در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 220

متن درس

 

کاوش در وحدت عاقل و معقول: نقد و تبیین نظریه‌های ابن‌سینا و صدرالمتألهین

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۲۰)

دیباچه

در سپهر اندیشه فلسفی اسلامی، مسئله اتحاد عاقل و معقول از جمله مباحث بنیادین شناخت‌شناسی است که پیوند عمیقی با هستی‌شناسی و توحید دارد. این نظریه، که در حکمت متعالیه صدرالمتألهین شیرازی به اوج خود می‌رسد، تلاشی است برای تبیین رابطه وجودی میان فاعل ادراک (عاقل)، موضوع ادراک (معقول) و فعل ادراک (علم). درس‌گفتار شماره ۲۲۰ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، که در تاریخ ۹ مهر ۱۳۷۹ ایراد شده، به بررسی دقیق این مسئله با تمرکز بر اختلاف‌نظر میان ابن‌سینا و صدرالمتألهین می‌پردازد.

بخش نخست: مبانی نظریه اتحاد عاقل و معقول و نقد ابن‌سینا

نقد صدرالمتألهین بر انکار اتحاد توسط ابن‌سینا

صدرالمتألهین، در حکمت متعالیه، نظریه اتحاد عاقل و معقول را به‌عنوان رکنی بنیادین در شناخت‌شناسی مطرح می‌کند. او در اسفار اربعه، با شگفتی از عبارات ابن‌سینا در شفا سخن می‌گوید، زیرا این عبارات به نظر او تنها با پذیرش وحدت وجودی میان عالم و معلوم قابل تبیین‌اند. با این حال، ابن‌سینا به صراحت این اتحاد را انکار می‌کند. درس‌گفتار، این تعجب صدرالمتألهین را محور قرار داده و استدلال می‌کند که موضع ابن‌سینا، ریشه در نظام فلسفی مشایی دارد که به نظریه صورت‌محور علم پایبند است. این نظریه، علم را به صور نفسانی وابسته می‌داند و از وحدت وجودی میان عاقل و معقول فاصله می‌گیرد. صدرالمتألهین، با تکیه بر اصل اصالت وجود، معتقد است که علم، معقول و عاقل در حقیقت یک وجود واحدند و کثرت ظاهری میان آن‌ها، تنها از حیثیات مفهومی ناشی می‌شود.

درنگ: صدرالمتألهین، با شگفتی از تناقض ظاهری در عبارات ابن‌سینا، اتحاد عاقل و معقول را چونان گوهری می‌بیند که در بطن علم بسیط نهفته است و انکار آن، با بساطت عقل ناسازگار است.

تقسیم‌بندی مراتب علم در فلسفه مشایی

ابن‌سینا در شفا، علم را به سه مرتبه تقسیم می‌کند: علم بالقوه، علم بالتفصیل (کثرتی) و علم بالفعل بسیط. درس‌گفتار این تقسیم‌بندی را به‌دقت بررسی کرده و هر مرتبه را تبیین می‌کند. علم بالقوه، حالتی است که نفس فاقد صور معقول بالفعل است، اما استعداد دریافت آن‌ها را دارد، مانند عقل هیولانی که چونان زمینی آماده کشت است. علم بالتفصیل، به صور علمی کثرتی اشاره دارد که در قوه خیال شکل می‌گیرند و به‌صورت متمایز و تفصیلی در ذهن ظاهر می‌شوند، مانند کتابی گشوده که صفحاتش یکی‌یکی خوانده می‌شود. علم بالفعل بسیط، حالتی است که معقول به‌صورت کامل و بدون کثرت در نفس حاضر است و آماده بیان فوری است، مانند نوری که بی‌واسطه در جان روشن می‌شود.

علم بالقوه و محدودیت‌های آن

علم بالقوه، به‌عنوان پایین‌ترین مرتبه ادراک، به حالتی اطلاق می‌شود که نفس فاقد هرگونه صورت معقول بالفعل است، اما استعداد اکتساب آن را دارد. درس‌گفتار این مرتبه را به عقل هیولانی مرتبط می‌داند که صرفاً قوه‌ای برای دریافت معقولات است، مانند بذری که در خاک نهفته، اما هنوز به بار ننشسته است. این مرتبه، به دلیل فقدان تحقق معلوم، نمی‌تواند مبنای اتحاد عاقل و معقول باشد، زیرا معقول در این حالت، تنها در حد استعداد وجود دارد و نه در فعلیت.

علم بالتفصیل و کثرت صور نفسانی

علم بالتفصیل، مرتبه‌ای است که صور علمی در قوه خیال یا قوای فکری نفس شکل گرفته و به‌صورت متمایز و تفصیلی مشاهده می‌شوند. درس‌گفتار این حالت را به کتابخانه‌ای تشبیه می‌کند که کتاب‌های آن، هر یک به‌صورت جداگانه و منظم در دسترس‌اند. این کثرت صور، به دلیل تمایز و تفصیل، با نظریه اتحاد عاقل و معقول ناسازگار است، زیرا وجود صور متمایز، مانع از تحقق وحدت وجودی میان عاقل و معقول می‌شود.

درنگ: علم بالتفصیل، چونان کتابخانه‌ای پر از صفحات متمایز، کثرت صور نفسانی را آشکار می‌سازد که با وحدت وجودی عاقل و معقول در تضاد است.

علم بالفعل بسیط و پیوند با اتحاد

علم بالفعل بسیط، مرتبه‌ای است که معقول به‌صورت کامل و بدون کثرت یا تفصیل در نفس حاضر است و آماده بیان فوری است. درس‌گفتار این مرتبه را کلیدی می‌داند، زیرا فقدان کثرت و بالقوه بودن، آن را با اتحاد عاقل و معقول سازگار می‌سازد. صدرالمتألهین استدلال می‌کند که این حالت، تنها با وحدت وجودی نفس و معقول قابل تبیین است، مانند نوری که در آیینه جان منعکس می‌شود و بی‌واسطه حضور می‌یابد. این مرتبه، چونان قله‌ای است که در آن، عاقل و معقول در وحدتی وجودی به هم می‌پیوندند.

درنگ: علم بالفعل بسیط، چونان نوری بی‌واسطه در جان، معقول را در وحدتی وجودی با نفس متجلی می‌سازد و مبنای نظریه اتحاد عاقل و معقول است.

تعجب صدرالمتألهین از تناقض ظاهری ابن‌سینا

صدرالمتألهین در اسفار، با شگفتی از موضع ابن‌سینا سخن می‌گوید که با وجود پذیرش علم بالفعل بسیط، اتحاد عاقل و معقول را انکار می‌کند. درس‌گفتار این تعجب را ریشه در تفاوت روش‌شناختی میان حکمت متعالیه و فلسفه مشایی می‌داند. ابن‌سینا، با پایبندی به نظریه صورت‌محور، علم را به صور نفسانی وابسته می‌داند، در حالی که صدرالمتألهین، با تکیه بر وحدت وجود، علم بسیط را دلیلی بر اتحاد وجودی عاقل و معقول می‌بیند. این تناقض ظاهری، چونان سایه‌ای بر موضع ابن‌سینا می‌افتد که درس‌گفتار آن را به‌دقت تحلیل می‌کند.

نقد استمداد ابن‌سینا از عقل فعال

ابن‌سینا برای تبیین ادراک معقولات، به عقل فعال به‌عنوان مبدأ افاضه صور معقول متوسل می‌شود. درس‌گفتار، از منظر صدرالمتألهین، این رویکرد را غیرمرتبط با مسئله اتحاد عاقل و معقول می‌داند. صدرالمتألهین استدلال می‌کند که استناد به عقل فعال، مسئله وحدت وجودی میان نفس و معقول را حل نمی‌کند، بلکه صرفاً مکانیزمی بیرونی برای ادراک ارائه می‌دهد، مانند کلیدی که قفلی دیگر را می‌گشاید. این نقد، بر ضرورت تبیین علم در چارچوبی وحدت‌محور تأکید می‌کند.

بخش دوم: تحلیل مراتب عقل و معقول در اسفار صدرالمتألهین

ارجاع به اسفار و تقسیم‌بندی مراتب عقل

صدرالمتألهین در جلد سوم اسفار، صفحه ۳۶۸، در بخش «في درجات العقل والمعقول»، مراتب عقل و معقول را به سه نوع تقسیم می‌کند: عقل بالقوه، عقل با صور کثرتی و عقل بسیط. درس‌گفتار این تقسیم‌بندی را بازتاب عبارات ابن‌سینا در شفا می‌داند، اما با تفسیری که به نظریه اتحاد عاقل و معقول منتهی می‌شود. عقل بالقوه، فاقد معقولات بالفعل است و تنها استعداد دریافت آن‌ها را دارد. عقل با صور کثرتی، به صور علمی در قوه خیال وابسته است که به‌صورت تفصیلی مشاهده می‌شوند. عقل بسیط، معقولات را به‌صورت بالفعل و بدون کثرت در خود دارد، مانند آیینه‌ای که حقیقت اشیاء را بی‌واسطه منعکس می‌کند.

درنگ: تقسیم‌بندی صدرالمتألهین در اسفار، چونان نقشه‌ای است که مراتب عقل را از قوه به فعل و از کثرت به بساطت رهنمون می‌شود، و عقل بسیط را مبنای اتحاد عاقل و معقول قرار می‌دهد.

تطابق عبارات ابن‌سینا و صدرالمتألهین

درس‌گفتار تأکید می‌کند که تحلیل صدرالمتألهین از مراتب علم در اسفار، مستقیماً از عبارات ابن‌سینا در شفا اقتباس شده است. با این حال، صدرالمتألهین این عبارات را به گونه‌ای تفسیر می‌کند که با نظریه اتحاد عاقل و معقول سازگار باشد. ابن‌سینا علم بسیط را حالتی می‌داند که معقول به‌صورت بالفعل و بدون تفصیل در نفس حاضر است، اما آن را به صور نفسانی وابسته می‌کند. صدرالمتألهین این حالت را دلیلی بر وحدت وجودی میان عاقل و معقول می‌بیند، مانند قطره‌ای که در دریا ذوب می‌شود و یک حقیقت واحد را پدید می‌آورد.

علم بسیط به‌عنوان مبدأ تفصیل

علم بسیط، به‌عنوان مبدأ صور تفصیلی، در درس‌گفتار به‌عنوان حالتی معرفی می‌شود که معقول به‌صورت اجمالی در نفس حاضر است و با بیان، به صور تفصیلی تبدیل می‌شود. این دیدگاه، ریشه در نظریه صدرالمتألهین دارد که علم بسیط را به وحدت وجودی با نفس مرتبط می‌کند. مانند نوری که در ابتدا به‌صورت یکپارچه در جان می‌درخشد و با تفصیل، به شعاع‌های متمایز تقسیم می‌شود. این مبدأ بودن، به اتحاد عاقل و معقول اشاره دارد، زیرا معقول در ذات نفس حاضر است.

درنگ: علم بسیط، چونان سرچشمه‌ای زلال، مبدأ صور تفصیلی است و در وحدتی وجودی با نفس، حقیقت معقول را متجلی می‌سازد.

علم بسیط و مشابهت با عقل فعال

درس‌گفتار علم بسیط را به قوه عقلانی تشبیه می‌کند که مانند عقل فعال، مبدأ افاضه معقولات است. این مشابهت، به نوریت و بساطت نفس اشاره دارد که در حالت علم بسیط، به‌صورت متحد با معقول عمل می‌کند. صدرالمتألهین این مشابهت را دلیلی بر اتحاد عاقل و معقول می‌بیند، در حالی که ابن‌سینا آن را به عقل فعال نسبت می‌دهد. این تفاوت، مانند دو راهی است که یکی به وحدت وجودی و دیگری به تمایز صوری منتهی می‌شود.

عقل محض و فقدان کثرت

در عقل محض، کثرت و تفصیل وجود ندارد و عقل به‌عنوان مبدأ همه صور معقول عمل می‌کند. درس‌گفتار این دیدگاه را ریشه در نظریه صدرالمتألهین می‌داند که عقل بسیط را به دلیل بساطت و وحدت وجودی، متحد با معقولات می‌بیند. مانند خورشیدی که همه اشیاء را در نور خود روشن می‌کند، بدون آنکه خود به کثرت درآید. این تحلیل، در مقابل نظریه ابن‌سینا قرار دارد که عقل را به صور متمایز وابسته می‌داند.

علم بسیط در عقول مفارقه

درس‌گفتار به علم بسیط در عقول مفارقه اشاره دارد که مانند علم بسیط انسانی، به‌صورت متحد با معقولات است. این تعمیم، نظریه اتحاد عاقل و معقول را به ساحت عقول مفارقه گسترش می‌دهد و نشان می‌دهد که بساطت عقل، در همه مراتب، به وحدت وجودی منجر می‌شود. مانند ستارگانی که در آسمان معقولات می‌درخشند و در وحدتی یکپارچه با حقیقت خود متجلی‌اند.

درنگ: علم بسیط در عقول مفارقه، چونان ستارگانی در آسمان معقولات، در وحدتی وجودی با حقیقت خود متجلی است و نظریه اتحاد را تأیید می‌کند.

مثال علم فقه و وحدت با نفس

درس‌گفتار با مثال «فقه می‌دانم» توضیح می‌دهد که علم بسیط، مانند دانستن فقه، فاقد صور کثرتی است و به‌صورت اجمالی در نفس حاضر است. این حالت، به اتحاد نفس و معقول اشاره دارد، زیرا معقول (فقه) بدون تمایز صوری، در نفس متجلی است. مانند رودی که در بستر جان جاری است و بدون کثرت، حقیقت خود را آشکار می‌کند. این مثال، نظریه اتحاد را برای مخاطب ملموس‌تر می‌سازد.

بخش سوم: نقدهای درس‌گفتار بر نظریه‌های صدرالمتألهین و ابن‌سینا

نقد اختلاط وجود و علم در نظریه صدرالمتألهین

درس‌گفتار با رویکردی انتقادی، صدرالمتألهین را به دلیل اختلاط وجود و علم در بحث اتحاد نقد می‌کند. صدرالمتألهین، با تکیه بر وحدت وجود، علم را به‌عنوان جلوه‌ای از وجود تبیین می‌کند، اما درس‌گفتار استدلال می‌کند که این اختلاط، تحلیل را پیچیده می‌سازد. علم، به دلیل وابستگی به صور نفسانی در نظریه صدرالمتألهین، نمی‌تواند به‌طور کامل با وحدت وجودی سازگار باشد. این نقد، مانند نسیمی است که غبار ابهام را از نظریه صدرالمتألهین می‌زداید.

درنگ: اختلاط وجود و علم در نظریه صدرالمتألهین، چونان سایه‌ای بر اتحاد عاقل و معقول می‌افتد و تحلیل را از وحدت محض دور می‌سازد.

نقد تعریف علم به‌عنوان صورت نفسانی

صدرالمتألهین علم را به‌عنوان صورت نفسانی تعریف می‌کند، اما درس‌گفتار این تعریف را با نظریه اتحاد ناسازگار می‌داند. اگر علم به صور نفسانی وابسته باشد، کثرت ایجاد می‌شود و اتحاد عاقل و معقول نقض می‌گردد. مانند آیینه‌ای که اگر به تصاویر متمایز وابسته باشد، نمی‌تواند وحدت خود را حفظ کند. این نقد، به تناقض در نظریه صدرالمتألهین اشاره دارد که علم را هم به صورت و هم به اتحاد وابسته می‌داند.

نقد صورت در علم بسیط

درس‌گفتار استدلال می‌کند که علم بسیط، به دلیل فقدان کثرت، نمی‌تواند به صورت نفسانی وابسته باشد. اگر علم بسیط صورتی داشته باشد، یا باید صورت عاقل باشد (که معقول نیست) یا صورت معقول (که کثرت ایجاد می‌کند). این تحلیل، نظریه صورت‌محور را به چالش می‌کشد و استدلال می‌کند که علم بسیط، فاقد هرگونه صورت است، مانند نوری که بدون واسطه در جان می‌درخشد.

درنگ: علم بسیط، چونان نوری بی‌واسطه، فاقد صورت است و تعریف آن به‌عنوان صورت نفسانی، با بساطت و وحدت وجودی ناسازگار است.

علم به‌عنوان تعین نفس

درس‌گفتار، با ارائه دیدگاهی اصلاحی، علم را به‌عنوان تعینات نفس تعریف می‌کند که فاقد صور کثرتی یا تفصیلی است. معقول، به‌صورت تعین نفسانی در نفس حاضر است و نه به‌صورت متمایز. این تعریف، با نظریه اتحاد عاقل و معقول سازگار است، مانند رودی که در بستر جان جاری است و حقیقت خود را بدون کثرت آشکار می‌کند. این دیدگاه، گامی نوآورانه در تبیین علم در چارچوبی وحدت‌محور است.

رد تشکیک در مراتب علم

درس‌گفتار تشکیک در مراتب علم را رد کرده و به تعینات نفسانی در مظاهر مختلف قائل است. این دیدگاه، کثرت مراتب را به وحدت تعینی بازمی‌گرداند و اتحاد عاقل و معقول را در چارچوبی وحدت‌محور توضیح می‌دهد. مانند آسمانی که ستارگان آن، نه در کثرت، بلکه در وحدت نور خود متجلی‌اند.

درنگ: علم، به‌عنوان تعینات نفس، در وحدتی وجودی متجلی است و تشکیک در مراتب آن، به کثرتی می‌انجامد که با اتحاد ناسازگار است.

وحدت علم و وجود

درس‌گفتار علم و وجود را در ظرف وحدت و اتحاد، به تعین مراتب مرتبط می‌داند. علم به موجودات، تعینات نفس است، همان‌گونه که وجود حق تعالی، تعینات الهی است. این دیدگاه، علم و وجود را در چارچوبی وحدت‌محور تحلیل می‌کند، مانند دو روی یک سکه که در حقیقت، یک حقیقت واحدند.

بخش چهارم: نقد فلاسفه دیگر و پیوند با توحید خاص

نقد سهروردی و فخر رازی

صدرالمتألهین فلاسفه‌ای مانند سهروردی و فخر رازی را نقد می‌کند که اتحاد عاقل و معقول را صراحتاً رد کرده‌اند. درس‌گفتار این نقد را تأیید می‌کند و استدلال می‌کند که انکار اتحاد، ناشی از عدم درک وحدت وجودی است. بدون پذیرش اتحاد، عقل بسیط قابل توضیح نیست، مانند نوری که بدون آیینه، نمی‌تواند حقیقت خود را بازتاب دهد.

پیوند علم بسیط با توحید خاص

درس‌گفتار علم بسیط را به توحید خاص اهل‌الله مرتبط می‌کند که با وحدت وجودی و تشکیک مراتب وجود توضیح داده می‌شود. این توحید، به ادراک حقیقت اشیاء به‌صورت افضل از وجود خارجی آن‌ها اشاره دارد و علم بسیط را مبنای این ادراک می‌داند. مانند عارفی که در وحدت وجود، همه اشیاء را در نور حق متجلی می‌بیند.

درنگ: علم بسیط، چونان پلی به توحید خاص، حقیقت اشیاء را در وحدتی وجودی متجلی می‌سازد و به ادراک افضل از وجود خارجی منتهی می‌شود.

ذخیره معقولات در نفس

درس‌گفتار به ذخیره معقولات در نفس اشاره دارد که با توجه نفس، متمثل می‌شوند و با عدم توجه، غایب می‌گردند. این فرآیند، به اتحاد معقولات با ذات نفس اشاره دارد، زیرا معقولات در ذات نفس حاضرند و نه در خزانه‌ای جداگانه. مانند گنجی که در عمق جان نهفته است و با نگاه تأمل، آشکار می‌شود.

اتحاد علمی و وجودی

درس‌گفتار اتحاد علمی را یکی از مسائل بنیادین الهی می‌داند که به اتحاد وجودی مرتبط است. اگر اتحاد علمی روشن نشود، اتحاد وجودی نیز مبهم می‌ماند. این دیدگاه، علم و وجود را در چارچوبی وحدت‌محور تحلیل می‌کند، مانند دو شاخه از یک درخت که در ریشه‌ای واحد به هم می‌پیوندند.

بخش پنجم: جمع‌بندی و تأملات نهایی

درس‌گفتار شماره ۲۲۰ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، تحلیلی عمیق و روشمند از مسئله اتحاد عاقل و معقول ارائه می‌دهد. این درس‌گفتار، با تمرکز بر اختلاف‌نظر میان ابن‌سینا و صدرالمتألهین، نظریه صورت‌محور ابن‌سینا را نقد کرده و نظریه اتحاد عاقل و معقول صدرالمتألهین را بررسی می‌کند. با این حال، درس‌گفتار دیدگاهی اصلاحی ارائه می‌دهد که علم را به تعینات نفس تعریف کرده و صور نفسانی را رد می‌کند. این دیدگاه، با تأکید بر وحدت وجودی و تعین مراتب، به توحید خاص اهل‌الله متصل می‌شود. نقد فلاسفه دیگر، مانند سهروردی و فخر رازی، و تحلیل مراتب علم، عمق این درس‌گفتار را نشان می‌دهد. این اثر، دعوتی است به بازنگری در شناخت‌شناسی فلسفی و ارائه رویکردی وحدت‌محور که علم و وجود را در چارچوبی متعالی تبیین کند.

با نظارت صادق خادمی