متن درس
تأمل در حقیقت علم: تبیین عقل بسیط، قوه قدسیه و تعینات نفسانی در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۲۱)
دیباچه
در سپهر اندیشه فلسفی اسلامی، حقیقت علم چونان گوهری درخشان در کانون شناختشناسی جای دارد و پیوندی عمیق با هستیشناسی و توحید برقرار میکند. درسگفتار شماره ۲۲۱ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، که در تاریخ ۱۱ مهر ۱۳۷۹ ایراد شده، به کاوش در مراتب علم با تمرکز بر عقل بسیط، قوه قدسیه و تعینات نفسانی میپردازد. این درسگفتار، در ادامه مباحث اتحاد عاقل و معقول، با نقدی عمیق بر نظریههای صدرالمتألهین شیرازی، چارچوبی نوین برای فهم علم ارائه میدهد که از قیود صوری و ماهوی فراتر میرود.
بخش نخست: مراتب علم و عناوین متعدد آن
عناوین متعدد در شناخت حقیقت علم
در قلمرو شناختشناسی فلسفی، حقیقت علم با عناوین متعددی چون عقل فعال، عقل بسیط و قوه قدسیه شناخته میشود. این عناوین، هریک چون شاخههایی از یک درخت، جنبههای گوناگون علم را نمایان میکنند و به فهم جامع آن یاری میرسانند. درسگفتار این عناوین را نه بهعنوان حقایق متمایز، بلکه بهمنزله ظهورات یک حقیقت واحد با مراتب و اوصاف متفاوت تبیین میکند. این دیدگاه، مانند نوری است که در آیینههای گوناگون به رنگها و شکلهای مختلف متجلی میشود، اما در ذات خود یکپارچه است.
تمایز یا وحدت عناوین علم
پرسش بنیادین درسگفتار این است که آیا عقل فعال، عقل بسیط و قوه قدسیه حقایقی متکثرند یا یک حقیقت با اسامی و اوصاف گوناگون؟ پاسخ درسگفتار به سوی وحدت وجودی این عناوین گرایش دارد. این عناوین، مانند نامهای مختلف یک جوهر واحد، مراتب گوناگون فعلیت نفس در ادراک را نشان میدهند. عقل فعال، جلای علمی نفس است که کدرت و ابهام را میزداید؛ عقل بسیط، فعلیت علم بدون صور کثرتی است؛ و قوه قدسیه، مرتبهای عالیتر از انکشاف نفسانی است که به ادراک بیواسطه منتهی میشود. این وحدت، مانند رودی است که در مسیر خود، با نامهای گوناگون شناخته میشود، اما در سرچشمه و مقصد یکی است.
نقد وجود عقل فعال
درسگفتار، با استناد به مباحث پیشین، وجود عقل فعال بهعنوان موجودی مستقل را رد میکند و اتحاد با آن را به ظهور علمی نفس در مرتبهای عالی بازمیگرداند. عقل فعال، نه موجودی مفارق، بلکه جلوهای از فعلیت نفس است که در آن، علم از کدرت غیریت و ابهام آزاد میشود. این دیدگاه، مانند نوری است که از ژرفای جان میتابد و نیازی به منبعی بیرونی ندارد.
اتحاد با عقل فعال بهمعنای قرب علمی
اتحاد با عقل فعال، در درسگفتار، به معنای جلای علمی نفس تعریف میشود که به مقام قرب علمی میرسد. در این حالت، علم از هرگونه غیریت و ابهام رها شده و بهصورت یکپارچه و بیواسطه در نفس متجلی میگردد. این مرتبه، مانند قلهای است که در آن، نفس با حقیقت معلومات در وحدتی وجودی پیوند مییابد و چونان آیینهای صاف، حقیقت را بیکدورت بازتاب میدهد.
بخش دوم: عقل بسیط در حکمت متعالیه
تبیین عقل بسیط از منظر صدرالمتألهین
صدرالمتألهین در جلد سوم اسفار اربعه (صفحه ۳۷۷، اصل ۱۶)، عقل بسیط را عقلی میداند که بهصورت دفعی، تعقلات کثیره را در نفس فعلیت میبخشد. این عقل، چونان خورشیدی است که همه اشیاء را در نور خود روشن میکند و به قول او، «هو کل الأشیاء» (همه اشیاء است). درسگفتار این تعریف را تأیید میکند، اما بر این نکته تأکید دارد که عقل بسیط، علمی فعلی و بدون صور کثرتی است که حقیقت معلومات را بیواسطه ادراک میکند.
خروج نفس از قوه به فعل
صدرالمتألهین استدلال میکند که نفس با خروج از قوه به فعل، به عقل بسیط تبدیل میشود که حقیقت همه اشیاء را در خود متجلی میسازد. درسگفتار این دیدگاه را مانند بذری میبیند که با شکوفایی، به درختی تنومند بدل میشود و همه میوههای معرفت را در خود جای میدهد. این فعلیت، به معنای وحدت وجودی نفس با معلومات است که در آن، کثرت صوری به بساطت وجودی تبدیل میشود.
تقسیمبندی مراتب عقل
درسگفتار عقل را به سه مرتبه تقسیم میکند: عقل بالقوه، عقل تفصیلی و عقل بسیط. عقل بالقوه، مانند زمینی آماده کشت است که استعداد دریافت معقولات را دارد، اما فاقد فعلیت است. عقل تفصیلی، صور علمی کثرتی را در بر میگیرد که در قوه خیال یا قوای فکری متمایز میشوند، مانند کتابی که صفحاتش بهصورت جداگانه خوانده میشود. عقل بسیط، علمی فعلی و بدون کثرت است که حقیقت معلومات را بیشکل و شمایل ادراک میکند، مانند نوری که بیواسطه در جان میتابد.
مثال علم بسیط
درسگفتار با مثالهایی چون «من فقه میدانم» یا «استاد ریاضیام»، عقل بسیط را علمی کلی و بدون تفصیل معرفی میکند. این علم، مانند رودی زلال است که بدون موجهای متکثر، حقیقت خود را در بستر جان جاری میسازد. در این حالت، معقولات بدون شقوق و جزئیات در نفس حاضرند و بهصورت یکپارچه ادراک میشوند.
تجرد عقل بسیط
عقل بسیط، به دلیل تجرد از قیود مادی و صوری، قادر است حقیقت معلومات را بدون شکل و شمایل ادراک کند. درسگفتار این تجرد را مانند آیینهای صاف میداند که حقیقت اشیاء را بیکدورت بازتاب میدهد. این مرتبه، به فعلیت کامل نفس وابسته است که در آن، علم به وحدت وجودی با معلوم میرسد.
علم بهعنوان ضرب من الوجود
صدرالمتألهین علم را «ضرب من الوجود» میداند، و درسگفتار این تعریف را با تعینات نفسانی همخوان میبیند. با این حال، تأکید میکند که این تعریف بهتنهایی کافی نیست، زیرا همه اشیاء ضرب من الوجودند و علم نیازمند تبیینی خاصتر است. درسگفتار علم را به تعینات نفسانی تعریف میکند که مانند ظهورات نور در جان، بدون صور کثرتی متجلی میشوند.
نقد اتحاد وجود با ماهیت
درسگفتار نقد میکند که وجود متحد با ماهیت نیست، زیرا ماهیت امری فرعی و کدر است. علم را نباید به ماهیت وابسته کرد، بلکه باید آن را در چارچوب وجودی و ظهوری تبیین نمود. این نقد، مانند نسیمی است که غبار ماهیت را از حقیقت علم میزداید و آن را در ساحت وجود متجلی میسازد.
اتحاد علم با معلوم
صدرالمتألهین علم را متحد با معلوم میداند، و درسگفتار این اتحاد را به دلیل تعینات نفسانی تأیید میکند. علم، بهمنزله ظهورات نفس است که مانند رودی در بستر جان جاری میشود و حقیقت معلوم را بدون صور متمایز در خود متجلی میسازد. با این حال، درسگفتار دیدگاه صوری صدرالمتألهین را نقد میکند، زیرا وابستگی علم به صور نفسانی، کثرت ایجاد کرده و با اتحاد ناسازگار است.
ادراک معقولات بینهایت
صدرالمتألهین بیان میدارد که عقل واحد قادر است معقولات بینهایت را ادراک کند. درسگفتار این دیدگاه را با مفهوم واحد اطلاقی (نفس واحد) تأیید میکند. این ظرفیت، مانند آسمانی بیکران است که همه ستارگان معرفت را در خود جای میدهد و هیچ محدودیتی در ادراک آن نیست.
رابطه مرتبه علم و حیطة معلومات
صدرالمتألهین معتقد است که هرچه مرتبه علم عالیتر باشد، حیطة بیشتری بر معلومات دارد و جامعیت بیشتری به ماهیتها مییابد. درسگفتار این دیدگاه را مانند نوری میبیند که با شدت بیشتر، شعاع گستردهتری را روشن میکند. علم در مراتب عالی، به انکشاف و جامعیت بیشتری میرسد و حقیقت اشیاء را در وحدتی وجودی ادراک میکند.
علم بسیط و رویت
درسگفتار علم بسیط را به رویت تشبیه میکند که بدون کثرت و با انکشاف کامل، حقیقت را میبیند. این رویت، مانند بصیرتی است که با قلب جان اشیاء را مشاهده میکند و از قیود صوری و مادی آزاد است. علم بسیط، در این معنا، به فعلیت کامل نفس وابسته است که در آن، حقیقت معلومات بیواسطه متجلی میشود.
مراتب در عقل بسیط
درسگفتار تأکید دارد که عقل بسیط میتواند مراتب داشته باشد، حتی در ساحت حق تعالی، و با تشکیک وجودی سازگار است. این مراتب، مانند پلههای نردبانی است که نفس را از قوه به فعل و از کثرت به بساطت رهنمون میشود. تشکیک در عقل بسیط، به معنای تفاوت در درجات انکشاف و جلای علمی است، نه کثرت در ذات آن.
بخش سوم: قوه قدسیه و انکشاف نفسانی
تبیین قوه قدسیه در اسفار
صدرالمتألهین در جلد سوم اسفار (صفحه ۳۸۴، فصل ۱۹)، قوه قدسیه را بررسی میکند. درسگفتار آن را توان ادراکی نفس در بصیرت و رویت میداند که مانند آیینهای صاف، حقیقت اشیاء را بدون واسطه بازتاب میدهد. قوه قدسیه، مرتبهای عالی از فعلیت نفس است که به ادراک بیکدورت و صافی منجر میشود.
مقایسه قوه قدسیه با ملکه عدالت
درسگفتار قوه قدسیه را با ملکه عدالت مقایسه میکند که وجودی است و توان مقابله با منافیات را دارد. ملکه عدالت، در حکمت عملی، مانند نیرویی است که نفس را در برابر نقیض عدالت حفظ میکند. قوه قدسیه، در حکمت نظری، توانی است که نفس را به ادراک صاف و بیواسطه معقولات رهنمون میسازد، مانند نوری که در برابر تاریکی کدرت میایستد.
تمایز قوه قدسیه و عقل بسیط
قوه قدسیه، جلای عقل بسیط است که صافیتر و عريانتر از آن عمل میکند. درسگفتار این مرتبه را مانند گلی میبیند که از شکوفایی عقل بسیط پدید میآید و به ادراک بیواسطه نظريات میرسد. در حالی که عقل بسیط ممکن است به صور کلی مانند «فقه میدانم» محدود باشد، قوه قدسیه به انکشاف کامل و بدون کثرت دست مییابد.
منشأ علوم و تفاوت استعدادها
درسگفتار بیان میدارد که علوم از عالم قدس نازل میشوند، اما استعدادهای نفوس متفاوت است و گیرندگیها را متمایز میکند. این تفاوت، مانند خاکهای گوناگونی است که باران یکسان بر آنها میبارد، اما هر یک به فراخور خود میوهای متفاوت میدهد. نفسی با استعداد کامل، علوم را بهصورت بیواسطه دریافت میکند.
کمال استعداد و ادراک بیواسطه
با کمال استعداد، فرقی میان ادراک اولیات (بديهيات) و ثواني (نظريات) نیست. صاحب قوه قدسیه، نظريات را مانند بديهيات ادراک میکند، مانند پرندهای که بینیاز از بال زدن، در آسمان معرفت پرواز میکند. این ادراک بیواسطه، به فعلیت کامل نفس وابسته است.
بینیازی قوه قدسیه از مبادی
صاحب قوه قدسیه، برخلاف دیگران، برای ادراک نظريات نیازی به تحصیل مبادی و مقدمات ندارد. درسگفتار این ویژگی را به ایستادن بر قله کوه تشبیه میکند که باران علوم مستقیم بر آن میریزد، بدون نیاز به واسطههای صوری. این بینیازی، به صافی و جلای نفس وابسته است.
تفاوت علما در ادراک
درسگفتار بیان میدارد که برخی علما برای ادراک به منابع و مقدمات وابستهاند، مانند رودی که از سرچشمههای دور تغذیه میشود. اما صاحبان قوه قدسیه، مبادیسازند و بینیاز از کتاب و واسطهاند، مانند چشمهای که از ژرفای جان میجوشد و حقیقت را بیواسطه آشکار میکند.
ادراک بیسبب ظاهری
قوه قدسیه ادراکاتی دارد که گویی بیسبب ظاهریاند، زیرا سبب در باطن نفس منصور است. این ادراک، مانند نوری است که از درون جان میتابد و نیازی به روشنایی بیرونی ندارد. درسگفتار این ویژگی را نشانهای از فعلیت کامل نفس میداند.
بخش چهارم: مراتب نفس و پیوند با علم لدنی
مراتب نفس و عناوین علم
درسگفتار عقل فعال، عقل بسیط و قوه قدسیه را مراتب نفس میداند: عقل فعال، جلای عقل است؛ عقل بسیط، فعلیت علم بدون صورت است؛ و قوه قدسیه، جلای کامل و انکشاف نفسانی است. این مراتب، مانند پلههای نردبانی است که نفس را به سوی حقیقت معرفت رهنمون میشود، اما در ذات خود یک حقیقت واحدند.
نفس مطمئنه و قوه قدسیه
درسگفتار در حکمت عملی، نفس مطمئنه را معادل قوه قدسیه در حکمت نظری میداند. نفس مطمئنه، مانند آیینهای صاف در برابر حق تعالی است که حقیقت را بیکدورت بازتاب میدهد. قوه قدسیه نیز در حکمت نظری، به فعلیت کامل علم میرسد و حقیقت معقولات را در وحدتی وجودی ادراک میکند.
ادراکات جزئی در قوه قدسیه
صاحب قوه قدسیه، جزئیاتی را میبیند که دیگران از آن محرومند، مانند چشمی تیزبین که در تاریکی حقیقت را مشاهده میکند. این ادراک، به بصیرت وجودی نفس وابسته است که فراتر از قیود حسی و صوری عمل میکند.
نقص ظاهری و قوه قدسیه
درسگفتار تأکید دارد که نقص ظاهری، مانند کوری، با قوه قدسیه ناسازگار است، زیرا نقص ظاهری به نقص باطنی منجر میشود. اولیاء خدا، به دلیل کمال ظاهری و باطنی، از قوه قدسیه برخوردارند، مانند ستارگانی که در آسمان بیغبار میدرخشند.
ادراک بیحسی در قوه قدسیه
صاحب قوه قدسیه با دل میبیند و میشنود، نه صرفاً با چشم و گوش. این ادراک، مانند بصیرتی است که بینیاز از حواس ظاهری، حقیقت را در ژرفای جان مشاهده میکند. درسگفتار این ویژگی را نشانهای از صافی و جلای نفس میداند.
مثال ادراکات پیامبر (ص)
درسگفتار به ادراک پیامبر اکرم (ص) در خواب، از پشت سر و با چشم اشاره میکند که از قوه قدسیه ناشی میشود. این ادراک، مانند نوری است که از همه سو میتابد و حقیقت را بیواسطه آشکار میسازد. این مثال، قوه قدسیه را به مرتبهای عالی از انکشاف متصل میکند.
عقل بسیط و اکتساب
عقل بسیط بیشتر به اکتساب وابسته است، مانند درختی که با تلاش و آبیاری به بار مینشیند. اما قوه قدسیه، به انکشاف و صافی باطن متکی است، مانند چشمهای که بیتلاش از ژرفای زمین میجوشد. این تمایز، مراتب وجودی نفس را در ادراک روشن میسازد.
علم لدنی و قوه قدسیه
قوه قدسیه با علم لدنی همخوان است که بیواسطه از حق تعالی دریافت میشود و «دستمالی» نیست. درسگفتار این علم را مانند گوهری میبیند که از معدن وجود الهی استخراج شده و بدون واسطه در جان صاحب قوه قدسیه متجلی میگردد.
وحدت حقیقت عناوین علم
درسگفتار عقل بسیط، قوه قدسیه و علم لدنی را یک حقیقت واحد با مراتب متفاوت میداند، مانند دوچرخه، ماشین و هواپیما که همگی در ذات خود طيارند. این عناوین، ظهورات گوناگون تعینات نفسانیاند که در مراتب مختلف، از اکتساب به انکشاف پیش میروند.
مثال تیراندازی امام موسی بن جعفر (ع)
درسگفتار به تیراندازی امام موسی بن جعفر (ع) اشاره میکند که تیرها را به هم دوخت، نه با چشم ظاهری، بلکه با انکشاف قوه قدسیه. این ادراک، مانند بصیرتی است که بدون قیود حسی، حقیقت را هدف قرار میدهد و به کمال میرسد.
ید طولای اولیاء در قوه قدسیه
اولیاء خدا در قوه قدسیه ید طولایی دارند، در حالی که اهل کمالات در عقل بسیط برجستهاند. درسگفتار این تمایز را مانند تفاوت میان چشمهای جوشان و درختی پربار میبیند که هرکدام به شیوه خود حقیقت را متجلی میسازند.
صافی باطن اولیاء
اولیاء خدا با صافی باطن، بدون زحمت و مقدمات، به انکشافات قوه قدسیه میرسند. این صافی، مانند آیینهای است که نور حقیقت را بیکدورت بازتاب میدهد و نفس را به ادراک بیواسطه رهنمون میسازد.
نقد اکتساب در معنویات
درسگفتار اکتساب را در عالم مادی و معنوی کمکارآمد میداند و انکشاف باطنی را مؤثرتر میشمارد. اکتساب، مانند تلاش برای جمعآوری آب در کوزهای شکسته است، اما انکشاف، مانند جوشش چشمهای زلال از ژرفای جان است که حقیقت را بیواسطه آشکار میکند.
بخش پنجم: جمعبندی و تأملات نهایی
درسگفتار شماره ۲۲۱ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با کاوش در حقیقت علم، مراتب آن را از عقل فعال و عقل بسیط تا قوه قدسیه و علم لدنی تبیین میکند. این درسگفتار، با نقد دیدگاههای صوری صدرالمتألهین، علم را بهعنوان تعینات نفسانی و ظهورات وجودی نفس تعریف میکند که از قیود ماهیت و صورت آزاد است. عقل بسیط، بهعنوان مرتبهای اکتسابی، حقیقت معلومات را بدون کثرت ادراک میکند، در حالی که قوه قدسیه، با انکشاف باطنی، به ادراک بیواسطه نظريات میرسد. علم لدنی، اوج این مراتب است که بیواسطه از حق تعالی دریافت میشود. اولیاء خدا، با صافی باطن، به قوه قدسیه دست مییابند، در حالی که اهل کمالات در عقل بسیط برجستهاند. این درسگفتار، با ارائه چارچوبی وحدتمحور، گامی نوین در شناختشناسی فلسفی اسلامی برمیدارد و حقیقت علم را در پیوند با وجود و انکشاف نفسانی روشن میسازد.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ