متن درس
کاوش در اتحاد عاقل و معقول: تأملات فلسفی در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۱۴)
دیباچه
در سپهر اندیشه فلسفی، نظریه اتحاد عاقل و معقول، چونان گوهری درخشان در حکمت متعالیه صدرالمتألهین شیرازی میدرخشد. این نظریه، که یکی از ارکان بنیادین فلسفه ادراک در این مکتب است، تلاشی است عمیق برای تبیین رابطه وجودی میان فاعل ادراک (عاقل)، موضوع ادراک (معقول) و خود فعل ادراک (علم). در این کتاب، که برگرفته از درسگفتار شماره ۲۱۴ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره است، به بررسی دقیق این نظریه، استدلالهای صدرالمتألهین، نقدهای وارد بر آن و دیدگاههای اصلاحی پرداختهایم.
بخش نخست: مبانی نظریه اتحاد عاقل و معقول در حکمت متعالیه
تبیین نظریه صدرالمتألهین
صدرالمتألهین، در حکمت متعالیه، نظریهای بدیع در باب ادراک عقلی ارائه میدهد که بر پایه وحدت وجودی میان عالم (فاعل ادراک)، معلوم (موضوع ادراک) و علم (فعل ادراک) استوار است. او معتقد است که این سه، در حقیقت، یک وجود واحدند و کثرت ظاهری میان آنها، تنها از حیثیات و مفاهیم ناشی میشود، نه از وجود. این نظریه، که در مقابل دیدگاه مشائی ابنسینا قرار میگیرد، تلاشی است برای رفع دوگانگی میان عاقل و معقول و تبیین ادراک بهمثابه وحدتی وجودی. صدرالمتألهین، با استناد به اصل وحدت وجود، استدلال میکند که صور معقوله (مفاهیم عقلی) در نفس خود و برای عاقل، یک حقیقت واحدند و هیچگونه اختلاف وجودی میان آنها نیست.
استدلال صدرالمتألهین در اسفار
در صفحه ۳۱۳ اسفار اربعه، صدرالمتألهین استدلال میکند که صور معقوله بالفعل، از حیث وجود فینفسه (وجود در نفس خود) و وجود للعاقل (وجود برای عاقل)، یک چیز واحدند و فاقد هرگونه اختلاف وجودیاند. این استدلال، که ریشه در اصل وحدت وجود دارد، میکوشد تا نشان دهد که معقول و عاقل، در حقیقت، یک وجود واحد با مرتبهای واحد هستند. این دیدگاه، ادراک را بهمثابه اتحادی وجودی میان فاعل و موضوع ادراک تبیین میکند، که در آن، صور معقوله نه بهصورت عارضی، بلکه بهعنوان حقیقتی یگانه در نفس عاقل ظهور مییابد.
بخش دوم: نقدهای وارد بر نظریه صدرالمتألهین
اشکال بر وجود نفسی یا اضافی عاقل و معقول
یکی از پرسشهای بنیادین که در نقد نظریه صدرالمتألهین مطرح میشود، این است که آیا معقول و عاقل دارای وجود نفسی (مستقل) هستند یا وجود اضافی (وابسته به غیر)؟ در فلسفه اسلامی، وجود نفسی به موجوداتی اطلاق میشود که استقلال وجودی دارند، در حالی که وجود اضافی به موجوداتی وابسته به غیر، مانند روابط و نسبتها، اشاره دارد. درسگفتار استدلال میکند که معقول، به دلیل وابستگی به عاقل، و عاقل، به دلیل وابستگی به معقول، دارای وجود اضافیاند. این وابستگی متقابل، که در فلسفه اسلامی به تضايف شناخته میشود، مانع از آن میشود که صور معقوله دارای وجود نفسی باشند، مگر در مواردی خاص مانند علم حضوری یا ادراک مجردات.
بهعنوان مثال، هنگامی که عقل، صورتی معقول را تعقل میکند، این صورت به دلیل وابستگی به عاقل، وجودی اضافی دارد. به همین ترتیب، عاقل نیز به دلیل وابستگی به معقول، وجودی اضافی مییابد. این تضايف، که چونان دو آینه روبروی یکدیگر، هر یک وجود دیگری را بازمیتاباند، مانع از تحقق وجود نفسی برای هریک از آنهاست. این نقد، نشاندهنده چالشی اساسی در نظریه صدرالمتألهین است که در تعمیم اتحاد وجودی به تمام مراتب ادراک، با ابهاماتی مواجه میشود.
نقد اتحاد در علم حضوری و علم حصولی
در علم حضوری، که ادراک نفس به ذات خود نمونه بارز آن است، اتحاد عاقل و معقول مورد پذیرش ابنسینا نیز قرار دارد. در این نوع ادراک، به دلیل فقدان واسطه و صور ذهنی، عاقل و معقول در حقیقتی واحد ذوب میشوند، چونان قطرهای که به دریا میپیوندد. اما در علم حصولی، مانند ادراک دیوار، معقولیت دیوار و عاقلیت نفس، به دلیل وابستگی متقابل، وجودی اضافی دارند. درسگفتار استدلال میکند که در چنین مواردی، اتحاد وجودی با چالش مواجه است، زیرا معقول به عاقل وابسته است و عاقل نیز بدون معقول، عاقلیت نمییابد. این وابستگی، که چونان رقص دوگانهای میان دو موجود است، با ادعای وحدت وجودی صدرالمتألهین ناسازگار مینماید.
نقد تضايف و کثرت ذاتی
تضايف، بهعنوان یکی از اقسام تقابل در فلسفه اسلامی، به رابطهای اشاره دارد که در آن، وجود یک طرف به طرف دیگر وابسته است، مانند رابطه پدر و پسر. درسگفتار تأکید میکند که این تضايف، به کثرت و غیریت ذاتی میان عاقل و معقول منجر میشود، که با اتحاد وجودی منافات دارد. اگر معقول به دلیل وابستگی به عاقل و عاقل به دلیل وابستگی به معقول وجود مییابد، این غیریت ذاتی، چونان سایهای بر ادعای وحدت وجودی میافتد. این نقد، نشاندهنده عمق تحلیل فلسفی در درسگفتار است که میکوشد تا تناقضات نظریه صدرالمتألهین را آشکار سازد.
مقایسه اتحاد عاقل و معقول با محرک و متحرک
صدرالمتألهین در استدلالی دیگر، عاقلیت و معقولیت را با رابطه محرک و متحرک مقایسه میکند و استدلال میکند که برخلاف حرکت، که میتواند بر جسم عارض شود یا نشود، عاقلیت و معقولیت برای نفس امری ضروری و واجب است. درسگفتار این استدلال را نقد کرده و استدلال میکند که در علم حصولی، ادراک اشیاء خارجی، مانند دیوار، بالامکان است، نه بالوجوب. این امکان، مشابه حرکت در جسم است که میتواند موجود باشد یا نباشد. بهعنوان مثال، نفس انسان ممکن است امروز دیوار را ادراک کند و فردا آن را ادراک نکند، که این نشاندهنده استعداد و امکان در ادراک است، نه ضرورت. این نقد، چونان نوری که تاریکیهای ابهام را میزداید، ضعف استدلال صدرالمتألهین را در تبیین ضرورت ادراک آشکار میسازد.
علم به غیر بهعنوان استعداد و امکان
درسگفتار تأکید میکند که علم به غیر، مانند ادراک اشیاء خارجی، بالاستعداد و بالامکان است، نه بالفعل. این دیدگاه، با ادعای صدرالمتألهین مبنی بر فعلیت دائمی علم در تمام مراتب ادراک ناسازگار است. بهعنوان مثال، انسان ممکن است امروز چیزی را نداند و فردا آن را بداند، که نشاندهنده استعداد نفس برای ادراک است. این استعداد، چونان بذری است که در خاک وجود آدمی نهفته است و با شرایط مناسب به بار مینشیند، اما فعلیت دائمی ندارد. این نقد، به اهمیت تمایز میان مراتب وجودی و استعدادهای نفس در فلسفه اشاره دارد.
بخش سوم: حاشیههای علامه طباطبایی و نقدهای تفصیلی
حاشیه علامه طباطبایی بر صفحه ۳۱۳ اسفار
علامه طباطبایی، در حاشیهای بر صفحه ۳۱۳ اسفار، استدلال صدرالمتألهین را نقد کرده و معتقد است که ادعای وحدت وجود فینفسه و وجود للغیر، تنها در روابطی مانند ماده و صورت یا جوهر و عرض صادق است، نه در عاقل و معقول. او استدلال میکند که در ماده و صورت، ماده مرتبه نازله صورت است و در جوهر و عرض، عرض وابسته به جوهر است، اما در عاقل و معقول، هر دو وجود اضافی دارند و نمیتوانند یک وجود واحد با مرتبه واحد باشند. این نقد، چونان آیینهای است که ضعفهای نظریه صدرالمتألهین را بازمیتاباند و بر نیاز به تبیین دقیقتر تأکید میکند.
نقد وجود اضافی عاقل و معقول
علامه طباطبایی تأکید میکند که عاقل و معقول، به دلیل وجود اضافی ناشی از تضايف، نمیتوانند یک وجود واحد با مرتبه واحد باشند. درسگفتار این نقد را گسترش داده و توضیح میدهد که معقول بدون عاقل و عاقل بدون معقول نمیتواند وجود داشته باشد، که این وابستگی، کثرت و غیریت را به دنبال دارد. این تحلیل، نشاندهنده عمق نقد علامه طباطبایی است که میکوشد تا تناقضات نظریه صدرالمتألهین را در تبیین وحدت وجودی آشکار سازد.
تضايف بهعنوان تقابل و غیریت
علامه طباطبایی استدلال میکند که تضايف، نوعی تقابل است که به غیریت ذاتی منجر میشود و با اتحاد وجودی در یک چیز واحد ناسازگار است. درسگفتار این دیدگاه را تأیید کرده و توضیح میدهد که تضايف، چونان دو سر یک طناب، عاقل و معقول را به یکدیگر وابسته میسازد، اما این وابستگی، غیریت ذاتی را به همراه دارد که با ادعای وحدت وجودی منافات دارد. این نقد، به اهمیت تحلیل روابط متقابل در فلسفه اشاره دارد و نشاندهنده عمق تأملات علامه طباطبایی است.
بخش چهارم: دیدگاه اصلاحی درسگفتار
رد مفهوم صور معقوله در علم
درسگفتار استدلال میکند که پذیرش صور معقوله توسط صدرالمتألهین، به کثرت و غیریت میان عالم و معلوم منجر میشود و اتحاد وجودی را تضعیف میکند. اگر علم به صور ذهنی وابسته باشد، اتحاد وجودی میان عاقل و معقول قابل دفاع نیست. درسگفتار، با تمثیلی زیبا، این دیدگاه را نقد میکند: علم، چونان صفحه مانیتوری است که تصاویر را نمایش میدهد، اما خود این تصاویر را در ذاتش ندارد. تصور صور ذهنی، ناشی از مغالطه میان حاکی (علم) و محکی (شیء خارجی) است. بهعنوان مثال، علم به انسان، تعین حقیقت انسان در ذهن است، نه صورت او.
علم بهعنوان تعین و ظهور
درسگفتار، با ارائه دیدگاهی اصلاحی، علم را بهعنوان تعین و ظهور وجودی عالم تعریف میکند. معقول، تعین عالم است و این تعین، بدون نیاز به صورت، در ظرف وجودی عالم ظاهر میشود. این دیدگاه، اتحاد را نه به معنای تضايف یا رابطه اضافی، بلکه بهعنوان وحدت فاعل و فعل یا مظهر و مظهرش تبیین میکند. این تبیین، چونان جویباری زلال، از ابهامات نظریه صدرالمتألهین میگذرد و به سوی وحدتی روشنتر روان میشود.
تمایز میان عنوان اضافی و عنوان حقیقی
درسگفتار تأکید میکند که تضايف، عنوانی انتزاعی و اضافی است، در حالی که اتحاد، عنوانی حقیقی و وجودی است. بهعنوان مثال، در رابطه پدر و پسر، تضايف یک عنوان انتزاعی است، اما عليت پدر بر پسر یک حقیقت وجودی است. در علم نیز، عاقل و معقول، در ظرف عنوان، متمایزند، اما در ظرف وجود، یک حقیقت واحدند. این تمایز، چونان کلیدی است که قفل ابهامات نظریه ادراک را میگشاید.
اتحاد بهعنوان ظهور و تعین
درسگفتار استدلال میکند که اتحاد عاقل و معقول، اتحاد مظهر و مظهرش یا فاعل و فعلش است، نه اتحاد دو موجود بیگانه. معلوم، ظهور و تعین عالم است، نه چیزی که بهصورت عارضی بر آن حلول کند. این دیدگاه، اتحاد را به وحدت وجودی میان فاعل و فعل بازمیگرداند و از مشکلات ناشی از کثرت و غیریت اجتناب میکند. این تبیین، چونان گوهری است که در صدف حکمت متعالیه میدرخشد.
تمایز اتحاد عاقل و معقول با جوهر و عرض یا ماده و صورت
درسگفتار تأکید میکند که اتحاد عاقل و معقول، با اتحاد جوهر و عرض یا ماده و صورت متفاوت است، زیرا در علم، غیریتی میان عالم و معلوم وجود ندارد. در جوهر و عرض، مانند دیوار و سفیدی، غیریت میان جوهر و عرض آشکار است. به همین ترتیب، در ماده و صورت، ماده و صورت دو جوهر متمایزند. اما در علم، معلوم تعین عالم است و غیریتی میان آنها نیست. این تمایز، چونان خطی است که مرز میان انواع اتحاد را روشن میسازد.
نقد دیدگاه حاجی سبزواری
درسگفتار، دیدگاه حاجی سبزواری مبنی بر وجود ذهنی مشابه وجود عینی را نقد کرده و استدلال میکند که علم، حقیقت اشیاء را بدون نیاز به صورت منکشف میکند. حاجی سبزواری معتقد است که صور ذهنی، انعکاس اشیاء خارجیاند، اما درسگفتار این دیدگاه را رد کرده و تأکید میکند که علم، تعین و ظهور وجودی است، نه صورت. این نقد، چونان نسیمی است که غبار ابهام را از مفهوم وجود ذهنی میزداید.
بخش پنجم: جمعبندی و تأملات نهایی
درسگفتار شماره ۲۱۴ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، تأملی عمیق و روشمند در نظریه اتحاد عاقل و معقول صدرالمتألهین ارائه میدهد. این درسگفتار، ضمن تأیید اهمیت وحدت وجودی در ادراک، اشکالات استدلالی صدرالمتألهین، بهویژه پذیرش صور معقوله و تضايف، را با دقتی فلسفی مورد نقد قرار میدهد. حاشیههای علامه طباطبایی، که چون مشعلی راهنما، ضعفهای نظریه صدرالمتألهین را روشن میسازد، در این درسگفتار تأیید و گسترش یافتهاند. دیدگاه اصلاحی درسگفتار، که علم را بهعنوان تعین و ظهور وجودی عالم تبیین میکند، گامی نوآورانه در حکمت متعالیه است که از مفاهیم سنتی صور و وجود اضافی فراتر میرود. این دیدگاه، اتحاد را به وحدت فاعل و فعل یا مظهر و مظهرش بازمیگرداند و از مشکلات ناشی از کثرت و غیریت اجتناب میکند.