متن درس
حقیقت علم و ضرورت تصحیح مبادی در پرتو استجماع و توازن وجودی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۲۵)
مقدمه: سفری به سوی حقیقت علم و شرایط ظهور آن
در سپهر فلسفه اسلامی، حقیقت علم چونان گوهری درخشان، نه در اخاذی و تصرف صوری، بلکه در هماهنگی وجودی نفس با مبادی عالم حقیقت جلوه میکند. درسگفتار شماره ۲۲۵، ارائهشده در تاریخ هجدهم مهر ۱۳۷۹ توسط استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، این حقیقت را در چارچوبی وجودی کاویده و با نگاهی نقادانه به رویکردهای صوری تحصیل علم، راهی نوین به سوی فهم آن گشوده است. این درسگفتار، با تأکید بر تصحیح مبادی داخلی و خارجی، استجماع (تمرکز وجودی)، تغذیه حلال، و دوری از کثرت، علم را فیضی الهی معرفی میکند که در ظرف نفس آماده ظهور مییابد. مثالهایی از بزرگان چون شیخ مفید، شیخ طوسی، و ملاصدرا، نشاندهنده آن است که موفقیت علمی نه در کمیت تلاش، بلکه در کیفیت مبادی و شرایط نهفته است.
بخش نخست: حقیقت علم و نقد اخاذی صوری
علم، فیضی الهی و نه اخاذی صوری
درسگفتار با صراحت بیان میدارد که علم، حقیقتی نیست که با اخاذی و تصرف صوری به دست آید. برخلاف حق که به دست باطل میافتد و گرفتن است، علم در دست حق تعالی است و اعطایی. وظیفه انسان، نه کوشش برای گرفتن علم، بلکه فراهمسازی شرایطی است که ظرف نفس را برای دریافت این فیض آماده سازد. این دیدگاه، علم را چونان بارانی بهاری میداند که بر کاسهای آماده فرو میریزد، مشروط بر آنکه کاسه از زیر سقف موانع نفسانی و محیطی به زیر آسمان حقیقت آورده شود.
درنگ: علم، فیضی الهی و اعطایی است، نه گرفتن صوری؛ وظیفه انسان، تصحیح شرایط دریافت این فیض است.
این تبیین، رویکردهای صوری و کمیگرایانه به تحصیل علم را به چالش میکشد. علم، چونان نوری وجودی، تنها در ظرفی صاف و آماده ظهور مییابد. تلاشهای صوری، بدون تصحیح مبادی، چون کندن چاهی خشک است که هرگز به آب حیات نمیرسد.
تمثیل آینه و انعکاس حقیقت
درسگفتار، تحصیل علم را به ایستادن در برابر آینه حقیقت تشبیه میکند. اگر نفس به آینه عالم حقیقت نزدیک شود، علم چونان انعکاسی روشن در آن جلوه میکند. این تمثیل، علم را ظهوری وجودی معرفی میکند که با قرار گرفتن نفس در موقعیت مناسب، خودبهخود پدیدار میشود. وظیفه انسان، نه ساختن آینه، بلکه نزدیک شدن به آن است.
درنگ: علم، چون انعکاس حقیقت در آینه عالم است که با نزدیک شدن نفس به آن، خودبهخود ظهور مییابد.
این دیدگاه، علم را از قید تلاشهای صوری آزاد کرده و آن را به هماهنگی وجودی نفس با مبادی عالم حقیقت وابسته میداند. انحراف در این نزدیکی، به انحراف در مقصد و عدم ظهور علم میانجامد.
نقد هدفگذاری اخاذی در تحصیل
درسگفتار تأکید دارد که دنبال تحصیل علم به معنای اخاذی بودن، خطایی بنیادین است. انسان باید به دنبال تصحیح شرایط درست علم باشد. اگر شرایط فراهم شود، علم چونان بارانی بهاری بر نفس نازل میشود، اما بدون شرایط، هیچ تلاشی، هرچند طاقتفرسا، به ثمر نمینشیند.
درنگ: دنبال اخاذی علم بودن، خطاست؛ باید شرایط درست علم را فراهم کرد تا فیض آن نازل شود.
این نقد، تمرکز بر معلومات صوری را به آمادهسازی ظرف نفس برای دریافت فیض الهی تغییر میدهد. علم، نه در کمیت تلاش، بلکه در کیفیت شرایط ظهور مییابد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست درسگفتار، با تبیین علم بهعنوان فیضی اعطایی و نه اخاذی صوری، راهی نوین در شناختشناسی اسلامی میگشاید. علم، انعکاسی از حقیقت در آینه نفس است که با تصحیح شرایط و دوری از رویکردهای صوری، در ظرف وجودی انسان ظهور مییابد. این دیدگاه، زمینه را برای بررسی مبادی و شرایط تحصیل علم فراهم میآورد.
بخش دوم: مبادی تحصیل علم و ضرورت تصحیح آنها
تقسیمبندی مبادی داخلی و خارجی
درسگفتار، مبادی تحصیل علم را به دو دسته داخلی و خارجی تقسیم میکند. مبادی داخلی به دو نوع سبقی و لاحقه تقسیم میشوند. مبادی سبقی، مانند تغذیه والدین یا خصوصیات وراثتی، غیرقابل تغییرند و تلاش در آنها بیثمر است. برای مثال، اگر پدر از نان حرام یا غذای سنگین تغذیه کرده یا از نظر روانی ترسو بوده، این خصوصیات در فرزند اثر میگذارد، اما انسان در آنها دخالتی ندارد.
درنگ: مبادی داخلی سبقی، مانند تغذیه یا خصوصیات وراثتی والدین، غیرقابل تغییرند و در استعداد نفسانی اثر میگذارند.
مبادی لاحقه، مانند ترس یا عادات نفسانی ناشی از وراثت، قابل تغییرند. انسان میتواند با اراده و تلاش، این موانع را برطرف کند. برای نمونه، اگر ترس از پدر به فرزند منتقل شده باشد، با اصلاح رفتار و محیط، این نقص قابل رفع است.
درنگ: مبادی لاحقه داخلی، مانند ترس یا عادات نفسانی، قابل تغییرند و با اراده اصلاح میشوند.
مبادی خارجی، مانند محل زندگی، انتخاب درس، یا رعایت وضو، تحت اراده انساناند و نقش تعیینکنندهای در دریافت فیض علم دارند. انتخاب محیطی مناسب، مانند کتابخانهای آرام و متمرکز، ظرف نفس را برای ظهور علم آماده میسازد.
درنگ: مبادی خارجی، مانند محل زندگی یا رعایت وضو، تحت اراده انساناند و در دریافت فیض علم مؤثرند.
مسئولیت نسبت به آیندگان
درسگفتار تأکید دارد که انسان باید مبادی لاحقه را اصلاح کند تا آیندگان از مشکلات او متضرر نشوند. همانگونه که والدین با تغذیه حرام یا عادات نادرست، در فرزندان اثر میگذارند، انسان مسئول است که با اصلاح شرایط، زمینهای سالم برای نسلهای آینده فراهم سازد.
درنگ: انسان مسئول است که با اصلاح مبادی لاحقه، مشکلات را به آیندگان منتقل نکند.
این دیدگاه، مسئولیت اخلاقی و وجودی انسان را در قبال نسلهای آینده برجسته میکند. اصلاح مبادی، نهتنها به ظهور علم در نفس کنونی کمک میکند، بلکه میراثی پاک برای آیندگان به جای میگذارد.
نقش محیط در تحصیل علم
فضای تحصیل، از رنگ دیوارها تا نور و هوای محیط، در ایجاد توازن وجودی نفس مؤثر است. درسگفتار تأکید دارد که محصل باید فضایی متمرکز و بهدور از کثرت فراهم کند. برای مثال، مطالعه در آشپزخانه یا کنار تلویزیون، چونان کندن چاهی در سنگ است که هرگز به آب نمیرسد. در مقابل، کتابخانهای آرام و متمرکز، چونان چاهی پرآب، گنجشکهای فیض علم را به خود جذب میکند.
درنگ: فضای تحصیل باید متمرکز و بهدور از کثرت باشد تا ظرف نفس برای دریافت فیض علم آماده شود.
این تأکید، محیط را چونان ظرفی برای نفس میداند که باید صاف و آماده باشد. هوای پخته و کثرت محیطی، علم را میپزد و از ظهور بازمیدارد، در حالی که هوای تازه و تمرکز، ظرف را برای دریافت فیض آماده میسازد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم درسگفتار، با تقسیمبندی مبادی داخلی و خارجی، نقش آنها را در استعداد نفسانی برای دریافت علم روشن میسازد. مبادی سبقی، غیرقابل تغییرند، اما مبادی لاحقه و خارجی با اراده انسان اصلاح میشوند. مسئولیت نسبت به آیندگان و انتخاب محیط مناسب، از شرایط کلیدی ظهور علماند که نفس را به آینه حقیقت نزدیک میکنند.
بخش سوم: استجماع، کلید انکشاف علم
استجماع، تمرکز وجودی در لحظه دریافت
استجماع، چونان کلیدی زرین، دروازه انکشاف علم را میگشاید. درسگفتار، استجماع را تمرکز کامل نفس در لحظه دریافت فیض معرفی میکند، مانند نخ کردن سوزن یا رانندگی با سرعت بالا که هرگونه کثرت را منتفی میسازد. محصل، چونان سالکی است که در لحظه مطالعه، جز حقیقت علم چیزی نمیبیند.
درنگ: استجماع، تمرکز کامل نفس در لحظه دریافت فیض علم است که کثرت را منتفی میسازد.
درسگفتار، با مثال ارسطو که در استجماع، راه مدرسه را گم میکرد، نشان میدهد که تمرکز وجودی، نفس را از کثرت ظاهری جدا کرده و به حقیقت علم متصل میسازد. این تمرکز، مانند کشتیای است که در طوفان کثرت، به ساحل حقیقت میرسد.
مثال نخ کردن سوزن و رانندگی
درسگفتار، استجماع را به نخ کردن سوزن تشبیه میکند که نیاز به دقت و تمرکز کامل دارد. همچنین، تحصیل با استجماع، مانند رانندگی با سرعت بالاست که هرگونه حواسپرتی را به خطر میافکند. در مقابل، مطالعه در کثرت، چون رانندگی با سرعت پایین و تسبیح به دست، بیثمر و وقتتلفکن است.
درنگ: استجماع در تحصیل، مانند نخ کردن سوزن یا رانندگی با سرعت بالا، نیاز به تمرکز کامل دارد.
این تمثیلات، استجماع را چونان شمعی روشن در تاریکی کثرت نشان میدهند که نفس را به سوی حقیقت هدایت میکند. بدون استجماع، مطالعه، چونان کندن چاهی خشک، هیچ نتیجهای به بار نمیآورد.
مقایسه با شهادت
درسگفتار، عالم با استجماع را به شهیدی تشبیه میکند که تمام وجودش انرژی میشود و ممکن است در شدت تمرکز، قالب تهی کند. این تمثیل، استجماع را مرتبهای وجودی معرفی میکند که نفس را به وصول حقیقت میرساند.
درنگ: عالم با استجماع، مانند شهیدی است که در شدت تمرکز، تمام وجودش به انرژی حقیقت تبدیل میشود.
این دیدگاه، استجماع را نهتنها شرط علمی، بلکه مرتبهای عرفانی میداند که نفس را به آستانه وصال میرساند. لحظه استجماع، چونان جرقهای است که آتش علم را در نفس میافروزد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم درسگفتار، با تأکید بر استجماع بهعنوان کلید انکشاف علم، تمرکز وجودی را شرط اساسی دریافت فیض معرفی میکند. تمثیلات نخ کردن سوزن، رانندگی، و شهادت، استجماع را چونان پلی به سوی حقیقت نشان میدهند که کثرت را منتفی ساخته و نفس را به عالم حقیقت متصل میکند.
بخش چهارم: نقد کثرت و ضرورت وحدت در تحصیل
کثرت، مانع ظهور علم
درسگفتار، کثرت در زندگی محصل را چونان غباری میداند که آینه نفس را تیره میسازد. محصلی که درگیر چند شغل، چند سمت، یا زندگی پراکنده است، نمیتواند به حقیقت علم دست یابد. کثرت، چونان طوفانی است که کشتی تمرکز را از مسیر حقیقت منحرف میکند.
درنگ: کثرت در زندگی محصل، مانع تمرکز و ظهور علم است و نفس را از حقیقت دور میکند.
درسگفتار، با مثال محصلی که در محیط شلوغ مطالعه میکند، نشان میدهد که چنین تلاشی، چونان نقاشی بر آب است که هیچ اثری بر جای نمیگذارد. مطالعه در کثرت، نهتنها بیثمر است، بلکه وقت را تلف میکند و نفس را در حیرت نگه میدارد.
نقد شاغل بودن محصل
درسگفتار تأکید دارد که محصل نباید شاغل باشد؛ تحصیل علم با شغل و مسئولیت منافات دارد. محصل باید چونان پرندهای سبکبال، تمام وجودش را وقف حقیقت کند، نه آنکه در بند کثرتهای دنیوی گرفتار شود.
درنگ: محصل نباید شاغل باشد؛ تحصیل علم با کثرت شغل و مسئولیت ناسازگار است.
این دیدگاه، تخصص و وحدت را شرط اساسی موفقیت علمی میداند. محصلی که درگیر مسئولیتهای متعدد است، چونان کشاورزی است که بذر علم را در خاکی سنگلاخ میکارد.
ارزش لحظه استجماع در برابر کثرت
درسگفتار، یک لحظه استجماع را معادل یک سال مطالعه میداند، در حالی که مطالعه در کثرت، چونان راه رفتن در مه، هیچ نتیجهای ندارد. لحظه استجماع، مانند جرقهای است که تاریکی جهل را میشکافد و حقیقت را آشکار میسازد.
درنگ: یک لحظه استجماع، معادل سالها مطالعه است، اما کثرت، وقتتلفکن و بیثمر است.
این تأکید، ارزش تمرکز وجودی را در برابر پراکندگی نشان میدهد. محصل با استجماع، چونان ستارهای در آسمان حقیقت میدرخشد، اما در کثرت، در تاریکی حیرت گم میشود.
نقد نماز جماعت برای محصل
درسگفتار، حتی نماز جماعت را برای محصل، به دلیل کثرت و پراکندگی، مانعی بالقوه میداند. محصل باید چونان عارفی در خلوت، تمام وجودش را وقف حقیقت کند، حتی اگر این خلوت، او را از برخی اعمال عبادی دور سازد.
درنگ: حتی نماز جماعت ممکن است برای محصل، به دلیل کثرت، مانع استجماع و تحصیل شود.
این دیدگاه، تخصص و تمرکز را حتی بر اعمال عبادی مقدم میداند و وحدت را شرط دریافت فیض علم میشمارد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم درسگفتار، با نقد کثرت و تأکید بر وحدت و تخصص، راه را برای ظهور علم هموار میسازد. کثرت، چونان غباری بر آینه نفس، مانع انکشاف حقیقت است، در حالی که استجماع و دوری از شغل و مسئولیت، نفس را به سوی عالم حقیقت هدایت میکند.
بخش پنجم: نقش ارتزاق و محیط در ظهور علم
تأثیر ارتزاق بر استعداد نفسانی
درسگفتار، نوع ارتزاق را چونان رودی میداند که ظرف نفس را یا صاف میکند یا تیره. تغذیه حلال، سبک، و کم، نفس را برای دریافت فیض علم آماده میسازد، در حالی که غذای سنگین، حتی اگر حلال باشد، چونان باری بر دوش نفس، آن را از حقیقت دور میکند.
درنگ: تغذیه حلال، سبک، و کم، ظرف نفس را برای دریافت فیض علم آماده میکند، اما غذای سنگین، مانع توازن است.
درسگفتار، با مثال شیخ طوسی که با تغذیه ساده موفق بود، نشان میدهد که عالم باید در ارتزاق با غیرعالم تفاوت داشته باشد. محصلی که چون دیگران تغذیه سنگین دارد، مانند ماشینی است که با سوخت نامناسب، از حرکت بازمیماند.
تفاوت عالم و غیرعالم در ارتزاق
عالم، چونان پرندهای سبکبال، باید در تغذیه و زندگی از کثرت و ثقل پرهیز کند. درسگفتار تأکید دارد که عالم نباید مانند غیرعالم، درگیر غذاهای سنگین و زندگی پراکنده باشد، بلکه باید چونان چشمهای زلال، سبک و متمرکز زیست کند.
درنگ: عالم در تغذیه و زندگی باید سبک و متمرکز باشد و از کثرت و ثقل پرهیز کند.
این دیدگاه، سبکزیستی را شرط صافی نفس برای انکشاف علم میداند. عالم، چونان باغبانی است که خاک نفس را با آب زلال تغذیه حلال سیراب میکند.
تأثیر محیط زیست بر تحصیل
محیط تحصیل، از رنگ دیوارها تا نور و هوای تازه، چونان بستری است که نفس را برای دریافت فیض آماده میسازد. درسگفتار تأکید دارد که هوای پخته و محیط شلوغ، علم را میپزد و از ظهور بازمیدارد، در حالی که هوای تازه و محیط متمرکز، چونان نسیمی بهاری، نفس را به سوی حقیقت هدایت میکند.
درنگ: محیط تحصیل، از رنگ و نور تا هوای تازه، در ایجاد توازن نفسانی و ظهور علم مؤثر است.
این تأکید، جزئیات محیطی را در هماهنگی نفس با عالم حقیقت تعیینکننده میداند. محصل باید چونان عارفی در خلوت، در محیطی صاف و متمرکز به جستجوی حقیقت بپردازد.
مثال چاه و گنجشک
درسگفتار، نفس آماده را به چاهی پرآب تشبیه میکند که گنجشکهای فیض علم در آن جمع میشوند، در حالی که نفس ناآماده، چونان چاهی خشک، هیچ جاذبهای ندارد. این تمثیل، استعداد نفسانی را کلید جذب فیض علم نشان میدهد.
درنگ: نفس آماده، چون چاهی پرآب، فیض علم را جذب میکند، اما نفس ناآماده، چون چاهی خشک، بیثمر است.
این تمثیل، آمادگی نفسانی را چونان خاک حاصلخیزی میداند که بذر علم در آن میروید و میوه حقیقت به بار میآورد.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم درسگفتار، با تأکید بر نقش ارتزاق و محیط در ظهور علم، سبکزیستی و تمرکز محیطی را شرط دریافت فیض معرفی میکند. تغذیه حلال و محیط متمرکز، ظرف نفس را صاف کرده و آن را به آینهای برای انعکاس حقیقت تبدیل میسازند.
بخش ششم: مقایسه تاریخی و درسهایی از بزرگان
موفقیت بزرگان با مبادی صحیح
درسگفتار، با اشاره به علامه حلی، شیخ مفید، [مطلب حذف شد] ، نشان میدهد که موفقیت علمی آنها نه به کمیت تلاش، بلکه به کیفیت مبادی و اساتید مؤثر وابسته بود. برای مثال، ملاصدرا با دو استاد (شیخ [مطلب حذف شد] علمی والا رسیدند.
درنگ: موفقیت علمی بزرگان، به کیفیت مبادی و اساتید مؤثر وابسته بود، نه کمیت تلاش.
این مقایسه، نقش مبادی کیفی را در انکشاف علم برجسته میکند. بزرگان، چونان چشمههایی زلال، با شرایطی اندک اما صحیح، به دریای علم دست یافتند.
مثال کاروانچی
درسگفتار، تحصیل بدون شرایط را به کاروانچیای تشبیه میکند که سی سال به مکه میرود، اما به وصول نمیرسد. این تمثیل، تلاش صوری بدون مبادی صحیح را بیثمر میداند.
درنگ: تحصیل بدون شرایط، مانند سفر کاروانچی به مکه بدون وصول است که نتیجهای ندارد.
این تمثیل، اهمیت هدف وجودی (وصول به حقیقت) را بر تلاش صوری مقدم میداند. محصل، بدون شرایط صحیح، چونان مسافری است که در بیابان حیرت سرگردان میماند.
نقد کمیتگرایی در تحصیل
درسگفتار، داشتن اساتید متعدد و سالهای طولانی تحصیل را بدون شرایط صحیح بیثمر میداند. محصلی که دویست استاد دیده، اما مبادی او ناقص است، چونان چاهی خشک است که هیچ آبی در آن نمیجوشد.
درنگ: کمیت اساتید و مدت تحصیل، بدون شرایط صحیح، به ظهور علم منجر نمیشود.
این نقد، کیفیت مبادی را بر کمیت تلاش مقدم میداند و از معلوماتگرایی در تحصیل علم پرهیز میکند.
مثال نیوتن و جاذبه
درسگفتار، کشف جاذبه توسط نیوتن را نتیجه استجماع لحظهای میداند که دیگران از آن غافل بودند. این لحظه، چونان جرقهای است که در تاریکی جهل، حقیقت را آشکار کرد.
درنگ: کشف نیوتن، نتیجه استجماع لحظهای بود که حقیقت را در ظرف نفس او آشکار ساخت.
این مثال، استجماع را کلید انکشاف علمی معرفی میکند که در لحظهای، نتایج عظیم میآفریند.
استجماع اولیاء خدا
درسگفتار، اولیاء خدا را نمونهای از استجماع کامل میداند که لحظات وصال را طولانیتر تجربه میکنند. این استجماع، چونان دری است که به سوی حق گشوده میشود و نفس را به وحدت میرساند.
درنگ: اولیاء خدا با استجماع، لحظات وصال را طولانیتر تجربه میکنند و به حقیقت متصل میشوند.
این تبیین، استجماع را مرتبهای عرفانی معرفی میکند که نفس را به آستانه حق میرساند و علم را در وجودش متجلی میسازد.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم درسگفتار، با مقایسه تاریخی و مثالهایی از بزرگان، کیفیت مبادی و استجماع را کلید موفقیت علمی معرفی میکند. شیخ مفید، شیخ طوسی، و ملاصدرا با شرایط صحیح و اساتید محدود، به دریای علم رسیدند، در حالی که کمیتگرایی و کثرت، محصل را در حیرت نگه میدارد.
بخش هفتم: موتور علم و معنویت
علم و معنویت، نیروی محرکه وجود
درسگفتار، علم و معنویت را به موتور ماشینی تشبیه میکند که اگر میزان باشد، کل وجود را به حرکت درمیآورد. این موتور، با هماهنگی داخلی (استعداد نفسانی) و خارجی (ارتزاق و محیط)، نفس را به سوی حقیقت هدایت میکند.
درنگ: علم و معنویت، مانند موتوری میزان، وجود را به سوی حقیقت به حرکت درمیآورند.
این تمثیل، علم و معنویت را نیروی محرکهای میداند که با توازن، نفس را به اوج کمال میرساند. اگر موتور نامیزان باشد، مانند ماشینی معیوب، حرکت آن بیثمر خواهد بود.
نقد حوزههای معاصر
درسگفتار، مشکل حوزههای علمیه معاصر را در نقص مبادی و موتور نامیزان میداند. با وجود امکانات فراوان، نتایج علمی ضعیف است، زیرا شرایط و استجماع فراهم نیست.
درنگ: نقص مبادی و عدم استجماع، مانع ظهور علم در حوزههای معاصر است.
این نقد، ضرورت بازنگری در شرایط و مبادی نظامهای علمی را مطرح میکند. حوزهها باید چونان باغی حاصلخیز، بستر ظهور علم را فراهم سازند.
جمعبندی بخش هفتم
بخش هفتم درسگفتار، با تبیین علم و معنویت بهعنوان موتور وجود، هماهنگی داخلی و خارجی را شرط انکشاف علم میداند. نقد حوزههای معاصر، ضرورت تصحیح مبادی و استجماع را برجسته میسازد تا نفس به سوی حقیقت هدایت شود.
نتیجهگیری: سوی روشنی در شناختشناسی اسلامی
درسگفتار شماره ۲۲۵، چونان چراغی در سپهر فلسفه اسلامی، حقیقت علم را فیضی الهی معرفی کرده و از رویکردهای صوری و اخاذی فاصله میگیرد. علم، نه با تلاش کمی، بلکه با تصحیح مبادی داخلی (سبقی و لاحقه) و خارجی، استجماع، تغذیه حلال، و دوری از کثرت، در ظرف نفس ظهور مییابد. مقایسه با بزرگان چون شیخ مفید، شیخ طوسی، و ملاصدرا، نشان میدهد که کیفیت مبادی و اساتید مؤثر، بر کمیت تلاش مقدم است. استجماع، چونان کلیدی زرین، دروازه حقیقت را میگشاید و لحظهای از آن، معادل سالها مطالعه است. تمثیلات آینه، چاه پرآب، و موتور میزان، علم را انعکاسی وجودی معرفی میکنند که با هماهنگی نفس و عالم حقیقت، در وجود انسان متجلی میشود.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
با نظارت صادق خادمی