متن درس
تمایز وجود ذهنی و فیالذهن در شناختشناسی فلسفی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۲۸)
مقدمه: سفری به سوی حقیقت علم در حکمت متعالیه
در سپهر فلسفه اسلامی، شناختشناسی چونان دری گرانقدر، دروازهای به سوی فهم حقیقت علم میگشاید. درسگفتار شماره ۲۲۸، ارائهشده در تاریخ بیست و پنجم مرداد ۱۳۷۹ توسط استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با کاوشی عمیق در تمایز میان موجود ذهنی و موجود فیالذهن، به نقد دیدگاه صدرالمتألهین در جلد چهارم اسفار اربعه پرداخته است. این درسگفتار، با نگاهی انتقادی و تحلیلی، خطای خلط میان وجود ذهنی و خارجی را در مثالهایی چون شجاعت و قدرت بررسی کرده و بر ضرورت تمایز دقیق میان تعینات نفسانی و علمی تأکید ورزیده است. علم، در این نگاه، چونان نوری است که در آینه صاف ذهن منعکس میشود، مشروط بر آنکه ظرف ذهن از غبار خلط و مغالطه پاک گردد.
بخش نخست: مبانی شناختشناسی و تمایز وجود ذهنی و فیالذهن
دیدگاه ملاصدرا در اسفار اربعه
درسگفتار با ارجاع به جلد چهارم اسفار اربعه، صفحه ۲۵۱، خط ۷، دیدگاه صدرالمتألهین را در تمایز میان موجود ذهنی و موجود فیالذهن بررسی میکند. ملاصدرا معتقد است که هر موجود فیالذهن لزوماً موجود ذهنی نیست، بلکه ممکن است وجودی خارجی داشته باشد. او با مثالهایی چون شجاعت و قدرت، بیان میدارد که این صفات، هرچند در نفس موجودند و در ذهن حضور دارند، موجود ذهنی به معنای مفهوم ذهنی نیستند، بلکه وجودی خارجی دارند.
درنگ: ملاصدرا در اسفار، موجود فیالذهن را اعم از موجود ذهنی دانسته و معتقد است که صفاتی چون شجاعت و قدرت، هرچند فیالذهناند، ذهنی نیستند، بلکه وجودی خارجی دارند.
این دیدگاه، ریشه در نظریه علم حصولی در حکمت متعالیه دارد، جایی که موجود ذهنی به مفاهیم ذهنی و موجود فیالذهن به هر آنچه در ظرف ذهن حضور مییابد، اعم از ذهنی یا غیرذهنی، اشاره دارد. ملاصدرا با این تمایز، میکوشد از خلط میان وجود ذهنی و خارجی جلوگیری کند، اما درسگفتار این دیدگاه را نارسا میداند.
نقد خلط ملاصدرا در تمایز وجود ذهنی و خارجی
درسگفتار با لحنی نقادانه، بیان ملاصدرا را ناکارآمد دانسته و معتقد است که او خود میان وجود ذهنی و خارجی خلط کرده است. ملاصدرا در عبارت «ليس كلما يوجد في الذهن يكون وجوده ذهنياً» مدعی است که هر آنچه فیالذهن است، لزوماً ذهنی نیست، اما درسگفتار این ادعا را نادرست میشمارد و بر تساوی موجود ذهنی و فیالذهن از حیث ذهنیت تأکید میورزد.
درنگ: درسگفتار بیان ملاصدرا را نارسا دانسته و معتقد است که او میان وجود ذهنی و خارجی خلط کرده، در حالی که موجود ذهنی و فیالذهن از حیث ذهنیت متساویاند.
این نقد، به ضرورت دقت در تحلیلهای شناختشناختی اشاره دارد. علم، چونان جویباری زلال، تنها در ظرفی پاک از مغالطه جریان مییابد، و خلط میان مراتب وجودی، این جریان را تیره میسازد.
تساوی منطقی موجود ذهنی و فیالذهن
درسگفتار، برخلاف دیدگاه ملاصدرا که موجود فیالذهن را اعم از موجود ذهنی میداند، با استدلالی منطقی بیان میکند که این دو از حیث ذهنیت برابرند. به بیان دیگر، هر آنچه فیالذهن است، ذهنی است و هر آنچه ذهنی است، فیالذهن. این تساوی، با قاعده «کل موجود ذهنی یکون فیالذهن و کل ما یکون فیالذهن یکون موجوداً ذهنیاً» تبیین میشود.
درنگ: موجود ذهنی و فیالذهن از حیث ذهنیت متساویاند؛ هر آنچه فیالذهن است، ذهنی است و هر آنچه ذهنی است، فیالذهن.
این استدلال، دیدگاه عام و خاص ملاصدرا را رد کرده و بر ضرورت بازنگری در تمایزات شناختشناختی تأکید میورزد. ذهن، چونان آینهای است که هر آنچه در آن منعکس شود، ذهنی است، و جداسازی فیالذهن از ذهنی، چونان نقاشی بر آب، بیثمر است.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست درسگفتار، با بررسی دیدگاه ملاصدرا در اسفار و نقد خلط او میان وجود ذهنی و خارجی، بنیانهای شناختشناسی فلسفی را کاوش میکند. تساوی موجود ذهنی و فیالذهن، بهعنوان اصل منطقی، راه را برای تحلیل دقیقتر مراتب وجودی هموار میسازد. این بخش، چونان پایهای استوار، زمینه را برای بررسی مثالها و تمایزات بعدی فراهم میآورد.
بخش دوم: نقد مثالهای ملاصدرا و تمایز تعینات نفسانی و علمی
مثالهای قدرت و شجاعت در اسفار
ملاصدرا با مثالهای قدرت و شجاعت، مدعی است که این صفات، هرچند فیالذهناند، موجود ذهنی نیستند، بلکه وجودی خارجی دارند. او نفس را ظرف این صفات دانسته و معتقد است که این صفات، به دلیل حضور در نفس، در ذهناند، اما ذهنی به معنای مفهوم ذهنی نیستند.
درنگ: ملاصدرا قدرت و شجاعت را صفات نفسانی میداند که فیالذهناند، اما ذهنی نیستند، بلکه وجودی خارجی در نفس دارند.
درسگفتار این دیدگاه را ناقص میداند و معتقد است که ملاصدرا میان تعینات نفسانی (مانند شجاعت) و تعینات علمی (مانند علم به شجاعت) خلط کرده است. شجاعت، چونان گوهری در نفس، تعینی ارادی دارد، در حالی که علم به شجاعت، چونان انعکاسی در آینه ذهن، تعینی علمی است.
تمایز شجاعت و علم به شجاعت
درسگفتار با دقت، شجاعت را صفتی ارادی و نفسانی معرفی کرده و آن را از علم به شجاعت، که تعینی علمی و ذهنی است، متمایز میکند. شجاعت، مانند پولی در جیب، وجودی نفسانی دارد، اما گفتن «من شجاعم»، حکایتی ذهنی است که از آن صفت خبر میدهد.
درنگ: شجاعت، تعینی ارادی و نفسانی است، اما علم به شجاعت، تعینی علمی و ذهنی است که حکایت از آن صفت میکند.
این تمایز، چونان خطی روشن میان دو ساحت وجودی، خلط ملاصدرا را آشکار میسازد. شجاعت، چونان رودی جاری در نفس است، اما علم به شجاعت، چونان سایهای است که در آینه ذهن منعکس میشود.
تمثیل پول در جیب
درسگفتار با تمثیلی بدیع، شجاعت را به پولی در جیب تشبیه میکند که وجودی نفسانی و غیرعلمی دارد. گفتن «من پول دارم» یا «من شجاعم»، حکایتی ذهنی است که از وجود آن پول یا شجاعت خبر میدهد. این حکایت، ممکن است صادق یا کاذب باشد، اما شجاعت، بهعنوان صفت نفسانی، از مقوله صدق و کذب خارج است.
درنگ: شجاعت، مانند پول در جیب، وجودی نفسانی دارد، اما گفتن «من شجاعم»، حکایتی ذهنی است که ممکن است صادق یا کاذب باشد.
این تمثیل، چونان چراغی در تاریکی، تفاوت میان محکی (شجاعت) و حکایت (علم به شجاعت) را روشن میسازد. محکی، چونان ریشهای در خاک نفس است، اما حکایت، چونان شاخهای است که در ساحت ذهن میروید.
اخبار و انشا در شناختشناسی
درسگفتار با تمایز میان اخبار و انشا، شجاعت را انشای نفسانی و گفتن «من شجاعم» را اخباری ذهنی میداند. اخبار، چونان پلی است که میان ذهن و واقعیت کشیده میشود و ممکن است صادق یا کاذب باشد، اما انشا، چونان خلق وجودی، از صدق و کذب مبراست.
درنگ: شجاعت، انشای نفسانی است که از صدق و کذب مبراست، اما گفتن «من شجاعم»، اخباری ذهنی است که ممکن است صادق یا کاذب باشد.
این تمایز، به قاعده «الخبر يحتمل الصدق والكذب» استناد کرده و شجاعت را چونان گوهری نفسانی از حکایت ذهنی آن جدا میسازد. اخبار، چونان نقشی بر آب است که ممکن است با واقعیت ناسازگار باشد، اما انشا، چونان سنگی استوار، وجودی مستقل دارد.
مثال املا و انشا
درسگفتار با تمثیلی دیگر، شجاعت را به انشا و گفتن «من شجاعم» را به املا تشبیه میکند. در املا، نوشتن «ماست» با صاد غلط است، زیرا باید با واقعیت (املای صحیح) سازگار باشد، اما در انشا، نوشتن آزاد است. شجاعت، چون انشا، خلق نفسانی است، اما حکایت آن، چون املا، به تطابق با واقعیت وابسته است.
درنگ: شجاعت، مانند انشا، خلق نفسانی است، اما گفتن «من شجاعم»، مانند املا، به تطابق با واقعیت وابسته است.
این تمثیل، چونان کلیدی زرین، تفاوت میان خلق وجودی و حکایت ذهنی را باز میگشاید. شجاعت، چونان باغی است که نفس در آن گل میکارد، اما حکایت، چونان تصویری است که از آن باغ در ذهن نقش میبندد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم درسگفتار، با نقد مثالهای ملاصدرا و تبیین تمایز میان تعینات نفسانی و علمی، خلط او را در شجاعت و علم به شجاعت آشکار میسازد. تمثیلات پول در جیب و املا و انشا، این تمایز را چونان ستارهای در آسمان شناختشناسی روشن میکنند. شجاعت، صفتی نفسانی و انشایی است، اما حکایت آن، اخباری ذهنی است که ممکن است با واقعیت ناسازگار باشد.
بخش سوم: مراتب نفس و نقش ذهن در شناخت
مراتب نفس و تمایز تعینات ارادی و علمی
درسگفتار نفس را دارای مراتب متعدد میداند: تعینات ارادی، مانند شجاعت و قدرت، که به قوای نفسانی وابستهاند، و تعینات علمی، مانند علم به شجاعت، که در ساحت ذهن متجلی میشوند. ذهن، یکی از مراتب نفس است، اما شجاعت، صفتی ارادی و غیرذهنی است.
درنگ: نفس دارای مراتب متفاوتی است؛ ذهن، یکی از مراتب نفس است، اما شجاعت، تعینی ارادی و غیرذهنی دارد.
این تمایز، نفس را چونان درختی تناور تصویر میکند که شاخههای ارادی و علمی آن، هر یک در ساحتی جداگانه میرویند. شجاعت، چونان ریشهای در خاک نفس است، اما علم به شجاعت، چونان برگی در شاخسار ذهن.
شجاعت و وجود خارجی نفسانی
درسگفتار شجاعت را دارای وجود خارجی میداند، اما این خارجی بودن به نفس وابسته است، نه به خارج منفصل مانند دیوار. شجاعت، چونان گوهری در نفس، وجودی نفسانی دارد، اما علم به شجاعت، حکایتی ذهنی است که در ظرف ذهن شکل میگیرد.
درنگ: شجاعت، وجودی خارجی و نفسانی دارد، اما این خارجی بودن به نفس وابسته است، نه به خارج منفصل مانند دیوار.
این تحلیل، شجاعت را چونان جریانی در رودخانه نفس میداند که از خارج منفصل جداست، اما علم به آن، چونان انعکاسی در آب زلال ذهن است.
معقول ثانی فلسفی و شجاعت
درسگفتار شجاعت را معقول ثانی فلسفی معرفی میکند، یعنی مفهومی که از نسبت صفت به نفس (مانند «این شخص شجاع است») انتزاع میشود. این مفهوم، به نفس منتسب است و از وجود خارجی منفصل متمایز است.
درنگ: شجاعت، بهعنوان صفت نفسانی، معقول ثانی فلسفی است که از نسبت صفت به نفس انتزاع میشود.
این دیدگاه، شجاعت را چونان نگینی بر تاج نفس میداند که در نسبت با وجود نفسانی معنا مییابد، نه در خارج منفصل.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم درسگفتار، با تبیین مراتب نفس و تمایز میان تعینات ارادی و علمی، نقش ذهن را در شناخت روشن میسازد. شجاعت، بهعنوان صفت نفسانی و معقول ثانی فلسفی، از علم به شجاعت متمایز است و وجودی نفسانی دارد. این بخش، چونان پلی است که ذهن و نفس را به هم متصل میکند.
بخش چهارم: تمایز ذهن و خارج در شناختشناسی
موجود فیالذهن و وجود خارجی
درسگفتار با تمایز میان ظرف ذهن و خارج، بیان میکند که موجود فیالذهن در ذهن حضور دارد، اما در خارج موجود نیست، مگر آنکه با وجودی دیگر، یعنی وجود خارجی، تحقق یابد. این تمایز، به تفاوت میان وجود ذهنی و خارجی در فلسفه اسلامی اشاره دارد.
درنگ: موجود فیالذهن در ذهن است، اما در خارج نیست، مگر با وجودی دیگر، یعنی وجود خارجی.
این تحلیل، ذهن را چونان آینهای میداند که تصاویر حقیقت را منعکس میکند، اما خود حقیقت، در خارج یا نفس تحقق مییابد.
مثال جدار (دیوار)
درسگفتار با مثال جدار، توضیح میدهد که مفهوم جدار در ذهن، بهعنوان موجود ذهنی، حضور دارد، اما در خارج، با وجود خارجی خود متمایز است. جدار در ذهن، چونان سایهای است که از واقعیت خارجی حکایت میکند.
درنگ: مفهوم جدار در ذهن، موجود ذهنی است، اما در خارج، با وجود خارجی خود تحقق مییابد.
این تمثیل، تفاوت میان وجود ذهنی و خارجی را چونان تفاوت میان نقش و نگارین روشن میسازد. ذهن، چونان بوم نقاشی است که تصویر جدار را بر خود نقش میکند، اما جدار واقعی، در خارج استوار است.
شریک الباری و امتناع خارجی
درسگفتار با مثال شریک الباری، بیان میکند که این مفهوم، بهعنوان موجود ذهنی، فیالذهن است، اما در خارج، به دلیل امتناع ذاتی، وجود ندارد. این مفهوم، به حمل شایع (وجود علمی) ممکن است، اما به حمل اولی (وجود خارجی) ممتنع است.
درنگ: شریک الباری، بهعنوان مفهوم ذهنی، فیالذهن است، اما در خارج ممتنع است و به حمل اولی وجود ندارد.
این تحلیل، شریک الباری را چونان خیالی در ذهن میداند که هرگز در سپهر واقعیت پای نمینهد، اما در ظرف ذهن، چونان مفهومی ممکنالوجود حضور دارد.
حمل شایع و حمل اولی
درسگفتار با استفاده از اصطلاحات حمل شایع و حمل اولی، توضیح میدهد که شریک الباری به حمل شایع (وجود علمی) ممکن است، اما به حمل اولی (وجود خارجی) ممتنع است. این تمایز، نقش حمل را در تحلیل وجود ذهنی و خارجی روشن میسازد.
درنگ: شریک الباری به حمل شایع ممکنالوجود است، اما به حمل اولی ممتنع است.
این دیدگاه، چونان خطکشی دقیق، مرز میان وجود علمی و وجود خارجی را ترسیم میکند و از خلط میان این دو جلوگیری میکند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم درسگفتار، با تبیین تمایز میان ذهن و خارج، نقش ظرف ذهن را در دریافت مفاهیم روشن میسازد. مثالهای جدار و شریک الباری، تفاوت میان وجود ذهنی و خارجی را آشکار کرده و با تحلیل حمل شایع و اولی، چارچوبی دقیق برای شناختشناسی فلسفی ارائه میدهند.
بخش پنجم: اولیای الهی و خطر ذهنیت
اولیای الهی و فقدان ذهنیت
درسگفتار با اشاره به اولیای الهی، بیان میکند که آنها ممکن است دارای صفات نفسانی چون شجاعت یا کمال باشند، اما به دلیل تهذیب نفس، ذهنیت یا علم به این صفات نداشته باشند. این فقدان ذهنیت، نشانه اخلاص آنهاست.
درنگ: اولیای الهی ممکن است شجاعت یا کمال داشته باشند، اما به دلیل تهذیب نفس، ذهنیت یا علم به این صفات نداشته باشند.
این دیدگاه، اولیای الهی را چونان چشمههایی زلال میداند که بدون توجه به خویشتن، جوشش کمال دارند. ذهنیت، چونان غباری است که ممکن است این زلالی را تیره سازد.
خطر ذهنیت بیش از حد
درسگفتار ذهنیت بیش از حد، مانند علم به تقدس یا شجاعت، را خطرناک میداند، زیرا ممکن است به خودبینی یا ریا منجر شود. محصلی که درگیر ذهنیت کاذب است، چونان مسافری است که در آینه خودبینی گمراه میشود.
درنگ: ذهنیت بیش از حد، مانند علم به تقدس، ممکن است به خودبینی یا ریا منجر شود و نفس را از حقیقت دور کند.
این تحلیل، ذهنیت را چونان شمشیری دو لبه میداند که اگر مهار نشود، به جای هدایت، به گمراهی میانجامد.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم درسگفتار، با بررسی اولیای الهی و خطر ذهنیت، نقش تهذیب نفس را در دریافت حقیقت برجسته میسازد. اولیا، با دوری از ذهنیت، به اخلاص میرسند، اما ذهنیت بیش از حد، چونان سدی در برابر حقیقت، نفس را از کمال بازمیدارد.
بخش ششم: اهمیت مباحث ذهنی در فلسفه اسلامی
تقدم مباحث ذهنی بر اصول دین
درسگفتار با استناد به ابنسینا، مباحث ذهنی را مقدم بر سایر مباحث فلسفی و دینی میداند، زیرا ذهن، ظرف دریافت معارف است. بدون شناخت دقیق ذهن، معارف دینی و فلسفی ممکن است تحریف شوند.
درنگ: مباحث ذهنی، به دلیل نقش ذهن بهعنوان ظرف معارف، از اصول دین مقدمترند.
این دیدگاه، ذهن را چونان کاسهای زلال میداند که باید پیش از دریافت معارف، از هرگونه ناپاکی پاکسازی شود. بدون این پاکسازی، حقیقت چون آبی در ظرف ناپاک، آلوده میگردد.
پاکسازی ذهن از مغالطات
درسگفتار ذهن را به کاسهای تشبیه میکند که باید پیش از دریافت معارف، از مغالطات و خلطها پاکسازی شود. این پاکسازی، شرط دریافت حقایق متعالی است.
درنگ: ذهن، مانند کاسهای است که باید پیش از دریافت معارف، از مغالطات و خلطها پاکسازی شود.
این تمثیل، ذهن را چونان زمینی حاصلخیز میداند که تنها با پاکسازی از علفهای هرز، آماده کشت بذر حقیقت میشود.
ظرافت مباحث ذهنی
درسگفتار مباحث ذهنی را به دلیل پیچیدگی و ظرافت، در اوج ادراک فلسفی میداند. این مباحث، برخلاف مسائل سادهتر مانند فقه، نیازمند تجسم ذهنی و تحلیل عمیقاند.
درنگ: مباحث ذهنی، به دلیل ظرافت و پیچیدگی، در اوج ادراک فلسفی قرار دارند و نیازمند تحلیل عمیقاند.
این دیدگاه، مباحث ذهنی را چونان قلهای رفیع در سپهر فلسفه میداند که فتح آن، نیازمند دقت و ژرفنگری است.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم درسگفتار، با تأکید بر تقدم مباحث ذهنی و ضرورت پاکسازی ذهن، جایگاه شناختشناسی را در فلسفه اسلامی برجسته میسازد. ذهن، چونان ظرفی زلال، باید از مغالطات پاک شود تا حقیقت در آن متجلی گردد.
نتیجهگیری: سوی روشنی در شناختشناسی فلسفی
درسگفتار شماره ۲۲۸، چونان مشعلی فروزان در سپهر حکمت متعالیه، به نقد دیدگاه ملاصدرا در تمایز میان موجود ذهنی و فیالذهن پرداخته و با استدلالی منطقی، تساوی این دو را از حیث ذهنیت اثبات میکند. نقد خلط ملاصدرا میان تعینات نفسانی (مانند شجاعت) و تعینات علمی (مانند علم به شجاعت)، راه را برای فهمی دقیقتر از شناختشناسی فلسفی هموار میسازد. تمثیلات پول در جیب، املا و انشا، و تمایز میان حکایت و محکی، این تفاوت را چونان نوری در تاریکی جهل روشن میکنند. اولیای الهی، با دوری از ذهنیت، به اخلاص میرسند، اما ذهنیت بیش از حد، چونان سدی در برابر حقیقت است. مباحث ذهنی، بهعنوان پیشنیاز شناخت معارف دینی و فلسفی، چونان کاسهای زلال، نیازمند پاکسازی از مغالطاتاند.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
با نظارت صادق خادمی