرای ابنسینا و فخر رازی، و نیز تبیین فلسفی مسائل فقهی، نشان از عمق و گستردگی این تحلیل دارد. این نوشتار، دعوتی است به بازاندیشی در مفاهیم سنتی فلسفه اسلامی و تأمل در وحدت وجودی به عنوان محور ادراک و علم.