متن درس
شناختشناسی حقیقت علم: بازتابی فلسفی از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۲۴۴)
مقدمه: درآمدی بر شناختشناسی الهی
حوزه شناختشناسی الهی، چونان دریایی ژرف، در فلسفه اسلامی جایگاهی والا دارد. این علم، که به کاوش در حقیقت علم الهی و چگونگی ارتباط آن با مخلوقات میپردازد، در درسگفتار شماره ۲۴۴ از مجموعه درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی عمیق و نقادانه بررسی شده است. این گفتار، که در تاریخ ۲۵ آبان ۱۳۷۹ ارائه گردیده، به نقد و تحلیل آرای ابنسینا، خواجه نصیرالدین طوسی، ملاصدرا و اشارهای به غزالی پرداخته و با رویکردی منطقی و عرفانی، به تبیین حقیقت علم الهی مینشیند. محور اصلی این مباحث، دو اشکال بنیادین خواجه نصیرالدین طوسی به نظریه صور مرتسمه ابنسینا در ذات الهی است که در «اشارات» مطرح شده و ملاصدرا در «اسفار اربعه» به دفاع از آن پرداخته است.
بخش اول: نقد خواجه نصیرالدین طوسی بر نظریه صور مرتسمه
اشکال چهارم: تناقض مباینت معلول اول
خواجه نصیرالدین طوسی در «اشارات»، با استدلالی منطقی و ریاضیگونه، اشکالی بنیادین به نظریه ابنسینا وارد میکند. وی استدلال میکند که اگر علم الهی به مخلوقات از طریق صور مرتسمه در ذات الهی باشد، آنگاه معلول اول (عقل اول) نمیتواند با ذات الهی مباین باشد، زیرا این صور در ذات الهی قرار دارند. این در حالی است که فلسفه مشاء، معلول اول را موجودی مباین با ذات الهی میداند. خواجه با قیاس استثنایی استدلال میکند: اگر صور مرتسمه در ذات الهی باشند، معلول اول مباین نیست؛ اما چون معلول اول مباین است، صور نمیتوانند در ذات الهی باشند.
درنگ: اشکال چهارم خواجه، چونان خنجری منطقی، تناقض درونی نظریه صور مرتسمه را آشکار میسازد. این استدلال، با تکیه بر قیاس استثنایی، نشان میدهد که پذیرش صور مرتسمه در ذات الهی، به نفی مباینت معلول اول منجر میشود، که با اصول فلسفه مشاء ناسازگار است.
این استدلال، چونان نوری که تاریکیهای تناقض را میشکافد، دقت منطقی خواجه را به نمایش میگذارد. وی با بهرهگیری از اصول فلسفه مشاء، نشان میدهد که نظریه صور مرتسمه به تناقضی درونی میانجامد، زیرا نمیتوان همزمان صور را در ذات الهی دانست و معلول اول را مباین با آن پنداشت.
اشکال پنجم: محدودیت فاعلیت الهی
اشکال پنجم خواجه، به محدودیت فاعلیت الهی در نظریه ابنسینا اشاره دارد. وی استدلال میکند که اگر صور مرتسمه در ذات الهی باشند، خدا نمیتواند موجودی مباین با ذات خود خلق کند، زیرا خلقت در ذات اوست و ذات نمیتواند مباین آفرینش کند. این امر، فاعلیت مطلق الهی را محدود میسازد، زیرا خلقت موجودات مباین، تنها از طریق واسطهها (مانند معلول اول) ممکن میشود.
درنگ: اشکال پنجم خواجه، چونان آینهای شفاف، محدودیتهای نظریه صور مرتسمه را در برابر فاعلیت مطلق الهی نمایان میکند. این اشکال، با تأکید بر ناسازگاری خلقت مباینات با ذات الهی، پرسشی بنیادین درباره اطلاق فاعلیت خدا مطرح میسازد.
این اشکال، چونان تیری بر قلب نظریه ابنسینا، نشان میدهد که پذیرش صور مرتسمه، به محدودیت در قدرت خلاقه الهی میانجامد، که با اصول توحید و اطلاق الهی ناسازگار است.
جمعبندی بخش اول
اشکالات خواجه، با ساختاری منطقی و ریاضیگونه، نظریه صور مرتسمه ابنسینا را به چالش میکشند. اشکال چهارم، با تکیه بر تناقض مباینت معلول اول، و اشکال پنجم، با تأکید بر محدودیت فاعلیت الهی، نشاندهنده عمق نقادی خواجه است. این استدلالها، چونان ستونهایی استوار، پایههای نظریه ابنسینا را متزلزل میسازند و زمینه را برای نقدهای بعدی فراهم میکنند.
بخش دوم: دفاع ملاصدرا و نقد آن
پاسخ ملاصدرا به اشکال چهارم
ملاصدرا در «اسفار اربعه»، اشکال چهارم خواجه را رد کرده و میپرسد که منظور از «عدم مباینت» چیست. او دو احتمال را بررسی میکند: اگر منظور خواجه حلول یا انفعال باشد، این نادرست است، زیرا صور مرتسمه منفعلساز نیستند و خدا از انفعال مبراست. اگر منظور اتصاف باشد، این اشکالی ندارد، زیرا اتصاف بدون انفعال ممکن است. ملاصدرا صور را ظهورات ذاتی میداند که به کثرت یا نقص در ذات الهی منجر نمیشوند.
این پاسخ، چونان نسیمی که سعی در آرام ساختن طوفان منطقی خواجه دارد، به تمایز میان انفعال و اتصاف بسنده میکند. بااینحال، متن اصلی این پاسخ را ناکافی میداند، زیرا مشکل اصلی مباینت معلول اول را حل نمیکند. خواجه با قیاس استثنایی، تناقضی درونی را نشان داده بود که ملاصدرا به جای رفع آن، به تبیین ظهورات ذاتی اکتفا کرده است.
درنگ: پاسخ ملاصدرا به اشکال چهارم، اگرچه با تکیه بر ظهورات ذاتی و نفی انفعال در ذات الهی ارائه شده، اما از رفع تناقض مباینت معلول اول ناتوان است. این پاسخ، چونان پلی شکسته، نمیتواند شکاف منطقی میان نظریه صور مرتسمه و اصول مشاء را پر کند.
پاسخ ملاصدرا به اشکال پنجم
ملاصدرا اشکال پنجم را با تأکید بر ترتیبی بودن خلقت رد میکند. او معتقد است که خدا ابتدا عقل اول (غیرمباین) را خلق کرده و سپس از طریق آن، عالم جسمانی (مباین) را میآفریند. این ترتیبی بودن، بهزعم ملاصدرا، اشکالی ندارد، زیرا نظام خلقت سلسلهمراتبی است و خلقت مباینات از طریق واسطههای مجرد صورت میگیرد.
این پاسخ، چونان نقشهای که مسیر خلقت را بهصورت سلسلهمراتبی ترسیم میکند، سعی در توجیه نظریه ابنسینا دارد. اما متن اصلی این پاسخ را نیز غیرمنصفانه میداند، زیرا به جای پاسخ به اشکال خواجه (محدودیت فاعلیت الهی)، به پذیرش ترتیبی بودن خلقت بسنده میکند. اگر عقل اول مجرد و ممکن باشد، باز هم مباین است و پرسش اصلی که چگونه واجبالوجود میتواند ممکن مباین خلق کند، بیپاسخ میماند.
درنگ: پاسخ ملاصدرا به اشکال پنجم، با تأکید بر نظام ترتیبی خلقت، از پاسخ به چالش اصلی محدودیت فاعلیت الهی بازمیماند. این پاسخ، چونان جامهای ناکامل، نمیتواند پرسشهای بنیادین خواجه را پوشش دهد.
حمایت حاجی سبزواری از خواجه
حاجی سبزواری، برخلاف رویه معمول خود در حمایت از ملاصدرا، در این مورد از استدلال خواجه پشتیبانی کرده است. او منطق ریاضیگونه خواجه را بر دفاع ملاصدرا ترجیح داده، زیرا استدلال خواجه با قیاس استثنایی، تناقضات نظریه صور مرتسمه را بهروشنی نشان میدهد.
این حمایت، چونان مهر تأییدی بر استدلال خواجه، نشاندهنده قدرت منطقی اوست که حتی حکمایی نزدیک به ملاصدرا را متقاعد ساخته است.
جمعبندی بخش دوم
دفاع ملاصدرا از نظریه ابنسینا، اگرچه با تکیه بر ظهورات ذاتی و نظام ترتیبی خلقت ارائه شده، اما از رفع اشکالات منطقی خواجه ناتوان است. خواجه با استدلالهایی دقیق و قیاسهای استثنایی، تناقضات درونی نظریه صور مرتسمه را آشکار ساخته، درحالیکه ملاصدرا به جای پاسخ مستقیم، به تبیینهای عرفانی و فلسفی بسنده کرده است. حمایت حاجی سبزواری از خواجه، گواهی بر برتری منطقی استدلالهای اوست.
بخش سوم: تبیین حقیقت علم الهی از منظر عرفانی
نفی عروض و محل در ذات الهی
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که ذات الهی نه محل، نه معروض، و نه موضوع است. تمام فیض الهی نزولی و ظهوری است، و هیچچیز به ذات الهی عارض نمیشود یا به آن بازنمیگردد. صور مرتسمه، حتی بدون انفعال، مشکلسازند، زیرا ذات الهی نمیتواند معروض یا محل باشد.
این دیدگاه، چونان جریانی زلال، اصل بساطت ذاتی حق را تبیین میکند. علم الهی، بهجای آنکه عروضی یا انعکاسی باشد، ظهوری ذاتی است که از کثرت و نقص مبراست.
درنگ: نفی عروض و محل در ذات الهی، چونان قلعهای استوار، اصل بساطت و استعلای ذاتی حق را حفظ میکند. علم الهی، ظهوری ذاتی است که از هرگونه کثرت یا نقص بهدور است.
تشبیه ذات الهی به دیوار
استاد فرزانه قدسسره، ذات الهی را به دیواری عاری از عروض و انفعال تشبیه میکنند. هیچچیز به ذات الهی عارض نمیشود، مانند لباسی که به میخ آویزان شود بدون آنکه میخ را منفعل کند. این تشبیه، بر استعلای ذاتی حق و نفی هرگونه کثرت یا نقص تأکید دارد.
این تمثیل، چونان آیینهای که حقیقت ذات الهی را بازمیتاباند، نشان میدهد که ذات حق از هرگونه عروض یا تأثیرپذیری مبراست.
ظهورات و تعینات الهی
علم الهی و مخلوقات، بهعنوان ظهورات و تعینات ذاتی حق توصیف میشوند. ماده و مجرد، هر دو ظهورات الهیاند و هیچگونه عروض یا کثرت در ذات الهی وجود ندارد. این دیدگاه، با استناد به آیه شریفه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ [مطلب حذف شد] : «هر روز او در شأنی است»)، مخلوقات را جلوههای پویا و متغیر ذات الهی میداند.
این تبیین، چونان رودی که از سرچشمه وجود سرریز میشود، همه هستی را ظهورات ذاتی حق میبیند که بدون کثرت یا نقص، از ذات الهی سرچشمه میگیرند.
درنگ: مخلوقات، چونان تارهای موی دلبر که با حرکت ذات الهی به رقص درمیآیند، ظهورات و تعینات ذاتی حقاند. این دیدگاه، با نفی کثرت و عروض، وحدت وجودی را در فلسفه اسلامی تبیین میکند.
نفی سنخیت و مباینت
مفاهیم سنخیت و مباینت در مورد ذات الهی بیمعنایند، زیرا همه مخلوقات ظهورات ذاتی حقاند. ماده و مجرد، هر دو تعینات الهیاند و هیچ دوگانگی میان واجب و ممکن وجود ندارد.
این دیدگاه، چونان نسیمی که مرزهای دوگانگی را محو میکند، وحدت وجودی را در برابر نظریههای دوگانهانگارانه قرار میدهد.
هستی بهعنوان سجدهگاه حق
استاد فرزانه قدسسره استدلال میکنند که همه هستی، از ماده تا مجرد، سجدهگاه و قبله حق است. انسان میتواند همه موجودات را بهعنوان ظهورات الهی عبادت کند، بدون آنکه این امر به شرک منجر شود. این دیدگاه با آیه شریفه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا [مطلب حذف شد] : «ما از آنِ خداییم و به سوی او بازمیگردیم») همخوانی دارد.
این تبیین، چونان باغی که هر گل و خار آن جلوهای از حق است، همه هستی را مظهر الهی میبیند.
درنگ: همه هستی، از کعبه تا بت، چونان سجدهگاهی برای حق است. این دیدگاه عرفانی، با نفی شرک و تأکید بر توحید ذاتی، همه موجودات را مظهر الهی میداند.
نفی استکبار در ذات الهی
ذات الهی از استکبار مبراست و همه موجودات، حتی ظالم یا یتیم، بهعنوان ظهورات حق، مقدساند. این دیدگاه، همه هستی را جلوههای حق میداند و با نفی دوگانگی، بر وحدت وجودی تأکید میکند.
این تبیین، چونان آفتابی که بر نیک و بد یکسان میتابد، همه موجودات را در پرتو حق متجلی میسازد.
عبادت همه موجودات بهعنوان ظهورات الهی
انسان میتواند به همه موجودات، از سجاده تا زن و فرزند، بهعنوان ظهورات الهی کرنش کند، بدون آنکه این امر به شرک منجر شود. این دیدگاه، با تأکید بر توحید فعلی، همه هستی را مظهر حق میبیند.
این نگاه، چونان جویباری که هر سنگ و گل را در مسیر خود به زیبایی میآراید، همه موجودات را در ساحت توحید متحد میسازد.
نقد جمود در نگاه به مخلوقات
دیدگاههای متصلب که مخلوقات را شر یا ناپاک میدانند، مورد نقد قرار گرفتهاند. در عوض، همه هستی بهعنوان ظهورات حق و سجدهگاه الهی دیده میشود.
این نقد، چونان باد بهاری که غبار تعصب را از آیینه ذهن میزداید، به تبیین عرفانی و توحیدی هستی میپردازد.
جمعبندی بخش سوم
تبیین عرفانی حقیقت علم الهی، با نفی عروض، محل و کثرت در ذات الهی، همه هستی را ظهورات و تعینات ذاتی حق میداند. این دیدگاه، با تکیه بر آیات قرآن کریم و تمثیلات عرفانی، مخلوقات را جلوههای پویا و متغیر ذات الهی میبیند که بدون شرک، سجدهگاه و قبله حقاند. این تبیین، با نفی دوگانگی و استکبار، توحید ذاتی و فعلی را بهعنوان بنیان شناختشناسی الهی معرفی میکند.
نتیجهگیری نهایی
درسگفتار شماره ۲۴۴، چونان گوهری در صدف فلسفه اسلامی، به کاوش در حقیقت علم الهی پرداخته و با نقد آرای ابنسینا، خواجه نصیرالدین طوسی و ملاصدرا، تبیینی عمیق و عرفانی ارائه کرده است. اشکالات منطقی خواجه، با تکیه بر قیاس استثنایی، تناقضات نظریه صور مرتسمه را آشکار ساخته و دفاع ملاصدرا، با وجود تکیه بر ظهورات ذاتی و نظام ترتیبی خلقت، از رفع این تناقضات ناتوان مانده است. دیدگاه عرفانی استاد فرزانه قدسسره، با نفی عروض، کثرت و مباینت در ذات الهی، همه هستی را ظهورات و تعینات ذاتی حق میداند که سجدهگاه و قبله الهیاند. این تبیین، با استناد به آیات قرآن کریم و تمثیلات عرفانی، راهی نو به سوی فهم توحید ذاتی و فعلی میگشاید. همه موجودات، از ماده تا مجرد، در این نگاه، چونان تارهای موی دلبر، با حرکت ذات الهی به رقص درمیآیند و جلوهای از حق را متجلی میسازند.
با نظارت صادق خادمی