در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 213

متن درس

 

تحلیل و تبیین اتحاد عاقل و معقول در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۱۳)

مقدمه: درآمدی بر مسئله اتحاد عاقل و معقول

بحث اتحاد عاقل و معقول، چونان گوهری درخشان در میان مسائل فلسفه اسلامی، از دیرباز ذهن حکیمان را به خود مشغول داشته است. این مسئله، که به وحدت میان فاعل ادراک (عاقل) و موضوع ادراک (معقول) می‌پردازد، در پیچیدگی‌های مفهومی و استدلالی خود، چونان دریایی ژرف، فلاسفه‌ای چون ابن‌سینا، سهروردی و ملاصدرا را به چالش کشیده است. درس‌گفتار شماره ۲۱۳، که در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۳۷۹ توسط استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره ارائه شده، با نگاهی نقادانه و عمیق، این مسئله را در بستر آرای فلاسفه اسلامی کاویده و با تبیینی نوین، راهی به سوی فهم دقیق‌تر آن گشوده است.

بخش نخست: پیچیدگی‌ها و چالش‌های مفهومی اتحاد عاقل و معقول

ماهیت مسئله و دشواری‌های آن

اتحاد عاقل و معقول، چونان معمایی فلسفی، از دشوارترین مسائل در فلسفه ادراک است. این مسئله، که به رابطه میان نفس و معقولات می‌پردازد، در تاریخ فلسفه اسلامی محل مناقشات گسترده‌ای بوده است. استاد فرزانه در درس‌گفتار خود تأکید دارند که هر یک از فلاسفه اسلامی، از ابن‌سینا تا سهروردی و ملاصدرا، به شیوه‌ای خاص این مسئله را بررسی کرده‌اند، اما هیچ‌یک به‌طور کامل از نتایج خود راضی نبوده‌اند. این نارضایتی، ریشه در پیچیدگی‌های مفهومی و استدلالی دارد که اتحاد میان عاقل و معقول را به چالشی عظیم بدل کرده است.

درنگ: پیچیدگی اتحاد عاقل و معقول ناشی از دشواری تبیین رابطه میان نفس و معقولات، به‌ویژه در ادراک غیرذات، است که فلاسفه را به سوی تبیین‌های گوناگون و گاه متعارض سوق داده است.

تحلیل این مسئله نشان می‌دهد که دشواری اصلی در تمایز میان علم ذاتی و علم به غیر نهفته است. علم ذاتی، که در آن عالم و معلوم یکی هستند، اتحاد را ممکن می‌سازد، اما علم به غیر، به دلیل حلول صورت معقول در نفس، به غیریت منجر می‌شود. این تمایز، چونان دو راهی فلسفی، فلاسفه را به سوی دیدگاه‌های متفاوتی هدایت کرده است.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست درس‌گفتار، با تأکید بر سنگینی و پیچیدگی اتحاد عاقل و معقول، زمینه را برای بررسی دیدگاه‌های فلاسفه اسلامی فراهم می‌آورد. این مسئله، به دلیل دشواری‌های مفهومی و استدلالی، نیازمند نگاهی نقادانه و دقیق است که در ادامه، با بررسی آرای ابن‌سینا، سهروردی و ملاصدرا، این مسیر هموارتر خواهد شد.

بخش دوم: دیدگاه ابن‌سینا و نقدهای وارد بر آن

تبیین ابن‌سینا از اتحاد عاقل و معقول

ابن‌سینا، حکیم برجسته مشائی، اتحاد عاقل و معقول را در علم خدا به ذات خود و علم نفس به نفس پذیرفته، اما در علم انسان به غیر (معقولات خارجی) آن را رد کرده است. او علم به غیر را مستلزم حلول صورت معقول در نفس می‌داند، که این امر به غیریت میان عاقل و معقول منجر می‌شود. این دیدگاه، با نظام مشائی او، که بر تمایز میان جوهر و عرض تأکید دارد، هم‌خوانی دارد.

ابن‌سینا علم را کیفی عارض بر نفس می‌داند، مانند بیاضی که بر دیوار عارض می‌شود. به تعبیر او، علم چون صفتی است که بر محمل نفس حلول می‌کند، اما خود نفس با آن متحد نیست. این تشبیه، علم را به‌عنوان حالتی عارضی معرفی می‌کند که با دریافت صور معقول از عقل فعال، در نفس پدیدار می‌شود.

درنگ: ابن‌سینا با تشبیه علم به عرض، آن را کیفی عارضی می‌داند که بر نفس حلول می‌کند، اما با رد اتحاد در علم به غیر، به غیریت میان عاقل و معقول قائل است.

نقد ابن‌سینا به فرفوریوس

ابن‌سینا دیدگاه فرفوریوس و دیگران را، که به اتحاد عاقل و معقول در همه موارد قائل‌اند، به‌صورتی صریح و گاه غیرمودبانه رد کرده و آن را بی‌معنا می‌داند. او این دیدگاه را به دلیل ناسازگاری با اصول منطقی و فلسفی خود، که بر تمایز میان جوهر و عرض تأکید دارد، نپذیرفته است. این نقد، نشان‌دهنده پایبندی ابن‌سینا به نظام مشائی و اهتمام او به حفظ انسجام استدلالی است.

محدودیت اتحاد در علم الهی

ابن‌سینا علم خدا به ذات را متحد با ذات الهی می‌داند، اما در علم خدا به موجودات، اتحاد را رد کرده و آن را به‌صورت کلی در عقل اول یا به‌صورت جزئی می‌پذیرد. این تمایز، نشان‌دهنده پیچیدگی دیدگاه او درباره علم الهی است، که با نظام مشائی و تأکید بر وحدت ذات و علم در خدا سازگار است.

مشکل اصلی در علم به غیر

درس‌گفتار تأکید دارد که مشکل اصلی اتحاد عاقل و معقول در علم انسان به غیر است، جایی که صورت معقول به‌عنوان چیزی عارض بر نفس تلقی می‌شود. این دیدگاه، به تمایز میان وجود ذاتی و وجود عارضی بازمی‌گردد، که علم به غیر را به غیریت و کثرت سوق می‌دهد.

جمع‌بندی بخش دوم

دیدگاه ابن‌سینا، با تأکید بر تمایز میان علم ذاتی و علم به غیر، علم را کیفی عارضی می‌داند که با اتحاد عاقل و معقول ناسازگار است. نقد او به فرفوریوس و محدودیت اتحاد در علم الهی، نشان‌دهنده پایبندی او به نظام مشائی است. بااین‌حال، این دیدگاه، به دلیل ناتوانی در تبیین علم به غیر، مورد انتقاد فلاسفه بعدی قرار گرفته است.

بخش سوم: سهروردی و رویکرد اشراقی به اتحاد عاقل و معقول

نارضایتی سهروردی از دیدگاه‌های پیشین

سهروردی، شیخ اشراق، از دیدگاه‌های ابن‌سینا و دیگران راضی نبوده و آن‌ها را ناقص می‌داند. این نارضایتی، ریشه در رویکرد انتقادی او به فلسفه مشائی دارد. او با تأکید بر نور و اشراق، به‌دنبال تبیینی نوین از علم و ادراک بود که فراتر از چارچوب‌های مشائی باشد.

مکاشفه سهروردی با ارسطو

سهروردی در کتاب تلویحات (جلد اول، صفحه ۷۰) نقل می‌کند که در حالت خلسه و مکاشفه، ارسطو را در خواب دیده و از او درباره مسئله علم پرسیده است:

كنت زماناً شديد الاشتغال كثير الفكر و ارياضة… و كان يصعب عليّ مسألة العلم… فقال لي: ارجع إلى نفسك فتنحل لك

ارسطو به او توصیه می‌کند که به نفس خود مراجعه کند تا مسئله حل شود. این مکاشفه، نشان‌دهنده بعد عرفانی فلسفه سهروردی است، که با تأمل در حقیقت ادراک و کشف حضوری علم، به تبیینی نوین از اتحاد عاقل و معقول می‌رسد.

درنگ: توصیه ارسطو به سهروردی برای مراجعه به نفس، به معنای کشف حضوری علم و تبیین اتحاد عاقل و معقول از طریق شهود و ظهور نورانی است.

اضافه اشراقی در دیدگاه سهروردی

سهروردی علم را به‌صورت اضافه اشراقی تبیین می‌کند، نه اضافه نسبی که فخر رازی مطرح کرده بود. اضافه اشراقی، که مبتنی بر ظهور نورانی علم از نفس است، علم را حقیقتی وجودی معرفی می‌کند که با فلسفه اشراقی او هم‌خوانی دارد.

نفی صورت و غیریت در علم حضوری

درس‌گفتار، با استناد به گفت‌وگوی سهروردی و ارسطو، تأکید دارد که علم حضوری فاقد صورت، غیریت، عروض و حال است. ذات نفس، عقل، عاقل و معقول را در بر می‌گیرد و این وحدت، علم را به حقیقتی غیرمتکثر تبدیل می‌کند.

علم به غیر در دیدگاه سهروردی

سهروردی علم به غیر را نیز به‌صورت اضافه اشراقی تبیین می‌کند، که ظهوری از ذات نفس به‌سوی معقولات است. این دیدگاه، علم به غیر را از حالت عارضی به ظهوری وجودی تبدیل می‌کند، که با نظریه اتحاد عاقل و معقول سازگارتر است.

جمع‌بندی بخش سوم

سهروردی با ارائه مفهوم اضافه اشراقی و تأکید بر علم حضوری، گامی فراتر از دیدگاه‌های مشائی برداشته و علم را حقیقتی نورانی و غیرمتکثر معرفی کرده است. مکاشفه او با ارسطو، نشان‌دهنده پیوند عرفان و فلسفه در تبیین اتحاد عاقل و معقول است، که این دیدگاه، زمینه‌ساز تحولات بعدی در فلسفه ملاصدرا بوده است.

بخش چهارم: ملاصدرا و تلاش برای تبیین جامع اتحاد عاقل و معقول

نارضایتی ملاصدرا از دیدگاه‌های پیشین

ملاصدرا، حکیم برجسته حکمت متعالیه، از دیدگاه‌های ابن‌سینا، سهروردی و دیگران راضی نبوده و معتقد است که این دیدگاه‌ها «يشفي العليل ويربي القليل» نیستند. این نارضایتی، او را به سوی ارائه تبیینی جامع‌تر از اتحاد عاقل و معقول سوق داده است.

نقد دیدگاه عارضی ابن‌سینا

ملاصدرا علم را حال و محل، یا مشابه حرکت و متحرک، نمی‌داند و بر اتحاد عاقل و معقول تأکید دارد. او با مثال‌هایی مانند حرکت و جسم، یا گرما و آب، نشان می‌دهد که علم، برخلاف این موارد، عارض نفس نیست و ذات نفس، ذات علم است.

درنگ: ملاصدرا با رد دیدگاه عارضی ابن‌سینا، علم را حقیقتی ذاتی و متحد با نفس می‌داند که فاقد غیریت و عروض است.

تضايف به‌عنوان دلیل اتحاد

ملاصدرا در صفحه ۳۱۳ جلد سوم اسفار، تضايف را به‌عنوان دلیلی برای اتحاد عاقل و معقول مطرح می‌کند:

إن الصورة المعقولة بالفعل وجودها في نفسها ووجودها للعاقل شيء واحد

او معتقد است که عاقل و معقول در وجود متحدند و تضايف آن‌ها به وحدت منجر می‌شود. بااین‌حال، درس‌گفتار این استدلال را نقد کرده و تأکید دارد که تضايف، به دلیل ذات متکثر خود، نمی‌تواند عينيت را اثبات کند.

نقد تضايف و معيت به‌جای عينيت

درس‌گفتار با مثال‌هایی مانند پدر و پسر یا برادر و خواهر، نشان می‌دهد که تضايف به معيت منجر می‌شود، نه عينيت. این نقد، ضعف استدلالی ملاصدرا را در اثبات وحدت وجودی عاقل و معقول برجسته می‌کند.

درنگ: تضايف، به دلیل ذات متکثر خود، تنها معيت عاقل و معقول را نشان می‌دهد و نمی‌تواند وحدت وجودی آن‌ها را اثبات کند.

تبیین علم به‌عنوان ظهور نورانی

ملاصدرا در صفحه ۳۱۵ اسفار بیان می‌کند که ادراک حسی نیز ظهوری نورانی است:

بل الحساس إنما يحصل به أن يفيض من الواحد صورة نورية إدراكية

درس‌گفتار این دیدگاه را تأیید می‌کند، اما تأکید دارد که علم فاقد صورت است و حقیقتی ظهوری و غیرمتکثر است.

جمع‌بندی بخش چهارم

ملاصدرا با رد دیدگاه عارضی ابن‌سینا و تأکید بر تضايف، به‌دنبال اثبات اتحاد عاقل و معقول است. بااین‌حال، نقد درس‌گفتار به استدلال تضايف، نشان‌دهنده چالش‌های این دیدگاه در اثبات عينيت است. تبیین علم به‌عنوان ظهوری نورانی، گامی به سوی انسجام مفهومی است، اما نفی صورت توسط درس‌گفتار، رویکردی نوین ارائه می‌دهد.

بخش پنجم: نقد خواجه نصیر و تبیین نهایی علم

نقد خواجه نصیر به ابن‌سینا

خواجه نصیرالدین طوسی، با وجود حمایت از ابن‌سینا، در بحث علم از او انتقاد کرده و دیدگاه اضافه اشراقی سهروردی را دنبال می‌کند. این انتقاد، نشان‌دهنده تأثیر فلسفه اشراقی بر او و گرایش به تبیینی وجودی‌تر از علم است.

تبیین علم به‌عنوان حقیقت غیرصوری

درس‌گفتار تأکید دارد که علم فاقد صورت، عرض، حال یا ماهیت است و حقیقتی وجودی است که در ظرف نفس ظهور می‌یابد. این دیدگاه، علم را از قیود مادی و عارضی آزاد کرده و آن را ظهوری ذاتی معرفی می‌کند.

درنگ: علم، حقیقتی غیرصوری و غیرمتکثر است که به‌عنوان ظهوری ذاتی در نفس پدیدار می‌شود، فراتر از قیود عارضی و مادی.

جمع‌بندی بخش پنجم

نقد خواجه نصیر به ابن‌سینا و تبیین علم به‌عنوان حقیقتی غیرصوری، نشان‌دهنده تلاش برای رفع تناقضات دیدگاه‌های عارضی است. این رویکرد، با تأکید بر ظهور ذاتی علم، به انسجام مفهومی در فلسفه ادراک کمک کرده و زمینه‌ساز تبیین‌های نوین در حکمت متعالیه است.

نتیجه‌گیری: سوی روشنی در فلسفه ادراک

درس‌گفتار شماره ۲۱۳، با کاوشی عمیق در مسئله اتحاد عاقل و معقول، چونان چراغی در تاریکی‌های فلسفه ادراک، دیدگاه‌های فلاسفه اسلامی را نقد و بررسی کرده است. ابن‌سینا با تأکید بر علم عارضی، اتحاد را در علم به غیر رد کرده و سهروردی با مفهوم اضافه اشراقی، علم را ظهوری نورانی دانسته است. ملاصدرا، با استدلال تضايف، به‌دنبال اثبات عينيت عاقل و معقول است، اما نقد درس‌گفتار نشان می‌دهد که این استدلال به معيت منجر می‌شود، نه وحدت وجودی. تبیین نهایی درس‌گفتار، با نفی صورت و غیریت، علم را حقیقتی غیرمتکثر و ظهوری معرفی می‌کند که راه را برای فهمی نوین از ادراک هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی