متن درس
تحلیل و تبیین فلسفه الهی: بازنویسی درسگفتار شماره 238
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۳۸)
مقدمه
در این نوشتار، درسگفتار شماره ۲۳۸ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، که در تاریخ ۱۶ آبان ۱۳۷۹ با محوریت شناختشناسی و حقیقت علم الهی ارائه شده، به صورتی جامع و آکادمیک بازنویسی شده است. این درسگفتار، با تمرکز بر وحدت وجودی علم و قدرت حق تعالی، نقدی عمیق بر دیدگاههای فلسفی سنتی ارائه میدهد و راهحلی مبتنی بر تعینات و ظهورات الهی پیشنهاد میکند.
بخش اول: وحدت وجودی علم و قدرت الهی
وحدت علم و قدرت در ذات حق
درسگفتار، با تأکید بر وحدت علم و قدرت الهی، به بررسی این نکته میپردازد که این دو صفت الهی در تعلق به معلومات و مقدورات هیچ تفاوتی ندارند. این وحدت، ریشه در حکمت متعالیه و عرفان اسلامی دارد که صفات الهی را ظهورات متحد ذات حق میداند. علم و قدرت، چون دو آینه در برابر یک حقیقت، بازتابی از ذات بیکران الهیاند و هرگونه تمایز میان آنها، نقض بساطت ذاتی حق است.
درنگ: علم و قدرت الهی، چون دو شعاع از یک نور، در ذات حق متحدند و در تعلق به معلومات و مقدورات یکسان عمل میکنند.
یکسانی معلوم و مقدور
درسگفتار، با تشبیهی بدیع، معلوم و مقدور را چون دو کرانه یک رود میداند که در ماهیت متحدند. اگر مقدور به صورت صور تصور شود، معلوم نیز صور است؛ و اگر مقدور وجود اصیل باشد، معلوم نیز چنین است. این یکسانی، به نفی هرگونه دوگانگی در صفات الهی اشاره دارد، گویی که علم و قدرت، دو نام برای یک حقیقتاند.
رد تفاوت میان علم و قدرت
هرگونه تفاوت میان علم و قدرت یا معلوم و مقدور، به مثابه خطایی در فهم وحدت ذاتی حق است. درسگفتار، با استدلالی منطقی، هرگونه کثرت در صفات الهی را نفی میکند و بر بساطت ذات حق تأکید دارد. این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود همخوانی دارد و هرگونه انفصال را در ذات بیکران الهی مردود میشمارد.
جمعبندی بخش اول
بخش نخست، با تأکید بر وحدت وجودی علم و قدرت الهی، بنیانی استوار برای نقد دیدگاههای سنتی فراهم میآورد. این وحدت، چون خورشیدی که همه سایهها را در نور خود محو میکند، هرگونه تمایز یا کثرت را در ذات الهی نفی میکند و راه را برای تبیین ظهوری علم و قدرت هموار میسازد.
بخش دوم: نقد دیدگاههای صورمحور و نسبی
رد ازلیت معلومات حادث
درسگفتار، با تمثیلی از دو ظرف متمایز، ازلیت و حدوث را از یکدیگر جدا میداند. تصور ازلیت معلومات یا مقدورات حادث، به دلیل تفاوت ظرف ازل (ذات بیزمان الهی) و ظرف حدوث (جهان مادی و زمانی)، نادرست است. این تفاوت، چون فاصله میان آسمان و زمین، هرگونه همسانی میان این دو ظرف را منتفی میسازد.
درنگ: معلومات حادث نمیتوانند در ازل به همان صورت حادث موجود باشند، زیرا ظرف ازل و حدوث، چون دو کرانه متضاد، ناسازگارند.
نقد صورمحوری در علم الهی
تصور علم الهی به صور اشیا، به دلیل تفاوت صور با حقیقت اشیا، مردود است. صور، چون سایههایی بر دیوار، کثرت و انفصال را به علم الهی تحمیل میکنند، در حالی که علم الهی به حقیقت اشیا، یعنی وجود اصیل آنها، تعلق میگیرد. این نقد، به ناسازگاری صورمحوری با بساطت ذات الهی اشاره دارد.
تفاوت علم الهی و انسانی
علم انسانی، چون آینهای که بازتاب اشیا را در خود منعکس میکند، انفعالی است؛ اما علم الهی، چون نوری که حقیقت اشیا را آشکار میسازد، حضوری و شهودی است. درسگفتار، با این تمثیل، برتری علم الهی را بر علم حصولی انسانی نشان میدهد.
نقد صور در قدرت الهی
تصور قدرت الهی به صور مقدورات نیز نادرست است، زیرا صور، چون نقشی بر آب، حقیقت مقدورات نیستند. درسگفتار، با رد این دیدگاه، بر وحدت قدرت و مقدور در ذات الهی تأکید میکند و هرگونه کثرتآفرینی را مردود میشمارد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد رویکردهای صورمحور و نسبی، نشان میدهد که تصور علم و قدرت الهی به صور یا نسبتهای تقدیری، چون تلاش برای گرفتن ماه در آب، ناکام است. این نقدها، زمینهساز ارائه راهحلی ظهوری و وجودی برای فهم حقیقت علم و قدرت الهیاند.
بخش سوم: نقد دیدگاههای فلسفی سنتی
نقد ملاصدرا بر شیخ اشراق
درسگفتار، به نقد ملاصدرا بر شیخ اشراق اشاره میکند که دیدگاه او را به دلیل نقض بالقوه (ناسازگاری منطقی) رد میکند. شیخ اشراق، صور اشیا را در ذات الهی مرتسم میداند، اما این دیدگاه، چون نقشی بر سنگ که کثرت میآفریند، با بساطت ذات الهی ناسازگار است.
نقد ابنسینا
ابنسینا علم الهی را به صور اشیا وابسته میداند، اما درسگفتار این دیدگاه را به دلیل تحمیل کثرت و غیریت بر علم الهی نادرست میشمارد. علم الهی، چون دریایی بیکران، فراتر از محدودیتهای صور است.
درنگ: علم الهی، به دلیل حضوری و شهودی بودن، نمیتواند به صور کثرتآمیز اشیا وابسته باشد، بلکه به حقیقت وجودی آنها تعلق دارد.
نقد دیدگاه ازکیا
برخی ازکیا معتقدند که نسبت تقدیری برای علم الهی کافی است، اما ملاصدرا این پاسخ را به دلیل سستی و فقدان حقیقت رد میکند. نسبت تقدیری، چون سایهای بیجان، نمیتواند مناط علم یا قدرت الهی باشد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نقد دیدگاههای شیخ اشراق، ابنسینا و ازکیا، نشان میدهد که رویکردهای صورمحور و نسبی، چون شاخههای شکسته، توان تبیین حقیقت علم و قدرت الهی را ندارند. این نقدها، راه را برای ارائه راهحل ظهوری هموار میکنند.
بخش چهارم: راهحل ظهوری و وحدت وجود
هستی به مثابه ظهورات حق
درسگفتار، با ارائه راهحلی عرفانی-فلسفی، هستی را مجموعه تعینات و ظهورات حق میداند. معلومات و مقدورات، چون موجهایی بر سطح اقیانوس ذات الهی، ظهورات تعینی حقاند. این دیدگاه، غیریت میان خالق و مخلوق را نفی میکند و هستی را نفس حق میشمارد.
درنگ: هستی، چون نفس الرحمن، ظهورات و تعینات ذات حق است و هیچ غیریتی میان حق و عالم وجود ندارد.
وحدت وجودی علم الهی
علم الهی، تعین ذات حق است و معلوم، ظهور همان تعین. این دیدگاه، چون نوری که در آینه خود را بازمیتاباند، هرگونه انفصال یا کثرت را در علم الهی نفی میکند. علم الهی، شهودی و حضوری است، مانند علم انسان به ذات خود.
استناد به آیات قرآن کریم
درسگفتار، با استناد به آیات قرآن کریم، بر وحدت ظهوری خلقت تأکید میکند. آیه زیر، نمونهای از این استنادات است:
فَانْظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ ٱللَّهِ كَيْفَ يُحْيِى ٱلْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ لَمُحْيِى ٱلْمَوْتَىٰ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
(روم: ۵۰) ترجمه: «پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده میکند. آری، آن [خدا] البته زندهکننده مردگان است و او بر هر چیزی تواناست.»
این آیه، چون آیینهای روشن، وحدت و کمال خلقت را نشان میدهد و بر عدم تفاوت در مراتب وجود دلالت دارد.
تمثیل کلمه و اسم
درسگفتار، با تمثیلی بدیع، اسم را ظهور کلمه میداند، مانند هستی که ظهور حق است. کلمه، چون درختی تنومند، اسم، فعل و حرف را در بر میگیرد، اما خود فراتر از آنهاست. این تشبیه، به رابطه احاطه و ظهور حق با هستی اشاره دارد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با ارائه راهحل ظهوری، چون کلیدی زرین، درهای فهم حقیقت علم و قدرت الهی را میگشاید. این دیدگاه، با نفی غیریت و کثرت، هستی را نفس و تجلی حق میداند و با استناد به آیات قرآن کریم، وحدت وجودی را تبیین میکند.
بخش پنجم: علم احاطی و شهودی الهی
علم الهی به مثابه احاطه
علم الهی، چون محیطی که مساحت را در بر میگیرد، احاطی است و حدوث و تغییر در آن معنایی ندارد. درسگفتار، با تشبیه علم الهی به مخروطی که همه مراتب در رأس آن جمعاند، اشراف کامل حق بر هستی را نشان میدهد.
درنگ: علم الهی، چون مخروطی که همه مراتب وجود در رأس آن متحدند، احاطی و شهودی است و هیچ حدوث یا تغییری در آن راه ندارد.
تمثیل قلب انسان
قلب انسان، چون هستی، در حالت جمع مشتی است و در بسط، دشتی بیکران. این تمثیل، به ظهور و باطن حق در هستی و انسان اشاره دارد و قلب را آیینهای از تعینات الهی میداند.
غیب و شهود در علم الهی
غیب و شهود، وصفهایی نسبیاند؛ برای حق، همه چیز شهود است. درسگفتار، با این دیدگاه، علم الهی را فراتر از محدودیتهای انسانی میداند و آن را چون نوری میبیند که همه تاریکیها را روشن میکند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تبیین علم احاطی و شهودی الهی، نشان میدهد که علم حق، چون خورشیدی بیغروب، همه هستی را در بر میگیرد. تمثیلات قلب و مخروط، این حقیقت را به زیبایی آشکار میسازند.
نتیجهگیری
درسگفتار شماره ۲۳۸، چون گوهری درخشان در دریای فلسفه و عرفان اسلامی، تحلیلی عمیق از حقیقت علم و قدرت الهی ارائه میدهد. با نقد دیدگاههای صورمحور، نسبی و وجود اصیل، این درسگفتار بر وحدت وجودی و ظهوری صفات الهی تأکید میکند. استناد به آیات قرآن کریم، چون چراغی راهنما، وحدت و تحول ظهوری حق را روشن میسازد. راهحل ظهوری، که هستی را نفس و تجلی حق میداند، دعوتی است به بازنگری در فلسفه سنتی و توجه به معارف عرفانی و قرآنی.
با نظارت صادق خادمی